سید محمد بهبهانی
سیدمحمد بهبهانی (۱۲۵۳-۱۳۴۲ش) فرزند سیدعبدالله بهبهانی در دوران مشروطه عضو شورای خلع محمدعلی شاه از سلطنت و نماینده مجلس دوم عضو مجلس مؤسسان در زمان رضاخان و نقش واسط بین مراجع تقلید و مردم با دربار را در دوران محمدرضا شاه ایفا میکرد.
نام | سید محمد بهبهانی |
---|---|
زادروز | سال 1253 شمسی |
زادگاه | تهران |
تاریخ فوت: | ۲۰ آبان ۱۳۴۲ش |
محلوفات/ مدفن: | ایران، تهران / نجف، حرم حضرت علی(ع) |
محلتحصیل | تهران-نجف |
برخی از استادان | حضرات آیات عظام: آخوند ملاکاظم خراسانی، سید ابوالحسن جلوه، سید عبدالله بهبهانی. |
مذهب | شیعه |
او در ۱۳۲۷ ش به همراه ۱۴تن از مجتهدان بیانیهای را امضا کرد که در آن ظاهر شدن زنان در اماکن عمومی بدون حجاب حرام اعلام شده بود. همچنین از جمله اقدامات وی مقابله جدی با فرقه بهائیت و فعالیتهای آنان بود.
روابط بهبهانی با حکومت از ۱۳۳۷ش به بعد رو به تیرگی نهاد. وی در ۲۰ آبان ۱۳۴۲ش (۲۴ جمادیالثانی ۱۳۸۳ق)، درگذشت و در حرم امام علی(ع) دفن شد.
معرفی
سید محمد بهبهانی در ۱۲۹۱ق در تهران متولد شد. پدرش سیدعبدالله بهبهانی از رهبران مشهور نهضت مشروطه بهشمار میرفت. سیدمحمد بیشتر شهرت و نفوذ خود را مدیون پدرش بود[۱].
او نخستین آموزشهای دینی را نزد پدرش فراگرفت و گفتهاند که در علوم عقلی از شاگردان میرزاابوالحسن جلوه بوده است. پس از مدتی به نجف رفت و در فقه و اصول، در درس اساتیدی چون آخوند خراسانی حاضر شد[۲]. وی در ۲۰ آبان ۱۳۴۲، در تهران بر اثر سرطان درگذشت؛ روز وفات او عزای رسمی اعلام شد و جنازه او به نجف انتقال یافته[۳] در حجره شماره ۲۹ حرم امیرالمومنین(ع) دفن شد[۴].
در دوران مشروطه
آغاز فعالیتهای سیاسی بهبهانی از دوره مشروطه و در کنار پدرش آغاز شد. پس از دوره استبداد صغیر و سقوط محمدعلی شاه، به عضویت شورایی از مشروطه خواهان درآمد که برای اعاده مشروطیت تشکیل شده بود. این شورا در نخستین جلسه، محمدعلی شاه را از سلطنت خلع کرد و احمد میرزا را به جای او نشاند[۵]. بهبهانی برای تشکیل مجلس نیز فعالیت زیادی کرد و در مجلس دوم به عنوان نماینده مردم تهران انتخاب شد[۶].
به تدریج نفوذ و اعتبار بهبهانی به ویژه بعد از شهادت پدرش افزایش یافت به طوری که تقریباً در بیشتر حوادث سیاسی نقش داشت[۷].یکی از اولین اقدامات او اعتراض به تبعید علما از عتبات توسط حکومت عراق و به دستور انگلیس، در ۱۳۰۲ ش بود[۸].
در دوران رضاخان
وی در ۱۳۰۴ ش، به عضویت مجلس مؤسسان انتخاب شد[۹] و تا پایان سلطنت رضاشاه با دربار مناسباتی داشت. با این همه ظاهراً تا پس از سلطنت رضاشاه در فعالیت اجتماعی مهمی شرکت نکرد[۱۰].
در دوران محمدرضا شاه
در دوره حکومت محمدرضاشاه بهبهانی در جایگاه یک روحانی طراز اول تهران نقش واسط بین مراجع تقلید و مردم با دربار را ایفا میکرد و با توجه به موقعیت دینی ـ اجتماعی خود از یک سو و نفوذ در دربار از سوی دیگر، نسبت به حل مشکلات سیاسی، اجتماعی و دینی مردم اقدام مینمود[۱۱].
صدور بیانیه در مورد حجاب
بهبهانی در ۱۳۲۷ ش، به همراه چهارده تن از مجتهدان بیانیهای را امضا کرد که در آن ظاهر شدن زنان در اماکن عمومی بدون حجاب، حرام اعلام شده بود. بعد از این اطلاعیه، نخستوزیر وقت، با واسطه، از وی خواست که با توجه به نفوذ دینی خود، مردم را از تعرض به زنانی که رعایت حجاب را نمیکنند، بازدارد[۱۲]. در دوره نخستوزیری دکتر مصدق نیز به نظر میرسد که مخالفت رهبران مذهبیِ بانفوذی، همچون بهبهانی با لایحه اصلاح قانون انتخابات دولت، که خواستار اعطای حق رأی به زنان شده بود، در ناکام ماندن آن مؤثر بود[۱۳].
در نهضت ملی شدن صنعت نفت
در نهضت ملی شدن صنعت نفت و تلاش و مبارزه جدی نیروهای ملی و مذهبی برای تحقق این امر، بهبهانی حضور فعال نداشت و بنابر اظهارات خودش تا میتوانست از مداخله در امور سیاسی فاصله میگرفت ـ هرچند گفته شده است که او هر زمان لازم میدانست در ابراز عقاید سیاسی خود تردید نمیکرد[۱۴]. بهبهانی، هیچگاه در شمار مدافعان دولت مصدق نبود و حتی در مواردی از دولت انتقاد میکرد؛ هرچند از برخی حرکتهای گروههای سیاسی در مقابله با حکومت مصدق، حتی اقداماتی که جنبه دینی داشت، خرسند نبود و اظهار میکرد که «برای پیشرفت امور اجتماعی مرکزیت ضروری است، و گرنه تشتت افکار و اعمال سیاستهای جاهلانه متکی بر احساسات در نهضتهای اجتماعی و سیاسی موجب مفاسد و عدم موفقیت است»[۱۵].
انصراف شاه از سفر به خارج
در نهم اسفند ۱۳۳۱، در پی اختلافاتی که بین دکتر مصدق و دربار پیش آمد، محمدرضا پهلوی تصمیم قطعی به سفر به خارج از کشور گرفت. بنابر گزارشهای آن دوره، بهبهانی بیشترین نقش را در منصرف کردن شاه ایفا کرد. او گذشته از اقدامات مختلف برای جلوگیری از این سفر، از جمله گفتگوی تلفنی با نخستوزیر وقت و درخواست از او برای منصرف کردن شاه، در آخرین ساعت حرکت شاه به دربار رفت و با اصرار فراوان، بویژه پس از درخواست جدی تظاهرکنندگان از بهبهانی، سرانجام موضوع مسافرت را منتفی کرد[۱۶]. شماری از مبارزان نهضت ملی، بهبهانی را به دلیل این اقدام سرزنش کردند و غالب مورخان نیز نگاهی انتقادآمیز به آن دارند، تا جایی که اقدام او را نوعی همسویی با دربار و مخالفت با دکتر مصدق تلقی کردهاند[۱۷].
مخالفت با اعلام همه پرسی مصدق
در مرداد ۱۳۳۲، در پی اعلام همه پرسی مصدق راجع به انحلال مجلس هفدهم، که حتی با مخالفت بسیاری از نزدیکترین یاران وی و نمایندگان طرفدار نهضت ملی روبرو شد، بهبهانی و آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی اقدام مصدق را خلاف شرع و حرام دانستند[۱۸]. بهبهانی و کاشانی هرچند در مواردی در برابر مصدق موضع مشترکی داشتند، اما این موضع مشترک به منزله همسویی کامل نبود و حتی کاشانی از او انتقاد هم میکرده است[۱۹].
نقش بهبهانی در کودتای ۲۸ مرداد
غالباً در حوادثی که به کودتای ۲۸ مرداد انجامید، نام بهبهانی نیز مطرح است، اما در چند و چون آن اختلاف نظر وجود دارد. برخی برای او نقش تعیین کنندهای قائلاند و بسیج گروههایی از اوباش را در روز ۲۷ مرداد در حمایت از شاه که بعد از شکست کودتای ۲۵ مرداد از کشور فرار کرده بود به او نسبت میدهند. این گروهها به تظاهرات ضدامریکایی و ضدشاه که توده ایها به راهانداخته بودند، حمله کردند[۲۰]. آشوبگرانِ روز ۲۸ مرداد را نیز که همراه کودتاچیان، رادیو را تصرف و خانه دکتر مصدق را محاصره و سپس غارت کردند، همان نیروهای بهبهانی، کاشانی و بقایی دانستهاند[۲۱]. برخی نیز گفتهاند که ملکه مادر در این دوره بارها به منزل بهبهانی و کاشانی رفته و از آنها برای حمایت شاه استمداد کرده است[۲۲] برخی نویسندگان در تحلیل موضع بهبهانی در این سالها و جهت گیری او نسبت به دولت مصدق، ترسِ از به قدرت رسیدن حزب توده را مطرح کردهاند؛ در برابر، گفته شده است که او خود در بزرگ نمایی خطر حزب توده نقش داشته است[۲۳].
بهبهانی بعد از کودتا
پس از کودتا، محمدرضاشاه، طی تلگرافی از رم به بهبهانی خواست که دستورات دولت زاهدی، رهبر کودتا، اجرا شود؛ بهبهانی نیز طی تلگرافی به شاه پاسخ مثبت داد[۲۴]. در سوم شهریور همان سال نیز بهبهانی در کاخ سعدآباد با شاه ملاقات و گفتگو کرد.
مقابله با بهائیت
واقعه دیگری که بهبهانی در آن نقش جدی داشت، مقابله با فرقه بهائی بود. در پی فشار روزافزون مراجع تقلید، علما و مردم به دولت نسبت به رشد فرقه بهائی و فعالیتهای آزادانه آنها، شاه مجبور شد دستور بسته شدن حظیرة القدس، مرکز تجمع بهائیان، را صادر کند. بهبهانی در تحقق این خواسته علما و مردم بسیار کوشید و پس از آن نیز در سوم اردیبهشت ۱۳۳۴ طی ملاقاتی با شاه از او تشکر کرد[۲۵].
تیرگی روابط با محمدرضا شاه
روابط بهبهانی با حکومت از ۱۳۳۷ ش به بعد رو به تیرگی نهاد. مهمترین اختلافات میان دربار خصوصاً محمدرضا شاه و بهبهانی میتوان به این موارد اشاره کرد:
زنان و انتخابات
در دی ماه این سال او در نامهای که در کیهان منتشر شد طرح مجدد مسئله شرکت زنان در انتخابات را در مجلس سنا مورد حمله قرار داد[۲۶].
نبود آزادی بیان
در بیستم بهمن ۱۳۴۰ نیز با آغاز برنامه اصلاحات ارضی در تلگراف شدیداللحنی به شاه وقایع دانشگاه و کشته شدن عدهای از دانشجویان را ناشی از تأخیر در افتتاح مجلس و نبودن آزادی دانست و شاه را به کوتاهی در انجام وظیفه متهم کرد. پس از این تلگراف که با تشدید فعالیت سید جعفر بهبهانی فرزند سیدمحمد همراه بود سیدجعفر که چندین دوره وکیل مجلس بود بازداشت شد[۲۷].
قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی
به دنبال تصویب قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی در ۱۶ مهر ۱۳۴۱، که در آن شرط قسم به قرآن و مسلمان بودن از شرایط انتخاب شوندگان و انتخاب کنندگان حذف و به زنان نیز حق رأی داده شده بود، رابطه بهبهانی و حکومت تیرهتر شد[۲۸].
در پی تصویب این قانون، علمای قم و نجف، همچون آیتالله حکیم و آیتالله خویی با تلگراف به بهبهانی خواستار اقدام او برای لغو این قانون شدند و او نیز طی تلگرافی به شاه بر این خواسته تأکید کرد. بهبهانی برای اعتراض به این قانون مردم را به اجتماع در مسجد سیدعزیزالله در بازار تهران فراخواند. در این مراسم پس از سخنرانی خطیب مشهور تهران محمدتقی فلسفی، بهبهانی با وجود کهنسالی به منبر رفت و از نخستوزیر خواست که این قانون اصلاح شود.
از آنجا که دولت به این اعتراضها توجهی نکرد، بهبهانی و سه نفر از مجتهدان، تصمیم گرفتند در مسجد حاج سیدعزیزالله، تحصن و مردم را به حضور در مسجد دعوت کنند. زمانی که بیاعتنایی دولت شدت یافت، بهبهانی که حدود نود سال داشت، وصیت کرد که اگر در این میان از دنیا رفت، جنازه او را تا این قانون لغو نشده در مسجد گذاشته، دفن نکنند. سرانجام، نخستوزیر در تلگرافی به علمای قم و تهران لغو تصویب نامه را اعلام کرد و با قبول خواستههای مراجع، اجتماعات بعدی نیز لغو شد[۲۹].
انقلاب سفید
در همه پرسی اصول شش گانه انقلاب سفید، آیتالله خویی در تلگرافی به بهبهانی، انقلاب سفید را مورد اعتراض قرار داد[۳۰] و بهبهانی نیز طی نامهای به عَلَم، نخستوزیر وقت، صریحاً دولت را از تقسیم املاک موقوفه و دخالت در امور این املاک بازداشت.
تحریم همه پرسی
هنگامی که امام خمینی همه پرسی شاه را برای انقلاب سفید تحریم کرد، آیتالله بهبهانی در کنار آیتالله سیداحمد خوانساری به تحریم همه پرسی فتوا داد. در دوم بهمن ۱۳۴۱، محمدتقی فلسفی در منزل بهبهانی، در مخالفت با همه پرسی سخنرانی کرد. این اجتماع در نهایت به زدوخورد با پلیس منجر شد و به دنبال آن بهبهانی تحت نظر قرار گرفت و از خروج او از منزل جلوگیری شد. بدین ترتیب، این بار بهبهانی به طور مستقیم رودرروی دربار قرار گرفت[۳۱].
فاجعۀ مدرسۀ فیضیه
هنگامی که آیتالله خمینی و مراجع تقلید، نوروز ۱۳۴۲ را عزای ملی اعلام کردند، بهبهانی نیز با صدور اعلامیهای با ایشان همراه شد و در واقعه فیضیه نیز جنایت رژیم شاه را به شدت محکوم کرد[۳۲].
قضیۀ پانزده خرداد
پس از قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲، بهبهانی بیانیهای صادر و در آن «جنایت هیئت حاکمه» را بشدت محکوم کرد. او با به کار بردن عباراتی صریح، از «مقاومت مجدّانه روحانیت مذهب مقدس جعفری در مقابل اعمال و فجایع ناشیانه دولت» سخن گفت و از آن زمان بود که بیش از پیش مورد غضب حکومت واقع شد و حتی از انتخاب فرزند او به نمایندگی مجلس نیز جلوگیری به عمل آمد[۳۳].
پانویس
- ↑ عاقلی، روزشمار تاریخ ایران، ج۲، ص۱۶۵؛ بامداد، ج۲، ص۲۸۹
- ↑ مرتضوی برازجانی، ص۱۱۵؛ ایرانیکا، ذیل مادّه
- ↑ عاقلی، روزشمار تاریخ ایران، ج۲، ص۱۶۵
- ↑ فتلاوی، مشاهیر المدفونین فی الصحن العلوی الشریف، ۱۴۲۷ق، ص۳۰۸
- ↑ صفایی، ج۱، ص۲۰۳؛ عاقلی، روزشمار تاریخ ایران، ج۱، ص۴۰ـ۴۱؛ مرتضوی برازجانی، ص۱۱۲؛ کریمیان، ص۹۹
- ↑ عاقلی، روزشمار تاریخ ایران، ج۱، ص۴۰ـ۴۱، فرهنگ قهرمانی، ص۱۶
- ↑ مرتضوی برازجانی، ص۱۱۴؛ بامداد، ج۲، ص۲۸۹، ایرانیکا، ذیل مادّه
- ↑ عاقلی، روزشمار تاریخ ایرانش، ج۱، ص۱۲۶؛ عاقلی، نخستوزیران ایران از مشیرالدوله تا بختیار، ص۳۳۹؛ کریمیان، ص۹۹
- ↑ مکی، ج۳، ص۴۸۷
- ↑ حکمت، ص۳۰ـ۳۱؛ کاتوزیان، ص۵۹؛ ایرانیکا، ذیل ماده
- ↑ ر. ک:شهربانی کشور، ج۱، ص۱۶، ۹۰ـ۹۱
- ↑ ایرانیکا، ذیل ماده
- ↑ کاتوزیان، ص۱۶۲
- ↑ همان، ص۱۹۷
- ↑ اطلاعات، ش ۷۸۲۸، ص۵
- ↑ اطلاعات، ش ۸۰۳۹، ص۱، ۲، ۴؛ کریمیان، ص۹۹؛ عاقلی، نخستوزیران ایران از مشیرالدوله تا بختیار، ص۷۷۳؛ عاقلی، روزشمار تاریخ ایران، ج۱، ص۳۴۶
- ↑ نجاتی، ص۲۶۱، ۲۶۴، ۲۶۶، ۳۷۷؛ کاتوزیان، ص۱۹۴، ۲۱۲ـ ۲۱۳، ۲۲۴؛ گذشته چراغ راه آینده است، ص۶۳۶؛ خامهای، ص۱۰۰۴ـ ۱۰۰۵
- ↑ کاتوزیان، ص۱۹۴، ۲۳۰ـ۲۳۱؛ مدنی، ج۱، ص۲۷۸
- ↑ شهربانی کشور، ج۱، ص۴۹۱ـ۴۹۲؛ کریمیان، ص۸۹؛ عاقلی، روزشمار تاریخ ایران، ج۲، ص۶۳
- ↑ نجاتی، ص۳۷۷، ۴۳۲
- ↑ کاتوزیان، ص۲۳۵؛ گذشته چراغ راه آینده است، ص۶۶۵؛ ابتهاج، ج۱، ص۳۴۳؛ بامداد، ج۲، ص۲۸۹
- ↑ ذبیح، ص۱۸۲؛ گازیوروسکی، ص۲۸، ۳۶؛ تقی زاده، ص۳۷۰؛ ملکی، مقدمه کاتوزیان، ص۱۰۴ـ۱۰۶؛ اخوی، ص۱۸۶.
- ↑ مدنی، ج۱، ص۲۷۷ـ ۲۷۸؛ ذبیح، ص۱۸۶؛ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج۲، ص۱۸۶
- ↑ اطلاعات، ش ۸۱۶۹، ص۸
- ↑ عاقلی، روزشمار تاریخ ایران، ج۲، ص۱۲، ۵۱؛ فلسفی، ص۱۹۳، ۱۹۴، پانویس ۱، ص۱۹۶
- ↑ ایرانیکا، ذیل ماده
- ↑ طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ج۱، ص۴۳۵
- ↑ مدنی، ج۱، ص۳۷۴، ۳۷۵؛ ملکی، مقدمه کاتوزیان، ص۱۴۹
- ↑ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج۱، ص۲۷، ۳۳، ۵۲؛ دوانی، ج۲، ص۴۲، ۴۴، ۴۶، ۵۰، ۷۲ـ۷۳، ۱۳۷، ۱۴۸ـ۱۴۹، ۱۵۱، ۱۵۳ـ۱۵۴؛ هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی، ج۱، ص۱۰۴، ۱۰۶ـ۱۰۷
- ↑ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج۱، ص۶۰؛ دوانی، ج۳، ص۲۰۶ـ۲۰۷
- ↑ طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ج۱، ص۴۶۰؛ عاقلی، روز شمار تاریخ ایران، ج۲، ص۱۴۸؛ دوانی، ج۳، ص۲۰۸
- ↑ طلوعی، داستان انقلاب، ص۲۰۵ـ۲۰۶؛ دوانی، ج۴، ص۱۲۱ـ ۱۲۳
- ↑ عاقلی، نخستوزیران ایران از مشیرالدوله تا بختیار، ص۹۳۸ـ ۹۴۱، ۹۴۶، ۹۵۰