ملک حسین
حسین بن طلال بن عبدالله بن حسین هاشمی متولد ۱۹۳۵ و مرگ آن در ۷ فوریه ۱۹۹۹ مشهور به ملک حسین یا شاه حسین، پادشاه اردن از ۱۱ اوت ۱۹۵۲ تا پایان عمر خود به مدت ۴۶ سال بود. ملک حسین در ۷ فوریه ۱۹۹۹ در سن ۶۳ سالگی درگذشت.
تولد و تحصیل
حسین پسر طلال بن عبدالله شاه پیشین و پدر عبدالله دوم شاه فعلی اردن که نسب خود را به بنیهاشم منتسب میداند و مدعی هستند که او چهلویکمین نواده از نسل پیامبر اسلام(ص)است [۱] در 14 نوامبر 1935 در امان متولد شد. ملک حسین در کالج ویکتوریای اسکندریه و مدرسه هارو در انگلستان و مدرسه نظامی سلطنتی سندهرست (مانند پدرش) تحصیل کرد.
ورود به دنیای سیاست
در ۲۰ ژوئیه ۱۹۵۱ او که در کنار پدربزرگش عبدالله پادشاه اردن مشغول نماز جماعت در مسجدالاقصی بود، هدف تیراندازی یک فلسطینی قرار گرفت و زخمی شد.
پادشاهی
با مرگ ملک عبدالله در این حادثه، فرزندش طلال بر جای او نشست و یکسال بعد با برکناری ملک طلال از مقام سلطنت به دلیل ابتلا به بیماری روانگسیختگی (اسکیزوفرنی)، حسین شانزده ساله پادشاه اردن شد. در 11 اوت 1952 به عنوان عضو خاندان هاشمی پادشاه اردن شد و در 2 مهی 1953 تاجگذاری كرد[۲].
اقدامات دوران شاه حسین
بعد از به قدرت رسیدن حسینبن طلال، توفیق عبدالهدی، نخستوزیر و از رجال بانفوذ اردن، در اردیبهشت 1332/ مه 1953 از مقام خود کناره گرفت و حسین، فوزی المُلْتقی را به این مقام منصوب کرد[۳].از اقدامات مهم حسین، عزل گلوبپاشا، فرمانده انگلیسی کل نیروهای مسلح اردن، بود. گلوب که سالها این سمت را برعهده داشت، به دستور ملکحسین در اسفند 1334/ مارس 1956 از اردن اخراج شد. حسین اعلام کرد این اقدام به منظور عربی کردن رهبری ارتش اردن و کاستن از مداخلات انگلیس در فرماندهی تشکیلات امنیتی است.
با این اقدام، او نزد مردم اردن و بسیاری از کشورهای عربی وجههای کسب کرد[۴].در 1335ش/1956، اولین انتخابات مجلس در کشور برگزار شد و حسینبن طلال که ابتدا از دخالت مجلس در امور سیاسی چندان استقبال نمیکرد، قدرت بیشتری به مجلس بخشید، اما با تشدید مشکلات داخلی و افزایش تهدیدات خارجی، وی در آبان 1337/ نوامبر 1958 با صدور فرمانی، مجلس و فعالیتهای قانونگذاری را تعطیل کرد، که وظیفه آن را دولت برعهده گرفت و برای اداره امور، قوانین موقت صادر کرد[۵].
تقویت دیپلماسی عربی
او در 1335ش/ 1956 با لغو پیمان 1327ش/1948 اردن و انگلیس، دخالت این کشور را در امور اردن کم کرد و کمکهای مالی کشورهای عربی، به ویژه عربستان سعودی و مصر و سوریه، را جانشین آن نمود. وی در اردیبهشت 1335/ مه 1956 درباره تشکیل فرماندهی مشترک نظامی، با مصر و سپس با سوریه پیمان بست[۶].
بحران سوئز
برای اجرای تعهداتش در قبال مصر، در 9 آبان 1335/ 31 اکتبر 1956 رابطه سیاسی خود را با فرانسه قطع کرد و آمادگی ارتش اردن را برای جنگ با اشغالگران اعلام نمود[۷].
در 24 فروردین 1336/ 13 آوریل 1957، برخی نیروهای ارتش، با هدف ترور حسینبن طلال و براندازی نظام پادشاهی، کودتای معروف به الزرقاء را شکل دادند. میان دو گروه ارتش در پادگان شهر الزرقاء درگیری خونینی رخ داد که به شکست عوامل کودتا انجامید[۸].
تقویت مناسبات با آمریکا
در 1336ش/ 1957، با صدور نظریه آیزنهاور در مورد تقویت کشورهای خاورمیانه در مقابل کمونیسم، حسینبن طلال از آن حمایت کرد. او کوشید مناسبات خود را با آمریکا مستحکم نماید[۹]؛ ازاینرو دولت آمریکا در شهریور 1336/ سپتامبر 1957، تسلیحات فراوانی به اردن فرستاد. نیروهای سوری حاضر در اردن ــ که تحت فرماندهی مشترک سوریه و مصر و اردن بودندــ به درخواست حسین آن کشور را ترک کردند و مناسبات دیپلماتی اردن با مصر تقریباً به حالت تعلیق درآمد، اما روابط خوب اردن با عربستان سعودی همچنان ادامه یافت [۱۰]).
در 25 بهمن 1336/ 14 فوریه 1958 حسینبن طلال و ملک فیصل دوم، پادشاه عراق، در واکنش به تأسیس جمهوری متحد عربی و دستیابی به پیوندهای مشترک خارجی و دفاعی و گمرکی و آموزشی، فدراسیون عربی (الاتحادالعربی) را در امّان تشکیل دادند. این فدراسیون، که مورد تأیید دولت آمریکا و انگلیس بود، در پی کودتای عبدالکریم قاسم در عراق، در مرداد 1337/ اوت 1958 به فرمان حسینبن طلال منحل شد[۱۱].
تقویت مناسبات با شوروی
از 29 مرداد 1342/ 20 اوت 1963، حسین با شوروی و برخی کشورهای بلوک شرق مناسباتش را آغاز کرد و در 10فروردین 1343/ 30 مارس 1964، نخستین سفیر اردن به شوروی اعزام شد[۱۲].
روابط با مصر در دوره جمال عبدالناصر
در 1343ش/ 1964، حسینبن طلال در دو کنفرانس سران عرب، که بهترتیب در قاهره و اسکندریه برگزار شدند، شرکت نمود و پس از دیدار وی با جمال عبدالناصر، مناسبات دو کشور بهتر شد[۱۳].با تشدید تهدیدهای اسرائیل در خاورمیانه، حسینبن طلال در 9 خرداد 1346/ 30 مه 1967 به قاهره رفت و پس از مذاکراتی با جمال عبدالناصر، بین دو کشور، برای پنج سال معاهده دفاعی مشترکی بسته شد[۱۴].
جنگ اعراب و اسرائیل و جمعه سیاه
با شروع جنگ شش روزه در پی حمله رژیم اسرائیل به مصر در تیر 1346/ ژوئن 1967، ارتش اردن در آن شرکت نمود که به شکست اردن و اشغال کرانه باختری رود اردن انجامید[۱۵].
در اول فروردین 1347/ 21 مارس 1968، اسرائیل به بهانه انفجار یک اتوبوس، به شهر مرزی الکرامه اردن حمله کرد. حسینبن طلال، با کمک چریکهای فلسطینی، در برابر ارتش اسرائیل ایستاد و آنها را مجبور به عقبنشینی کرد. این واقعه، محبوبیت او را در جهان عرب افزایش داد [۱۶].
به سبب نافرمانی چریکهای فلسطینی از دولت مرکزی اردن، میان آنان و ملک حسین اختلاف جدّی پدید آمد. در اواسط شهریور 1349/ نیمه اول سپتامبر 1970، تلاش برای ترور حسین توسط جبهه دموکراتیک خلق برای آزادی فلسطین و ربودن چهار هواپیمای دولتهای غربی به دست جبهه خلق برای آزادی فلسطین (به رهبری جرج حَبَش)، سبب شد درگیری دولت اردن و چریکهای فلسطینی به بحرانیترین نقطه خود برسد[۱۷]. حسین با تشکیل دولت نظامی در 25 شهریور 1349/ 16 سپتامبر 1970، به چریکها حمله کرد که پس از کشته و مجروح شدن عده زیادی، بحران در 3 مهر/ 25 سپتامبر همان سال به پایان رسید و این رخداد به سپتامبر سیاه* مشهور شد[۱۸].
افزایش اختیارات
حسین در آبان 1353/ نوامبر 1974، ضمن تجدیدنظر در قانون اساسی، اختیارات خود را افزایش داد و آن را به تصویب مجلس رساند[۱۹].حسین در همین سال با شرکت در کنفرانس اتحادیه عرب در رباط، عملاً از ادعای دیرینه خود در مورد اداره و نظارت بر کرانه باختری رود اردن چشمپوشید. این امر سبب تقویت و بهبود مناسبات اردن با جهان عرب، بهویژه سوریه، شد و مناسبات سیاسی اردن با سازمان آزادیبخش فلسطین ــکه از 1349ش/1970 قطع شده بودــ مجدداً برقرار گردید[۲۰].
پیمان کمپ دیوید
در 26 شهریور 1357/ 17 سپتامبر 1978 بین مصر و اسرائیل، حسینبن طلال در نشست اتحادیه عرب در 11 آبان 1357/ 2 نوامبر 1978 در بغداد، این معاهده را به طور کامل مردود دانست و در اِعمال تحریمها علیه مصر شرکت کرد[۲۱]. وی در 9 فروردین 1358/ 29 مارس 1979 مناسبات دیپلماتیک خود را با مصر قطع کرد[۲۲].
مناسبات با جمهوری اسلامی
پس از فروپاشی نظام پهلوی در ایران، حسینبن طلال با اینکه متحد سنّتی خود را در منطقه از دست داد، با ارسال پیامی در اول اسفند 1357/ 20 فوریه 1979 جمهوری اسلامی ایران را به رسمیت شناخت و پیروزی انقلاب را تبریک گفت. اما با شروع جنگ عراق با ایران، اردن اولین کشور عربی بود که در 12 مهر 1359/ 14 اکتبر 1980 به حمایت از عراق برخاست. این امر جمهوری اسلامی ایران را واداشت تا در 12 بهمن 1359/ اول فوریه 1981 مناسبات دیپلماتیک خود را با اردن قطع کند[۲۳].
طرح صلح در خاورمیانه
حسین در 1362ش/ 1983 از اجرای طرح رونالد ریگان در مورد تشکیل یک کشور خودمختار فلسطینی در کرانه باختری رود اردن و نوار غزه در اتحاد کنفدراسیونی با اردن، حمایت کرد. وی کوشید با دیدار از کشورهای عربی، روند مذاکرات صلح را در خاورمیانه تسریع نماید [۲۴].
حسینبن طلال در این سالها چندین بار با سازمان آزادیبخش فلسطین و مقامات اسرائیل دیدار و گفتگو کرد. او وقتی تلاشهای خود را برای بستن پیمان صلح با اسرائیل و بازگرداندن کرانه باختری به اردن بینتیجه دید و از سوی دیگر، هنگامی که گروههای فلسطینی وی را به دخالت در امور داخلی خود متهم کردند، در 9 مرداد 1367/ 31 ژوئیه 1988 جدایی ارتباط قانونی و اداری کرانه باختری از اردن را اعلام کرد و اظهار داشت این اقدام او برای تسهیل در تشکیل دولت فلسطین در کرانه باختری و نوارغزه، و برای حمایت از ملت فلسطین است. این تصمیم مورد استقبال سازمان آزادیبخش فلسطین و کشورهای عربی قرار گرفت[۲۵].
تشدید فضای استبدادی
وی در 15دی 1362/ 5 ژانویه 1984، دستور تشکیل مجدد مجلس نمایندگان را صادر کرد و با احیای آن تلاش کرد از انتقاد گروههای مخالف بکاهد. در دوران تعطیل مجلس، قانونگذاریها و سیاستگذاریها بهطور کامل در اختیار وی بود، شخص پادشاه به هیچ نهادی پاسخگو نبود و هیئت وزیران در صدور قوانین و اداره کشور مجری فرمانهای او بودند. البته بعد از بازگشایی مجلس نیز نخستوزیران بیشتر تابع شاه و تمایلات او بودند، بهطوری که این امر بارها مخالفت نمایندگان مجلس را برانگیخت([۲۶].
رایزنی های منطقهای در جهت کسب وجهه دیپلماتیک
بر اثر تلاشهای حسینبن طلال در نشست اتحادیه عرب در دارالبیضاء (کازابلانکا) در اردیبهشت 1368/ مه 1989، مصر مناسبات خود را با دیگر کشورهای عربی از سر گرفت و مقرّ اتحادیه عرب نیز به قاهره بازگشت و اردن به همراه مصر و عراق و یمن شمالی، «شورای همکاری عرب» (مجلس التعاون العربی) را در بهمن 1367/ فوریه 1989 تشکیل داد[۲۷].در 1367ـ1368ش/ 1988ـ1989، ارزش دینار اردن در برابر دلار کاهش بسیار یافت و دولت با کسری بودجه شدیدی مواجه شد. از سوی دیگر بدهیهای اردن به شدت بالا بود. این اوضاع زندگی را برای طبقات متوسط و پایین جامعه سخت کرده بود[۲۸]. ناآرامیها در 29 فروردین 1368/ 18 آوریل 1989 از شهر مَعان در جنوب اردن شروع شد و به شهرهای دیگر گسترش یافت. پس از آن، حسین برای ساماندهی اوضاع، زیدبن شاکر را مأمور تشکیل دولت جدید نمود. دولت جدید با اجرای طرحهای مؤثر و با کمک گرفتن از مؤسسات اقتصادی بینالمللی توانست تا حدودی از شدت بحران بکاهد و بر اوضاع مسلط شود[۲۹].
جنگ کویت
این جنگ از سوی عراق در 11 مرداد 1369/ 2اوت 1990، آغاز شد. حسین راهحل نظامی را برای حل بحران مردود دانست و آن را مسئلهای عربی میپنداشت که خود اعراب باید آن را فیصله دهند. وی به این منظور تلاش بسیاری نمود و در ائتلاف بینالمللی در جنگ با عراق شرکت نکرد و به جمع کشورهای مخالف پیوست. پس از آن، شورای همکاری عرب نیز عملاً منحل شد[۳۰].
صلح با اسرائیل
حسینبن طلال برای برگزاری کنفرانس صلح مادرید، که راهکار آمریکا برای حل مسئله فلسطین بود، تلاشهای زیادی کرد. سرانجام هیئت اردنی در این کنفرانس که در 8 آبان 1370/ 30 اکتبر 1991 برگزار شد، حضور یافت. به این ترتیب، مذاکرات صلح بین اردن و اسرائیل آغاز شد (نوفل و مخادمه، ص 50ـ51؛ محافظه، ص 189ـ191؛ رابینز، ص 184) و پس از مذاکرات فراوان، معاهده صلح بین دو طرف در 4 آبان 1373/ 26 اکتبر 1994 در وادی عربه به امضا رسید. براساس این معاهده، دو طرف متعهد شدند که موجودیت سیاسی یکدیگر را به رسمیت شناخته و بر طبق مرزهای تعیین شده به طور مسالمتآمیز در کنار همدیگر زندگی کنند (حباشنه، ص 78ـ80؛ تلیلان، ص 175؛ رابینز، ص 187).
اقدامات فرهنگی
عملکرد فرهنگی و اجتماعی. حسینبن طلال بر احیای آموزههای تمدن اسلامی ـ عربی تأکید میکرد. توجه به میراث گذشته در دستور کار او قرار داشت. وی آموزش و پرورش را اجباری کرد و به تأسیس مراکز آموزش عالی اهتمام ورزید. او دستور داد وزارتخانه فرهنگ و جوانان، به منظور گسترش علم و فرهنگ در میان شهروندان اردنی، تأسیس شود. اهداف دیگر او از تأسیس این وزارتخانه، انتشار و گسترش میراث کهن عرب در علوم جدید، توجه به ادبیات و هنرهای گوناگون، تشویق و حمایت از نویسندگان و هنرمندان و بهطور کلی تدوین و انتشار کتاب بود[۳۱]؛ اما همه این تلاشها با محافظهکاری همراه بود و در عمل موفقیت چندانی به دست نیاورد. نبود آزادیهای عمومی، پیشینه نه چندان کهن اردن، اولویت نداشتن مسئله فرهنگ و هنر به صورت عملی در جامعه، انحصاری شدن عرصه دانش در دست وی و برخی دولتمردان و دلالان فرهنگی، و نبود آزادی فکری و فرهنگی، از جمله دلایل شکست برنامههای فرهنگی او بود[۳۲].
کتابها
حسینبن طلال، خاطرات شخصی خود را که با الهام از شکسپیر،)سری که راحت نمیخوابد(نامگذاری کرده بود، در 1341ش/ 1962 در لندن منتشر کرد و کتاب دیگرش، جنگ من با اسرائیل(نیز در 1347ش/ 1968 در لندن به چاپ رسید. کتاب سوم وی شغل من به عنوان یک پادشاه به زبان فرانسوی در 1975 در پاریس منتشر شد[۳۳].
رویکرد اجتماعی
در زمان وی، با افزایش مهاجرت مردم بادیهنشین و روستایی به شهرها، روند تشکیل نهادهای مدنی تا حدودی تسریع شد. با اینکه او مانع دخالت این نهادها در امور سیاسی میشد، اما این محدودیتها سبب شد تا گروهها به سمت فعالیتهای اجتماعی خارج از چهارچوب سیاسی سوق داده شوند و این گرایش، به تأسیس گروهها و نهادهای اجتماعی، فرهنگی، ورزشی، دانشجویی و جمعیتهای خیریه و مذهبی و همچنین اتحادیههای کارگری انجامید (همان، ص 111ـ112).
عملکرد اقتصادی
رویکرد اقتصادی حسینبن طلال از همان ابتدای حکومت، برپایه مالکیت فردی و اقتصاد آزاد در چهارچوب قانون اساسی اردن قرار داشت و پیگیری آن سبب خصوصیسازی و پرهیز از اقتصاد دولتی شد. این روش اقتصادی بر فرایند توسعه بهمثابه اولویت نخست و پایدار دولت، بهویژه در عرصههای خدمات آموزشی و بهداشتی و اجتماعی، تأکید مینمود و سپس به فضای باز اقتصادی و دستیابی به معیارهای نو توجه میکرد[۳۴].نظام سیاسی در دوران حسینبن طلال بهگونهای به نظام لیبرالی و سرمایهداری متمایل بود. کمکهای ایالات متحده آمریکا و انگلیس به این کشور سبب شد حتی در زمان گسترش ایدئولوژی کمونیستی در منطقه و سراسر جهان، حسینبن طلال از مالکیت فردی و بخش خصوصی حمایت کند. اتخاذ این رویکرد اقتصادی سبب شد تا بخش خصوصی در مسیر استقلال نسبی از دولت گام بردارد و بهطور متوازن و مساوی با بخش دولتی در امور اقتصادی اردن تأثیرگذار باشد[۳۵].
مرگ
حسینبن طلال در تیر 1377/ ژوئیه 1998 برای معالجه به آمریکا رفت و حدود شش ماه در آنجا اقامت گزید. وی به دلیل تشدید بیماری و طولانیشدن مدت معالجهاش، در 21 مرداد 1377/ 12 اوت 1998 اختیار تغییر یا انتخاب دولت را به برادرش، حسنبن طلال، سپرد (رابینز، ص 193؛ محافظه، ص 326). در دی 1377/ ژانویه 1999 حسینبن طلال با حالی وخیمتر به اردن بازگشت و در 5 بهمن/ 25 ژانویه، امیر عبداللّه (پسر ارشدش) را، به جای برادرش، ولیعهد خود کرد و بلافاصله برای ادامه معالجه به آمریکا بازگشت تا اینکه در 18 بهمن 1377/ 7 فوریه 1999 از دنیا رفت و در همان روز پسرش، عبداللّه، پادشاه اردن شد (بلیگ، ص 209؛ رابینز، همانجا؛ محافظه، ص 328ـ329).
پانویس
- ↑ سایت نیویورک تایمز
- ↑ سایت خبر گزاری ایسنا
- ↑ رابینز، ص90؛ صلیبی، ص 178
- ↑ حسینبن طلال، 1987، ص 97ـ98؛ شاعر، ص 58؛ لانت، ص 27ـ30؛ تاریخ معاصر کشورهای عربی، ص 118
- ↑ شاعر، ص 61؛ رابینز، ص190ـ191
- ↑ تاریخ معاصر کشورهای عربی، ص 119
- ↑ حباشنه، ص 39؛ رابینز، ص 95ـ98؛ تاریخ معاصر کشورهای عربی، ص120
- ↑ دجانی داودی و دجانی، ص 119؛ دالاس، ص 68ـ69؛ رابینز، ص 99
- ↑ دالاس، ص 65
- ↑ رابینز، ص 101ـ102؛ صلیبی، ص 201ـ202؛ تاریخ معاصر کشورهای عربی، ص 122؛ اسعدی، ج 1، ص 17
- ↑ حسینبن طلال، 1987، ص 133ـ135؛ رابینز، ص103ـ104؛ تاریخ معاصر کشورهای عربی، ص122ـ123؛ اسعدی، ج 1، ص 17ـ18
- ↑ تاریخ معاصر کشورهای عربی، ص 125؛ صلیبی، ص210؛ رابینز، ص 119
- ↑ حسینبن طلال، 1968، ص 12؛ تلیلان، ص 114ـ115؛ درینیک، ص300
- ↑ بلیگ، ص 52؛ حسینبن طلال، 1968، ص 31ـ41؛ تاریخ معاصر کشورهای عربی، ص 128
- ↑ رجوع کنید به حسینبن طلال، 1968، ص 49ـ128؛ اسنو، ص 181ـ193؛ بلیگ، ص 65
- ↑ دجانیداودی و دجانی، ص 123ـ124؛ رابینز، ص 127؛ سیکر، ص130
- ↑ سیکر، ص 135؛ اسعدی، ج 1، ص 21ـ22؛ میلتون ـ ادواردز و هینچکلیف، ص 48
- ↑ بیلی، ص 289؛ لانت، ص 131ـ143؛ میلتون ـ ادواردز و هینچکلیف، ص 49
- ↑ اسعدی، ج 1، ص 25
- ↑ دجانی داودی و دجانی، ص 395؛ رابینز، ص 146ـ147؛ محافظه، ص 229؛ بلیگ، ص 155
- ↑ حباشنه، ص 48؛ محافظه، ص 227
- ↑ دجانیداودی و دجانی، ص 396؛ محافظه، همانجا
- ↑ دجانیداودی و دجانی، همانجا؛ رابینز، ص 150ـ151؛ محافظه، ص 233
- ↑ رابینز، ص 159ـ160؛ صلیبی، ص 262ـ264؛ محافظه، ص20ـ22، 25ـ28، 227
- ↑ دجانیداودی و دجانی، ص 131ـ133؛ محافظه، ص 43؛ نوفل و مخادمه، ص 45
- ↑ شاعر، ص 61؛ شرعه، ص 186
- ↑ رابینز، ص 176
- ↑ همان، ص 166ـ170؛ محافظه، ص 58ـ67؛ تلیلان، ص 152ـ153
- ↑ میلتون ـ ادواردز و هینچکلیف، ص 54ـ 55؛ رابینز، ص 169ـ170؛ محافظه، ص 95ـ 108
- ↑ تلیلان، ص 163ـ165؛ بلیگ، ص 183ـ 186؛ صلیبی، ص 271ـ273؛ رابینز، ص 178ـ180
- ↑ عمد، ص 12
- ↑ شاعر، ص46
- ↑ دجانی داودی و دجانی، ص211؛ اسعدی، ج1، ص466؛ ملک حسین، 2008
- ↑ همان، ص 34
- ↑ شاعر، ص 107؛ شعشع، ص 79