ناصرالدین شاه
ناصرالدین شاه قاجار معروف به قبله عالم و سلطان صاحب قران، چهارمین شاه از دودمان قاجار ایران با نزدیک به پنجاه سال پادشاهی بود که سفرهایی به برخی از کشورهای اروپایی و شهرهای ایران داشت و آن را مکتوب نمود.
ناصرالدین شاه | |
---|---|
نام کامل | ناصرالدین شاه قاجار |
نامهای دیگر |
|
اطلاعات شخصی | |
روز تولد | ماه صفر |
محل تولد | دهکدهٔ کهنمو، از توابع اسکو، تبریز |
روز درگذشت | ۱۲ اردیبهشت |
محل درگذشت | شهرری |
دین | اسلام، شیعه |
آثار |
|
در تربیت ناصرالدین سعی بسیار شد و مسئولیت آموزش برخی از شاهزادهها به میرزا عیسی قائم مقام فراهانی و فرزندش میرزا ابوالقاسم و پس از آن به میرزا تقی خان امیرکبیر واگذار گردید. ناصرالدین یکی از شاهزادههایی بود که دانش خود را از امیرکبیر آموخت. در چهارده سالگی با گلین خانم دختر یکی از شاهزادگان قاجار پیمان زناشویی بست.
خلاصه زندگی ناصرالدین شاه
ناصرالدین شاه در ششم ماه صفر 1247 ه. ق در نزدیکی آذربایجان به دنیا آمد. پدرش "محمدشاه" و مادرش "جهان خانم" معروف به "مهد علیا" میباشد[۱].
وی را برای آموزش و تربیت اولیه نزد "میرزا عیسی، قائم مقام فراهانی" و فرزندش "ابوالقاسم" فرستادند و بعد از آن نیز تربیت او را به "میرزا تقی خان امیركبیر" واگذار كردند[۲].
ناصرالدین میرزا فرزند كوچك محمدشاه بود. وی به استناد به تاریخ و عملكرد كسانی همچون چنگیزخان و شاه عباس صفوی كه فرزندان كوچكترشان را به عنوان ولیعهد معرفی كردند، "ناصرالدین میرزا" را در 5 سالگی به عنوان ولیعهد معرفی كرد.
البته قدرت و نفوذ مهد علیا در این امر، نكتهای است كه نباید از آن غافل شد. اولین ماموریت خارجی ولیعهد در سال 1253 ه. ق در 7 سالگی به "ایروان" انجام شد. ناصرالدین میرزا سفر رسمی و ملاقات صمیمانهای با امپراطوری روس، "نیكلای اول" داشت[۳].
ناصرالدین میرزا در 14 سالگی، با "گلین خانم،" دختر شاهزاده "احمد علی"، یكی از نوادگان فتحعلی شاه، طی مراسم با شكوهی ازدواج كرد[۴]. البته او به همین ازدواج بسنده نكرد چنانچه حرمسرای ناصری و نفوذ و تاثیر زنان حرمسرای وی، در امور مملكتی، در تاریخ ایران مشهور است.
پادشاهی ناصرالدین شاه
محمدشاه در اواخر تابستان 1264 ه. ق، در تهران درگذشت[۵] و ناصرالدین میرزا، ولیعهد محمدشاه در این زمان در تبریز بود. و تا رسیدن او امور پایتخت توسط مهد علیا مادر وی اداره میشد.
در مدت چند روز بحران و كشمكش میان مدعیان سلطنت و نارضایتی مردمی كه ار حكمرانان ظالم به تنگ آمده بودند. سفارتخانههای انگلیس و روس با هماهنگی هم سلطنت شاه 16 ساله را تضمین كردند، سرانجام پادشاه جوان، با كفایت و لیاقت "میرزا تقی خان امیركبیر"، وارد تهران شد. امیر كه بلافاصله، لقب "امیرنظام" یا فرمانده كل قشون را دریافت كرده بود جای "میرزا آغاسی"، صدراعظم منفور محمدشاه را گرفت.
ناصرالدین شاه هنگام جلوس بر تخت شاهی با چند مشكل اساسی روبرو بود. خالی بودن خزانه دولت، شورشها و فتنههای مدعیان سلطنت، شورشهای محلی و قومی، که بخشی از این مشكلات بودند. ناصرالدین شاه كه از اوضاع نابسامان معیشتی مردم و نارضایتی آنها بیم داشت به این فكر افتاد كه كسی را از میان مردم كه به حزونت خلق و خشونت خلق و كیاست طبع و فراست خاطر برجسته باشد را انتخاب كند، و از آن میان "میرزا تقی خان امیرنظام" را متحد و مناسب تر از دیگران دید[۶].
ناصرالدین شاه از احترام و رابطه خالصانه و قصد صدراعظمش در خیر و صلاح او و مملكت اطلاع داشت. حتی میتوان رابطه آنها را، رابطه پدر و فرزندی دانست. مشكلات پیش روی امیرکبیر در ابتدای كار بسیار بود. اختلاف و درگیری بزرگان و شاهزادگان، نابسامانی اوضاع معیشتی مردم موضعگیری "آغاسی" و مخالفت او با امیرکبیر، نیز شورشهای "آصف الدوله" در خراسان و "آقاخان محلاتی" در كرمان كه حكایت مشقات امیر در خواباندن این دو شورش و تدبیر مجال جداگانهای میخواهد.
از آغاز سلطنت تا مرگ شاه قاجار، 6 صدراعظم روی كار آمدند كه همگی به یكی از دول بیگانه، وابسته بودند. جز امیركبیر كه با سیاست موازنه راه نفوذ آنها را مسدود میكرد. صدراعظم بعدی "میرزا آقاخان نوری" بود. او یكی از كسانی است كه نگرش شاه را نسبت به صدراعظم لایق خود تغییر داد حتی یكی از شروطش برای وزارت، قتل امیرکبیر بود. بالاخره نیز با بدگوئیها و دسیسه چینیهای او و مهد علیا "مادرشاه" و دیگر درباریان كه بعلت فساد و بی لیاقتی توسط امیر بركنار شده و راه نفوذ و منافعشان مسدود گشته بود، شاه را مجبور کردند تا نسنجیده ترین تصمیم تاریخ را بگیرد و اول وی را عزل نموده و سرانجام نیز حكم به قتل وی بدهد[۷].
اصلاحات دوره ناصری
در دوران قاجار خاصه دوره ناصری، با تلف شدن فرصتها برای پیشرفت كشور، شیوع رشوه و بی برنامگی، ضعف در اداره امور و گماشتن افراد نالایق بر پستهای حساس و كلیدی، اوضاع وخیم اقتصادی، نفوذ شوم استعمار و استبداد و بها ندادن به دانش و صنعت، همگی ایران را به سراشیب سقوط كشانده بود. اما با پشتكار و عشق و علاقه خاص امیركبیر به ایران و اقدامات دلسوزانه او، اقدامات اصلاحی با روندی پرشتاب و موثر پی گرفته شد.
از جمله این اقدامات مبارزه با فساد درباریان و كوتاه كردن دست آنها از امور مملكتی، نظاممند كردن سازمانهای حكومتی، اجرای قانون، نوسازی نیروی نظامی، اصلاح نیروی قضایی حمایت از اقتصاد و تولیدات داخلی با احداث كارخانههای مختلف، چاپ و نشر كتاب و روزنامه، فراهم آوردن زمینه مناسب برای مترجمان و نویسندگان، مخالفت با نفوذ و حق كاپیتولاسیون روسیه و انگلیس میباشد که همگی به دست توانمند امیرکبیر در این دوره آغاز شد، و یكی از پرشكوهترین دورههای تاریخ ایران رقم زد[۸].
ناصرالدین شاه خود نیز با مسافرتهای متعدد به فرنگ (اروپا) و آگاهی یافتن از شیوه مملكت داری و حاكم بودن قوانین در كشورهای غربی در صدد اصلاحاتی چند برآمد. او در یافته بود كه تمركز قدرت در دست یك نفر به نام صدراعظم كار چندان اصولی نیست، بنابراین برای جلوگیری از قدرت یابی صدراعظم و یا ادعای پادشاهی او به تقلید از اروپاییان در سال 1275 ه. ق كابینهای متشكل از 6 نفر تشكیل داد تا كارها بین آنان تقسیم شود. تشكیل «مجلس شورای دولتی» با چهار عضو از اقدامات دیگر وی بود كه خود «رئیس دولت» یا «كابینه» را كه جمعاً 11 نفر عضو داشت را به عهده داشت.
اگر چه این اقدامات چندان نتیجهای نداد و بار دیگر همچون گذشته به انتصاب صدراعظم اقدام كرد ولی علاقه به پیشرفت در ناصرالدین شاه دیده میشد، اما روحیه مستبدانه و خودپسندی و بیم از آگاهی مردم از یك سو، و نابسامانی اوضاع كشور و نفوذ روز افزون روس و انگلیس مانع جدی بر سر اصلاحات بود[۹].
سفر به فرنگ
آگاهی ناصرالدین شاه از جوامع اروپایی و مطالعه سفرنامهها و كتابهای مربوط به آن دیار، اشتیاق او را برای سفر به ممالك غربی برانگیخت. سفرهای پر هزینه و نه چندان سودمند كه برای تامین هزینه آنها گاه مجبور به دادن امتیاز از دول بیگانه و گاه گرفتن وام از خود آنان میشد.
سفرهای او از سال 1287 ه. ق، با زیارت عتبات عالیات، كربلا، نجف و كاظمین شروع شد. دومین سفر او در سال 1290 ه. ق در بیست و ششمین سال سلطنت وی روی داد، این سفر به صورت رسمی، به دعوت "امپراطور اتریش" برای بازدید از نمایشگاه «وینه» صورت گرفت. كه با كشتی از بندر انزلی به قفقاز، روسیه، آلمان، بلژیك، انگلیس، فرانسه رفته و از آنجا نیز به سوئیس و ایتالیا و عثمانی عزیمت نمود. سفر دوم به طور غیر رسمی و تنها برای سیر سیاحت و دیدار از مظاهر تمدن غرب و پیشرفت صنایع و تكنولوژی در اروپا بود. سفر سوم و آخرین سفر او با همراهی "امین السلطان" به انگلیس بود[۱۰].
روابط خارجی
از ابتدای سلسله قاجار تا حكومت ناصرالدین شاه بیشتر روابط خارجی با دو كشور روس و انگلیس بود. اما در دوره ناصری با سفرهای او و علاقه به پیاده كردن تكنولوژی و عوامل پیشرفت آنها در كشور، این ارتباطات گسترش یافت. امیركبیر نیز برای اعزام دانشجو و گسترش كشتیرانی و تاسیس «دارالفنون» و ایجاد پست و .... دست به برقراری روابط با كشورهایی همچون فرانسه، آمریكا، اتریش و آلمان دست زد[۱۱].
امتیازات به بیگانگان
امتیازات و قراردادهای این دوره از تاسف آورترین و غم انگیزترین امتیازات واگذار شده به بیگانگان است كه فهرست وار به آن اشاره میكنیم:
- "هرات"(معاهده پاریس) طبق این معاهده ایران متعهد میشود ضمن تخلیه هرات، استقلال «افغانستان» را به رسمیت بشناسد.
- "رویتر"، كه به موجب آن، امتیاز استخراج معادن و درآمد جنگلهای ایران به مدت 70 سال به انگلیس داده شد.
- امتیاز توتون و تنباكو كه به مدت 50 سال به "جرالد تالبوت" انگلیسی داده شد كه ضمن برپایی اعتراضات مردمی سلطنت ناصرالدین شاه نیز متزلزل شد.
- امتیاز ایجاد راه شوسه "اهواز به تهران" که به انگلیس داده شد.
- امتیاز تاسیس "بانك استقراضی" که به روس داده شد[۱۲].
روحانیت و ناصرالدین شاه
با افزایش ناكارآمدی اقتصادی و سیاسی در دوره ناصری و گسترش نارضایتیهای عامه مردم، علما بیشتر، در اندیشه اصلاحات و محدود كردن استبداد و استعمار افتادند. و این باعث برخوردهای مستقیم میان علما و حكومت در این دوره شد. یكی از رهبران مبارز این دوران "ملاعلی كنی" بود كه نقش موثری در رهبری افكار عمومی و قیامهای مردمی علیه دولت داشت. ملاعلی كنی در جریان نهضت تنباكو با نوشتن نامه برای شخص شاه و در دست گرفتن رهبری مردم، باعث لغو این امتیاز و حتی عزل "سپهسالار" نماینده ایرانی طرف قرارداد شد و در جریان احداث «فراموشخانه» توسط "ملكم خان" نیز تلاش بسیاری كرده و باعث تعطیلی آن شد.
"ملاهادی سبزوار" حكیم فرزانه و فیلسوف دوره ناصری است، او با مناعت طبع و بلند نظری بسیار، از قدرت و حاكمیت فاصله میگرفت و به توجهات ناصرالدین شاه و كمكهای مالی او كه برای جلب حمایت و پشتیبانی این روحانی وارسته، انجام میشد، توجهی نمیکرد[۱۳].
سرانجام ناصرالدین شاه
با فرا رسیدن ذیقعده 1313 ه. ق ناصرالدین شاه و درباریان خود را برای پنجاهمین سال سلطنت آماده میكردند، اما واقعه قتل او در حرم حضرت عبدالعظیم (علیهالسلام) تمام تصورات آنها را در هم ریخت. قاتل شاه "میرزا رضا كرمانی" بود، كه در سال 1307 ه. ق با "سید جمال الدین اسدآبادی"، آشنا شده بود و سخت تحت تأثیر اندیشه او قرار گرفته بود وی به این طریق وارد فعالیتهای سیاسی میشود و در جریان قیامهای مردمی مثل قیام تنباكو، چندی به زندان افتاده و شكنجه میشود. و سرانجام تصمیم به قتل ناصرالدین شاه میگیرد. همان روزی كه شاه قصد برپایی جشن پنجاه سالگی سلطنت اش را دارد، او را با ضرب یك گلوله از پای در میآورد تا آخرین سال سلطنت او را رقم زند[۱۴].
پانویس
- ↑ سپهر، لسان الملك؛ ناسخ التواریخ، تهران، اسلامیه، 53، ص 965
- ↑ امانت، عباس، قبله عالم ناصرالدین شاه، تهران، مهرگان، ص 83
- ↑ پیرنیا، مشیر الدوله، تاریخ ایران از اغاز تا انقراض قاجاریه، تهران، خیام، بی تا، ص 570
- ↑ روضة الصفا، همان، ص 8313
- ↑ هدایت، رضاقلی خان؛ روضة اصفا، بی جا، مكزی، 1339 ه. ق، ص 8176
- ↑ ناسخ التواریخ، پیشین، ص 965
- ↑ آدمیت، فریدون، امیركبیر و ایران، تهران، خوارزمی، 1363، ص 257
- ↑ آدمیت، فریدون، پیشین، ص 344
- ↑ ناصرالدین شاه قاجار، سفرنامه، تهران، غزل، بی تا، ص 141
- ↑ ناصرالدین شاه قاجار، سفرنامه، تهران، غزل، بی تا، ص 141
- ↑ مهدوی، عبدالرضا؛ تاریخ روابط خارجی ایران، تهران، امیركبیر، ص 75
- ↑ شمیم، پیشین، ص 175
- ↑ شمیم، پیشین، ص 175
- ↑ دانشور، داریوش؛ وقایع دارالخلافه، مشهد، گوتنبرگ، چاپ اول، ج 7، ص 126