سلمانیه
سلمانیه به گزافهگویانی میگفتند که مدعی پیروی از سلمانفارسی (صحابی عالیقدر پیامبر (صلی الله علیه و آله) و نخستین ایرانی که به اسلام گروید)؛ بودند.
شرح حال سلمان
سلمان از یاران قدیم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بود و نام خویش را سلمانالاسلام نهاد. وی در اصل از زرتشتیان اصفهان بهشمار میرفت و عمرش بسیار طولانی بود. در اینکه زادگاه وی کجا است، اختلاف کردهاند بعضی او را از پارس و بسیاری از جی اصفهان دانستهاند. سلمانفارسی و صهیبرومی (یونانی) و بلالحبشی از مسلمانان غیر عربی هستند که به دین اسلام گرویدند. درباره نام او نیز اختلاف کردهاند. به قول محمدبناسحاق که قدیمیترین سیره نویس اسلام است، وی پسر دهقانی از مردم قریه جی اصفهان بود و ماهیه یا ماهویه (روزبه) نام داشت. بنابراین، نام سلمان بهدرستی معلوم نیست و پیش از او کسی از عرب بدین نام خوانده نشد. به نظر میرسد که سلمانفارسی پس از قبول مسیحیت و معاشرت با کشیشان آرامی نژاد نصرانی که در منطقه شامات مسکن داشتند، به این نام خوانده شده است و چون مردی درستکار و حقیقتجو بوده است، آن کشیشان آرامی زبان او را به سریانی (شلمانا) یعنی مردی کامل و درستکار و متقی خواندهاند. با اینکه سلمان از موالی بوده ولی در اخذ حقوق و عطایا مانند دیگر اصحاب پیامبر که در جنگ بدر شرکت داشتند از دیوان عطا بهرهمند میشد و مستمری او از چهار هزار تا شش هزار درهم بوده است. در جوانی دین زرتشتی را رها کرده به کیش مسیح درآمد و به دنبال راهبی به شام رفت و در شهرهای موصل، نصیبین و عموریه گردش کرد و کتابهایی از رومیان و یهودان خواند. بعضیها نوشتهاند که اصل وی از رامهرمز و در آیین مزدک بوده و سپس به مسیحیت گرایید. سلمان همواره در جستجوی دین حق بوده است و در طلب آن به شهرهای شام، انطاکیه و اسکندریه رفته تا سرانجام گذرش به صحرای عربستان افتاد و به «وادیالقری» رسید و چون در کتابهای پیشینیان خوانده بود که پیامبری از آن سرزمین خواهد آمد و دین حنیف ابراهیم را زنده خواهد کرد، در آن وادی به جستجوی آن پیامبر رفت و مدتی در میان قبیله بنیکلب بود. سرانجام ایشان را به بردگی گرفته و فروختند و مردی یهودی به نام عثمانبناشهل از بنیقریظه وی را خرید و با خود به مدینه آورد و به باغبانیِ تاکستان خود گماشت. سلمان در آنجا مژده ظهور پیامبر جدید را شنید و در سال اول هجری در «قبا» به خدمت آن حضرت شتافت و او را همچنان یافت که در فکر و خیالش بود. حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) به یاری دیگر صحابه، او را از آن یهودی باز خرید و در زمره اصحاب خویش درآورد. بهایی که برای بازخرید او پرداختند، چهل اوقیه طلا بود. سلمان در جنگ قادسیه همراه سعدوقاص در لشکر عرب خدمت میکرد و تیسفون بدون خونریزی بسیار و صرفا با نصایح او به ایرانیان در منع از مقاومت فتح شد. وی از طرف عمر خلیفهثانی به فرمانروایی آن شهر قدیمی تاریخی منسوب گشت و سرانجام در همان شهر و در سال 36 هجریقمری همزمان با خلافت عثمانبنعفان درگذشت و در نزدیکی طاقکسری به خاک سپرده شد. آرامگاه او امروز مشهور به سلمانپاک است و به دست سطان مراد چهارم از پادشاهان عثمانی در سال (1623- 1640 م) آ تجدید بنا و مجددا در سال 1322 هجری 1904 میلادی نوسازی شد. گویند که سلمان در زمان حیات خویش با این که حاکم مداین بود، اما از مستمری و عطای دولتی خویش بهرهمند نمیشد و آن را به درویشان و تنگدستان میداد و از خوص (برگ خرما) جامهای بر تن داشت و با نان جو خود را سیر میکرد. بخاری و مسلم در صحاح خود شصت حدیث از او روایت کردهاند. ابنبابویه قمیّ نیز کتابی به نام «اخبار سلمان و زهده و فضائله» نگاشته است. کشّی مینویسد: سلمان جزء سه نفری بود که از بهشت برایشان تحفه نازل شد و جزء چهار نفری بود که خداوند رسول (صلی الله علیه و آله ) خود را به دوستی با ایشان امر کرد. او اسم اعظم را میدانست و پیامبر (صلی الله علیه و آله) به او فرمود که علی (علیهالسلام) را امیرالمؤمنین بداند.
فرقههای منسوب به سلمان
از آغاز قرن دوم هجری قمری، نزدیکی سلمان به خاندان پیامبر و ایرانی بودن او بسیاری از غلاة شیعه را مجذوب کرد. کیسانیه قدیمیترین فرقهای بودند که به سلمان فارسی ارادت میورزیدند و حتی بعضی از سادهلوحان عرب گمان میکردند که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) اخباری را که در قرآن آمده از او یاد میگیرد. به قول ایوانف در کتاب «اسماعیلیات» برخی از اسماعیلیه به همین اشتباه دچار شده و گفتند که: سلمان قرآن را به محمد (ص) سپرده است و فرشته جبرائیل فقط عنوانی است برای رسالت خدایی سلمان. امّا بنابر اعتقاد عموم امامیه، سلمان نخستین شخص از سه حواری پیامبر (صلی الله علیه و آله ) است که همراه با مقداد و ابوذر، محرم سرّ و مشاور خاص او بوده است. او پس از فوت پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز نزد امام علی (علیه السلام) همین مقام را داشت و پیامبر (صلی الله علیه و آله) در نهان او را به پنج تن دیگر از صحابه سوگند داده است تا دوستی خود را با علی (ع) اظهار کند.
سینیه، عینیه و میمیه
بعضی از فرقههای سلمانیه بنا بر اختصار خود را «سینیه» مینامیدند و میگفتند: سلمان یعنی سین بالاتر از امام است و حتی تا مرتبه الوهیت بالا میرود و نیز سلمان را در تثلیث حضرت محمد (صلوات الله علیه) و امام علی (علیه السلام) داخل میکردند. از امام علی (علیه السلام) تعبیر به عین و از محمد (ص) تعبیر به «م» مینمودند، گاهی خود را «سینیه» و «عینیه» و «میمیه» میخواندند که هر سه آنها تجلی خداوند بزرگ بود. سبعیه و کیسانیه از «عینیه» و ابوالخطاب و پیروان او از «سینیه» و مغیرةبنسعید و پیروانش از «میمیه» بودند.
اعتقاد به نبوت سلمان
ابوحاتم رازی مینویسد: سلمانیه قائل به نبوت سلمان فارسی بودند و حتی گروهی به خدایی او اعتقاد داشتند و معتقدبودند که آیه: «وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا ...» سوره زخرف، آیه 45 درباره سلمان است. یعنی ای پیامبر ! از کسی که پیش از تو فرستادیم (یعنی سلمان) سؤال کن.
نفر ششم آل عبا
بنا به قول کشّی، بشّار شعیری سلمان را در کنار پنج تن آورده و عدد آنان را به شش تن رسانیده است که عبارتاند از: محمد (صلی الله علیه و آله) ، امام علی (ع) حضرت فاطمه (سلام الله علیه) ، امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) و سلمان. [۱] [۲] [۳] [۴][۵] [۶] [۷]
پانویس
- ↑ مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 230
- ↑ ابو عبدالله محمد بن سعد، طبقات ابن سعد، چاپ لیدن، سال 1322 هجری قمری، ج 4، ص 53- 67.
- ↑ اصفهانی ابی نعیم، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، مطبعه السعادة، 1932 میلادی، انتشارات السعاده، ج 1، ص 185.
- ↑ اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، چاپ مصر، سال 1950 میلادی، ج 1، ص 13
- ↑ اشعری قمی سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، تحقیق دکتر محمد جواد مشکور، چاپ تهران، سال 1963 میلادی، ص 52- 57- 59- 61.
- ↑ بدوی عبدالرحمن، شخصیات قلقه فی الاسلام، چاپ مصر، سال 1946 میلادی، ص 1- 52.
- ↑ فهرست رجال کشّی، ص 133.