مسجد جامع

مسجد جامع

مسجد جامع مکان گردهمایی‌های سیاسی، اجتماعی و آموزشی آنها و مرکزی برای برگزاری مراسم‌های مذهبی است. در معماری دوره اسلامی ایران، به مسجدی گفته می‌شود که در هر شهر برای گردهمایی مردم توسط حاکمان تأسیس می‌شده و نمازهای گروهی مهم مانند نماز جمعه و نماز عید در آن اقامه می‌شده‌است و به همین علت در مقیاس بزرگ‌تر ساخته شده‌است.

تاریخچه مسجد جامع

در عربستان پیش از اسلام هر قبیله برای گردآمدن مردم، بزرگان قوم و رئیسان خود در مناسبت ها یا به گاه ضرورت، مکانی را اختصاص داده بود. این وعده گاه‌های قبیله ای را عموماً سقیفه و در شهر مکه، دارالنّدوه می‌خواندند. با ظهور اسلام و هجرت نبی اکرم (صلی الله علیه) به یثرب، آن حضرت در اولین اقدام خود بنای مسجدی را گذاشت که مسجدالنبی نام گرفت و مرکز اصلی فعالیت‌های عبادی، اجتماعی، سیاسی، اداری و تعلیمی مدینه شد. گسترش مدینه بر اثر هجرت نومسلمانان به این شهر، موجب شد که پیامبر (صلی الله علیه) به درخواست مردم و برای راحتی آنان اجازة ساخت مساجد دیگر را بدهد. به این ترتیب دوگونه مسجد ایجاد شد: مسجد نبوی که مسجد اصلی شهر و مقرّ رئیس حکومت بود و مساجد قبیله ای یا محلی که بیشتر کاربرد عبادی و تعلیمی داشت برای آگاهی از برخی مساجد محلی و قبیله ای مدینه[۱].

گویا کاربرد «مسجد جماعت» در فرمان عمر بن خطاب به والیان خود[۲]، زمینه ساز رواج اصطلاح جامع بوده است. در روایتی از وی، نماز جماعت و نماز مستحبی مسجد جامع برتر از حج و عمره مستحبی دانسته شده است[۳]. در زمان خلافت حضرت امام علی علیه‌السلام به مسجد کوفه، جامع می‌گفتند[۴]. در روایاتی از آن حضرت، اعتکاف فقط در مساجد جامع روا دانسته شده است [۵]. بنابراین در صورت صحت این احادیث می‌توان سابقه کاربرد اصطلاح جامع و اطلاق آن بر مسجد اصلی و مرکزی شهر را به دوره خلفای نخست بازگرداند.

نخستین مساجد جامع

نخستین مساجد با عنوان مسجد جامع در شهرهای بصره و کوفه ساخته شد؛ عتبة بن غزوان در سال ۱۴ق با نی و ساقه گیاهان مسجد جامع بصره را بنا کرد[۶]. مسجد کوفه نیز در سال ۱۵ یا ۱۸ق[۷] ساخته شد. هم‌چنین در قرن نخست قمری، مساجد جامع موصل(۲۰ق)، تکریت[۸]، دمشق، حمص (حدود ۱۴ق)، مصر(۲۱ق)[۹]، شمال آفریقا و مغرب (۵۵ق)[۱۰] بنا شدند. در ایران نیز مساجدی ساخته شد که مسجد جامع توج در نزدیکی کازرون به فرمان عثمان بن ابی‌العاص والی عمر از آن جمله است[۱۱].

در قرن‌های نخستین معمول آن بود که هر شهر یک مسجد جامع داشته باشد تا مظهر وحدت مردم و پیوند آنها با حکومت باشد با افزایش جمعیت و کمبود جا در مساجد، حاکمان به توسعه مساجد اصلی شهرها پرداختند و تا نیمه قرن دوم قمری در هریک از شهرهای مدینه، مکه، کوفه، بغداد، بصره، فسطاط و دمشق یک نماز جمعه برگزار می‌شد[۱۲]. از قرن دوم قمری به بعد، در برخی شهرها مانند مرو[۱۳]، بغداد[۱۴]، مصر و قاهره[۱۵] دو یا چند مسجد جامع ساخته شد.

نحوه نام‌گذاری مساجد جامع

مساجد جامع، به نام شهرها، بانیان، عالمان مشهور، طایفه و... نام‌گذاری می‌شدند. بیشتر مساجد جامع به نام شهرها خوانده می‌شوند مانند جامع بصره، کوفه، اصفهان، ری، دمشق، فسطاط و قیروان. البته در شهرهایی که چند مسجد جامع بنا می‌شد هر مسجد جامعی را جداگانه می‌خواندند مثلا در بغداد جامع منصور عباسی، جامع مدینه خوانده می‌شد و جامع مهدی عباسی به جامع رصافه شهرت داشت[۱۶]. برخی از آنها مانند مسجد جامع ابن طولون، جامع حاکم، جامع منصور و جامع سلطان در بغداد به نام بانیان آنها که عمدتا از امیران و صاحب منصبان بودند، شهرت داشتند[۱۷]. هم‌چنین برخی از مساجد جامع را به نام سلسله حکومتی، خاندان و یا طایفه‌ای از مردم می‌نامیدند، مانند مسجد جامع اموی دمشق. در مواردی نیز نام مسجد جامع برگرفته از نام محله، بازار، پل یا بارگاه نزدیک مسجد بود[۱۸].

نحوه ساخت مساجد جامع اولیه

تبدیل معابد غیرمسلمانان به مساجد جامع با تغییراتی نه چندان اساسی یکی دیگر از روش‌های ساخت جوامع اولیه در شهرهای فتح شده بود. مسلمانان زمانی که به شهرها وارد می‌شدند، از یک سو فرصت و امکانات ساخت مساجد جامع را که با معابد مسیحیان و زردشتیان برابری کند، نداشتند و از سوی دیگر معابد پیروان دیگر ادیان را برای عبادت مسلمانان مناسب نمی‌دانستند؛ بنابراین راه حل را در آن دیدند که با تغییراتی گاه جزئی کنیسه‌ها، آتشکده‌ها و بتکده‌ها را به مسجد جامع تبدیل کنند و بعد در فرصتی فراختر مسجدهای مناسب بسازند.

نمونه‌های فراوانی از تغییر معابد غیرمسلمانان به مسجد جامع، در منابع گزارش شده است. در فتح دمشق مسلمانان کلیسای بزرگ شهر را به دو بخش تقسیم و نیمة شرقی آن را به مسجد جامع تبدیل کردند و در حمص یک چهارم کنیسه یوحنّا، به مسجد جامع تبدیل شد[۱۹]. جامع قرطبه در اندلس نیز در اصل نیمی از کلیسای بزرگ شهر بود. بعدها که دیگر گنجایش این جامع برای انبوه نمازگزاران کفایت نمی‌کرد، عبدالرحمانِ داخل در 168 نیمه دیگر کلیسا را نیز به مسجد افزود[۲۰].

در ایران بسیاری از آتشکده ها مسجد جامع شدند. بنا به گزارش محمد بن احمد مقدسی[۲۱] مسجد جامع استخر، مرکز ایالت فارس دارای ستون‌های گرد و سرستون‌هایی همانند سرگاو بود که ظاهراً در مکان یک آتشکده بنا گردیده بود[۲۲]. در مناطق شرقی تر نیز معابد و بتکده ها را مسجد جامع کردند. به گزارش ابن بطوطه[۲۳] جامع دهلی بر بنای بتخانه‌ای استوار شده بود[۲۴]. در دوره عثمانی نیز در فتح قسطنطنیه (استانبول) و سپس دیگر شهرهای اروپایی معابد را تبدیل به مسجد جامع کردند[۲۵].

تبدیل معابد غیرمسلمانان به مسجد، در دوره فتوحات و اقتدار سیاسی و نظامی مسلمانان رخ می‌داد؛ اما گاه با ضعف خلافت اسلامی عکس آن اتفاق می‌افتاد، مثلاً رومیان در حمله به ارمنستان در 316 شهر خلاط را تصرف کردند، منبر را از جامع شهر بیرون بردند و به جای آن صلیب آویختند[۲۶]. در حمله‌های نظامی گاه جامع شهرها را ویران یا آنها را به اصطبل تبدیل می‌کردند[۲۷]. علاوه بر هتک حرمت از جوامع و کشتار مردم در آنها در جریانِ هجوم غیرمسلمانان به سرزمینهای اسلامی[۲۸]، گاه در نزاعهای داخلی بین قدرت‌های مسلمان نیز برخی جوامع ویران، غارت یا تعطیل می‌شدند[۲۹].

پانویس

  1. ابن شبّه نمیری، تاریخ المدینة المنورة، ج1، ص57ـ75.
  2. مقریزی، السلوک لمعرفة دول الملوک، ج2، ص246.
  3. بحشل، تاریخ واسط، ص179.
  4. ابن بابویه، علل الشرایع، 1386، ج2، ص593.
  5. کلینی، ج4، ص176. برای فضیلت نشستن در مسجد جامع رجوع کنید به نوری، مستدرک الوسائل، ج3، ص358.
  6. ابن قتیبه، المعارف، ۱۹۹۲م، ص۵۶۴.
  7. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، دارالفکر، ج۷، ص۹۳.
  8. حموی، معجم البلدان، ۱۹۹۵، ج۲، ص۳۹.
  9. ابن عبدالحکم، ۱۴۱۵ق، ص۱۶؛ مقریزی، السلوک لمعرفة دول الملوک، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۲۴۶: بنقل از دانشنامه جهان اسلام، ج۱، ص۴۳۵۴.
  10. مونس، المساجد، ۱۴۰۱ق، ص۶۷-۶۸: نقل از دانشنامه جهان اسلام، ج۱، ص۴۳۵۴.
  11. دینوری، اخبارالطوال، ۱۳۶۸ش، ص۱۳۳.
  12. برای نمونه نک:ابن جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۱۳، ص۵-۶؛ مقری، نفح الطیب، ۱۳۸۸ق، ج۱، ص۳۷۴: بنقل از دانشنامه جهان اسلام، ج۱، ص۴۳۵۴.
  13. حموی، معجم البلدان، ۱۹۹۵م، ج۵، ص۱۱۴.
  14. ابن جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۱۳، ص۵-۶؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، چاپ ابوملحم، ج۶، جزء۱۱، ص۳۳۲: بنقل از دانشنامه جهان اسلام، ج۱، ص۴۳۵۴.
  15. ناصرخسرو، سفرنامه، ۱۳۸۱ش، ص۹۰.
  16. معروف، التعلیم فی العراق بین القرن الخامس و السابع الهجریین، ۱۹۸۹م، ص۳۷۷: بنقل از دانشنامه جهان اسلام، ج۱، ص۴۳۵۴.
  17. ابن جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج۱۱، ص۲۵۲.
  18. مقریزی، المواعظ و الاعتبار، ۱۴۱۸ق، ج۴، ص۳-۱۵.
  19. بلاذری، ص179.
  20. مقری، نفح الطیب، ج1، ص560ـ561.
  21. مقدسی، ص436.
  22. برای نمونه‌ای دیگر رجوع کنید به مخلصی، آثار تاریخی سمنان، ص77.
  23. ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطة، ص428.
  24. برای نمونه‌ای دیگر رجوع کنید به بارتولد، گزیدة مقالات تحقیقی، ص116ـ117.
  25. برای نمونه رجوع کنید به فرید، تاریخ الدولة العلیة العثمانیة، ص236.
  26. نویری، نهایة الارب فی فنون الادب، ج23، ص88.
  27. رجوع کنید به خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص331؛ نویری، نهایة الارب فی فنون الادب، ج23، ص194.
  28. به ویژه در حملات مغولان رجوع کنید به مقریزی، السلوک لمعرفة دول الملوک، 1418، ج6، ص41ـ42؛ ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج7، ص299.
  29. برای نمونه رجوع کنید به ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج17، ص309، ج18، ص114-117؛ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج6، جزء11، ص161، جزء12، ص253.