صفرالمظفر دومین ماه قمری پس از ماه محرم است. این ماه نیز ماه حزن و اندوه شیعیان است. رحلت پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه وآله وسلم)، شهادت حضرت حسن بن علی (علیه‌السلام) و حضرت رضا (علیه‌السلام) و اربعین حضرت حسین (علیه‌السلام) در این ماه قرار دارند.

ماه صفر المظفر

نام‌گذاری

جایگاه صَفَر، صفرالمظفّر یا صفرالخیر دومین ماه قمری است. صفر به معنی تهی و خالی است. دلیل نام‌گذاری آن است که در این ماه بازارهایى در یمن به پا می‌شد که آن‌ را صفرى می‌گفتند و از آنجا آذوقه می‌گرفتند و هر که به بازار نمی‌رسید از گرسنگى هلاک می‌شد، برخی نیز گفته‌اند: چون این ماه پس از ماه محرم است و مردم دوران جاهلیت در ماه محرم (به دلیل اینکه از ماه‌های حرام بود) از جنگ دست می‌کشیدند، با فرارسیدن ماه صفر به جنگ روی می‌آوردند و خانه‌ها خالی می‌ماند؛ از این رو به آن صفر گفته‌اند[۱].

ممکن است علت نام‌گذاری آن به تهی و خالی از آن جهت باشد که عرب‌های عصر جاهلیت پس از تحمل سه ماه متوالی حرام (ذیقعده، ذیحجه و محرم) و خویشتن‌داری اجباری از قتل، غارت و چپاول گری، با آغاز ماه صفر اقدام به جنگ و خون‌ریزی یکدیگر می‌کردند و روستانشینان و ساکنان کم جمعیت بادیه‌ها از ترس هجوم آنان، اسباب و اثاثیه خویش را جمع کرده و به جاهای امن تر کوچ می‌کردند و روستاها و بادیه‌های خود را ناچارا ترک و خالی می‌کردند.

گرچه عرب‌های جزیرة العرب در عصر جاهلیت، برخلاف سنت ابراهیمی، در برخی از سال‌ها حرمت ماه محرم را شکسته و آن را برای قتل و غارت مباح کرده و به جای آن، ماه صفر را ماه حرام قرار می‌دادند، ولیکن پس از ظهور اسلام، چهار ماه حرام همانند سنت ابراهیمی در ماه‌های رجب، ذی قعده، ذیحجه و محرم منحصر گردید و ماه صفر در بین آنها قرار نگرفت.

ماه صفر، دومین ماه سال قمری است، که پس از ماه محرم‏ الحرام و پیش از ماه ربیع‏ الاول قرار گرفته است. ابن عساکر درباره علل نام‌گذاری ماه‌های قمری از جمله محرم و صفر گفت: «إنّما سُمّی المحرم لأن القتال حرم فیه، و صفر لأن العرب کانت تنزل فیه بلادا یقال صفر و ... »؛ ماه محرم، بدین جهت محرم خوانده شده است که جنگ و درگیری در آن حرام گردید و ماه صفر از آن جهت صفر گفته شده است که عرب‌ها در این ماه بر مکان‌هایی فرود می‌آمدند که به آنها "صفر" گفته می‌شد. و واژه صفر، در برخی از واژه‌‏نامه‌ها به معنای تهی و خالی نیز آمده است. هم چنین به معنای گرسنگی، یرقان و زردی چهره نیز تفسیر گردید.

ماه حزن و اندوه

پس از ماه محرم، این ماه نیز ماه حزن و اندوه شیعیان است. رحلت پیامبر اکرم، شهادت امام حسن و امام رضا و اربعین امام حسین در این ماه قرار دارند. معروف است که ماه صفر به خصوص چهارشنبه آخر آن نحس است، اما در این مورد روایتى نداریم. برخی با استناد به روایت پیامبر اسلام که «هر کس خبر تمام شدن این ماه را به من دهد، بشارت بهشت را به او مى‌دهم.»، ماه صفر را شوم قلمداد کرده، پایان آن را به یکدیگر تبریک گفته و آمدن ربیع الاول را جشن می‌گیرند[۲]. در حالی که این روایت در کتب روایی به عبارتی متفاوت در تجلیل از شخصیت ابوذر غفاری آمده است و ارتباطی با نحوست ماه صفر ندارد[۳]. و برخی از علمای شیعه[۴] و سنی[۵]. سند آن را معتبر ندانسته‌اند. در برخی مناطق رسم است که برای گرفتن حاجت، در پایان صفر هفت شمع روشن کرده و هفت مسجد را در می‌کوبند. این کار پایه دینی نداشته و از خرافات است. شیعیان و محبان اهل‌بیت، ماه صفر را همانند ماه محرم از ایام سوگواری و عزاداری می‌دانند؛ زیرا در آغاز این ماه، سپاهیان بی نضاکت یزید بن معاویه، خانواده بی پناه امام حسین و بازماندگان دشت کربلا را به حالت اسیری وارد سرزمین شام نموده و آنان را در فشار روحی و روانی قرار دادند و از هر جهت زمینه آزار و اذیتشان را فراهم کردند. به طوری که یکی از کودکان خردسال امام حسین، به نام حضرت رقیه بر اثر تحقیر و توهین روز افزون دشمن و سختی سفر توان فرسا و اندوه بی پایان از دست دادن پدر و سایر کسان و نزدیکان خویش در کربلا، مظلومانه و غریبانه در خرابه‌های شام بدرود حیات گفت و غم بازماندگان کربلا را تشدید نمود. هم چنین بیستم این ماه مصادف با اربعین شهادت امام حسین و یارانش در کربلا است. علاوه بر آن، رحلت پیامبر گرامی اسلام و شهادت جانگداز امام حسن مجتبی در بیست و هشتم و شهادت امام رضا در آخرین روز این ماه قرار گرفته است. بنابراین، سراسر این ماه برای محبان اهل بیت، ایام حزن و اندوه و عزاداری و سوگواری است. در برخی از منابع آمده است که ماه صفر، معروف به نحوست می‌باشد ولی صحت این گفتار چندان روشن و بی خدشه نیست.

وقایع ماه صفر المظفر

برخی از وقایع مهم ماه صفر عبارتند از:

  1. یکم صفر: آغاز جنگ صفین، مطابق نقل مورخان در سال ۳۷ هجری است. همچنین در این روز در سال ۶۱ هجری (بنا بر روایتی) سَر بریده‌شدهٔ حسین بن علی را همراه کاروان بازماندگان واقعهٔ کربلا وارد شهر شام کردند.
  2. دوم صفر: روز کشته‌شدن زید بن علی پس از قیام بر ضد بنی‌امیه در سال ۱۲۰ هجری است؛ وی به هنگام مرگ ۴۲ سال داشت[۶].
  3. هفتم صفر: بنا بر نقل شیخ مفید و کفعمی، روز کشته‌شدن حسن بن علی است. همچنین طبق روایتی زادروز موسی کاظم در سال ۱۲۸، در این روز در منطقه «ابواء» (محلی میان مکه و مدینه) واقع شده‌ است.
  4. بیستم صفر: روز اربعین چهلمین روز کشته‌شدن حسین بن علی و لشکریانش در کربلا.
  5. بیست و هشتم صفر: در چنین روزی، در سال یازدهم هجری، محمد (پیامبر مسلمانان) درگذشت. همه مورخان اتفاق دارند که روز رحلت محمد رسول الله، روز دوشنبه بود و ایشان به هنگام مرگ شصت و سه سال داشت. همچنین بنا بر نقل جمعی از علما و مورخان، روز بیست و هشتم صفر سال ۵۰ هجری، روز کشته‌شدن امام حسن مجتبی علیه‌السلام است و این روایت بیشتر در میان شیعیان مشهور است تا روایت هفتم ماه صفر.
  6. روز آخر ماه صفر: بنا بر قول شیخ طبرسی و ابن اثیر آخر ماه صفر سال ۲۰۳ هجری، روز کشته‌شدن علی بن موسی الرضا علیه‌السلام است که در سن پنجاه و پنج سالگی، توسط مأمون عباسی مسموم شد.

نحوست

آیت‌الله شیخ عباس قمی در‌ این‌باره گفت: بدان که این ماه (صفر) معروف به نحوست است و شاید سبب آن، واقع شدن وفات محمد رسول الله است درآن، هم چنان که نحوست دوشنبه به این سبب است و یا به جهت آن است که این ماه، بعد از سه ماه حرام (ذی قعده، ذی حجه ومحرم )واقع شده که در آن سه ماه، حرب و قتال نبوده و در این ماه شروع به قتال می‌نمودند و خانه و منازل از اهلش خالی می‌شد و این هم یک سبب است در وجه تسمیه آن به "صفر".
به هرحال، از برای رفع نحوست، هیچ چیزی بهتر از صدقه و ادعیه و استعاذه وارده نیست و اگر کسی خواهد محفوظ بماند از بلاهای نازله در این ماه، در هر روز ده مرتبه بخواند این دعایی را که محدث فیض در خلاصة الاذکار ذکر فرمود: «یا شدید القوی، و یا شدید المحال، یا عزیز، یا عزیز، ذلت بعظمتک جمیع خلقک، فاکفنی شّر خلقک، یا محسن، یا مجمل، یا منعم، یا مفضل، یا لا اله الاّ انت، سبحانک انی کنت من الظالمین، فاستجبنا له و نجیناه من الغم، و کذالک ننجی المؤمنین، و صلی الله علی محمد و آله الطّیبین الطّاهرین».

پانویس

  1. مسعودی، ج۲، ص۱۸۸.
  2. میرداماد، الرواشح السماویة، ص۲۰۲.
  3. صدوق، علل الشرایع، ص۱۷۶.
  4. جعفری، تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، ج۱۰، ص۴۵۶.
  5. قاری، الموضوعات الکبری، ص۳۲۴.
  6. ابن داوود حلی، الرجال، ص۱۶۴؛ طبری، تاریخ الطبری، دار التراث، ج۷، ص۱۶۰؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۲۲۹.