اعلامیه بالفور

اعلامیه بالفور.jpg

اِعْلامیّه‌ بالْفور، (به انگلیسی: Balfour Declaration) یکی از بیانیه‌های ننگین تاریخ انگلستان، که دولت بریتانیا در سال ۱۹۱۷ میلادی و در خلال جنگ جهانی اول، برای اعلام حمایت از دولت بریتانیا مجوز ایجاد یک «خانه ملّی برای مردم یهود» برای یهودیان در فلسطین، داشتن یک وطن ملی را به رسمیت شناخت. در واقع طرح جدید سرزمین موعود یا خیرخواهی امپریالیستی در یک جا با هم تلاقی پیدا می‌کند که در اصل هم منافع صهیونیسم و هم استعمار بریتانیا در سایه همین شعار محقق می‌گردد. و الا نه یهود میل دوباره به سرزمین اباء و اجدادی خود دارد و نه انگلیس به دنبال دردسر ناشی از حضور یهودیان که چند بار از این جزیره رفته و برگشته‌اند و هم اکنون هم با وقوع پوگروم‌ها یا جریان‌های به‌ظاهر ضد یهودی در روسیه، دوباره میل به قاره سبز کرده‌اند. در واقع در اواخر قرن نوزدهم میلادی انگلستان مملو از مهاجران یهودی بود که از کشورهای اروپای شرقی به این کشور سرازیر می‌شدند. در خیابان‌های لندن علیه آنان تظاهرات و شورش برپا می‌شد. و از بیم مشکلات احتمالی که متوجه کشورش بود قوانین محدودکننده‌ای در مورد مهاجرت یهودیان وضع کرد.

اعلامیه بالفور

اندیشه ایجاد «صهیونیسم» به رهبری «تئودور هرتزل» و تشکیل اولین کنفرانس صهیونیستی در شهر بال سوئیس، در سال 1897 توسط وی جامه عمل به خود پوشاند. این مسأله نشانگر کوشش صهیونیست‌ها برای به دست آوردن تعهد یکی از ابرقدرت‌ها در جهت برپایی وطن ملی یهود بود. تلاش‌های اولیه برای رسیدن به این هدف و گرفتن تعهد از ترکیه (عثمانی) و بعد آلمان و انگلیس ناکام ماند. صهیونیست ها ناچار شدند منتظر بمانند تا شرایط بین المللی مناسب برای آنها فراهم آید. تا این که آتش جنگ جهانی اول زبانه کشید و دولت‌های درگیر به هرچیزی متوسل شدند تا پیروزمندانه از جنگ خارج شوند[۱].

انگلیس از اولین کشورهای اروپایی بود که در نیمه اول قرن 19 به فکر انتقال یهودیان به فلسطین، و فراهم آوردن امکانات برای آنان، برآمد. از آنجایی که انتقال یهودیان به خاورمیانه برای انگلیس مصالح و فواید فروانی داشت، در سال 1902 بریتانیا تصمیم گرفت که در شرق آفریقا و منطقه عریش(شهری در شمال مصر) وطنی را به یهودیان اختصاص دهد.

اعلامیه بالفور Balfour Declaration همان بیانیه معروفی است که دولت بریتانیا در سال 1917 صادر کرد و در آن با آرمان های یهودی، درباره ایجاد یک میهن ملی برای یهودیان در فلسطین، اعلام همبستگی کرد. در زمان صدور اعلامیه، تعداد یهودیان فلسطین بیش از 5% از کل جمعیت آن نبود. اعلامیه در قالب «نامه» توسط لرد بالفور ، در 2 نوامبر 1917 به «لرد ادموند دو روچیلد»، یکی از رهبران آن زمان جنبش صهیونیسم، فرستاده شد. «لرد بالفور» هنگام صدور اعلامیه، در سمت وزیر امور خارجه بریتانیا در دوره نخست وزیری «دیوید لوید جورج» بود.

انتشار اعلامیه در زمان صدور، توجه چندانی را به خود جلب نکرد و بسیاری گمان بردند که بعد از مدتی به دست فراموشی سپرده می شود. ولیکن تاریخ، غیر از این را نشان داد و این سند از مهم ترین اسنادی است که منتشر شد و شاید بتوان گفت که هیچ سند دیگری مانند آن نوشته نشد و در یک کلام، اعلامیه بالفور یکی از عجیب ترین اسناد بین المللی تاریخ است، چرا که به موجب آن یک دولت استعماری، سرزمینی را که مالک آن نبود (فلسطین)، از طرف کسانی که مالکش بودند و استحقاقش را داشتند (مردم فلسطین)، به دیگران اختصاص داد. چیزی که به غصب شدن یک میهن و آواره شدن تمامی یک ملت و به نحو بی سابقه ای در تاریخ منجر گردید[۲].

علت صدور

در مورد چرایی این راهبرد انگلستان پرسش‌های بسیاری مطرح شده است. چرا بریتانیا باید این اعلامیه را صادر کند؟ لندن چه نفعی در تشکیل کشور اشغالگر اسرائیل دارد؟ آیا بریتانیا از سر دلسوزی این بیانیه را صادر کرد؟ آیا انگلستان تحت فشار صهیونیست‌ها به صدور این اعلامیه تن داد؟ منافع انگلستان به عنوان یک ابرقدرت جهانی در کجای این معادلات قرار دارد؟

سیاست انگلستان از سر دلسوزی

برخی بر این باورند که بالفور در صدور این اعلامیه احساس دلسوزی عمیقی را در مقابل رنج‌ها و ستم‌هایی که یهودیان متحمل شده‌اند احساس می‌کند و نشان داده که وقت آن رسیده که جهان مسیحیت برای یهودیان باید کاری بکند.

بالفور خود نیز بر این امر اذعان می‌کند که تأسیس یک کشور صهیونیستی یکی از کارهایی است که باید برای جبران تاریخی سرنوشت قوم یهود انجام شود. اما عمل او چیز دیگری را نشان می‌دهد:

  • در وهله اول باید گفت که بالفور یک یهود ستیز بود. وی وقتی در فاصله سال‌های 1903 تا 1905م نخست‌وزیر انگلستان بود از یهودیان انگلستان، که از جذب شدن در جامعه انگلستان سرباز می‌زدند، به‌شدت انتقاد کرد و از بیم مشکلات احتمالی که متوجه کشورش بود قوانین محدودکننده‌ای در مورد مهاجرت یهودیان وضع کرد.
  • مضاف بر این، یهودی‌‌ستیزی نه تنها در مورد بالفور، بلکه در مورد لوید جرج و چمبرلن، دیگر نخست‌‎وزیران انگلستان، نیز صادق بود و آنها نیز که نقش مهمی در تشکیل رژیم صهیونیستی داشتند چندان دل خوشی از یهودیان نداشتند[۳].

اعلامیه بالفور بابت قدردانی از وایزمن

اما فرضیه دیگری که در ارتباط با چرایی صدور اعلامیه بالفور مطرح می‌شود به خدمات وایزمن به دولت انگلستان ارتباط پیدا می‌کند. برخی بر این باورند که برای قدردانی و تشکر از حییم وایزمن، شیمی‌دان یهودی و رئیس سازمان جهانی صهیونیسم که استون را کشف کرد، اعلامیه بالفور صادر شد. در واقع به واسطه این‌که ماده استون نقش چشم‌گیری در صنعت اسلحه‌سازی انگلستان ایفا کرد برخی بر این باورند لوید جرج این قرارداد را به عنوان پاداشی از طرف بالفور به وایزمن به خاطر همکاری علمی‌اش در صنعت اسلحه‌سازی طی جنگ تأیید کرد. این تحلیل نیز نمی‌تواند چندان پاسخگوی حقیقت ماجرا باشد. به نظر می‌رسد که خود وایزمن نیز تا مدتی این تحلیل را نیز پذیرفته بود. از این جهت هنگامی که روابط انگلستان و مهاجران صهیونیست برای مدتی در دهه 1940م تیره و تار شد وایزمن توانایی عملی خود را در اختیار امپراتوری بریتانیا گذاشت تا شاید مشکل را بتواند حل کند؛ چون گمان می‌کرد این کار او می‌تواند گره از مشکلات بگشاید، اما این رویکرد او نیز چندان مؤثر نیفتاد و عملکرد او در نهایت بی‌نتیجه بود[۴].

صدور اعلامیه تحت فشار صهیونیسم جهانی

فرضیه دیگری که در این ارتباط مطرح می‌شود قدرت صهیونیسم جهانی به‌ویژه ثروتمندان آن و فشار این گروه برای تشکیل دولت اسرائیل را به عنوان دلیل صدور اعلامیه بالفور ذکر می‌کند. به تعبیری برخی بر این باورند که سرمایه‌داری جهانی که پیوندی ناگسستنی با ثروتمندان یهودی دارد، باعث شد دولت انگلستان، که در آن مقطع مظهر سرمایه‌داری جهانی بود، به صدور اعلامیه بالفور تن دهد[۵]. اما این فرضیه نیز قابلیت اثبات چندانی ندارد.

در وهله اول باید گفت که یهودیان یک جبهه عظیم انسانی را تشکیل نمی‌دادند که بتوانند بر دولت انگلستان فشار وارد کرده و آن را به تشکیل یک کشور مستقل ترغیب و تشویق کنند. مضاف بر این، آنها یک پیکره واحد را نیز به‌وجود نیاورده بودند که بتوانند این سیاست را به سرانجام رسانند. در واقع بسیاری از ثروتمندان یهود خود مخالف جنبش صهیونیسم بودند و همین امر اثبات این فرضیه را با چالش جدی روبه‌رو می‌سازد. مضاف بر همه اینها، آنها اگر می‌توانستند کاری بکنند در مورد آلمان این کار را انجام می‌دادند؛ چون نقش بسیار پررنگ‌تری در جامعه آلمان آن روزگار داشتند. در واقع یهودیان آلمان وزنه سنگینی در اقتصاد، فرهنگ و سیاست این کشور بودند و مهم‌ترین بانک‌های آلمان در دست یهودیان بود، اما تعداد یهودیان انگلستان اندک بود و تا آنها حدودی ضد اندیشه صهیونیسم هم بودند[۶].

علت اصلی صدور اعلامیه بالفور توسط انگلستان

شاید بتوان گفت مهم‌ترین دلیل صدور اعلامیه بالفور توسط انگلستان منافع بریتانیا در تشکیل یک دولت یهودی در قلب خاورمیانه بود. به زبان ساده می‌توان گفت منافع بریتانیا و به طور کلی دنیای غرب در منطقه خاورمیانه در این بود که دولتی ملی برای یهودیان تشکیل شود و این دولت نقش متحد استراتژیک را برای آنان ایفا کند. در واقع لندن با صدور این اعلامیه در سال 1917م بنیان دولتی را بنا نهاد که پس از آن باید منافع انگلستان و در نهایت دنیای غرب را دنبال می‌کرد.

این امر به لحاظ ژئوپلیتیک نیز اهمیت دو چندانی داشت؛ زیرا تشکیل دولتی در این منطقه از جهان باعث می‌شد بریتانیا بتواند از منافع استعماری خود خصوصا در کانال سوئز و نیز راه دریایی منتهی به هند حمایت و پشتیبانی کند؛ به‌ویژه که کشور مصر نیز در این منطقه واقع شده بود و منافع استعماری دولت انگلستان ایجاب می‌کرد که یکی از پایگاه‌های اصلی خود در منطقه خاورمیانه را حفظ کند. هربرت ساموئل نیز در همین باره گفته است که پس از استقلال یهودیان در یک کشور و با یک دولت مخصوص خود، این دولت بخشی از تمدن غرب خواهد بود و از منافع آن دفاع خواهد کرد[۷].

در مجموع باید به این نکته مهم اشاره کرد که آنچه سبب شکل‌گیری رژیم صهیونیستی در سرزمین‌های فلسطینی شد علاقه شخصی وزیر امور خارجه انگلستان یا قدردانی از دانشمند خاصی نبود، بلکه این منافع راهبردی انگلستان و دنیای غرب در منطقه خاورمیانه بود که زمینه‌ساز صدور اعلامیه بالفور و این واقعه تاریخی شد.

پانویس

  1. سیدابوالفضل ساقی، اعلامیه بالفور: تاریخچه، اهداف و زمینه‌های صدور، تهران، پژوهش‌های حقوق و ادیان، 1398، ص 2.
  2. همان، صص 2-3.
  3. James Renton, the Zionist Masquerade: The Birth of the Anglo-Zionist Alliance, 1914-1918, Palgrave Macmillan, New York, 2007, p 64
  4. سیدابوالفضل ساقی، همان، ص 5.
  5. Michael J.Cohen, the Origins and Evolution of the Arab-Zionist Conflict, California, University of California Press, 1989, p. 29
  6. Ibid, p.31
  7. سیدابوالفضل ساقی، همان، صص 10-11.

منابع