کاربر:Hoosinrasooli/صفحه تمرین

رفع.jpg

گذرگاه رفح، واقع در بخش جنوبی غزه در مرز شبه جزیره سینا مصر، تنها راه عبور برای غزه از مصر است و به‌عنوان یک رابط حیاتی بین غزه و دیگر نقاط جهان عمل می‌کند؛ در واقع، این گذرگاه، جنوبی‌ترین پست خروجی از غزه و هم مرز با شبه جزیره سینا مصر است. به عبارت دیگر، رفح تنها دروازه غزه به جهان است که مستقیما از سوی رژیم صهیونیستی کنترل نمی‌شود. رفح تنها نقطه خروجی و ورودی به غزه است‌که توسط اسراییل کنترل نمی‌شود. در سمت دیگر نوار غزه در شمال، گذرگاه به‌شدت کنترل‌شده اریز است که به اسراییل می‌انجامد. گذرگاه کرم شالوم در جنوب که در نزدیکی مرز مصر واقع شده است، صرفاً برای حمل کالا، جنس از اسراییل به غزه و برعکس استفاده می‌شود. در رفح تونل های زیرزمینی وجود دارند که توسط ساکنان نوار غزه برای رفت و آمد به مصر حفر شده‌اند. از این تونل‌ها به خصوص برای تهیه وسایل زندگی و نظامی از مصر استفاده می‌شود. اسراییل پس از عملیات طوفان الاقصی ۷ اکتبر ۲۰۲۳ هر دو گذرگاه اریز و کرم شالوم را تا اطلاع ثانوی مسدود کرد.

رفح

رفح جنوبی ترین نقطه نوار غزه با بیش از ۲۵۰ هزار نفر جمعیت است. این منطقه به دلیل گذرگاه معروف با مصر مشهور است. رژیم صهیونیستی و مصر هر دو مرزهای خود را تا حد زیادی بسته نگه داشته اند و مسئول وخامت بیشتر وضعیت ضعیف اقتصادی و انسانی نوار غزه هستند. به گفته سازمان ملل، در سال ۲۰۲۰، گذرگاه رفح و گذرگاه اریز تنها برای ۱۲۵ روز باز بودند. همچنین گزارش شده است که فلسطینی‌هایی که می‌خواهند نوار غزه را ترک کنند باید مجوز درخواست دهند و این فرآیند بسته به وضعیت مرز ممکن است هفته‌ها یا ماه‌ها طول بکشد.

گذرگاه رفح

گذرگاه رفح، واقع در بخش جنوبی غزه در مرز شبه جزیره سینا مصر، تنها راه عبور برای غزه از مصر است و به‌عنوان یک رابط حیاتی بین غزه و دیگر نقاط جهان عمل می‌کند؛ در واقع، این گذرگاه، جنوبی‌ترین پست خروجی از غزه و هم مرز با شبه جزیره سینا مصر است. به عبارت دیگر، رفح تنها دروازه غزه به جهان است که مستقیما از سوی رژیم صهیونیستی کنترل نمی‌شود.

غیر از رفح، فقط ۲ گذرگاه مرزی دیگر از نوار غزه و به داخل نوار غزه وجود دارد؛ یکی «اریز»، گذرگاهی که شمال غزه را به اراضی اشغالی مرتبط می‌کند و دیگری «کرم شالوم» که نقطه عبور کالا‌های تجاری از اراضی اشغالی به جنوب غزه است. رژیم صهیونیستی پس از آغاز عملیات طوفان الاقصی این ۲ گذرگاه را تا اطلاع ثانوی بسته و گذرگاه رفح را به‌عنوان تنها گذرگاه موجود برای مردم غزه باقی گذاشت. اکنون رفح، تنها گذرگاه کمک‌های بشردوستانه به غزه است.

وزارت خارجه مصر پیشتر اعلام کرد که پرواز‌های بین‌المللی کمک‌رسانی به غزه را به فرودگاه العریش در شمال سینا هدایت می‌کند و ده‌ها کامیون حامل سوخت و کالا‌های بشردوستانه در سمت مصری گذرگاه رفح پارک شده‌اند. در حالی که مصر از عملیاتی نگه داشتن این گذرگاه سخن می‌گوید، حملات مکرر رژیم صهیونیستی به رفح، آسیب‌های قابل‌توجهی به این گذرگاه زده است. از زمان آغاز دور جدید حملات رژیم صهیونیستی به نوار غزه، عملیات تردد و حمل‌ونقل در رفح مختل شده است؛ در عین حال، گزارش‌های متناقضی درباره وضعیت رفح منتشر می‌شود.

تاریخچه گذرگاه رفح

شبه جزیره سینا که با اراضی اشغالی هم مرز است، بین دریای مدیترانه از شمال و دریای سرخ در جنوب قرار دارد؛ این منطقه، به‌عنوان تنها بخشی از مصر که در آسیا قرار دارد، پل زمینی بین آسیا و آفریقا است. سینا تا قرن نوزدهم تحت کنترل امپراتوری عثمانی بود و متعاقبا به دست قدرت استعماری انگلیس افتاد که تا اواسط قرن بیستم کنترل خود را بر آن حفظ کرد؛ قرارداد عثمانی و انگلیس در اول اکتبر ۱۹۰۶ مرزی را بین فلسطین که در آن زمان توسط امپراتوری عثمانی اداره می‌شد و مصر که در آن زمان توسط انگلیس اداره می‌شد، ایجاد کرد.

سینا در پی جنگ شش روزه با کشور‌های عربی در سال ۱۹۶۷ به تصرف رژیم صهیونیستی درآمد؛ این رژیم پس از توافق کمپ دیوید با میانجیگری آمریکا، سینا را به مصر بازگرداند و مصر نخستین کشور عربی بود که رسما رژیم صهیونیستی را به‌عنوان بخشی از قرارداد‌های صلح به رسمیت شناخت.

خروج کامل رژیم صهیونیستی از سینا تا سال ۱۹۸۲ به درازا انجامید؛ در ادامه، نوار غزه که از سال ۱۹۴۸ تا ۱۹۶۷ تحت کنترل مصر بود، به اشغال رژیم صهیونیستی درآمد و این رژیم تا ۴۰ سال پیش که در پی فشار بین‌المللی ناچار به خروج از غزه شد، بر این منطقه کنترل داشت.

پس از انتفاضه اول، نقطه عطفی بود که به فلسطین خودمختاری داد و سیستم جدیدی از کنترل مشترک بر گذرگاه رفح ایجاد کرد؛ این سیستم به تشکیلات خودگردان فلسطین کنترلی بر رویه‌های امنیتی و غربالگری می‌داد، اما رژیم صهیونیستی کنترل بیشتر امنیت و عملیات گذرگاه و همچنین قدرت بازرسی و ممانعت از دسترسی به هر کسی را در دست داشت. این بخش از موافقتنامه بعدا باطل شد و تقریبا با همان زبان در قرارداد اسلو ۲ جایگزین شد.

در سپتامبر ۲۰۰۰، آریل شارون، سیاستمدار راستگرای صهیونیست، از محوطه مسجد الاقصی سومین مکان مقدس در اسلام بازدید کرد؛ این اقدام از سوی فلسطینی‌ها یک اقدام تحریک‌آمیز تلقی شد که باعث انتفاضه دوم شد؛ این موضوع بر پیچیدگی‌های گذرگاه رفح تاثیر بیشتری گذاشت. در سال ۲۰۰۱، رژیم صهیونیستی کارکنان فلسطینی را از کار در گذرگاه رفح منع کرد و آن را به کنترل انحصاری این رژیم بازگرداند؛ این نتیجه مستقیم انتفاضه دوم بود. در سال ۲۰۰۵، رژیم صهیونیستی و تشکیلات خودگردان فلسطین توافقنامه حرکت و دسترسی (AMA) را امضا کردند که گذرگاه را تحت کنترل کامل فلسطینی‌ها قرار داد، اما با یک شرط بزرگ؛ بر اساس این توافق، رژیم صهیونیستی این حق را برای خود محفوظ می‌دارد که هر زمان که بخواهد، مرز‌ها را ببندد و افراد را از عبور از آن منع کند. در ژوئن ۲۰۰۶، به اسارت گرفته شدن گیلعاد شالیت، سرباز صهیونیست به دست جنبش مقاومت، سبب شد تا رژیم صهیونیستی گذرگاه رفح را به مدت یک سال ببندد. پیروزی حماس در انتخابات سال ۲۰۰۶ غزه را تحت محاصره رژیم صهیونیستی قرار داد؛ از آن زمان تا سال ۲۰۰۹، مصر و غزه این گذرگاه را به‌ندرت و به‌طور نامنظم باز کردند. از سال ۲۰۱۱ تاکنون رفح مرتبا به دلایل سیاسی از سوی مصر باز و بسته شد؛ تنها موردی که غزه خود اقدام به بستن این گذرگاه کرد، در سال ۲۰۲۰ و در پی شیوع کرونا بود. یک سال بعد، این گذرگاه مجددا در پی مذاکرات طرفین بازگشایی شد. در حالی که مصر از عملیاتی نگه داشتن این گذرگاه سخن می‌گوید، حملات مکرر رژیم صهیونیستی به رفح، آسیب‌های قابل‌توجهی به این گذرگاه زده است. از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ بعد از عملیات طوفان الاقصی، دور جدید حملات رژیم صهیونیستی به نوار غزه، عملیات تردد و حمل‌ونقل در رفح مختل شده است؛ در عین حال، گزارش‌های متناقضی درباره وضعیت رفح منتشر می‌شود.

اهمیت گذرگاه رفع

از این گذرگاه طبق توافق های حاصل شده میان تل آویو و تشکیلات خودگردان در نوامبر 2005 به منظور عبور و مرور افراد صرفا با هویت فلسطینی استفاده شده و همچنین از آن به‌عنوان مسیری برای صادرات کالاهای ساخت فلسطینیان بویژه محصولات کشاورزی استفاده می‌شود.

محدودیت‌ها

صهیونیست‌ها برای استفاده از این گذرگاه شرط گذاشته‌اند که اسامی کسانی که قصد دارند از این گذرگاه عبور کنند باید 48 ساعت پیش از عبور به تشکیلات خودگردان اعلام شود تا در خصوص صدور مجوز افراد متقاضی عبور تصمیم گیری شود. این گذرگاه فقط و فقط در زمان حضور هیئت های اروپایی مامور نظارت برگذرگاه می‌تواند فعالیت کند.

بزرگترین زندان جهان

  • کسانی که می‌توانند از گذرگاه رفح عبور کنند، باید یک سفر ۶ تا ۸ ساعته از طریق صحرای سینا انجام دهند و از چندین ایست بازرسی مصری در مسیر خود به قاهره، در فاصله ۴۰۰ کیلومتری، عبور کنند.
  • دومین گذرگاه رفح به مصر، دروازه صلاح الدین است که برای حمل و نقل کالا از آن استفاده می‌شود.
  • سومین گذرگاه از رفح گذرگاه کرم ابوسالم است که در کنترل رژیم صهیونیستی است.
  • پس از بمباران و تخریب فرودگاه بین المللی یاسر عرفات توسط رژیم اشغالگر قدس در سال ۲۰۰۱، تنها ۳ سال پس از افتتاح، هیچ فرودگاه عملیاتی در غزه وجود ندارد.

غزه بار دیگر به صحنه ویرانی‌های گسترده و رنج‌های عظیم انسانی تبدیل شده و هنوز جایی است که اغلب آن را به‌عنوان بزرگترین زندان روباز جهان توصیف می‌کنند.

منابع

استان سیستان و بلوچستان

استان سیستان و بلوچستان در شرق جنوب شرقی ایران واقع است. این استان با حدود ۱۸۰٬۷۲۶ کیلومتر مربع وسعت، بیش از ۱۱ درصد وسعت این کشور را دربرمی‌گیرد. سیستان شامل زابل و شهرهای اطرافش است و بلوچستان دربرگیرنده بقیه شهرها از زاهدان تا چابهار می‌باشد.

سیستان و بلوچستان ۱۱۰۰ کیلومتر مرز با کشورهای پاکستان و افغانستان و ۳۰۰ کیلومتر مرز آبی با دریای عمان دارد و به دلیل قرار گرفتن در موقعیت راهبردی و ترانزیتی از اهمیت فراوانی برخوردار است به ویژه بندر چابهار که تنها بندر اقیانوسی ایران و آسانترین و بهترین راه دسترسی کشورهای آسیای میانه به آبهای آزاد است.

مردم استان سیستان و بلوچستان از قومیتهای بلوچ و سیستانی می‌باشد که بلوچ ها به زبان بلوچی با لهجه های متفاوت و اغلب با مذهب تسنن و سیستانی ها به گویش پارسی سیستانی صحبت می کنند و عموماً پیرو مذهب تشیع اند. این استان بیشتر آب و هوای گرم و خشک دارد اما در عین حال از تنوع آب و هوایی و اقلیمی ویژه‌ای برخوردار است و مناطق کوهستانی، جنگلی و باتلاقی نیز در این استان پهناور به چشم می‌خورد.

زاهدان مرکز این استان است که از طریق راه‌آهن با میرجاوه پاکستان ارتباط دارد و از سوی کرمان هم به راه‌آهن سراسری ایران متصل است. به زودی قرار است خط راه‌آهنی از سوی چابهار به مشهد و از آنجا به کشورهای آسیای میانه کشیده شود که این خط آهن نقش مهمی را در توسعهٔ این استان و خاور ایران ایفا خواهد کرد.

استان سیستان و بلوچستان با داشتن موقعیت راهبردی بازرگانی و ترانزیتی و دارا بودن کشاورزی و باغبانی (به ویژه میوه‌های استوایی و گرمسیری) و همچنین جاذبه‌های فراوان تاریخی و طبیعی و نیز صنعت در حال رشد از توانایی و ظرفیت فوق‌العاده‌ای برای توسعه و آبادانی برخوردار است

دلیل نامگذاری

سیستان که صورت تغییر یافته سجستان یا سکستان است به معنای سرزمین قوم سکا است و بلوچستان نیز محل سکونت قوم بلوچ است.

پیش از اسلام

سرزمین اساطیری سیستان و بلوچستان از دو ناحیه شمال و جنوب تشکیل شده‌است. سیستان امروزی که قسمت شمالی استان را در برمی گیرد، در کتاب اوستا، یازدهمین سرزمینی است که «اهورامزدا» آفریده. همچنین زادگاه رستم دستان قهرمان حماسی شاهنامه فردوسی می‌باشد. تاریخ نگاران سیستان را به گرشاسب، یکی از نوادگان کیومرث نسبت داده‌اند. نام سیستان از نام اقوام آریایی «سکا» اخذ شده‌است. «سکاها» در حدود سال ۱۲۸ قبل از میلاد، سیستان را به تصرف خود در آورده و در پهنه آن استقرار یافته‌اند.

«نیمروز» نام دیگر سیستان است. همچنین بنای بیشتر شهرهای سیستان را به پهلوانان اسطوره‌ای ایران چون زال، سام و رستم نسبت داده‌اند. زمانی سیستان جزو متعلقات دولت ساسانی به شمار می‌آمد که به دست اردشیر بابکان فتح شد و در سال ۲۳ هجری قمری، مسلمانان عرب این سرزمین را فتح کردند.

اولین فرمانروای معروف ایرانی این سرزمین بعد از اسلام، «یعقوب لیث» صفاری بود. همچنین یعقوب لیث صفاری پس از شکست اعراب زبان فارسی را به عنوان زبان رسمی کشور اعلام کرد بعد از صفاریان، سامانیان، غزنویان و سلجوقیان نیز هر یک، مدتی در این سرزمین فرمان رانده‌اند.

سر زمین سیستان دارای مکان‌های باستانی ودیدنی فراوانیست مانند کوه خواجه که نام دیگر آن به زبان پهلوی (اوشیدا) است و به معنای کوه ابدی است. این کوه تنها بلندی دشت سیستان است و مورد تقدس زرتشتیان هم قرار دارد زیرا آنان بر این باورند که پیامبر دین زرتشت از آنجا ظهور می‌کند. کوه خواجه از سه سلسله زمانی در خود آثاری بجا دارد از سه سلسله اشکانیان ساسانیان و حکومت‌های اسلامی بعد از آن.

سرزمینی که اکنون بلوچستان نام دارد، به اسم مکا «مکه» مشهور بوده که یونانی‌ها آن را «گدروزیا» نامیده اند. در زمان قدیم در سرزمین بلوچستان باتلاق بسیار وجود داشت و «اراینا» یا «ایرینا» در زبان سانسکریت به معنی باتلاق است و برخی معتقدند از ترکیب این کلمه با کلمه «مکا» کلمه‌ای پدید آمد که به مرور زمان به مکران تبدیل شد. کلمه بلوچستان نیز از زمانی به این سرزمین اطلاق شد که بلوچ‌ها در آن سکونت کردند.

در فرهنگ معین درباره قوم بلوچ آمده است:«قومی ایرانی، صحرانشین و دلیر ساکن بلوچستان، طوایف خارجی کمتر در آن ناحیه نفوذ کرده و ایشان در برابر بیگانگان مقاومت نموده‌اند. آنان لهجه خاصی دارند که به بلوچی معروف است در تپه‌های بلوچستان آثاری به دست آمده است که تاریخ این سرزمین را به سه هزار سال پیش از میلاد می‌رساند.

آنچه مسلم است، کورش هنگام لشکرکشی به هند، مکران را نیز تصرف کرد. فردوسی در شاهنامه، ازگردان بلوچ سخن گفته است یکی از وقایع مهم بلوچستان، عبور اسکندر مقدونی از این سرزمین در هنگام بازگشت از هندوستان است که در جریان آن در اثر وجود ریگ‌های روان، بیابان‌های خشک و بی‌‌آب و سرسختی مردمان این سرزمین‌، اکثر قوای خویش را از دست داد .

در زمان خلافت خلیفه دوم، این سرزمین به وسیله عرب‌ها فتح و یکی از سرداران عرب به عنوان حاکم آن منصوب شد، ولی در اثر مخالفت‌ها و جنگ‌های مردم بلوچستان با وی، سرانجام این سرزمین را ترک کرد در سال سی‌صد و چهار هجری قمری، سرزمین بلوچستان به وسیله دیلمیان فتح گردید.

در زمان حکومت سلجوقیان در کرمان، منطقه بلوچستان نیز توسط آنها اشغال و تابع کرمان شد بعد از حکومت نادر، بلوچستان اسماً جزو ایران بود، اما حکومت مرکزی تسلط کاملی بر آن نداشت.

پس از اسلام

از زمان ساسانیان به بعد این سرزمین همواره جزیی از ایران محسوب می‌شد تا اینکه با دخالت بریتانیا در قرن نوزدهم میلادی عملاً به دو بخش غربی و شرقی تقسیم شد. از این به بعد بلوچستان مانند سایر ایالت‌ها و ولایت‌های کشور حکومت خانی داشت تا در سال ۱۳۰۷ ه. ش. پس از شکست دوست‌محمدخان بارکزایی قدرت حکومت مرکزی در این بخش کشور تثبیت شد.

جغرافیای استان

استان سیستان و بلوچستان با وسعتی حدود ۱۸۷٬۵۰۲ کیلومتر مربع، پهناورترین استان ایران می‌باشد،که با قرار گرفتن در بین ۲۵ درجه و ۳ دقیقه تا ۳۱ درجه و ۲۷ دقیقه عرض شمالی از خطاستوا و ۵۸ درجه و ۵۰ دقیقه تا ۶۳ درجه و ۲۱ دقیقه طول شرقی از نصف‌النهار گرینویچ، از نظر جمعیتی از کم تراکم‌ترین استان‌های کشور است.

استان سیستان و بلوچستان از دو منطقه سیستان و بلوچستان تشکیل می‌شود و از شمال به استان خراسان جنوبی و کشور افغانستان، از شرق به کشورهای پاکستان و افغانستان، از جنوب بهدریای عمان و از مغرب به استان‌های کرمان و هرمزگان محدود می‌شود.

شمال استان، برآمده از آبرفتهای رودخانه هیرمند، که بزرگ‌ترین دریاچه آب شیرین جهان را در خویش جای داده‌است. کوه خواجه تنها پشتهٔ بلندی می‌باشد که در منطقه مسطح سیستان خود نمایی نموده و نزد اهالی از قداستی خاص برخوردار است. دشت سیستان که در گروه اقلیم بیابانی میانه قرار دارد، بارشی کمتر از ۶۵ میلی متر را در سال دریافت می‌کند و میزان تبخیر در آن به بیش از ۵۰۰۰ میلی متر می‌رسد. این شرایط در مجموع باعث خشکی فیزیکی شدید محیط بوده و در سالهایی که میزان ورودی آب رودخانه هیرمند کاهش می‌یابد، خشکسالی‌های مخرب توسعه پیدا می‌کند. شریان حیاتی منطقه یعنی هیرمند نوسانات سالیانه قابل ملاحظه‌ای را نشان می‌دهد. وزش بادهای ۱۲۰ روزه که از اواخر بهار تا پایان تابستان می‌وزد در تشدید نیاز و خشکی محیط موثر است.

جنوب استان که وسعت متنوع اش را با دریای عمان گره زده‌است. این وادی دارای طبیعتی کوهستانی می‌باشد. مناطق جنوبی استان با توجه به مجاورت با دریای عمان و بهره‌گیری از بادهای موسمی اقلیم متفاوتی دارند. بالا بودن میانگین دما و پایین بودن نوسانات آن از مشخصه‌های اساسی اقلیم منطقه‌است. با توجه به پایین بودن بارش و عدم وجود منابع برفی کوهستانی اکثر جریانات رودخانه‌ای، موقتی و فصلی بوده و در بخش وسیعی از استان منابع محدود آب‌های زیر زمینی تنها امکانات تأمین آب بشمار می‌آیند. وجود مخروط آتشفشانی تفتان با ۳۹۴۱ متر ارتفاع در شمال بلوچستان مرکزی، شرایط اقلیمی متنوع و جالبی را فراهم آورده‌است. با توجه به دوره آماری ۱۳۷۵- ۱۳۵۹ میانگین بارش سالیانه استان ۸/۱۳۹ میلی متر و میانگین دمای سالیانه ۶/۲۲ درجه سانتی گراد، می‌باشد.

شهرهای استان

آثار باستانی معروف

اقوام در سیستان و بلوچستان

لباس محلی

لباس محلی در بلوچستان بر می‌گردد به اقلیم و آب و هوای بلوچستان که حالت گرم و خشک دارد لباسشان هم را از قدیم‌الایام بیشتر برهمین اساس انتخاب کرده‌اند. پوشاک و لباس بلوچی نیز می‌تواند برای بررسی قدمت تاریخی این قوم و مطالعات فرهنگی و تبار شناسی مورد توجه قرار گیرد. لباس بلوچی، لباسی است که در یک منطقه بزرگ جغرافیایی از قدیم مورد استفاده مردم بوده است. مناطقی چون ناحیه سیستان و بلوچستان ایران، بخش‌هایی از خراسان (به خصوص جنوب آن)، بخش‌هایی از استان کرمان و هرمزگان، کشورهایی چون پاکستان، هندوستان، افغانستان و... از جمله نواحی هستند که مردمان ملبس به این لباس را در آن‌ها مشاهده می‌کنیم. شباهت لباس برخی دیگر از اقوام ایرانی با لباس بلوچ به دلیل ریشه‌های مشترک مردمی، قومی، تبارشناسی، فرهنگی و تاریخی مردم ایران است.

گویش سیستانی

گویش سیستانی یکی از گویش های مهم زبان فارسی است که مردم سیستان بدان تکلم می کنند. این گویش هم اکنون به صورت عمده در منطقه سیستان ایران، نیمروز و فراه افغانستان، سرخس ایران، ترکمنستان و دشت گرگان جاری می باشد.

این گویش از یک سو بیشترین خویشاوندی واژگانی و دستوری را با گویش موجود و گذشته خراسانی و فراتر از آن با لهجه های مرده ماوراءالنهری وتاجیکی کنونی دارد و از سوی دیگر واژه های مشترک بسیار با بلوچی دارد که با توجه به پیوندهای تاریخی و پیوستگی های جغرافیایی و مهاجرتهای قومی و خویشاوندی طایفه ای، امری طبیعی می باشد.

سابقه تاریخی

فرهنگ نویسان، سیستانی را یکی از چهار زبان متروک پارسی یاد کرده‌اند. ابوریحان بیرونی در الصیدنه، چند لغت از زبان قدیم سیستانی آورده است. بسیاری از واژگان سیستانی از هزار سال پیش تاکنون تفاوت چندانی نکرده است. اگرچه اصل زبان که احیاناً همان سکزی است، پیش از این منقرض شده و تنها گویش آن باقی‌مانده است.

یک سرود دینی به گویش سیستانی باقی‌مانده است که به اواخر دوره ساسانی نسبت داده می شود. سرود آتشکده کرکویه یکی از زیباترین سرودهای مذهبی زرتشتیان سیستان بوده است که به هنگام روشن کردن آتشگاه ها، به آواز بلند خوانده می شده است.

خاستگاه

گویش سیستانی از گویشهای وابسته به زبان‌های ایرانی غربی و از شاخه جنوبی آن است که به گروه زبانهای هندوایرانی تعلق دارند.

دکتر محمد معین در مقدمه کتاب برهان قاطع، گویش های سگزی و زاولی را زیرمجموعه زبانهای ایرانی قید کرده است.

نوشتار

گویش سیستانی هیچگاه یک زبان نوشتاری نبوده است، پس اثر مکتوبی که مستقلاً متعلق به گویش سیستانی باشد نیز وجود ندارد. در میان کتب ادبی به نوشتار سیستانی در صده اخیر نیز ناهماهنگی های بارزی در رسم الخط سیستانی به چشم می خورد. تلاش های اخیری که برای یکپارچه سازی رسم الخط سیستانی انجام شده است تاکنون با بی اقبالی مواجه شده است.

گونه های زبانی

چهار گونه فرعی می توان برای گویش سیستانی متصور شد که شامل گونه های زرگری، ادبی (ملّایی)، سیّدی و عربی می شود.

زرگری

در گونه زرگری، ساخت هجایی یک اصل زیربنایی بوده و گویش به هجاهای سازنده تقسیم می شود و پس از هر هجای اصلی، یک هجای تبعی با ساخت «ز+مصوت» ظاهر می شود. به عنوان مثال واژه پو (به معنی پا) به صورت پوزو تلفظ می شود.

ادبی

گونه ادبی سیستانی مورد کاربرد در مواردی از قبیل تقلید ادا، مداحی، متن خوانی، شبیه خوانی (تعزیه)، زبان ملایی و سخن گفتن از سر تأمل می باشد. این گونه از چند زاویه با گونه معیار گویش سیستانی در تفاوت می باشد، شامل: ساختمان تک واژ وجهی «می»، ساختمان تک واژ وجهی «ب»، جزء پیشین، ساختمان تک واژ نفی و نهی و تکیه فعل هایی که تک واژ «می» دارند.

سیدی

در گونه سیدی، واج «س» به جای واج نخست قرار گرفته و در پایان عبارت «واج نخست حذف شده + اِدی» افزوده می شود. مثلاً کتاب به ستابکدی تبدیل می شود.

عربی

گونه عربی تنها در میان طایفه شیخ (از طوایف سیستانی) دیده می شود و غالباً برای ایجاد ارتباط میان اعضای خانواده در حضور مهمان بیگانه به کار برده می شود و حالت خصوصی دارد. این گونه از لغات عربی بیشتری بهره می جوید.

زبان بلوچی

اولین محققی که لهجه‌های بلوچی را بیشتر بطور سیستماتیک مورد مطالعه قرارداد ویلهلم گیگر Wilhelm Geiger بود. او بلوچی را به دو لهجه اصلی تقسیم کرده و بلوچی شمالی (سرحدی) و بلوچی جنوبی (مکرانی) نامید. وی همچنین بلوچی جنوبی را به گروههای شرقی و غربی و بلوچی شمالی را به گروههای شمالی و جنوبی که بترتیب توسط طوایف لغاری Leghلri و مری Mari نمایندگی می‌شدند تقسیم کرد. گیگر برای نشان دادن تفاوت لغوی لهجه‌ها به این واقعیت اشاره می‌کند که بلوچی جنوبی به میزان بالایی از زبانهای هندی همسایه لغت اقتباس می‌کند در حالیکه بلوچی شمالی بیشتر دارای لغات اقتباس شده با ریشه فارسی می‌باشد.(ترجمه و نقل از جهانی (۸۹)) یکی دیگر از محققین لهجه‌های بلوچی “سر جرج گریرسون” Sir George Grierson می‌باشد. او لهجه‌های بلوچی را به شرقی و غربی تقسیم کرد. وی معتقد بود که بلوچی غربی در محدوده حکومتی بریتانیا دارای سه لهجه می‌باشد و آنهارا بر اساس منطقه عمده‌ای که در آن صحبت می‌شوند، لهجه کراچی karلči، کیچی kیči و پنجگوری panjguri نامید.

محقق برجسته دیگری که بصورت سیستماتیک لهجه‌های بلوچی را مطالعه کرده است پروفسور جوزف الفنبین Josef Elfenbein می‌باشد، او در کتاب “زبان بلوچی، لهجه شناسی بامتن” برای نشان دادن تفاوت بین لهجه‌های مختلف، لیستی شامل آواشناسی، دستور (صرف و نحو) و لغت تهیه کرده و آنرا بعنوان معیار مقایسه شباهت‌ها و تمایز لهجه‌ها بکار برده است.

مدارس دینی

این استان، یکی از استان‌هایی است که بیشترین مدارس علوم دینی اهل‌سنت را در خود جای داده است استان سیستان و بلوچستان است. در دوران پیش از انقلاب تعداد مدارس علمیه در استان سیستان و بلوچستان محدود بوده و حداکثر از تعداد انگشتان دو دست تجاوز نمی‌کرد و علاقمندان به تحصیل علوم دینی برای فراگیری این علوم اغلب به کشورهای هندوستان و پاکستان مهاجرت می‌کردند. کیفیت مدارس دینی نیز به دلیل محدودیت‌های مختلف و کمبود علمای برجسته در حد پایینی بود. پیش از انقلاب اسلامی در استان سیستان و بلوچستان 3 مدرسه دینی وجود داشت و اکنون 130 مدرسه دینی مخصوص برادران و 450 مدرسه دینی خواهران در استان در حال فعالیت هستند. با پیروزی انقلاب اسلامی و رشد روزافزون مدارس دینی در استان باعث شد طالبان علوم دینی از مهاجرت به کشورهای خارجی برای فراگیری علوم دینی بی‌نیاز گشته و مدارس متعددی در شهرهای مختلف استان راه‌اندازی گردید. هم اکنون تعداد مدارس دینی (مکاتب) و حوزه‌های علمیه در استان به بیش از 100واحد می‌رسد. رشد کیفی حوزه‌های علمیه باعث شده بسیاری از هموطنان اهل‌سنت از نقاط مختلف کشور و حتی کشور افغانستان و ایالت بلوچستان پاکستان برای تحصیل علوم دینی به مراکزدینی بلوچستان مراجعه کنند. تعداد محصلین علوم دینی در این استان 7000 نفر تخمین زده می‌شود، این در حالی است که رقم محصلین علوم دینی قبل از انقلاب در این استان از 300 نفر تجاوز نمی‌کرده است. هم اکنون عالی‌ترین سطوح دینی در حوزه‌های علمیه اهل‌سنت سیستان و بلوچستان تدریس می‌شود. در کنار مدارس علوم دینی اهل‌سنت در استان سیستان و بلوچستان موسسات و کانون‌های فرهنگی نیز فعال هستند. کتاب‌خانه‌های مجهز سالن‌های مطالعه خذمات بی‌نظیری را به اهل‌سنت ارائه می‌دهد.

منابع