تفکر خوارج که خود جزیی از بدنه سپاهیان امام علی و از عراق بودند، از آن‌ جا شکل گرفت که این گروه در جنگ صفین و در پی طرح مسئله حکمیت و پذیرش آن از سوی امام، با آن مخالفت کرد راه خود را از راه حضرت جدا کردند.در نگاه ایشان، حکمیت خلاف بوده و همه کسانی که به حکمیت تن دادند خصوصاامام علی علیه‌السلام، می بایستی از این خطا توبه می کردند.


علت پیدایش خوارج

شواهد تاریخی گواه این نکته است که فرقه مذکور پس از آن به وجود آمد که حضرت علی علیه السلام با نقض حکمیت از سوی معاویه مخالفت کرد. خوارج اگر چه خودشان در ابتدا مسئله حکمیت را مطرح کرده بودند، اما بعد از پذیرش حکمیت از سوی امام علی و خاتمه یافتن جنگ، از خواسته خود پشیمان شدند و با سر دادن شعار «لا حکم الا لله»، خواهان ادامه جنگ شدند و پذیرش حکمیت را کفر دانستند و حتی امام را به توبه دعوت کردند، و در اعتراض به امیرمؤمنان علی (ع) گفتند: «تو در دین خدا داوری را به مردان سپردی، درحالی که خداوند می‌گوید: تنها حکم از آن خداست.»ولی امام با استناد به آیه «أَوْفُوا بِالْعُقُود» [۱] نپذیرفت که عهد و پیمان خود را بشکند. پس از آنکه امام به کوفه و معاویه به شام بازگشت، مخالفان حکمیت از امام علی جدا شدند و به حروراء در نزدیکی کوفه رفتند[۲] که در تاریخ به خوارج یا حروریّه شهرت یافتند. در جریان حکمیت عمروبن عاص که داور شام بود توانست با ترفندی ابوموسی اشعری را که داور عراق بود فریب دهد وعده ای از لشکر امام علی ع که متوجه این نیرنگ زشت شدند به حضرت اعتراض کردند که نمی بایست زیر بار حکمیت می رفت این تعداد در ابتدا جمعیت چندانی را تشکیل نمی دادند اما به مرور بر شمار آن ها افزوده شد و سر انجام در منطقه ای به نام حروراء تجمع کرده با امام اعلان جنگ کردند. امام در این جنگ شکست سختی بر آنان وارد کرد. خوارج هر چند به ظاهر در این نبرد نابود شدند، اما انحراف اعتقادی آنان در خط و سیر جغرافیای اسلام ماندگار و به مکتبی خاص تبدیل شد.

مبانی اعتقادی خوارج

مبانی مهم اعتقادی خوارج عبارت است از:

تکفیر

خوارج در این عقیده اجماع دارند که مرتکب کبیره را کافر و از ساکنان جحیم می دانند. [۳] [۴] در واکنش به این عقیده خاص خوارج که مخالف عقاید شیعه، مرجئه و معتزله است، [۵] [۶] و موجب شد تا مکاتب مرجئه و معتزله خوارج شکل بگیرد، دو نکته به دست می آید:

'نکته اول

سر زمینی که خوارج در آن حکومت نکند دار الکفر است و کسی که در چنین سرزمینی ساکن شود کافر است و باید با او مبارزه کرد همچنان که خلیفه یا حاکم دینی اگر مرتکب کبیره ای بشود مسلمان نیست و واجب است که علیه او اقدام کرد.[۷] [۸]

نکته دوم

خوارج مناطقی را که تحت سلطه چنین حاکمی باشد سرزمین کفر می پندارند و ریختن خون مردم ساکن در آن مناطق را جایز می دانند بنا بر این، دست به کشتارهای وسیع می زنند. هم چنان این نوع کشتارها در طول حیات سیاسی این فرقه وجود دارد.[۹] [۱۰] [۱۱]

خلافت

خوارج معتقدند که خلیفه مسلمین از مسیر انتخاب مردم برگزیده می شود این اساس عقیده خوارج است بنا بر این از نگاه این فرقه انتخاب خلیفه از مسیر نص یا استخلاف و یا قریشی بودن و ... انتخاب صحیحی نیست.خلیفه مسلمین پس از انتخاب حق ندارد کسی را مامور به داوری در امر حکومت کند. [۱۲]. [۱۳] ش[۱۴] [۱۵]همچنین معتقدند که خلافت ابوبکر و عمر و نیز خلافت عثمان در سال های نخست صحیح بوده و بر کناری عثمان چون مرتکب بدعت شده بود، واجب بود. در باره امام علی ع نیز می گویند امامت امری انتخابی است که باید با انتخاب مردم انجام شود پس حکومت اختصاصی به امام علی ع و نسل او ندارد [۱۶]. علاوه خروج علیه امام سنت شکن واجب است.

برابری میان عرب و موالی

از دیگر اندیشه‌های خوارج برابری میان عرب و موالی در حقوق و تکالیف و خلود گناه‌کاران در جهنم است. [۳۶]شهرستانی، ابوالفتح محمد، الملل و النحل، ج۱، ص۱۳۲، تحقیق احمد فهیمی محمد، بیروت - لبنان دارالکتب العلمیه. [۳۷] بغدادی، ابومنصور عبدالقاهر بن طاهر تمیمی، الفرق بین الفرق، ص۲۵، تحقیق و تصحیح محمد محی‌الدین عبدالحمید، مصر (قاهره)، مکتبة محمد صبیح و اولاده، بی‌تا. [۳۸] بغدادی، ابومنصور، الفرق بین الفرق، ص۷۳ ـ ۷۴، تحقیق و تصحیح محمد محی‌الدین عبدالحمید، مصر (قاهره): مکتبة محمد صبیح و اولاده، بی‌تا.








طبق نقل مشهور، سه تن از بازماندگان نهروان تصمیم گرفتند سه تن از شخصیت‌های حادثه‌ساز امت اسلام را، كه عبارت بودند از - امام علی علیه‌السلام، معاویه بن ابوسفیان و عمرو بن عاص - از میان بردارند، تنها عبدالرحمان بن ملجم كه مأمور كشتن امام علی علیه‌السلام بود، موفق شد.

  1. سوره مائده، آیه 1
  2. نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ۱۳۸۲ق، ص ۵۱۳-۵۱۴؛ طبری، تاریخ طبری، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۶۳، ۷۲، ۷۸
  3. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۴۲، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بی‌تا.
  4. ابن عبری، غریغوریوس الملطی، تاریخ مختصر الدول، ص۹۷، تحقیق انطون صالحانی الیسوعی، بیروت، دار الشرق، ط الثالثة، ۱۹۹۲.
  5. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۴۲، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بی‌تا.
  6. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۱۳۸، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجرة، چ دوم، ۱۴۰۹.
  7. مقدسی، مطهر بن طاهر، آفرینش و تاریخ، ج۱، ص۹۴، ترجمه محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، نشر آگه، چ اول، ۱۳۷۴.
  8. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۱۳۸، تحقیق اسعد داغر، قم، نشر دارالهجرة، چ دوم، ۱۴۰۹.
  9. دینوری، احمد بن داود، الاخبار الطوال، ص۲۰۵ ۲۰۶، تحقیق عبدالمنعم عامر مراجعه جمال‌الدین شیال، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸ش.
  10. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۶۳۹، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دارالفکر، ط الثانیة، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
  11. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۳، ص۱۸۲، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دارالفکر، ط الثانیة، ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
  12. اشعری، علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ج۱، ۴۵۴، تحقیق محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة النهضة المصریه، ۱۳۶۹ق
  13. همان، ص 157
  14. شهرستانی، ابوالفتح محمد، الملل و النحل، ج۱، ص۱۳۴، تحقیق احمد فهیمی محمد، بیروت - لبنان دارالکتب العلمیه.
  15. همان، ص 119
  16. شهرستانی، ابوالفتح محمد، الملل و النحل، ج۱، ص۱۳۵، تحقیق احمد فهیمی محمد، بیروت - لبنان دارالکتب العلمیه