برائت در حج ابراهیمی (مقاله)
برائت در حج ابراهیمی، از جمله مناسک عبادی، سیاسی و اجتماعی است. حج، علاوه بر آن که دارای احکام فردی و شخصی است، ابعاد سیاسی و اجتماعی گستردهای نیز دارد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و با درایت امام خمینی این رکن، جان تازهای به خود گرفت و توجه خاصی به آن شد. در این میان حکم فقهی «اعلان برائت از مشرکان» و دشمنان اسلام جایگاه ویژهای پیدا کرد و شیعیان و برخی از اهلسنت به پیروی از فتوای امام خمینی سعی بر اجرای آن داشتهاند. در علم فقه نیز مسأله تبری از مشرکین نوعی ارتباط خاص و منفی مسلمین با مشرکین است که نمود عینی آن را میتوان در «اعلان برائت از مشرکین» در حج دانست.
مفهوم برائت
برائت در لغت
اصل واژه «برء» و «براء» و «تبرّی» به معنای کنارهگیری و بیزاری جستن از هر چیزی است که مجاورت با آن مورد کراهت و نکوهش باشد.
برائت در اصطلاح
برائت به این معنا، با معنای لغوی آن بیتناسب نیست و در واقع، مفهوم برائت، از بیزاری که یک امر قلبی و عاطفی باشد، فراتر رفته و مستلزم کنارهگیری، منزوی ساختن و طرد عمل مشرکان و توطئهگران است و همانگونه که مفسران گفتهاند: به معنای رفع امان و سلب مصونیت و عدم تعهد در برابر مشرکان و حتی جنگ با آنان میباشد، چه، آنان آغازگر توطئه بوده و نقض عهد کرده و مهلت و مدت پیمانشان به پایان رسیده است. برائت و تبرّی در برابر ولایت و تولّی، دو فرع از فروع دین، مسلمانان محسوب میشوند. در اصطلاح دینی، برائت به بیزاری از دشمنان خداوند اطلاق میگردد[۱]. استفاده از تعبیر «برائت از مشرکان» امروز به تلاشهایی اشاره دارد که در بُعد سیاسی و بینالمللی حج بهشکل اجتماعی و در مراسم برائت از مشرکان بهطور عمومی در جهان اسلام و در عربستان سعودی در سرزمین منا بهطور ویژه صورت میگیرد.
پیشینه
برائت در قرآن
برائت از دیدگاه امامین انقلاب
دیدگاه امام خمینی
امام خمینی در مورد شیوههای اعلان برائت از مشرکین معتقدند که هر عصر و زمانی شیوههای خاص خود را می طلبد و درواقع چنین نیست که یک شیوه در هر عصری کاربرد داشته باشد بلکه با توجه به شرایط و اوضاع و احوال زمانی، باید شیوه خاص آن شرایط را به کار برد. «اعلان برائت در هر عصر و زمانى جلوهها و شیوهها و برنامههاى متناسب خود را مىیطلبد و باید دید که در عصرى همانند امروز که سران کفر و شرک همه موجودیت توحید را به خطر انداختهاند و تمامى مظاهر ملى و فرهنگى و دینى و سیاسى ملتها را بازیچه هوسها و شهوتها نمودهاند چه باید کرد. آیا باید در خانهها نشست و با تحلیلهاى غلط و اهانت به مقام و منزلت انسانها و القاى روحیه ناتوانى و عجز در مسلمانان، عملًا شیطان و شیطانزادگان را تحمل کرد و جامعه را از وصول به خلوص که غایت کمال و نهایت آمال است، منع کرد و تصور نمود که مبارزه انبیا با بت و بتپرستها منحصر به سنگ و چوبهاى بیجان بوده است و نعوذ باللَّه پیامبرانى همچون ابراهیم در شکستن بتها پیشقدم و اما در مصاف با ستمگران، صحنه مبارزه را ترک کردهاند؟»[۲].