فترت نزول قرآن اصطلاحی است که از دیدگاه عده‌ای از قرآن پژوهان به فاصله‌های بین دفعات نزول قرآن بر پیامبر (صلی‌الله علیه وآله) طلاق شده است. در حالی‌که آن، چيزی جز نزول تدريجی قرآن نيست و ماهيت نزول تدريجی اقتضاء می‌كند كه قرآن با فاصله نازل شود. و شايد هم خداوند می‌خواسته به مردم بفهماند كه نزول قرآن به دستور خودش صورت می‌گيرد و آن‌حضرت هيچ گونه دخالتی در اين مورد ندارد.

معنای لغوی

واژه «فترت» بر وزن «فَعْلَه» از مادة «فَتَرَ» هم وزن «شَجَرَ» در لغت به سكونی كه بعد از شدّت و ضعفی كه بعد از قوت حاصل شود، گفته می‌شود[۱]

کاربردهای قرآنی

این واژه در مجموع در آیات قرآن سه بار در معانی زير به‌كار رفته است

1- ضعف و سستی در آیه   يُسَبّتون اللّيلَ و النَّهارَ لايَفْترُونَ [انبياء–20]  .

2- از ماده «تفتير» به معنای سست و سبك گردانيدن در آیه   لايُفَتَّرُ عنهم و هُمْ فيهِ مبلسون [زخرف–75]  .

3- فاصله بين بعثت پيامبر اسلام(ص) و حضرت عيسی (ع) در آیه   يا أهْلَ الكتاب قدجاءَ كم رَسولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ علي فَتْرَهٍ من الرُّسُلِ ... [مائده–19]  .

در كاربردهای قرآنی واژة «فترت»، دو مورد اوّل از نظر معنايی با معنای لغوی اين كلمه هم‌خوانی دارد. معنای مورد سوم نيز با معنای لغوی مرتبط است زيرا وقتی جامعه انسانی از هدايت تشريعی، كه به وسيله انبياء صورت می‌گيرد، محروم می‌ماند، مبتلا به‌نوعی ضعف و سستی بعد از قوت و استحكام می‌شود.

معنای اصطلاحی واژه فترت

فترت در اصطلاح علوم قرآنی به معنای عدم نزول وحی بر پيامبر (صلی‌الله علیه وآله) است[۲] و از ظاهر معنای اصطلاحی آن بر می‌آيد كه با هيچ يک از معانی لغوی و كاربردهای قرآنی آن، ارتباطی ندارد.

مدت فترت نزول قرآن

مدت اين دوره را؛ سه سال[۳]، پنجاه روز، چهل روز، 25 روز، نوزده روز، پانزده روز، دوازده روز، سه روز و دو روز نقل كرده‌اند كه مقاتل مدت آن را؛ چهل روز، ابن عباس پانزده روز و ابن جريح دوازده روز ذکر کرده است[۴]

موارد فترت نزول قرآن

از نظر قائلين به فترت، موارد فترت نزول قرآن را می‌توان در چهار مورد زير بيان كرد

بعد از نزول آيات اوليه سوره علق و پيش از نزول سوره مدّثر

پس از نزول آيات اوليه سوره علق به مدت سه سال و طبق برخی نقل‌ها چهل روز و برخی ديگر پانزده روز، نزول وحی قطع شد و بعد از آن سوره مدثر از ديدگاه گروهی آيه   فاصدَع بِما تُؤْمرُ ... [حجر–94]   نازل شد. هدف از اين انقطاع وحی را گروهی دعوت سری و پنهانی سه ساله پيامبر (صلی‌الله علیه وآله)[۵] و گروهی رفع نگرانی آن حضرت و افزون شدن شوق و انسش و آمادگی بهتر برای بيان وحی[۶]، و برخی نيز ترس پيامبر (صلی‌الله علیه وآله) از نخستين وحی الهی دانسته اند[۷]. منشأ این دیدگاه، روایات بیانگر فترت نزول قرآن بعد از سوره علق[۸] و نیز روایاتی است مدت نزول قران را بیست سال ذکر کرده، در حالی‌که آن‌حضرت بيست و سه سال ـ سيزده سال در مكه و ده سال در مدينه ـ به تبليغ رسالت خود پرداخته و بر اساس این روایات سه سال نخست رسالت پیامبر (صلی‌الله علیه وآله) به عنوان فترت نزول قرآن ذکر شده است[۹]

قبل از نزول سوره ضحی

بر اساس بعضی نقل‌ها قبل از نزول سوره ضحی، نزول وحی به مدت دو روز و طبق نظر برخی از مفسرين، پانزده روز، نوزده روز و چهل روز تعطيل گرديد. در اينكه چرا در اين مدت نزول وحی قطع شد، سبب نزول‌هایی مانند: وجود جسد طوله سگی در زیر تخت پیامبر (صلی‌الله علیه وآله) و عدم اطلاع ایشان از آن[۱۰]،هجو و سرزنش ام جميل با نزول آياتی از سوره مسد بر پيامبر (صلی‌الله علیه وآله) و سپس شماتت ام جميل به خاطر نيامدن جبرئيل بر آن حضرت[۱۱]، قطع نزول وحی برای مدتی بر پیامبر (صلی‌الله علیه وآله) و کنایه زدن مشرکان بر آن‌حضرت که پروردگارت تو را رها کرده و دشمن داشته[۱۲]، سوال جماعتی از یهود از پیامبر (صلی‌الله علیه وآله) در مورد داستان «ذوالقرنين»، «اصحاب كهف» و آفرينش «روح» و واگذار کردن جواب به آن به فردا بدون ان شاالله گفتن از طرف پیامبر (صلی‌الله علیه وآله) [۱۳]، زخمی شدن انگشت پيامبر (صلی‌الله علیه وآله) و شماتت ام جميل همسر ابولهب بر آن حضرت که شیطانت (جبرئیل) تو را ترک کرده[۱۴]، ذکر شده است.

در ميان سوره مريم آيه 64

بر اساس پاره‌ای از نقل‌ها نزول قرآن برای مدتی قطع شد و بعد از اين مدت كه به بيان بعضی از مفسرين پانزده روز يا چهل روز بوده، آيه   وَ ما نَتَنَزَّلُ إِلاَّ بِأَمْرِ رَبِّكَ لَهُ ما بَيْنَ أَيْدِينا وَ ما خَلْفَنا وَ ما بَيْنَ ذلِكَ وَ ما كانَ رَبُّكَ نَسِيًّا [مریم–64]   نازل شد. در مورد علت اين انقطاع وحی، سبب نزول‌های مختلفی از جمله : قطع وحی برای مدتی و جویا شدن علت آن از طرف پیامبر (صلی‌الله علیه وآله) به دلیل شدت اشتیاق آن حضرت در دریافت وحی و نزول این آیه[۱۵]، قطع وحی بر پیامبر (صلی‌الله علیه وآله) به دلیل نگرفتن ناخن و پاکیزه نبودن بند انگشتان آن حضرت[۱۶]، سوال جماعتی از یهود از پیامبر (صلی‌الله علیه وآله) در مورد داستان «ذوالقرنين» و «اصحاب كهف» و آفرينش «روح» و امیدوار بودن آن حضرت به پاسخ به آن از طریق نزول وحی[۱۷]، ذکر شده است.

در بين سوره كهف آيه 23 و 24

در تفاسير آمده كه از رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) در مورد روح و ذوالقرنين و اصحاب كهف[۱۸] و در بعضی نقل‌ها داستان موسی و خضر[۱۹]، سوال شد و پيامبر (صلی‌الله علیه وآله) فرمود : فردا جواب شما را می‌دهم بدون اينكه إن شاء الله بگويد و بدين جهت نزول وحی براي مدتی، كه آن را چهل، پانزده و سه روز نقل كرده‌اند، قطع شد و پس از اين مدت آيات   وَلَا تَقُولَنَّ لِشَاْيۡءٍ إِنِّي فَاعِلٞ ذَٰلِكَ غَدًا إِلَّآ أَن يَشَآءَ ٱللَّهُۚ وَٱذۡكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلۡ عَسَىٰٓ أَن يَهۡدِيَنِ رَبِّي لِأَقۡرَبَ مِنۡ هَٰذَا رَشَدٗا [كهف–24-23]   نازل شد.

جمع بندی و نتیجه گیری

1. انقطاع وحی يا فترت نزول قرآن بعد از سوره علق، ريشه قرآنی ندارد[۲۰] و در مورد مدت آن اختلاف نظر است و همچنين رواياتی كه قائلين به بحث فترت نزول به آن استناد كرده‌اند، اولا به‌شکل صریح بحث فترت نزول را مطرح نكرده و ثانيا از لحاظ محتوا قابل خدشه‌اند. و نيز دوره سه ساله دعوت مخفيانه و سری اسلام را نبايد بعنوان فترت نزول قرآن تلقی كرد. زيرا مدت هر دو دوره را سه سال ذكر كرده‌اند. پس بنابراين انقطاع وحی در آغاز رسالت اگر حقيقتی داشته باشد چيزی جز نزول تدريجی قرآن نيست[۲۱] همچنین در مقابل روایتی که مدت نزول قرآن در آن بیست سال ذکر شده، روایات دیگری است که در آن مدت نزول قرآن بیست و سه نقل شده[۲۲] و سخنی از فترت نزول قرآن نیست. از این‌رو ذکر بیست سال در روایات از باب تقریب و تسامح بوده[۲۳] و شاید هم از باب اشتباه راوی یا سهل انگاری در استنساخ احادیث است[۲۴]

2. سبب نزول هايی كه براي سوره ضحی ذكر شده و در آن از انقطاع وحی سخن گفته شده است از لحاظ محتوا با هم تناقض داشته و قابل خدشه‌اند و افرادی مثل ابن‌حجر آن را غريب دانسته‌اند[۲۵]. علاوه بر آن، بهترين سبب نزولی كه به‌نظر می‌رسد در مورد علت نزول سوره ضحی صحيح باشد، روايتی است كه می‌گوید:رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) بيمار شد، پس يک يا دو شب براي تهجد و نماز شب برنخاست، و زنی به خدمتش آمد و گفت: ای محمد (صلی‌الله علیه وآله) گمان می‌كنم شيطانت (جبرئيل )، تو را رها كرده است پس خداوند اين آيات را نازل فرمود: «والضحي و الليل إذا سجي»[۲۶]، و در آن از انقطاع وحی معنای فترت نزول خبر نيست و اگر هم باشد، دو روز است و آن مغايرتی با نزول تدريجی قرآن ندارد.

3. انقطاع وحی در ميان آيه 64 سوره مريم (و ما نتنزل الا بإمر ربّك) را نيز نمی‌توان به عنوان فترت نزول قرآن تلقی كرد. زيرا مانند دو مورد قبلی، سبب نزول‌های ذكر شده برای اين مورد، از لحاظ محتوا با هم تناقض داشته و قابل خدشه‌اند و تنها سبب نزولي كه می‌توان در مورد اين آيه صحيح دانست كه بيانگر شدت اشتياق پيامبر (صلی‌الله علیه وآله) به نزول وحی مِی‌باشد.

4. در مورد انقطاع وحی در بين آيه بيست و سوم سوره كهف بايد گفت كه محتوای سبب نزول‌های ذكر شده مانند موارد قبلی با هم تناقض داشته و قابل خدشه‌اند و تنها روايت ابن ابی عمير از امام صادق (علیه‌السلام) با سياق آيات هماهنگ است كه در آن ذكر شده يهود از پيامبر (صلی‌الله علیه وآله) سوالاتی پرسيدند و پيامبر (صلی‌الله علیه وآله) بدون اينكه ان شاء الله بگويد جواب آنان را به فردا موكول ساخت به همين دليل به مدت 40 روز وحی قطع شد[۲۷].اين انقطاع نزول در روايت نمی‌خواهد اصطلاحی را به‌نام فترت نزول قرآن را، بيان كند بلكه می‌خواهد اين نكته را يادآوری كند كه وحی الهی به دستور خداوند بر پيامبر (صلی‌الله علیه وآله) نازل می‌شود.

از این رو نتيجه دلایل فوق اين است كه فترت چيزی جز نزول تدريجی قرآن نيست و ماهيت نزول تدريجی اقتضاء می‌كند كه قرآن با فاصله نازل شود. و شايد هم خداوند می‌خواسته به مردم بفهماند كه نزول قرآن به دستور خودش صورت می‌گيرد و پيامبر (صلی‌الله علیه وآله) هيچ گونه دخالتی در اين مورد ندارد.

پانویس

  1. ابن فارس، احمد، معجم المقاييس اللغه، ج 2، ص 339؛ راغب اصفهاني، حسين بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، صص 385-384.
  2. معرفت، محمد هادي، علوم قرآني، ص 63.
  3. همان
  4. ابن عاشور، محمد الطاهر، التحرير و التنوير، ج 27، صص 96-95؛ فخر رازي، محمدبن عمر، التفسير الكبير، ج 16، صص 210-211؛ زمحشري، جارالله محمود، الكشاف، ج3، ص28؛ میبدی، ابوالفضل، كشف الاسرار، ج10، صص522-523؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه، ج 27، صص 523-522.
  5. معرفت، محمد هادی، علوم قرآنی، ص72.
  6. راميار، محمود، تاريخ قرآن، ص 72.
  7. ابن عاشور، محمد الطاهر، التحرير و التنوير، ج 30، صص 349-350.
  8. قمي، علی بن ابراهيم، تفسير القمی، ج 2، ص 427.
  9. همان، ج 1، ص 74.
  10. میبدی، ابوالفضل، كشف الاسرار، ج10، ص523؛ سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور، ج 6، ص 601؛ واحد نيشابوری، علی بن احمد، ص 242.
  11. همان.
  12. همان.
  13. همان.
  14. همان؛ سبزواری، محمد،الجديد في تفسير القرآن، ج 1، صص 381-380.
  15. حويزي، عبد علي بن جمعه، نور الثقلين ج 4، ص 384.
  16. واحد نيشابوری، علی بن احمد، ص 240.
  17. میبدی، ابوالفضل، كشف الاسرار، ج 3، ص 28.
  18. سيوطی، جلال الدين، الاتقان فی علوم القرآن، ج 4، ص 394.
  19. قمي، علي بن ابراهيم، تفسير القمي، ج 2، صص 32-31.
  20. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، ج 1، ص 246.
  21. رامیار، محمود، تاریخ قرآن، صص 75-74.
  22. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 22، ص 503 و ج 89، ص 38.
  23. عاملی،جعفر مرتضی،الصحیح من سیره نبی الاعظم، ج 2، صص 248-247.
  24. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 21، ص 151.
  25. سیوطی، جلال الدین،الاتقان فی علوم القرآن، ج 1، صص 122-121.
  26. حویزی، عبد علی بن جمعه، نورالثقلین، ج 4، ص 384؛ واحدی نیشابوری، علی بن احمد، اسباب النزول، ص 160.
  27. طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج 3، صص 473-472.

منابع

  • قرآن كريم.
  • عابدینی، ناصر، فصلنامه بینات، بررسی فترت نزول قرآن، شماره 88، زمستان 1394 ش.