عباس بن عبدالمطلب

عباس بن عبدالمطلب، فرزند عبدالمطّلب و کنیه‌اش ابوالفضل است. مادر وی نُتیله دختر جناب بن کلیب، نخستین زنی است که کعبه را با پارچه‌‌های حریر و دیبا پوشانید. روزی عباس در حالی که کودک بود، مفقود شد. همه در پی جست‌وجویش برآمدند، اما اثری از وی نیافتند.
وی سه سال قبل از عام الفیل در مكه به دنیا آمد. پدرش از شخصیت‌‌های بزرگ مكه بود. عباس پس از وفات پدر، مناصب مهمی را در مكه به ارث برد كه از آن جمله بود: سقایت حاجیان و عمارت مسجدالحرام.

سقایت حاجیان و عمارت مسجدالحرام


عباس مردی عاقل، زیرک، باتدبیر و سفره‌دار بود. به خصوص نسبت به خویشان و بستگانش بسیار مهربانی کرد و به آنها یاری داد و از این رو، مورد تجلیل و احترام پیامبر(ص) قرار گرفت و او را این‌گونه می‌ستود: «هذا العباس بن عبدالمطّلب أجود قریش کفاً و أوصلها رحماً»؛ «او عباس، فرزند عبدالمطلب است که از همه قریش، سخی‌تر و نسبت به خویشان مهربان‌تر است».[۱]
سقایة الحاج، عبارت بود از در اختیار داشتن چاه زمزم، كه آن آبِ منحصر به فرد شهر مكه بود. او خود در كنار چاه می‌ایستاد و حاجیان را از آب و شربت‌‌های گوناگون سیراب می‌كرد و گاهی هم به جای آب و شربت، شیر و عسل به مردم می‌داد.
عمارت مسجدالحرام هم عبارت از این بود كه جمعی با هم قرارداد بسته، سوگند یاد كردند كه نگذارند كسی در مسجد، كلام لغو و بیهوده به زبان آورد و یا ناسزا بگوید و اگر كسی چنین می‌كرد از مسجدالحرام بیرونش می‌كردند. رییس این جمعیت عباس ابن عبدالمطّلب بود. وی این منصب‌ها را پس از وفات پدرش عبدالمطّلب به عهده گرفت، با آنكه از همه برادرانش كوچک‌تر بود.

مسلمان شدن عباس بن عبدالمطلب


عباس، عموی گرامی پیامبر(صلی الله علیه و آله)، پس از هجرت، از آن حضرت اجازه خواست كه به مدینه بیاید و در آنجا مسلمانی برگزیند، اما از آن جهت كه عباس، نسبت به پیامبر(صلی الله علیه و آله) ارادتی شدید داشت و محبّت ایشان در دلش بود و اخبار مكه را به آن حضرت منتقل می‌كرد، پیامبر(صلی الله علیه و آله) به ایشان فرمودند: در مكه بماند و اخبار مكه را به ایشان انتقال دهد. او تا پیش از غزوه بدر در مكه ماند، اما در دلش به پیامبر(صلی الله علیه و آله) ایمان داشت و ایمان خود را مخفی می‌كرد. بعد از آنكه همه بنی‌هاشم اسلام را پذیرفتند، پیامبر(صلی الله علیه و آله) دستور دادند كه همگی به مدینه هجرت كنند. عباس هم پس از جنگ بدر به مدینه هجرت كرد؛ گرچه قبل از جنگ بدر، در مكه به آیین پسر برادر در آمده بود.
وقال إسماعیل بن قیس بن سعد بن زید بن ثابت، عن أبی‌حازم، عن سهل بن سعد، استأذن العباس نبی الله(صلی الله علیه و آله) فی الهجرة فكتب إلیه یا عمّ یا عمّ مكانك الذی أنت فیه، فإنّ الله یختم بك الهجرة كما ختم بی النبوة وقال الواقدی عن إبن أبی‌سبرة عن حسین ابن عبدالله عن عكرمة عن بن عباس أسلم العباس بمكة قبل بدر، وأسلمت أم الفضل معه حینئذ وكان مقامه بمكة... .[۲]
اسماعیل بن قیس بن سعد بن زید بن ثابت، از ابو‌حازم و از سهل بن سعد نقل نموده كه عباس از پیامبر(صلی الله علیه و آله) اجازه خواست كه به مدینه هجرت كند. حضرت به وی نوشتند: ای عمو، ای عمو، در مكه بمان كه خداوند برای تو هم هجرت را مقرر فرموده؛ چنان‌كه نبوت را برای من مقرر فرمود. واقدی از ابن ابوسبره، از حسین بن عبدالله، از عكرمه، از ابن عباس روایت كرده كه عباس در مكه اسلام برگزید قبل از جنگ بدر و همسرش امّ الفضل هم در همین زمان كه در مكه بودند اسلام اختیار كرد.
با این حال پیامبر(صلی الله علیه و آله) پس از جنگ بدر اذن دادند كه عباس و باقی‌ماندگان از بنی‌هاشم كه در مكه بودند، به مدینه هجرت نمایند و ایشان به مدینه هجرت كرده و مجدداً شهادتین بر زبان جاری نمودند.

علاقه پیامبر(ص) به عباس در احادیث


عباس بن عبدالمطلب در نظر پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله) جایگاهی والا و رفیع داشته كه بدین مناسبت، سه روایت را در شأن رفیع عباس نزد پیامبر اشاره می‌كنیم:
1. جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید: روزی عباس نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمد و او مرد خوش هیكل و بلندبالایی بود. پیامبر(صلی الله علیه و آله) وقتی ایشان را دیدند، فرمودند:
إِنَّكَ یا عَمِّ لَجَمِیلٌ. فَقَالَ الْعَبَّاسُ: مَا الْجَمَالُ بِالرَّجُلِ یا رَسُولَ اللهِ؟! قَالَ: بِصَوَابِ الْقَوْلِ بِالْحَقِّ. قَالَ فَمَا الْكَمَالُ؟! قَالَ: تَقْوَی اللهِ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ وَ حُسْنُ الخُلُقِ... : ای عمو، تو بسیار زیبایی! عباس پرسید: ای فرستاده خدا! جمال مرد به چیست؟ پیامبر فرمودند: راستگویی به حقیقت. عباس پرسید: پس كمال كدام است؟ پیامبر فرمود: به تقوای مرد و به اخلاق نیكویش.[۳]
2. از علی(ع) نقل است كه فرمود:
قَالَ رَسُولُ اللهِ: احْفَظُونِی فِی عَمِّی الْعَبَّاسِ فَإِنَّهُ بَقِیةُ آبَائِی : پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: مرا درباره عمویم عباس رعایت كنید كه او یادگار پدرانم می‌باشد.[۴]
3. ابوسعید خدری، از پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله) نقل كرده كه آن حضرت فرمودند:
عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِی، عَنِ النَّبِی قَالَ: أُوصِیكُمْ بِهَذَینِ خَیراً یعْنِی عَلِیاً وَ الْعَبَّاسَ، لاَ یكُفُّ عَنْهُمَا أَحَدٌ وَ لاَ یحْفَظُهُمَا لِی إِلاَّ أَعْطَاهُ اللهُ نُوراً یرِدُ بِهِ عَلَی یوْمَ الْقِیامَة. شما را درباره علی و عباس سفارش می‌كنم، هر كه ایشان را به خاطر من رعایت كند و از آزارشان خودداری نماید، خداوند در قیامت نوری به او دهد كه با آن نور بر من وارد شود.[۵]
و در موارد دیگری آمده كه پیامبر(صلی الله علیه و آله) بار‌ها فرمودند: «همانا عباس از من است و من از او».
و از این‌گونه روایات، در مطاوی تاریخی و روایی بسیار است كه جایگاه رفیع عباس را در نظر پیامبر(صلی الله علیه و آله) نشان می‌دهد. همچنین فرموده است. «مَن سَبَّ العَبَّاسَ فَقَد سَبَّنِی».[۶]

  1. پيغمبر و ياران، ج4، ص78.
  2. تهذيب التهذيب، ج5، ص108.
  3. سيرة ابن هشام، ج1، ص189.
  4. المسترشد في امامة علي بن ابي‌طالب(عليه السلام) محمد بن جرير بن رستم الطبري، تحقيق: الشيخ احمد المحمودي، مطبعة سلمان الفارسي بقم، 1415ه‍ .ق، ص689.
  5. همان، ص670.
  6. الطبقات الكبري، ج4، ص24.