شهید اول
ابوعبدالله شمس الدین محمد بن مکی بن محمد شامی عاملی جزینی، معروف به شهید اول در سال 734ق در جِزِّین، از قرای جبل عامل متولد شد. این قریه یکی از مناطق پر برکت از نظر پرورش فقها و علما است، بهطوری که در دوران شهید ثانی[۱]، در تشییعجنازهای، هفتاد مجتهد صاحب فتوا حضور داشتهاند و شهید اول و دوم نیز، هر دو از آن منطقه هستند. هنگامی که در اصطلاح فقها کلمه شهید بیقرینه ذکر گردد، مقصود همان شهید اول است.
نام | ابوعبدالله شمسالدین محمد بن جمال الدین مکی عاملی |
---|---|
لقب | ابن مکی، شهید اول |
دین | اسلام |
مذهب | شیعه |
زادروز | ۷۳۴ق |
زادگاه | لبنان |
وفات | ۷۸۶ ق - قلعۀ شام |
آرامگاه | وادی السلام |
محل زندگی | قریه جزین جبل عامل لبنان |
اساتید | فخرالمحققین، سید عمیدالدین بن عبدالمطلب حلی، سید ضیاءالدین عبدالله حلی،... |
شاگردان | شیخ مقداد سیوری، شیخ حسن بن سلیمان حلی ، سید بدرالدین حسن بن ایوب،... |
آثار | اختصار الجعفر، الأربعون حدیث شهید اول، الاربعون مساله، اللمعه الدمشقیه،... |
شهید اول از فقهای نامدار شیعه و شاگرد فخرالمحققین، در قرن هشتم هجری است. از کتب فقهی وی می توان اللمعة الدمشقیه را نام برد. شهید اول در فقه مذاهب چهارگانه اهل سنت متبحر بود و به کشورهای مختلف اسلامی سفر کرد و اجازاتی نیز دریافت نمود. او به دست مخالفان شیعه و پس از یکسال اسارت در قلعه شام[۲] به شهادت رسید.
تولد شهید اول
محمدبن مكی، ملقب به شمس الدین و شهید اول (734-786 ق) با كنیه ابوعبدالله، پدرش ابومحمد مكی ملقب به جمال الدین و شرف الدین و مادرش بانویی است از آل معیه، زنی از خاندان علوی در عراق و جدش شیخ محمد، ملقب به شمس الدین [۳]
شهید اول از فقهای ناموری است كه پدر و اجدادش همه از دانشمندان بنام بودند، وی در خاندانی زندگی كرد و تربیت شد كه همه اهل دین و دانش و فضیلت و تقوا بودند و همت در نشر معارف اسلامی داشتند و از مدافعان واقعی اهل بیت عصمت و طهارت (ع) به شمار می آمدند. تبارنامه شهید به چهار قبیله ی همدان، اوس، خزرج و مطلب متصل است كه از بزرگترین و مقدس ترین قبایل عرب در صدر اسلام بودند و به هر كدام از جهتی منتسب است . [۴] وی در جبل عامل كه منطقه ای است كوهستانی در جنوب لبنان كه شهر كهای جباع، نبطیه، جزین در آن واقع شده است به دنیا آمد، این منطقه نامی است آشنا كه در تاریخ شیعه سوابق درخشانی دارد.
زادگاه شهید اول
از قرن ها پیش تا كنون دانشمندان و فرزانگان زیادی از این منطقه بر خاسته اند كه هر یك افتخاری بزرگ برای اسلام و مسلمین اند . [۵] شیخ حر عاملی كه خود از مفاخر جبل عامل است، می نویسد كه از بعضی استادان بزرگ شنیدم كه در یكی از روستاهای جبل عامل در زمان شهید اول هفتاد مجتهد در تشییع جنازه ای شركت داشتند، شمار دانشمندان و نویسندگان این منطقه نسبت به دیگر دانشمندان و نویسندگان حدود یك پنجم است، در صورتی كه از نظر وسعت یك صدم دیگر كشورها را تشكیل می دهد . [۶]
شهید اول دوران كودكی را در زادگاهش جزین جبل عامل سپری نمود و در محیطی آكنده از معنویت و روحانیت در موقعیتی استثنایی رشد كرد، وی در آغاز كودكی، از هوش و استعداد سرشاری برخوردار بود و بیش از اندازه به فراگیری دانش و رسیدن به فضائل اخلاقی و معنوی علاقه داشت. وی تا شانزده سالگی در وطنش بزیست و از محضر پدرش كه استادی فاضل و از بزرگان اساتید اجازه به شمار می رفت مقدمات علوم دینی و فقه[۷] را آموخت.
فضائل خانوادگی شهید اول
در این مدت نیز از محضر عموی پدرش شیخ اسدالدین صائغ جزینی بهره كافی برد و مقدمات ریاضی را فرا گرفت [۸] شیخ اسدالدین صائغ، دانشمندی بزرگ بود و در سیزده رشته از علوم ریاضی تخصص و مهارت داشت. شهید اول با دختر استاد و عموی پدرش شیخ اسدالدین صائغ ازدواج كرد. [۹]
همسر وی علاوه بر این كه دختر دانشمندی چون صائغ جزینی است، بانوئی فقیه و دانشمند بوده است كه به« ام علی» مشهور و پیوسته مورد تعریف و تمجید شهید اول بوده و شهید به دیگر زن ها دستور می داد كه در مسائل شرعی و مشكلات مذهبی به او مراجعه نمایند [۱۰] ثمره این پیوند سه پسر و یك دختر گردید كه همه آنان از ابرار و فرزانگان به نام شیعی بودند و از نسل آن ها دانشوران و چهره های علمی برازنده ای برخاستند كه در علم و تقوا و فضیلت شهرت فراوانی داشتند.
رضی الدین ابوطالب محمد، بزرگترین فرزند شهید، دانشمندی فاضل و والا مقام بود كه از پدرش و ابن معیه و دیگر محدثان حدیث نقل می كند [۱۱] ضیاءالدین ابوالقاسم علی، فرزند دیگر شهید، شخصیتی بزرگوار و مورد اعتماد بود و در شمار پرهیزكاران و صالحان جای داشت، كه از پدر و دیگر استادان حدیث، روایت نقل می كند و محمدبن داوود مؤذن عاملی از او حدیث نقل می كند [۱۲] فرزند دیگر شهید اول، جمال الدین ابومنصور حسن است كه از محققان و فقهای برجسته بود و از دست پدر به دریافت اجازه ی نقل حدیث مفتخر گردید [۱۳] دختر شهید، ام الحسن فاطمه است كه به استاد حدیث معروف است.
علما و اساتید بزرگ از او به نیكی یاد كرده اند و نیز شهید اول پیوسته از دختر دانشمندش ستایش می كرد و به زنان دستور می داد كه او را الگو و اسوه ی خویش قرار دهند و در مسائل شرعی و عبادی به وی مراجعه كنند [۱۴] شهید ثانی (911- 965 یا 966 ق) می گوید : من نوشته ی سید بزرگوار تاج الدین ابن معیه را دیدم كه به استاد ما شمس الدین محمدبن مكی و دو فرزندش محمد و علی و نیز خواهرشان ام الحسن فاطمه، اجازه نقل روایت داده بود. [۱۵]
هجرت شهید اول به حله ی عراق
مدرسه و حوزه علمیه حلّه در قرن هشتم هجری از رونق به سزایی برخوردار بود، اندیشمندان بزرگ شیعه در آن جا حضور داشتند. به طوری كه تشنگان دانش و فقاهت از هر سو به آن سر چشمه ی دانش و فضیلت روی می آوردند. در این زمان حوزه ی درس فخرالمحققین، فرزند نابغه علامه حلی[۱۶]، اهمیت فوق العاده ای داشت. از این رو شهید اول آهنگ این شهر شیعه نشین و فقیه پرور را كرد و در سال 75 ق در حالی كه شانزده سال داشت، برای تكمیل معلومات خویش و رشد فكری و علمی بیشتر و استفاده از دانش و علم دانشمندان بزرگ و فقهای نامی، به عراق هجرت كرد و وارد شهر تاریخی حلّه شد.
نقل شده است كه شهید اول ، اولین شخصی است كه از جبل عامل برای تحصیل علم به عراق[۱۷] مهاجرت كرد [۱۸] شهید اول پنج سال در حلّه ماند و در آن جا از محضر فقهای شیعی نظیر فخرالمحققین، سید فخار موسوی، سید عمیدالدین حسینی و برادرش سید ضیاءالدین حسینی {خواهرزادگان علامه حلی} تاج الدین ابن معیه حسینی، نجم الدین جعفر بن نما استفاده كرد [۱۹] وی در سال 751 ق در سن هفده سالگی وتنها یك سال پس از ورودش به حلّه، موفق به دریافت گواهی اجتهاد[۲۰] و نقل حدیث از سوی فخرالمحققین می شود [۲۱] سخن فخرالمحققین درباره ی شهید اول چنین است: مولای ما امام، علامه ی بزرگوار، افضل دانشمندان جهان، خورشید حق و دین، محمدبن مكی، خداوند عمرش را طولانی گرداند. [۲۲]
این سخن را فخرالمحققین كه خود از فقهای نامدار شعیه است، درباره ی كسی می گوید كه فقط یك سال از ورودش به مجلس درس او می گذشت. او همچنین می گوید: من از شاگردان محمدبن مكی، بیش از آن چه او از من استفاده نموده است، بهره برده ام [۲۳] شهید اول، دومین و سومین اجازه نقل حدیث را در سال 756 ق از فخرالمحققین دریافت نمود. [۲۴] همچنین وی در سال 752 ق از جعفربن نما اجازه نقل حدیث می گیرد و دو سال پس از آن، از تاج الدین معیه حسنی گواهی اجتهاد و نقل حدیث دریافت می كند و سه سال پس از آن از مطار آبادی به دریافت اجازه مفتخر می شود. [۲۵]
بازگشت شهید اول به وطن و اقدامات وی
شهید اول در سال 755 ق در سن 21 سالگی به زادگاهش، جزین باز می گردد و در اولین فرصت مدرسه علمیه ی وسیع و گسترده ای را بنیاد می گذارد و از این طریق موفق به تعلیم و تربیت تعداد زیادی از داوطلبان علوم دینی می شود كه از آن جمله می توان سید بدرالدین حسن بن ایوب مشهور به ابن نجم الدین اعرجی حسینی، شیخ شمس الدین محمدبن عبدالعالی كركی عاملی، زین الدین ابوالحسن علی بن حسن مشهور به «ابن خازن»، شمس الدین محمدبن نجده معروف به «ابن نجده» و شرف الدین مقداد بن عبدالله مشهور به «فاضل مقداد» نویسنده ی كتاب كنزالعرفان فی فقه القرآن را نام برد [۲۶] وی علاوه بر تدریس و تربیت شاگردان، پاسخگوی مشكلات مذهبی، اعتقادی و اجتماعی مردم بوده است. وی ملجا شیعه و پرچمدار شریعت بود و هنوز نظریات علمی و فقهی وی سرچشمه ی آرای فقهی دانشمندان ماست و كتاب هایش مرجع فقیهان و آرای علمی او نقطه ی استناد آرائشان می باشد.
آوازه اش در زمینه فقه و اصول و سهم بزرگش در پیشرفت علوم، روشن تر از آن است كه نیازی به شرح و بیان داشته باشد وستودن وی. به ستودن خورشید می ماند كه خود مایه ی ستایش مدح كننده ی آن است [۲۷] همچنین شیخ حر عاملی درباره ی شهید اول می نویسد كه دانشمندی معتبر، فقیه و محدثی دقیق و مورد اعتماد، دریا دل كامل، جامع فنون عملی و نقلی، زاهد و عابدی پارسا، شاعر و ادیبی اهل قلم، یگانه ی روزگار و درعصر خود بی نظیر بود [۲۸] وی با اطلاع و آگاهی كامل از فقه غنی شیعه با دانشمندان بزرگ اهل سنت نیز در ارتباط بود و در حوزه های درس آن ها شركت می كرد. چنان بر نظرات فقهی آنان آگاهی و تسلط داشت كه اهل سنت در اعمال عبادی و مسائل مذهبی به وی مراجعه می كردند و بر مذهب آنان فتوا می داد.
خودش می نویسد مصنفات و مروّیات حدود چهل تن از علمای مكه، مدینه، بغداد، دمشق، بیت المقدس و مقام خلیل در فلسطین را از آنان روایت می كنم. من صحیح بخاری را از گروه زیادی به سند خود آن ها از بخاری و نیز صحیح مسلم، مسند ابی داوود، جامع ترمذی، مسند احمد و دیگر كتاب های آنان را روایت می كنم [۲۹] شهید اول به منظور دیدار و ملاقات علمای بزرگ اسلام و كسب تجارب و بهره مندی از اندوخته های آنان به سیر آفاق پرداخت و به مراكز علمی دمشق، مصر، فلسطین، مكه و مدینه و دیگر شهرها مسافرت كرد. در سال 768 ق در دمشق به محضر فیلسوف بزرگ شیعی و حكیم فرزانه، قطب الدین رازی، مشرف شد و از خرمن دانش او خوشه ها چید و به گواهی نقل روایت از دست مباركش مفتخر گشت.[۳۰]
اساتید شهید اول
فخر المحققین فرزند علامه حلی
اسدالدین صائغ جزینی
عبدالحمید بن فخار موسوی
نجم الدین جعفر بن نما حلی
سید مهنا بن سنا مدنی
سید عمیدالدین بن عبدالمطلب حلی
سید ضیاءالدین عبدالله حلی
سید تاجالدین بن زهره حسینی
سید علاءالدین بن زهره حسینی
شیخ علی بن طراز مطارآبادی
شیخ رضیالدین علی بن احمد مزیدی
شیخ جلالالدین محمد حارثی
شیخ قطبالدین محمد بویهی رازی، شارح شمسیه. وی استاد علم کلام شهید اول بود. [۳۱]
اساتید اهل سنت شهید اول
وی مصنّفات و مرويّات حدود چهل تن از علماى مكّه، مدينه، بغداد، دمشق، بيت المقدس و مقام خليل (در فلسطين) را از آنان روايت مى كرد. احادیث کتاب صحيح بخارى را از گروه زيادى به سند خود آنها از بخارى و نيز صحيح مسلم، مسند ابى داوود، جامع ترمذى، مُسند احمد و ديگر كتابهاى آنان را روايت مى كرد. [۳۲] از مشایخ وی به نام افراد زیر تصریح شده است:
شيخ ابراهيم بن عمر ملقب به برهان الدين جعبری.
شيخ ابراهيم بن عبد الرحيم. [۳۳]
شيخ شمس الدّين محمّد بن يوسف قرشی شافعی.
زين الدّين احمد بن عبد الرحمن عضدی. [۳۴]
شاگردان شهید اول
از كسانی كه از شهید اول تلمذ و اجازه روایتی داشته اند می توان افراد زیر را نام برد:
شیخ مقداد سیوری صاحب كتاب التنقیح.
شیخ حسن بن سلیمان حلی صاحب كتاب مختصر بصائر الدرجات.
سید بدرالدین حسن بن ایوب مشهور به نجم الدین اعرج الحسینی.
صاحب كتاب المحجه البیضا در طهارت.
شیخ شمس الدین محمد مشهور به ابن عبدالعال كركی عاملی.
شیخ زین الدین علی بن خازن حائری، استاد روایت احمد بن فهد حلی، صاحب المهذب و الموجز و عدة الداعی. شهید اول در تاریخ ۱۲ رمضان ۷۸۴ ه.ق، دو سال قبل از شهادت خویش به افتخار او اجازه روایتی مفصلی صادر فرموده اند که متن آن در روضات الجنات آمده است. [۳۵]
تألیفات و آثار شهید اول
فهرست تألیفات شهید اول بر اساس آنچه در ریحانة الادب آمده چنین است:
اختصار الجعفر.
الأربعون حدیث شهیداول.
الاربعون مساله.
الاعتقادیه.
الالفیه فی فقه الصلوه، با شرحی كه شهید ثانی بر آن مرقوم داشته اند، تحت نام «المقاصد العلیه» در تهران چاپ سنگی شده است.
الباقیات الصالحات.
البیان در فقه (مطبوع).
التكلیف یا تكلیفیه.
جامع البین یا الجامع بین شرحی الاخوین كه شرح «تهذیب الوصول» علامه حلی است كه ما بین دو شرح تهذیب كه از سید عمیدالدین و سید ضیاءالدین خواهرزادگان خود علامه حلی می باشد، جمع و تالیف نموده است.
حاشیه شرح ارشاد علامه حلی كه نامش غایة المراد فی شرح نكت الارشاد می باشد و در ایران چاپ سنگی گردیده است.
حاشیه قواعد علامه حلی.
خلاصه الاعتبار فی الحج و الاعتمار.
الدروس الشرعیه فی فقه الامامیه (مطبوع).
الذكری در فقه امامیه (مطبوع).
القواعد الكلیه فی الاصول والفروع، كه به قواعد شهید معروف است و چاپ سنگی شده است.
اللمعة الدمشقیه كه بارها در ایران چاپ گردیده و جز كتاب های درسی حوزه علمیه اسلامی است.
مجامیع ثلثه در سه مجلد.
المزار.
المسائل، كه به مسائل ابن مكی معروف است.
النفلیه كه با الفوائد المكیه كه شرح شهید ثانی بر همان كتاب می باشد، در تهران چاپ سنگی شده است.
نكت الارشاد كه همان غایة المراد می باشد. [۳۶]
الدرة الباهرة من الاصداف الطاهرة از جمله کتب منسوب به شهید اول است.
ذكرى الشيعة فى احكام الشريعة كتابِ فقهى-استدلالى است که در آن مباحث طهارت و صلات بیان شده است.
نظر شهید اول در مورد حکومت
شهید اول معتقد است چون منافع انسانها باهم در تضاد است لذا باید حاسمی (=قانون) باشد و آن شریعت است و سائسی (=حاکم) که آن هم امام معصوم و یا نائب اوست. [۳۷]
وی تعیین حاکم و مشروعیت او را الهی میداند و اذعان میکند مسئله تعیین ولی و رهبر با امور دیگر بسیار متفاوت است و ما به دلیل اینکه نص خداوند ناظر به فرد خاصی از افراد جامعه است، اطاعت از او را بر خود واجب دانسته و او را رهبر مشروع جامعه میدانیم. پس هر کس به غیر از این طریق، به ریاست جامعه برسد، او را غیر مشروع می دانیم.[۳۸]
اگر حکومتی مطلوب بود مردم باید آن را گرامی داشته و از دستورات رهبر و حاکم آن پیروی کنند. از این رو حتی قبول ولایت از جانب حاکم عادل و مطلوب نه تنها جایز که مستحب است و گاه واجب نیز می گردد؛ مثلاً اگر حاکم عادل، شخص را ملزم به قبول ولایت کند و یا فرد صالح دیگری برای پذیرش ولایت موجود نباشد. [۳۹]
وی حکومتهای مطلوب را حکومت پیامبر(ص)، حکومت امام(ع) و حکومت نایب الامام معرفی می کند. وی برای نایب امام شرایطی ذکر میکند:
اول: ایمان یعنی شیعه بودن؛
دوم: علم به احکام و توانایی تطبیق فروع بر اصول و استنباط فروع از درون اصول [۴۰]؛
سوم: عدالت که با وجود آن شخص حائز تقوا و مروت بوده، از انحراف در تعالیم الهی و ناسازگاری با عرف عمومی جامعه، محفوظ میماند. [۴۱] پس رهبر کسی است که دارای عدالت و کمال و شایستگی فتوا می باشد. [۴۲]
شهید اول معتقد است در عصر غیبت٬ به غیر از نائب خاص٬ نواب عام حاکم هستند. در نظر وی فقیه جامع الشرایط در عصر غیبت٬ حکمش همانند حکم نائبی است که بالخصوص از سوی امام معصوم منصوب شده است. [۴۳]
ارتباط شهید اول با اهل سنت
شهید اول که مدت زیادی در دمشق که مرکزی سنینشین بود٬ زیست. او گفته است مجلس من در دمشق از دانشمندان اهل سنت به موجب نزدیکی و رابطهای که با آنها داشتم خالی نبود. [۴۴]
دعوت سربداران از شهید اول
خواجه علی آخرین حاکم سربداران که به ترویج تشیع امامی در خراسان پرداخت و در دفاتر و سکهها از اسامی دوازده امام استفاده میکرد٬ نامهای به شهید اول نوشت و او را به خراسان دعوت کرد؛ ولی وی در آن زمان در زندان بود. به همین جهت کتاب لمعه دمشقیه را به نام خواجه علی مؤید در زندان نوشت و آن را به خراسان فرستاد تا بر اساس آن عمل کنند. [۴۵] البته طبق نوشته شهید ثانی این حادثه چهار سال قبل از شهادت شهید اول بوده است و وی کتاب را در خانه و با رعایت تقیه و مخفیکاری شدید نگاشته است. [۴۶]
مظلومیت و شهادت شهید اول
تقی الدین جبلی و یوسف بن یحیی گزارشاتی علیه شهید اول تهیه كردند كه در آن تهمت های ناروائی مبنی بر داشتن عقاید ناپسند به وی زده شده بود و هفتاد نفر از اهالی كوهستان از طوایفی كه نسبت به وی كینه داشتند، علیه وی شهـادت دادند و نخست به فتـوای برهان الـدین مالـكی و عبادبـن جماعـه ی شافعی، شهید اول یك سال در قلعه دمشق زندانی شد.
در همین زمینه حدود هزار نفر از اهالی سواحل و عوام جاهل مطالبی نوشته و در محضر قاضی بیروت و قاضی صیدا بردند و همچنین آن صورت جلسه را نزد قاضی دمشق، عبادبن جماعه بردند و او آن را نزد قاضی مالكی فرستاد و به وی گفت : در این قضیه به موجب مذهب خودت حكم صادر كن وگرنه تو را بركنار خواهم نمود.
شاه از فرماندهان، والیان، قضات و مشایخ جلسه ای تشكیل داده و شهید اول را احضار نمود و آن صورت جلسه و شهادت نامه را برایش خواندند ولی شهید اول آن را تكذیب نمود اما تكذیب و دلائلش را نپذیرفتند و حكم را به قاضی مالكی ارجاع دادند. قاضی مالكی برخاسته وضو ساخت و دو ركعت نماز خواند و گفت حكم من این است كه خونش باید ریخته شود و او را لباس اعدام بپوشانید، آن گاه او را كشتند و به دار آویختند و جسدش را سنگسار كردند و آتش زدند [۴۷] پسر شهید در اجازه نامه ای كه شهید اول برای ابن خازن نوشته، به خط خود چنین نوشته است. پدرم ، امام، علامه كه این خط مبارك وی است، شمس الدین ابوعبدالله محمدبن مكی روز پنج شنبه دهم جمادی الاول سال 786 ق در داخل قلعه ی دمشق اعدام و سپس همان جا آتش زده شد. [۴۸]
پانویس
- ↑ ر.ک:مقاله شهید ثانی
- ↑ ر.ک:مقاله شام
- ↑ محسن امین اعیان الشیعه، ج 3، ص 281
- ↑ محمدرضا شمس الدین حیاه الامام الشهید الاول، ص 9-27
- ↑ نورا... شوشتری مجالس المؤمنین، ج 1، ص 77
- ↑ محمدبن حسن حر عامللی، امل الآمل، ج 1، ص 15
- ↑ ر.ک:مقاله فقه
- ↑ حر عاملی، محمدبن حسن، امل الآمل ، انتشارات دارالکتاب السلامی،قم 1413ه ق
- ↑ خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، انتشارات اسماعیلیان، قم 1390ه ق
- ↑ محمدبن حسن حر عاملی، امل الآمل، ج 1، ص 193
- ↑ امل الآمل، همان ص 179
- ↑ امل الآمل، همان ص 134
- ↑ امل الآمل، همان ص 67
- ↑ امل الآمل، همان ص 193
- ↑ امل الآمل، همان ص 179
- ↑ ر.ک:مقاله علامه حلی
- ↑ ر.ک:مقاله عراق
- ↑ محمدرضا شمس الدین حیاة الامام الشهید اول، ص 57
- ↑ محمدرضا شمس الدین حیاة الامام الشهید اول، ص 41
- ↑ ر.ک:مقاله اجتهاد
- ↑ علی دوانی مفاخر اسلام، ج4، ص 330
- ↑ محمدباقر خوانساری، روضات الجنات، ج 7، ص 4
- ↑ محمدرضا شمس الدین حیاة الامام الشهیدالاول، ص 38
- ↑ محمدرضا شمس الدین حیاة الامام الشهیدالاول، ص 41
- ↑ علی دوانی، مفاخر اسلام، ج 4، ص 330
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج107، ص 194
- ↑ عبدالحسین امینی، شهیدان راه فضیلت، ترجمه جلال الدین فارصی، ص 156
- ↑ محمدبن حسن حر عاملی، امل الآمل ، ج 1، ص 181
- ↑ میرزا حسین نوری، مستدرك الوسائل، ج 3، ص 437
- ↑ محمدمهدی آصفی، مقدمه اللمعه الدمشقیه، ج 1، ص 94
- ↑ امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۳ق، ج۱۰، ص۶۲؛ شهید اول، الالفیه و النفلیه، ۱۴۰۸ق، ص۲۵
- ↑ عاملی٬ تكملة أمل الآمل٬ ۱۴۰۶ق٬ ص۳۶۵
- ↑ شهيد ثاني، الروضه البهيه في شرحالمعة الدمشقيه، ۱۴۱۰ق٬ ج۱، ص۱۰۱ (مقدمه)
- ↑ شهيد اول، اللمعة الدمشقية في فقه الإمامية، ۱۴۱۰ق٬ ص۱۶ مقدمه (دو تن اخیر از مشایخ روایی شهید هستند)
- ↑ روضات الجنات، ج ۷، ص ۸
- ↑ ریحانه الادب، ج ۳، ص ۲۷۷
- ↑ شهید اول٬ القواعد و الفوائد، مکتبه المفید، ج۱ ٬ صص۳۶-۳۸
- ↑ شهید اول٬ القواعد و الفوائد، مکتبه المفید، ج۲ ٬ صص۱۸۳
- ↑ شهید اول٬ القواعد و الفوائد، مکتبه المفید، ج۳ ٬ صص۱۷۴
- ↑ شهید اول٬ اللمعه الدمشقیه، ۱۴۱۱ق، ص۷۵
- ↑ شهید اول٬ الدروس الشرعیه، ۱۴۱۴ق٬ ج۲، ص ۱۲۵
- ↑ شهید اول٬ اللمعه الدمشقیه، ۱۴۱۱ق، ص۷۹
- ↑ شهید اول٬ الدروس الشرعیه، ۱۴۱۴ق٬ ج۲، ص۶۷
- ↑ جمعی از نویسندگان٬ گلشن ابرار٬ ۱۳۷۹ش٬ ج۱ ٬ ص۱۴۹
- ↑ ابرو، ذیل جامع التواریخ رشیدی، ۱۳۵۰ش، ص۲۵۰
- ↑ شهيد ثاني، الروضه البهيه في شرحالمعة الدمشقيه، ۱۴۱۰ق٬ ج۱، ص۲۳۹
- ↑ عبدالحسین امینی، شهیدان راه فضیلت، ترجمه جلال الدین فارسی، ص 159-160
- ↑ محمدباقر خوانساری، روضات الجنات، ج 7، ص 13