ابوالعباس سبتی

نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۵۰ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - 'مالکى' به 'مالکی')

سَبَتى، احمد بن جعفر صوفى و فقیه مراکشى سدۀ ششم و هفتم است. شناخت این شخصیت از جهت اثری که وی بر وحدت مذاهب اسلامی می‌تواند داشته باشد، حائز اهمیت است.

پیشینه

او اصالتآ از قبیله خزرج بود [۱]. وى در 524 در سَبَته متولد شد [۲] و در سال 601 در مراکش درگذشت.[۳]. او را در خارج باب تاغزوت به خاک سپردند [۴].

تحصیلات

سبتی ده ساله بود که پدرش را از دست داد و مادرش، براى تأمین معاش خانواده، او را به کار پارچه ‌بافى گماشت، اما او از آن کار گریخت و نزد ابوعبداللّه فخار، شاگرد قاضى عیاض (فقیه مالکی)، به تحصیل پرداخت و پس از مدتى (در شانزده یا بیست سالگى) قرآن را از حفظ کرد و فنون ادب و عربى و احکام فقهى را فراگرفت [۵].

سبتى در شانزده یا بیست سالگى، براى دیدار مشایخ و طلب علم، از سبته عازم شهر مراکش (در کشور مغرب) شد، اما چون شهر در محاصرۀ موحدون بود، در کوهى سکنا گزید [۶].

به گزارش تذکره‌ها [۷]، سبتى در آغاز ورودش به مراکش در مسافرخانه‌اى سکونت داشت و حساب و نحو تدریس می‌کرد و اجرت حاصل از آن را براى طلبه‌هاى دور از وطن انفاق می‌نمود. وى در امور دینى به مردم تذکر می‌داد و با آنهایى که نماز نمی‌خواندند به‌شدت برخورد می‌کرد. احتمالا این گزارش، به دورۀ عبدالمؤمن بن على (یکى از خلفاى موحدون) مربوط است [۸]. سبتى به کوه برگشت تا اینکه یعقوب منصور، فرزند و وارث عبدالمؤمن، با تکریم او را از آنجا به شهر آورد و مدرسه و زاویه و خانه‌اى به سبتى اختصاص داد و وى در آنجا ازدواج کرد [۹].

شاگردان ومعاصران

عیسی ‌بن شعیب، ابوبکر بن مساعد، ابویعقوب یوسف ‌بن احمد معروف به حکیم، از شاگردان او بودند [۱۰].

ابومدین اندلسى از معاصران سبتى است. عیسى، بنابر شواهدى، این احتمال را که ابومدین شاگرد سبتى بوده باشد، درست نمی‌داند [۱۱]. ابن‌ عربى، سبتى را ملاقات کرده و از او به صاحب صدقه و «شیخنا» یاد نموده و حکایاتى از او نقل کرده است [۱۲]. همچنین در موضعى از فتوحات [۱۳]، از تعجیل سبتى در دستیابى به برخى تصرفها در این دنیا، از جمله احیا و اماته، انتقاد نموده است.

ابن‌ رشد نیز شخصى را براى آشنایى با طریقۀ سبتى نزد او فرستاد و در پایان، طریق عرفانى او را همانند یکى از فیلسوفان قدیم - که قائل بودند «وجود» صرفآ با «جود» منفعل می‌شود - ارزیابى کرد. گفته‌اند که ابن ‌رشد شخصآ براى دیدار سبتى به مراکش رفته است [۱۴]. او را صاحب همت، قطب، داراى توانایى فوق‌العاده در مناظره و پاسخگویى به مسائل، و از ملامتیه دانسته‌اند [۱۵]، البته دربارۀ او اظهارنظرهاى متضادى شده است؛ برخى او را قطب و عده‌اى او را زندیق و ساحر تلقى می‌کردند [۱۶].

مشرب فکری و علمی

عَلّال بَختى [۱۷] طریقۀ ابوالعباس را تصوف فلسفىِ مشتمل بر عقاید اسلامى، فلسفۀ مشرق زمین و عقاید گِنوسى دانسته است. مشرب عرفانى سبتى مبتنى بر «صدقه» و «جود» است، چنان‌که سخاوت نفس، سلامت صدر، صدقه و ایثار را موجب وصول به مرتبۀ قُصواى اصحاب رسول اللّه(ص) تلقى کرده و افزون بر آن، سایر اصول شرع را به صدقه تحویل نموده است [۱۸].

در همین راستا او برخى مفاهیم قرآنى، از جمله «فساد در زمین» [۱۹] و «امانت» [۲۰] و «سعى» [۲۱]، را به‌ترتیب به بخل، رزق، انفاق تفسیر کرده است [۲۲]. وى در سیرۀ عملى خود نیز بسیار کریم و بخشنده بود [۲۳]. به گزارش غرمینى [۲۴]، سبتى نزد عامۀ مردم بیشتر به فقاهت مشهور بود و مشرب او به فقیهان نزدیک‌تر بود، چنان‌که برخى مفاهیم ذوقى، ازجمله خمر و تغزل در اشعار، را به الفاظ شرعى تغییر می‌داد.

برخى [۲۵] علم زایچه را به او منسوب دانسته‌اند [۲۶]. به او کراماتى نسبت داده‌اند. برخى سلاطین و شخصیتهاى مشهور در قرون بعد بر این عقیده بودند که از برکات معنوى او برخوردار شده‌اند [۲۷].

در مراکش و الجزایر، دهقانان و کشاورزان براى برکتِ محصولات و بارش باران به او متوسل می‌شوند. در فرهنگ عامۀ مراکش، وى یکى از «سبعة رجال» یا هفت اولیایى است که مردم به زیارت آنان اعتقاد فراوان دارند [۲۸]. برخى مصلحان مراکشى قرن چهاردهم/ بیستم، همچون ابن ‌موقت، براى نیل به عدالت اجتماعى، او را الگوى خود دانسته‌اند [۲۹].

کتابى از سبتى در دست نیست، اما برخى تذکره‌ها کتاب نزهة الخاطر فى اخراج الضمایر را منسوب به او دانسته‌اند [۳۰]. کتابهایى دربارۀ مناقب و فضائل سبتى نوشته شده [۳۱]و اشعارى نیز از او برجاى مانده است [۳۲].

پانویس

  1. ابن ‌موقت، 2003، ص 22
  2. مقرى، ج 7، ص 267؛ ابن‌ موقت، همان، ص20ـ21
  3. مقرى، ج 7، ص 267
  4. ابن ‌موقت، 2003، ص 91ـ92؛ معلمة المغرب، ج 14، ص 4853
  5. مقرى، ج 7، ص 268؛ ابن ‌موقت، همان، ص 22ـ23؛ سملالى، ج 1، ص 279ـ280؛ د. اسلام، ذیل مادّه
  6. ابن ‌موقت، همان، ص 22، 24؛ همو، 2002، ج 2، ص 284؛ غرمینى، ص 355
  7. رجوع کنید به مقرى، ج 1، ص 275؛ ابن ‌موقت، همان، ج 2، ص 285؛ سملالى، ج 1، ص 239، 320
  8. رجوع کنید به غرمینى، ص 355
  9. رجوع کنید به ابن ‌موقت، همان، ج 2، ص 289؛ سملالى، ج 1، ص 262؛ غرمینى، ص 368
  10. ابن ‌موقت، همان، ج 2، ص 285، 292؛ سملالى، ج 1، ص250، 275
  11. عیسى، ص 95ـ96؛ غرمینى، ص 356
  12. ابن‌ عربى، ج 1، ص 557، ج 3، ص 292،560
  13. ج 4، ص 121
  14. عیسى، ص 386؛ غرمینى، ص360؛ د. اسلام، همانجا
  15. مقرى، ج 7، ص 271؛ تنبکتى، ج 1، ص70؛ سملالى، ج 1، ص 286ـ287
  16. معلمة المغرب، همانجا
  17. ص 79، 94
  18. ابن ‌قُنفُذ، ص 8؛ ابن ‌موقت، 2002، ج 2، ص 284، 2003، ص 31ـ32؛ سَملالى، ج 1، ص 235، 237
  19. هود: 116
  20. احزاب : 72
  21. نجم: 39
  22. مقرى، ج 7، ص 275ـ276؛ غرمینى، ص 361ـ362
  23. غرمینى، ص 357
  24. ص 363ـ364
  25. حاجی ‌خلیفه، ج 2، ص 948؛ زرکلى، ج 1، ص 107
  26. قس د. اسلام، ذیل مادّه، که شخصى دیگر اما همنام او را صاحب علم مذکور می‌داند
  27. براى نمونه رجوع کنید به سملالى، ج 1، ص 262، 271ـ273؛ د. اسلام، همانجا
  28. د. اسلام، همانجا
  29. د. اسلام، همانجا
  30. زرکلى، همانجا
  31. براى آگاهى از آنها رجوع کنید به معلمة المغرب، ج 14، ص 4852؛ ابن ‌موقت، 2003، ص 11
  32. رجوع کنید به ابن ‌موقت 2003، ص70ـ71

منابع:

  1. ابن‌ عربى ، الفتوحات المکیه ، بیروت ، بی‌تا؛
  2. ابن‌ قنفذ، انس الفقیر ، به اهتمام محمد فاس و ادولف‌ نور، 1965؛
  3. ابن ‌موقت، تعطیرالانفاس فی‌التعریف الشیخ ابی‌العباس ، احمد متفکر، مراکش، 2003م؛
  4. همو، السعادة الابدیه ، به اهتمام حسن جلاب و احمد متفکر، مراکش، 1423ه /2002م؛
  5. احمد بابا تنکبتى ، نیل الابتهاج ، عبدالحمید عبداللّه العرانه، طرابلس ، 1398ه /1989؛
  6. حاجى خلیفه، خیرالدین زرکلى ، الاعلام ، بیروت، 1999؛
  7. عباس ‌بن ابراهیم سملاکى، الاعلام بمن حَلّ مراکش و اغمات من الأعلام ، عبدالوهاب ‌بن منصور ، رباط ، 1413ه /1993؛
  8. جمال علال ‌بختى، الحضورالصوفى ، قاهره ، 1426ه /2005؛
  9. عبدالسلام غرمینى، المدارس الصوفیه المغربیة و الاندلسیه ، [ مغرب ، 1420ه /2000م؛
  10. لطفى عیسى، مغرب‌ المتصوفة ، تونس ، 2005م؛
  11. معلمة المغرب ، رباط، 1423ه / 2001م؛
  12. احمد بن محمد مقرى تلمسانى، نفخ ‌الطیب ، احسان عباس، بیروت، 1388ه /1968م؛
  13. EI2, s.v. "Alsabti" (by H. Bencheveb).