اسلام در آمریکا

نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۲۳:۳۶ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - 'ي' به 'ی')

اسلام در آمریکا مدخلی است به زبان فارسی که در پژوهشگاه مطالعات تقریبی در راستای نگارش کلان پروژه معرفی جریان های جهان اسلام نوشته شده‌است.
آمریکا سرزمین پهناوری است که بیش از نه میلیون و هشتصد هزار کیلومتر مربع وسعت دارد. بیشتر جمعیت این کشور را مهاجرین تشکیل می‌دهند.

اسلام در آمریکا
نام مقاله اسلام در آمریکا
زبان مقاله فارسی
نام کشور استرالیا ایالات متحده آمریکا
دین رسمی مسیحیت
جمعیت کشور در سال 2020 309534000 نفر
جمعیت مسلمانان 6 میلیون و نهصد و شصت هزار نفر
درصد مسلمانان 2 درصد از جمعیت کل جمعیت آمریکا
چهره‌های شاخص دینی و غیر دینی

اسلام سومین دین بزرگ از نظر تعداد پیروان در آمریکاست که انتظار می‌رود با رشد جمعیت مسلمان این کشور ، تعداد آنان در سال ۲۰۴۰ از یهودیان پیشی بگیرد و دومین دین پس از مسیحیت باشد.

تاریخ ورود اسلام به آمریکا

تاریخ ورود اولین مسلمانان به آمریکا به طور دقیق مشخص نیست. بسیاری از مورخان ادعا می‌کنند که اولین مسلمانان در اوایل قرن چهاردهم از شمال آفریقا به آمریکا آمده‌اند. هنگامی که کریستف کلمب سفر خود را به ایالات متحده آغاز کرد، در میان کتب شخصی او نوشته‌هایی دیده شده که حاکی از سفر ملوانان مسلمان در قرن دوازدهم میلادی به جزایری بوده که به عقیده برخی جزایر دریای کارائیباست.

برخی دیگر از نویسندگان، نخستین مسلمانان قاره آمریکا را دریانوردان عربی می‌دانند که پیش از دوره سفرهای کریستف کلمب پا به این سرزمین ناشناخته گذاشتند.

برخی دیگر از تاریخ‌نویسان ورود اولین مسلمانان آمریکا را سال ۱۵۸۷ دانسته‌اند و در مورد مصطفی زموری در قرن شانزدهم کتب زیادی نوشته شده که برخی وی را اولین مسلمانی دانسته‌اند که وارد آمریکا شد.

اولین گرونده شناخته شده به اسلام در آمریکا الکساندر راسل وب در سال ۱۸۸۸ بود و اولین مسجد آمریکا در سال ۱۹۱۵ تأسیس شد.

بسیاری از مردم مسلمان به بردگی از آفریقا به آمریکا منتقل شدند. برآورد می‌شود که از منطقه غالباً مسلمان در غرب آفریقا حدود ۵۰۰ هزار آفریقایی وارد ایالات متحده شده‌اند. مورخان تخمین می‌زنند که بین ۱۵ تا ۳۰ درصد از بردگان مرد آفریقایی و حدود ۱۵ درصد از بردگان زنان آفریقایی مسلمان بودند.[۱]

اسلام دومین دین در آمریکا خواهد شد

یک موسسه تحقیقاتی آمریکایی با انتشار نتایج تحقیق خود در خصوص جمعیت مسلمانان این کشور اعلام کرد که تا سال ۲۰۴۰ میلادی، مسلمانان پس از مسیحیان به بزرگترین اجتماع این کشور بدل شده و جای یهودیان را خواهند گرفت. بر اساس گزارش منتشر شده از سوی موسسه تحقیقاتی پیو، جمعیت کنونی مسلمانان آمریکا در سال ۲۰۱۷ به ۳.۴۵ میلیون نفر می رسد که این مقدار حدود ۱.۱ درصد از جمعیت کل این کشور را تشکیل می دهد. همچنین مسلمانان تا سال ۲۰۴۰ به دومین اقلیت مذهبی آمریکا بدل شده و جای یهودیان را خواهند گرفت. این موسسه در گزارش خود آورده است: رشد جمعیت مسلمانان بسیار سریع تر از جمعیت یهودیان (در آمریکا) خواهد بود. پیو معتقد است این رشد تا جایی ادامه خواهد یافت که در سال ۲۰۵۰ میلادی، حدود ۸.۱ میلیون نفر از شهروندان آمریکا را مسلمانان تشکیل خواهند داد که این رقم به معنای ۲.۱ درصد از جمعیت کل این کشور یعنی دو برابر میزان فعلی است. این موسسه تحقیقاتی همچنین اعلام کرده است که به طور متوسط و تخمینی، جمعیت مسلمانان آمریکا سالانه ۱۰۰ هزار نفر افزایش خواهد داشت.[۲]

حمله به مسلمانان در آمریکا از مرز 10 هزار مورد گذشت

گزارش شورای روابط آمریکایی– اسلامی نشان می دهد که آمریکا از سال ۲۰۱۴ تاکنون شاهد وقوع ۱۰ هزار و ۱۵ حمله علیه مسلمانان بوده است. به گزارش خبرگزاری آناتولی ترکیه، بیشترین حوادث علیه مسلمانان در سال ۲۰۱۷ رخ داد که بالغ بر دو هزار و ۵۹۹ حادثه ثبت شد و این میزان در مقایسه با سال ۲۰۱۴ رشدی ۹۴ درصدی داشته است. این گزارش، رشد فزاینده رفتارهای اسلام‌هراسانه در سال ۲۰۱۷ را ناشی از فرمان اجرایی‌ ترامپ دانست که طی آن ورود اتباع چند کشور عمدتاً مسلمان به ایالات متحده به حالت تعلیق در آمد.

بر اساس این گزارش، در نیمه نخست سال جاری میلادی حدود ۷۵۹ حمله علیه مسلمانان ثبت شده است. گزارش شورای روابط آمریکایی- اسلامی می افزاید: ۵۰۶ حادثه نیز علیه مساجد دیده می شود که ۱۴۸ مورد آن شامل آتش روشن کردن در خانه خدا، وارد کردن خسارت به مساجد و آتش زدن مساجد بوده است.

بر اساس این گزارش و با استناد به شکایات مسلمانان در آمریکا، رسمی ترین نهاد ایالات متحده که دست به رفتارهای مغرضانه علیه مسلمانان می زند، دفتر تحقیقات فدرال "اف بی آی" است.

"زنیت آرین" یک عضو شورای روابط امریکایی- اسلامی گفت: این گزارش، میزان شیوع و خطرآفرین بودن رشد روز افزون حوادثی را نشان می دهد که علیه مسلمانان در آمریکا انجام می شود.

شورای روابط آمریکایی- اسلامی بزرگترین سازمان آزادی های مدنی مسلمانان در ایالات متحده است و همچنین برای ترویج یک تصویر مثبت از اسلام و مسلمانان در این کشور فعالیت می کند.[۳]

مساجد

بر اساس برخی منابع، احتمالاً اولین مسجد آمریکا در شهر «بیفورد» واقع در ایالت «مین» بوده که در سال ۱۹۱۵ بنیان نهاده شد و قبرستانی متعلق به مسلمانان هنوز در آنجا وجود دارد. برخی منابع دیگر نیز می‌گویند افتتاح اولین مسجد آمریکا به نام والی محمد به احتمال زیاد در سال ۱۹۲۱ در شهر دیترویت ایالت میشیگان روی داده است. این مسجد را محمد کروب که در امور املاک فعالیت داشت، بنیان گذاشت. اسلام در آمریکا با وجود فضای اسلام‌هراسی از رشد قابل توجهی برخودار است بنا به گزارش برخی منابع نیز قدیمی‌ترین مسجدی که در حال حاضر در ایالات متحده قرار دارد مسجد الصادق است که در سال ۱۹۲۱ یا ۱۹۲۲ در منطقه «برنزویل» شیکاگو ساخته شد. مسجد جامعه مسلمانان آمریکا در شهر دیربورن ایالت میشیگان در سال ۱۹۳۸ افتتاح شد. این مسجد قدیمی‌ترین مسجد در ایالت میشیگان است که فعالیت خود را در ساختمانی کوچک آغاز کرد و حالا به عنوان مرکز جامعه مسلمانان آمریکا در ایالت میشیگان شناخته می‌شود.

­مسجد مریم (Mosque Maryam) در شهر شیکاگو واقع شده و در سال ۱۹۳۰ آن را مسلمانان آمریکاییِ آفریقایی‌تبار تأسیس کردند. این مسجد در شهر لومبارد در ایالت ایلینوی قرار دارد که در سال ۲۰۱۳ تکمیل شده است. این مسجد نیز یک مرکز آموزشی دارالسلام را در اختیار دارد که هدف آن آموزش علوم اسلامی است.

در سال ۱۹۶۹ گروهی از مسلمانان نژادهای مختلف تصمیم گرفتند مرکز جامعه اسلامی (MCC) را در شیکاگو تأسیس کنند. یک سال پس از آن، این مرکز به عنوان یک سازمان غیرانتفاعی در ایالات متحده به رسمیت شناخته شد، در حالی که این مرکز نخستین مسجدی نبود که در شهر شیکاگو تأسیس می‌شد اما یکی از بزرگترین مساجد آمریکا و مرجعی معتبر برای دیگر مساجد و مسلمانان ایالات متحده به شمار می‌رود.[۴]

توزیع جمعیتی مسلمانان آمریکا

طبق مطالعات انجام شده توسط مرکز تحقیقات پیو، اصالت بیشتر مسلمانان آمریکا آسیایی و آفریقایی است. 33 درصد آنان از نسل مسلمانان جنوب آسیا، ۳۰ درصد آفریقایی تبار و ۲۵ درصد جمعیت کل مسلمانان ایالات متحده را مسلمانان عرب تشکیل می‌دهند. طبق این آمار، مسلمانان آفریقایی که بتازگی به آمریکا مهاجرت کرده‌اند، 4/3 درصد، اروپاییان 1/2 درصد و آمریکایی‌های سفید پوست 6/1 درصد این جمعیت را به خود اختصاص داده اند.

مسلمانان بیشتر در مناطق شهری آمریکا متمرکز هستند. تگزاس، نیویورک ، ایلی‌نوی ، کالیفرنیا و فلوریدا به ترتیب بیشترین مسلمانان آمریکا را در خود جای داده‌اند که از طریق مشاهده توزیع جمعیت مسلمانان می‌توان به این نتیجه رسید که بیشتر آن‌ها در ایالت‌های شرقی متمرکز شده اند.[۵]

کتاب "من نیز آمریکایی هستم"

لیکان اوگنتوینبو، خبرنگار برنده جایزه، در کتاب «من نیز آمریکایی هستم» داستان های بی نظیری از 50 مسلمان آمریکایی را به نگارش در آورده است. خوانندگان این کتاب با شخصیت هایی چون برندگان مسلمان جوایز نوبل ، برندگان مسلمان اسکار ، امی، جایزه پولیتزر و مدال ملی علوم آشنا می شوند. در این کتاب همچنین چهره هایی شامل فضانورد، دارنده مدال المپیک، ستاره های ملی بسکتبال، کمدین ها، فیلم سازان و نمایندگان منتخب و تجار بانفوذ به چشم می خورند.

امیر حسین، استاد مطالعات الهیات در دانشگاه لویولا مریمونت و نویسنده کتاب مسلمانان و ساختن امریکا درباره این کتاب گفت: این کتاب به خانه تمام مسلمانان آمریکایی و تمام کسانی که دوست دارند همسایگان مسلمان شان را بشناسند، تعلق دارد.[۶]

مقاله نظریه هم فرهنگی و گروه های هم فرهنگ

دکتر حسن بشیر رئیس دانشکده ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع) طی مقاله ای با عنوان نظریه هم فرهنگی و گروه های هم فرهنگ: مطالعه مناسبات مسلمانان در آمریکا،یکی از واقعیت های دنیای امروز حضور اسلام در نقاط گوناگون جهان را مورد واکاوی قرار داده است ؛ موضوعی که نه تنها مسلمانان بلکه پیروان سایر ادیان نیز روز به روز بیشتر نسبت به آن آگاهی پیدا می کنند.

بر این اساس اقلیت مسلمان در آمریکا نیز مانند سایر نقاط جهان شکل گرفته و در تعامل و یا حتی تقابل با اکثریت غالب قرار می گیرد. در میان نظریه پردازان ارتباطات میان فرهنگی، مارک اورب و ریجینا اسپلر به بررسی چنین تعامل یا تقابلی در نظریه «هم فرهنگی» می پردازند. لذا می توان با رویکردی پدیدار شناسانه و مبتنی بر نظریه «گروه خاموش» و نظریه «نقطه نظر» رفتار کنشگران مسلمان را به عنوان گروه هم فرهنگ در برابر گروه سلطه که از لحاظ سلسله مراتب هویتی در موقعیت بالاتری قرار دارند، مورد بررسی قرار داد. در چنین وضعیتی مسلمانان آمریکایی، استراتژی های خاصی برای ایجاد ارتباط با یکدیگر و نیز با ساختار غالب ایجاد می کنند که این امر بر اساس تجربیات و مصاحبه های عمیق به عمل آمده از آنان، گاه به شکل انزوا و قطع رابطه با گروه سلطه، گاه به شکل تعامل پایاپای با آنان و گاه به صورت انطباق کامل با ساختار غالب معنا می یابد.[۷]

منابع