دهریه

نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۱۸:۳۳ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک')

دهريه‏ گروهى از فيلسوف مسلکان مادى بودند که معتقد به «سرمدى بودن» دهر يا روزگارند و آنان منسوب به دهرند.

معنای لغوی دهر

دهر از نظر لغوی؛ در معانی متعددی به کار رفته است؛ مدت طولانی، مدت ابدی، عمر، روزگار، همیشگی و به معنی اسماء الحسنی نیز آمده است. و به معنی هزار سال هم آمده است و بعضی گفته‌اند دهر زمان نامتناهی است ازلا و ابدا و بر زمان به طور مطلق هم اطلاق شده است.[۱] [۲] و باز نوشته ند: «دهر» در لغت به معنای زمان بى ‏پايان است و می گویند که زمان چيزى است که مى‏ گذرد و منقضى و سپرى مى ‏شود امّا «دهر» سرمدى و دائم است.جرجانى در «تعريفات» مى ‏نويسد: «دهر» زمان دائمى است که امتداد حضور الهى مى ‏باشد و آن باطن زمان است و به توسط آن «ازل» به «ابد» مى ‏پيوندد و «سرمدى» مى‏ شود[۳]

معنای اصطلاحی دهریه

دهرى، منسوب به دهر (روزگار) به کسى گفته مى‌شود که مى‌پندارد عالم، قدیم و پیوسته بر یک حالت بوده و پدید آورنده و مدبّرى ندارد و حیات، محدود به حیات دنیایی است و پس از مرگ، برانگیختگى و حیاتى وجود ندارد؛[۴] [۵] چنان که در قرآن کریم بدان اشاره شده است. [۶] اما در اصطلاح؛ دهریه به گروهی از فیلسوف مسلکان مادی گفته می‌شود که معتقد به سرمدی بودن دهر یا روزگارند و آنان منسوب به دهرند.[۷]غزالی نیز ضمن تقسیم فلاسفه به دهریون، طبیعیون و الاهیون، در تعریف دهریون می‌نویسد: «آنها گروهی از متقدمین هستند که آفریدگار مدبر عالم قادر را انکار و گمان کرده‌اند که عالم به خودی خود و بدون آفریننده همیشه موجود بوده و همواره حیوان از نطفه و نطفه از حیوان پدید آمده است و چنین بوده و تا ابد نیز چنین خواهد بود». [۸] در تعریفی عام‌تر و صحیح‌تر؛ «دهری» به کسی می گویند که منکر مبدا و معاد است و تمامی حوادث را به دهر نسبت می‌دهد. [۹]یعنی آنچه که امروزه مادی گرا و یا ماتریالیسم خوانده می‌شود. حال چه فیلسوف باشد یا غیر آن. در موارد بسیاری، به دهریه همانند اصناف دیگر کفار و مشرکین زندیق نیز گفته می‌شود.[۱۰]

تاریخچه

دهريه نام خود را از آيه 23 سوره جاثیه گرفته اند: «وَ قالُوا ما هِيَ إِلَّا حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا وَ ما يُهْلِکُنا إِلَّا الدَّهْرُ ...». بنابراين آيه؛ اصطلاح دهر بر کسانى اطلاق مى‏ شود که اعتقاد به خدا ندارند و منکر آفرينش عالم و عنايت الهى اند.آنچه را که در اديان حقه و شرايع آسمانى از رستاخيز و وعد و وعيد آمده دهريه قبول ندارند.می گويند مادّه فانى نمی شود و آن چه را که در عالم «حادث» مى ‏شود، بر اساس قوانين طبيعى است آن ها قايل به «قدم» و ديرينگى زمان هستند. عبد الکریم شهرستانى می گويد دهريه منکر «معقولات» هستند و جز به «محسوسات» اعتراف نمی کنند به قول جاحظ: آنان منکر شياطين و جن و ملائکه هستند. غزّالى در «المنقذ من الضلال» بين دهريه و طبيعيون فرق گذاشته و می گويد:اينان منکر جوهريت نفس اند. سيد جمال الدين افغانى رساله ‏اى در ردّ دهريه به نام «نيچريه» نگاشته است. عبد اللّه علاء الدين بغدادى دهلوى رساله ‏اى به نام «الدرة السنية فى الرد على المادية و اثبات النواميس الشرعية بالادلة العقلية» در ردّ آن گروه نوشته است.مذهب دهريه به جهت انکار خداوند و اصالت ماده مورد ردّ علماى اهل کتاب قرار گرفته چنان که سعيد فيومى از علماى يهود در ردّ ايشان کتابى به تحرير در آورده است. بعضى از دانشمندان مانند زکرياى رازى از پيروان اين مذهب بوده ‏اند و از اين جهت ابو حاتم رازى کتاب «اعلام النبوه» را در ردّ او نوشته است.[۱۱]

اعتقادات

۱- محدود شمردن زندگی به مجال دنیا، از جمله اعتقادات دهری «وقالوا ما هی الا حیاتنا الدنیا...». ۲- انتساب مرگ به دهر و اعتقاد به بی تاثیری اراده الهی، در زندگی و مرگ «نموت ونحیا وما یهلکنا الاالدهر...». ۳- انکار ربوبیت خداوند «وقالوا ما هی الا حیاتنا الدنیا نموت ونحیا وما یهلکنا الاالدهر...». ۴- اعتقاد به دهر، پنداری غیر متکی به علم «... وما یهلکنا الاالدهر وما لهم بذلک من علم ان هم الا یظنون». ۵- حقانیت معاد در نظر دهری، منوط به زنده شدن پدران آنان در برابر دیدگانشان: «و اذا تتلی علیهم ءایـتنا بینـت ما کان حجتهم الا ان قالوا ائتوا بـابائنا ان کنتم صـادقین».[۱۲]

پانویس

  1. سجادی، سید جعفر، فرهنگ علوم فلسفی و کلامی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۵ش، اول، ص۳۳۰.
  2. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، قم، نشر ادب حوزه، ۱۴۰۵ق، ج۴، ص۲۹۲-۲۹۳.
  3. .محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ دوم،ص 196
  4. خویی ابو القاسم، مصباح الفقاهة، ج۱، ص۳۹۰.
  5. علامه مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۹۳، ص۳۷.
  6. جاثیه/سوره۴۵، آیه۲۴.
  7. مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ش، سوم، ص۱۹۵.
  8. غزالی، ابو‌حامد محمد، المنقذ من الضلال، تصحیح محمد محمد جابر، بیروت، المکتبة الثقافیة، بی‌تا، ص۱۲۸.
  9. علامه طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۸۴ش، بیستم، ج۱۸، ص۲۶۵.
  10. منتظری، سعید رضا، زندیق و زنادیق، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب، ۱۳۸۹ش، اول، ص۵۰.
  11. محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ دوم،ص 196
  12. https://wikifeqh.ir/%D8%AF%D9%87%D8%B1%DB%8C