مأمون عباسی
نام مأمون عباسی
نام کامل ابوالعباس عبدالله مأمون
لقب
نام پدر هارون عباسی (هارون‌الرشید)
نام مادر مراجل
دین اسلام
مذهب سنی
محل دفن طرسوس • ترکیه

مأمون عباسی یکی از بزرگترین، عالم‌ترین و روشنفکرترین خلفای عباسی که دوره حکومت او و پدرش اوج پیشرفت تمدن اسلامی محسوب می‌شود. «عبدالله مأمون» فرزند هارون الرشید عباسی می‌باشد.در سنین کودکی پدرش هارون وی را ولی عهد خویش پس از امین قرار داد.

مأمون در روز پنج شنبه نیمه ماه ربیع الاول سال 170هـ متولد شد. مادرش کنیزی ایرانی به نام مراجل بادغیسی می‌باشد که اندکی پس از تولد فرزندش از دنیا رفت.

سال‌های نخستین حکومت او به دلیل نزاع با امین و قیام‌های علویان متزلزل بود از این رو برای تثبیت خلافتش امام رضا (ع) را از مدینه به مرو فراخواند و برای وانمودن کردن دوستی با آل علی ابتدا پیشنهاد واگذاری خلافت را به امام داد و پس از آنکه امام این پیشنهاد را نپذیرفت، منصب ولایتعهدی را بر امام رضا(ع) تحمیل کرد.

معرفی اجمالی مأمون عباسی

مأمون عباسی پدرش پنجمين خليفه عباسي بود، و خودش پس از امين هفتمين خليفه اين سلسله بشمار مي رود.

مادرش كنيزي خراساني است به نام « مراجل كه در روزهاي پس از تولّد مأمون، از دنيا رفت. پس مأمون به صورت نوزادي يتيم و بي مادر پرورش يافت. مورّخان نوشته اند كه مادر وي زشت ترين و كثيف ترين كنيز در آشپزخانه رشيد بود، و اين خود تأييد داستاني كه علّت حامله شدن وي را بازگو مي كند. [۱]

مأمون را پدرش به جعفر بن يحيي برمكي سپرد تا در دامان خود او را بپروراند. ولادتش به سال 170 هجري يعني در همان شبي كه پدرش به خلافت رسيد، رخ داد.

درگذشتش به سال 218 هجري بود. فضل بن سهل مربّي او بود كه به ذوالرياستين شهرت داشت و بعد هم وزير خود مأمون گرديد. فرمانده كل قوايش طاهر بن حسين ذواليمينين بود. [۲]

خصوصيات مأمون

زندگيش سراسر كوشش و فعاليّت و خالي از تنعّم بود، درست برعكس برادرش امين كه در آغوش زبيده، پرورش يافته بود. هر كس زبيده را بشناسد درمي يابد كه امين غرق خوش گذراني و تفريح بوده باشد. مأمون مانند برادرش اصالتي چندان براي خود احساس نمي كرد و نه تنها مطمئن به آينده خويش نبود بلكه برعكس، اين نكته را مسلم مي پنداشت كه عباسيان به خلافت و حكومت او تن درنخواهند داد. از اين رو خود را فاقد هرگونه پايگاهي كه بدان تكيه كند، مي ديد و به همين دليل آستين همّت بالا زد و براي آينده اش به برنامه ريزي پرداخت. مأمون خطوط آينده خود را از لحظه اي تعيين كرد كه به موقعيت خود پي برد و دانست كه برادرش امين از مزاياي خوبي برخوردار است كه دست وي از آن ها كوتاه است.

او از اشتباه هاي امين نيز پند آموخت. مثلأ فضل با مشاهده امين كه خود را به لهو و لعب سرگرم ساخته بود، به مأمون مي گفت كه تو پارسايي ودينداري و رفاتر نيكو از خود بروز بده و مأمون نيز همين گونه مي كرد. هر بار كه امين حركت سستي را آغاز مي كرد، مأمون آن حركت را با جديّت در پيش مي گرفت. [۳]

پانویس

  1. حياة الحيوان، ج 1، ص 72
  2. عصر المأمون، ج 1، ص 210
  3. الآداب السلطانيه/ص 212