توحید الهیه (آیین اکبریه)

نسخهٔ تاریخ ‏۸ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۱۵ توسط Salehi.m (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی ««توحيد الهيه» يا آيين اكبريه، مذهب منسوب به ابو الفتح جلال الدين محمد اكبر س...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

«توحيد الهيه» يا آيين اكبريه، مذهب منسوب به ابو الفتح جلال الدين محمد اكبر سومين پادشاه گوركانى هند است.

شرح حال موسس

جلال الدين محمد اكبر در سال 1542 ميلادى در «امركت» از بلاد سند متولد شد و در 14 فوريه سال 1556 ميلادى در پنجاب تاجگذارى كرد و در 16 اكتبر سال 1605 ميلادى درگذشت و تخت سلطنت را به پسرش جهانگير داد.وی فرزند همایون پسر بابر و مادرش مادرش حميده بيگم از نوادگان شيخ احمد جام ژنده پيل بود و مدت نيم قرن بر سراسر هند حكومت كرد و سياست و دليرى را با تفكر و متانت در هم آميخت. وی در عمر دراز خود توفيق سوادآموزى نيافت و خواندن و نوشتن نمى‏دانست، ولى ذهنى وقاد و هوشى فراوان داشت. وى قوانين ظالمانه را از هندوان و طبقه ‏اى كه نجس (پاريا) خوانده مى‏ شدند برداشت و نخستين كسى بود كه پيش از گاندى آن طبقه را با طبقه ديگر برابر کرد. وى با اين كه مسلمان و مسلمان زاده بود، اما با زنى راجه‏پوتى از هندوان ازدواج كرد و عجيب ‏تر اين كه قرص خورشيد را قبله‏ گاه همه پيروان خود قرار داد. او دومين پادشاهى است كه پس از آمون ‏هوتپ چهارم (1375- 1358 قبل از ميلاد مسيح) از فراعنه شهر «تب» در مصر باستان، از ميان هزاران خدايان گوناگون، تنها قرص خورشيد را كه آتون نام داشت به خدايى برگزيد و خود را به نام اخناتون يعنى دوستدار آتون (خورشيد) ملقب کرد. گفته‏ اند كه برانگيزنده اين فكر، اتحاد اديان و صلح كل، نغمه ‏اى بود كه وى از رامشگرى هندى، به نام «هاريداسا» شنيده بود و اين آواز دل ‏انگيز، او را به چنين تفكرى برانگيخت.[۱]

تلاش تقریب گونه

این پادشاه در سال 975 هجرى براى نزديك تر كردن دل هاى مردم سرزمين خويش به يكديگر؛ از برهمنان گرفته تا سيك ها و صوفيان تا جوكيان، و از بودائيان تا زرتشتيان، و از سنيان تا شيعيان، به منظور برانداختن ريشه دشمني ها و اختلافات فرق و اديان كشور پهناور هند، با استفاده از مسائل و اعتقادات مشترك و مورد قبول اديان و مذاهب مختلف، بر اساس صلح كل به راهنمايى بعضى از وزيران و دانشمندان دربار خويش، چون شيخ مبارك تاگورى و دو فرزندش ابو الفيض و ابو الفضل علامى و ملا احمد تهتهى (تتوى) و ديگران، مذهبى ابداع كرد و آن را توحيد الهى نام نهاد. بديهى است جمعى از علماى اسلام و ديگر اديان به مخالفت او برخاستند، اما اكبر مخالفان را از ميان برداشت. موافقان نيز او را «صاحب ملكه اجتهاد» و ظل الله دانسته، اطاعت وى را تالى اطاعت امر الهى و واجب شرعى و فرض عينى پنداشتند. آن گاه در یکی از روزهای جمعه سال دوازدهم جلوس خود در شهر فتح پورسيگرى، اكبر پس از نماز جمعه در مسجد جامع بر منبر رفت و در برابر مردم خود را مظهر نام الهى و امام مفترض الطاعه اعلام كرد و اين اشعار را كه ابو الفيض «فيض دكنى» سروده بود، خواند.

        خداوندى كه ما را خسروى داد             دل دانا و بازوى قوى داد
         به عدل و داد ما را رهنمون كرد             به جز عدل از خيال ما برون كرد
         بود وصفش ز حد فهم برتر             تعالى شانه الله اكبر

سپس دستور داد تا در هر شب جمعه علما و مشايخ اسلام شيعه و سنى، كشيشان، يسوعيان، احبار يهود، موبدان زرتشتى، پانديت هاى برهمن حتى ملحدان، دهريان و طبيعيا، با آزادى کامل در چهار ايوانى كه به همين قصد در قصر خود بنا كرده بود با يكديگر به بحث و استدلال بنشينند و خود نيز در بحث ها شركت مى ‏جست و داورى مى ‏كرد. [۲]

اقدامات موسس

موسس فرقه، قانون «جزيه» را از هندوان برداشت و هندوان و مسلمانان را از اين لحاظ برابر دانست. آزار حيوانات و كشتن گاو را نيز بر اساس مذهب برهمنان هند ممنوع کرد. سپس مقرر کرد كه جمعى از دانشمندان به ترجمه كتب علمى و فلسفى هند بپردازند، از اين جهت كتاب مهابهاراتا و راميانه و كتبى ديگر به فارسى برگردانده شد. اكبر پس از اعلام مذهب خويش، در دربار خود تشريفاتى قايل شده بود بدين گونه كه به مناسبت نام وى كه جلال الدين محمد اكبر بود و مذهب وى كه (العياذ بالله) او را هم طراز حق تعالى قرار مى ‏داد و طرف داران اين مذهب، در حضور پادشاه به جاى سلام مى‏ گفتند: «الله اكبر» و ديگران پاسخ مى‏ دادند جل جلاله! ابو الفضل علامى از دانشمندان آن روزگار و مؤلف «آيين اكبرى» پا را از اين حد فراتر گذاشت و گفت: شاه دين اكبر محمد آن كه از جاه و جلال گر نبودى كفر، مى‏ گفتم خداى ديگري است.[۳] بخش نامه و دستور العملى را كه محمد جلال الدين اكبر امر به اشاعه آن مذهب در هند كرد در كتاب «دبستان المذاهب» آمده است.[۴]

سر انجام آیین توحیدیه

مذهب او پس از مرگ وى ديرى نپائيد و جانشين وى جهانگير آن را از ميان برداشت. آرامگاه او باغ و بناى مجللى در سكندرا، در فاصله هفت کیلومتری شهر اگره هند است، كه مشتمل بر سر در معظمى و باغى وسيع و رواقى به سبك ايرانى و مقبره‏اى به سبك هندى، كه اشعارى از شاعرى به نام عبد الحق قاسم شيرازى برگرد آن با خطى خوش نوشته شده است.[۵]

پانویس

  1. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 127 باویرایش محدود.
  2. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 126 با ویرایش محدود.
  3. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 126 با ویرایش محدود.
  4. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 127 با ویرایش محدود.
  5. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 127 با ویرایش محدود.