علوم قرآنی

نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۴۰ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها)

از اصطلاحات رایج قرآن پژوهی واژۀ «علوم قرآنی» و به عربی «علوم القرآن»است. این اصطلاح به موازات رشد و نضج کاوش‏های قرآنی، پایگاه ویژه‏‌ای یافت. علوم قرآنی مجموعه‌ای از دانش‌های بیرونی قرآن است که برای شناخت ماهیت، تحولات تاریخی، مبانی فهم و تفسیر و فعالیت‌ها و مطالعات انجام شده درباره این کتاب به‌کار می‌آید.

چیستی علوم قرآنی

اصطلاح علوم قرآنی به معنای امروزین آن بنا به ادّعای عبدالعظیم زرقانی از سده چهارم رایج بوده است؛ چه او مدعی است که در کتابخانه مصر به کتابی از علی بن ابراهیم سعید (م 330) بر خورده با عنوان البرهان فی علوم القرآن در سی جلد که 15 جلد از آن باقی مانده است. «علوم القران» معادل فارسی اصطلاح «علوم قرآنی» است و بر اساس قواعد اضافه در زبان عربی این اضافه می‌تواند به‌ چهار صورت قابل تصور باشد:

1. اضافه بیانیه: نظیر «خاتم فضّه» که در اصل خاتم من فضّه (انگشتری از جنس نقره) بوده است. در این‌صورت، علوم القرآن به معنای علوم من القرآن خواهد بود؛ یعنی علومی که از جنس قرآن است. پیدا است که این معنا در این اصطلاح مورد نظر نیست؛ زیرا علومی همچون: تاریخ قرآن، زبان قرآن و... از جنس قرآن به شمار نمی‌رود؛ هرچند می‌توانند ناظر به قرآن باشد.

2. اضافه ظرفیه: نظیر «صوم فی الرمضان» که به معنای «صوم فی الرمضان» به‌کار رفته است. در این صورت، اصطلاح علوم القرآن به معنای «علوم فی القرآن» (علومی که در قرآن انعکاس یافته) خواهد بود. این معنا نیز در اصطلاح علوم قرآنی مدّنظر نیست؛ زیرا اوّلاً عموم مباحث علوم قرآنی از آن دست علومی که در متن قرآن انعکاس یافته نیست؛ بلکه آن‌ها را باید مباحث و مطالعات برون قرآنی دانست؛ به‌طور مثال، مسائلی همچون مکی و مدنی، اسباب النزول، جمع قرآن، شناخت تفسیر و مفسّران مباحثی نیست که بتوان آن‌ها را در متن آیات جست؛ البته بر برخی از مسائل علوم قرآنی همچون شناخت محکم و متشابه «علوم فی القرآن» نیز صادق است و این دست از مسائل علوم قرآنی میان علوم قرآنی و تفسیر موضوعی مشترک است. ثانیاً به مباحث درون قرآنی نظیر خدا در قرآن، معاد در قرآن، اصطلاح دیگری یعنی «معارف قرآنی» اطلاق می‌شود. استاد آیت‌الله معرفت در تفاوت علوم قرآنی با معارف قرآنی آورده است:

فرق میان «علوم قرآنی» و «معارف قرآنی» آن است که علوم قرآنی بحثی بیرونی است وبه درون و محتوای قرآن از جنبة تفسیری کاری ندارد؛ اما معارف قرآنی کاملاً با مطالب درونی قرآن و محتوای آن سر و کار داشته و یک نوع تفسیر موضوعی به شمار می‌رود.

3. اضافه ملکیه: نظیر «غلام زید» که به معنای «غلام لزید» (غلام مملوک زید) به‌کار رفته است. پیدا است «علوم القرآن» به معنای «علوم للقرآن» یعنی علومی که در ملکیت قرآن است نمی‌باشد زیرا ملکیت در مفاهیم و دانش‌ها معنا ندارد.

4. اضافه اختصاصیه: نظیر «جلد الکتاب» که در حقیقت به معنای «جلد للکتاب» (جلدی که اختصاص به کتاب دارد) به‌کار رفته است. به نظر می‌رسد اضافه «علوم القرآن» از این نوع -یعنی اضافه اختصاصی- است؛ به عبارت دیگر یعنی علومی که به قرآن اختصاص دارد. و از آن‌جا که این علوم به درون قرآن ناظر نیست، باید آن را از دانش‌های بیرونی قرآن دانست که در خدمت قرآن به‌کار گرفته می‌شود. تعاریفی که از این دانش ارائه شده، نیز همین نکته را تأیید می‌کند.

آیت‌الله معرفت، علوم قرآنی را اصطلاحی می‌داند که درباره مسائل مرتبط با شناخت و شئون گوناگون قرآن گفت‌وگو می‌کند.

ساحت‌های اصلی مسائل علوم قرآنی:

ساحت نخست: مباحث ناظر به شناخت ماهیت قرآن؛ مسائلی همچون چگونگی وحی، نزول قرآن، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، و اعجاز قرآن، اصالت متن و تحریف‌ناپذیری قرآن، زبان قرآن و... به شناخت ماهیت قرآن می‌انجامد.

ساحت دوم: تحولات تاریخی مربوط‌به قرآن؛ شناخت تاریخ کتابت و تدوین قرآن و مراحل شکل‌گیری قرآن به شکل کنونی، تاریخ تفسیر، ترجمه و چاپ و تذهیب قرآن و... از جمله مباحث تاریخی قرآن است.

ساحت سوم: مبانی فهم و تفسیر، مباحث الفاظ در علوم قرآنی، ادبیات قرآنی، معانی، بیان و بدیع، اسباب النزول و ...، از جمله مباحثی است که در خدمت فهم و تفسیر قرآن به‌کار می‌آیند.

ساحت چهارم: فعالیت‌ها و مطالعات انجام شده در زمینه قرآن؛ مطالعه و بررسی تمام پژوهش‌های انجام یافته در زمینه علوم قرآن، رویکردهای ایجابی یا سلبی خاورشناسان به قرآن و... در این دسته از مسائل جای می‌گیرند.

مراحل تاریخی شکل‌گیری علوم قرآنی

آمیختگی با علوم حدیث؛

علوم قرآنی به‌سان همه یا عموم دانش‌های اسلامی همچون تاریخ، سیره، کلام، فقه... نخست در دامن علم حدیث شکل گرفت به این معنا تمام گزاره‌های مربوط به تاریخ قرآن، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، در گفتارهای تفسیری پیامبر و صحابه در قالب روایات و با برخورداری از سلسله اسناد انعکاس یافت؛ آن‌گاه به‌تدریج به‌سان سایر علوم اسلامی از حدیث جدا شد؛ بنابراین، نخستین بستر انعکاس آموزه‌های علوم قرآن را باید در روایات جست؛ به‌طور مثال آنچه از رسول اکرم درباره چگونگی نزول قرآن، نزول وحی مستقیم یا وحی از رهگذر فرشته وحی (جبرئیل) نامگذاری کتاب آسمانی و سوره‌ها یا احیاناً آیه‌های آن، مبحث قرائات و چگونگی تلاوت قرآن، تفسیر بسیاری از آیات، ارائه مبانی تفسیر و برحذر داشتن از تفسیر به رأی و... نقل شد، دستمایه‌های اولیه شکل‌گیری گزاره‌های مربوط به علوم قرآنی را فراهم ساخت.

گفتارهایی که از امامان معصوم علیهم السلام یا صحابه یا تابعان در این زمینه‌ها نقل شده نیز چنین تاثیری از خود بر جای گذاشته است. در نگریستن در هریک از مباحث علوم قرآن نشان می‌دهد که عموم مسائل آن با گفتارها و دیدگاه‌های امامان معصوم علیهم السلام صحابیان یا تابعان همراه است.

انعکاس در مقدمه تفاسیر؛

محدود بودن مباحث و گزاره‌های علوم قرآنی در آغاز پیدایی و نیز ضرورت منقح ساختن مبانی آن، برخی از مفسران را ناگزیر ساخت که در آغاز کتاب تفسیری خود و پیش از ورود به تفسیر آیات در قالب چند مقدمه به بررسی اهم مباحث علوم قرآنی بپردازند؛ زیرا هر مفسّری خواه نا خواه در بررسی آیات قرآن به پدیده اختلاف قرّاء بر خواهد خورد؛ اختلاف‌هایی که گاه معانی و مفاهیم متضاد از یک آیه به‌دست می‌دهد؛ نظیر اختلاف بر سر قرائت مالک یا ملک یوم‌الدین. [۱]

بر این اساس، مفسّر در آغاز راه ناگزیر است موضوع و چگونگی برخورد خود را با این پدیده مشخص سازد. پیدا است صحّه گذاشتن یا مردود دانستن اختلاف قرائت‌ها در نوع تفسیر تأثیر مستقیم می‌گذارد. همچنین هر مفسّری در ساحت تبیین مدالیل آیات افزون بر قراین بیرونی به قراین درونی به‌ویژه مدالیل آیات قبل و بعد آیه مورد بحث و چگونگی ارتباط میان آن‌ها که در اصطلاح به آن سیاق می‌گویند، نیازمند است؛ (رک: قلعه‌چی، بی‌تا: ص 252؛ فتح‌الله، 1415 ق: ص 236) اما استناد به اصل سیاق مبتنی بر یک زیرساخت و مبنای دیگر یعنی وحیانی دانستن چینش آیات است؛ یعنی اگر مفسر در مبحث تاریخ جمع و تدوین قرآن چینش کنونی آیات را مستند به پیامبر دانست می‌تواند از اصل سیاق بهره گیرد؛ و در غیر این صورت، استناد به سیاق بی‌معنا خواهد بود. چنان‌که اگر مفسری بر وجود ارتباط میان سوره‌های قرآن معتقد باشد، باید افزون بر وحیانی بودن چینش آیات، چینشن سوره‌ها را نیز وحیانی بینگارد.

به‌دلیل چنین ضرورتی است که انعکاس علوم قرآنی در ادواری از تاریخ تفسیر حتی گاه در دوران ما در مقدمه تفاسیر دنبال شده است. [۲]

انعکاس در قالب تک‌نگاری‌ها؛

علوم قرآنی پس از جدا شدن از حدیث به‌ صورت مستقل، جدا و بی‌ارتباط با یک‌دیگر در قالب تک‌نگاری‌ها رخ نمود به این معناکه در آغاز هیچ‌کس با تدبیر و طرّاحی پیشین مسائل و گزاره‌های گوناگون علوم قرآنی را کنار یک‌دیگر نگذاشت و به دنبال ارائه تصویری جامع یا نیمه جامع از آن بر نیامد. دغدغه‌های ذهنی، نیازهای روزآمد و پیش‌زمینه‌ها و توانمندی‌های اندیشه‌وران مسلمان، راه را برای تدوین اثری در زمینه علوم قرآنی فراهم می‌ساخت. نگاهی به آثار گزارش شده و نیز بر جای مانده از علوم قرآنی در سده‌های نخست این مدعا را تأیید می‌کند.[۳]

پیدایی علوم قرآن در جایگاه دانشی جامع؛

به استناد شواهد تاریخی، نخستین بار بدرالدین زرکشی (م 794) با تدوین کتاب البرهان فی علوم القرآن به ساماندهی مباحث علوم قرآنی روی آورد و مباحث پراکنده و غیرمنسجم آن را در قالب یک کتاب و یک عنوان کلی علوم القرآن سامان بخشید.

زرکشی در مقدمه پس از نگاهی گذرا به نقش پیشینیان در تدوین و تبیین دانش‌های مرتبط با قرآن بر این نکته تاکید می‌کند که گذشتگان گرچه در زمینه علوم حدیث کتاب‌های جامعی فراهم آورده‌اند، این کار در زمینه قرآن انجام نگرفته؛ از این رو خود را متعهد به تدوین این کتاب دانسته است. [۴]. او در کتاب خود 47 دانش را در زمینه علوم قرآن همچون شناخت سبب نزول، شناخت مناسبات میان آیات، شناخت فواصل، شناخت وجوه و نظایر و... برشمرده، تاکید می‌کند که هریک از این دانش‌ها چنان گسترده است که برای بازشناخت مسائل و گزاره‌های آن عمری لازم دارد. [۵]

این کتاب تا آمدن جلال‌الدین سیوطی (م 911) و نگاشتن کتاب الاتقان فی علوم القرآن چندان شناخته شده نبود؛ اما با معرفی آن به‌وسیله سیوطی برای عالمان شناخته شد. سیوطی با تدوین کتاب الاتقان گام بزرگ و اساسی دیگری در این زمینه برداشت و با معرفی و بررسی دانش علوم قرآنی کار زرکشی را تکمیل کرد. پس از وی تا چند سده کار درخوری در زمینه علوم قرآن به جز نگاشته‌های مستقل انجام نگرفت. کتاب‌های مناهل العرفان فی علوم القرآن از عبدالعظیم زرقانی، الموسوعة القرآنیه از ابراهیم آبیاری و التمهید فی علوم القرآن، آیت‌الله معرفت از جمله تحقیقات قابل تحسین در این زمینه است.

ترابط یا تداخل بخشی از مباحث علوم قرآنی با سایر دانش‌های اسلامی

نگریستن مجموعه مباحثی که با عنوان علوم قرآنی درکتاب‌ها ونگاشته‌های گذشته وحال منعکس شده، نشان می‌دهد که این مباحث از هفت نوع از دانش‌های اسلامی سرچشمه می-گیرد و به عبارت روشن‌تر آبشخور اصلی آن‌ها این دست از دانش‌ها است. اگر این مدعا درست باشد، مفهوم آن این است که نمی‌توان برای علوم قرآنی یا دست‌کم بخشی از مباحث آن اصالت ذاتی قائل شد و شاید تردید و شبهه برخی در این باره تقویت می‌شود؛ مگر آن که بگوییم این امر به علوم قرآنی اختصاص ندارد.

بسیاری دیگر از دانش‌های اسلامی، بلکه سایر علوم غیراسلامی نیز دچار این آفتند که خاستگاه و آبشخور بخش قابل توجهی ازمباحث وگزاره‌های آن‌ها را می‌توان در سایر علوم مرتبط جست. از این‌جا است که پدیده تداخل علوم پیدا شده است. چنان که آخوند خراسانیقرآن در تعریف علم اصول به تداخل علوم اذعان کرده (محقق خراسانی،1409، ج 1، ص 7)، در مبحث قطع و تجّری اذعان می‌کند که متکفل بررسی این دانش علم کلام است. با این حال، اصولیان نیز درباره آن سخن گفته‌اند. [۶]

علوم اسلامی مورد نظر درجایگاه خاستگاه علوم قرآنی عبارتند از:

1. تاریخ و سیره؛ 2. حدیث؛ 3. ادبیات؛ 4. کلام؛ 5. تفسیر؛ 6. اصول؛ 7. فقه.

تاریخ وسیره

مباحثی همچون حالات پیامبر قبل و پس از نزول قرآن، سیر تاریخی تدوین و شکل‌گیری قرآن، اهتمام پیامبر و صحابه به تدوین وکتابت قرآن، کاتبان وحافظان قرآن، برخورد خلفا -اعم از دوران خلافت ابوبکر تا زمان حضرت علی - خلافت بنی‌امیه و بنی‌مروان، تاریخ شکل گیری نخستین تفاسیر و ترجمه‌های قرآن، قّرای قرآن، اهتمام مسلمانان وتلاشی که برای نشر و ترویج قرآن انجام یافته، تاریخ خوشنویسی وتذهیب قرآن و .... از جمله مباحث تاریخی است که با صرف نظر از علوم قرآنی درکتاب‌های تاریخ و سیره به آن توجه شده است.

شاهد مدعا انعکاس همین مباحث در منابع تاریخی همچون تاریخ طبری، سیره ابن اسحاق، سیره ابن‌هشام، مروج الذهب مسعودی، تاریخ ابن خلدون، کامل ابن اثیرو .... است. عبارت دیگر آنچه از این دست مباحث و گفت‌وگوها در منابع علوم قرآنی آمده، عموماً به کتاب‌های تاریخی ارجاع و استناد داده شده است.

حدیث

خاستگاه اولیه علوم قرآنی حدیث بوده وآنچه درباره قرآن یا معارف وآموزه‌های آن از زبان پیامبر، امامان ، یا از صحابه و تابعان نقل شده، در قالب احادیث انعکاس یافته وبرای ما نقل شده است و به‌رغم جدا شدن و استقلال علوم قرآن از حدیث، همچنان بهترین منبع و آبشخور برای دستیابی به گزاره‌های علوم قرآنی جوامع حدیثی است. [۷] [۸]

در سایر جوامع حدیثی شیعه و جوامع متأخر همچون الحیاة [۹]، میزان الحکمه، آثار الصادقین و.... نیز ابواب و فصولی به گردآوری روایات ناظر به قرآن اختصاص یافته است. بخاری در نخستین باب از کتاب الجامع الصحیح خود باعنوان کتاب بدء الوحی [۱۰]، از ماجرای نزول وحی وبعثت پیامبر سخن به میان آورده وافزون بر اختصاص دادن ابوابی دراین زمینه، نظیر کتاب فضایل القرآن [۱۱]، کتاب الاعتصام بالکتاب والسنّه [۱۲] باآوردن بابی مفصّل با عنوان کتاب التفسیر [۱۳] سهم دانش‌های قرآنی را در کتاب خود ادا کرده است. این کار در صحیح مسلم و سنن ابی‌داود و جامع ترمذی نیز دنبال شده است.

بهترین شاهد مدعا، کتاب‌های تفسیر روایی یا تفسیر مأثور است که با تکیه به روایات جوامع حدیثی و با جداسازی روایات تفسیری فراهم آمده‌اند. تفسیر نورالثقلین و البرهان و صافی میان شیعه در آغاز ذکر هر روایت تفسیری منبع روایی خود را ذکر کرده‌اند؛ چنان‌که همین امر در تفسیر الدر المنثور نیز مشهود است.

باید توجه داشت که بسیاری از روایات تفسیری، صریح یا به‌اشاره به مباحث علوم قرآن به ویژه منطق فهم و تفسیر قرآن ناظر است که از جمله مباحث مهم این دانش به‌شمار می‌رود.

ادبیات

ادبیات مورد نظر شامل علومی چند است که عبارتند از: لغت و اشتقاق، صرف، نحو، معانی، بیان، بدیع؛ دانش‌هایی که به اذعان بسیاری از صاحب‌نظران به برکت قرآن و برای شناخت و فهم عمیق‌تر این کتاب آسمانی شکل گرفته‌اند. قرآن در جایگاه شاهکار متن عربی از این عناصر بهره گرفته و این دانش‌ها به منظور بازکاویدن آن‌ها رخ نموده‌اند. کتاب‌هایی همچون المفردات فی غریب القرآن راغب اصفهانی، مجمع‌البحرین طریحی، التحقیق فی کلمات القرآن‌الکریم [[حسن مصطفوی[[ از جمله آثار ماندگاری است که برای تبیین مفاهیم واژه‌های قرآن فراهم آمده‌اند. افزون بر این کتاب‌ها حتی منابع لغت عام همچون لسان‌العرب و تاج‌العروس مشحون از مباحث واژه‌شناسی آیات قرآن است و ابن‌منظور در مقدمه لسان العرب تصریح می‌کند که این کتاب را برای خدمت قرآن و تسهیل فهم و تفسیر آن فراهم ساخته است.

صرف و نحو قرآن نیز چنین داستانی دارد. براساس آنچه مشهور است، نخستین بار ابوالاسود دوئلی و شاگردان وی به راهنمایی حضرت امیر دست به تنظیم قواعد و ضوابط علم صرف‌ و نحو زدند. [۱۴] بعدها کتاب‌هایی همچون الکافیه رضی‌الدین‌استرآبادی و شرح الکافیه جامی، مغنی‌الادیب عن کتب الاعاریب از ابن‌هشام برای بازشناسی ساختارهای صرفی و نحوی آیات تدوین شده‌اند. کتاب مغنی در جای‌جای مباحث خود مشحون از استشهاد به آیات است. نیز چنان‌که مشهور است، عبدالقاهر جرجانی، سکّاکی و تفتازانی برای نشان دادن وجوه اعجاز بیانی قرآن سه دانش معانی، بیان و بدیع را پدید آوردند. براین‌اساس، افزون بر استشهاد فراوان به آیات قرآن در جای‌جای مباحث این علوم، بخشی از مباحث علوم قرآنی نیز به کندوکاو در این زمینه اختصاص یافته است.

کلام

کلام، دانشی است که دفاع‌عقلانی از آموزه‌های دینی را برعهده دارد؛ از این جهت در تعریف آن گفته‌اند:

علم به عقاید دینی از روی ادله‌یقینی است. [۱۵]

پیدا است که با این تعریف، کلام با نبوت عامه و خاصه و مباحث مربوط به آن سروکار دارد و تبیین چگونگی وحی درباره پیامبران و چند و چون وحی بر پیامبر اعظم، تبیین معجزه اثباتگر رسالت پیامبراکرم یعنی قرآن و وجوه اعجاز آن، تحدی قرآن و ناکامی معارضان آن در عرصه هماوردی و اثبات تحریف‌ناپذیری آن از جمله مباحث کلامی است که با علوم قرآن نیز اشتراک دارد؛ زیرا تبیین چگونگی وحی و وجوه اعجاز قرآن از جمله وظایف اصلی علوم قرآنی است. ازسوی دیگر دریکی از مباحث گسترده و پرچالش علوم قرآنی یعنی محکم و متشابه نیز علم کلام حضوری پررنگ دارد؛ زیرا در بررسی متشابهات و محکمات قرآن انواع نحله‌های کلامی از قبیل اشاعره، معتزله، امامیه، ماتریدیه، کرّامیه و... و چگونگی برخورد آنان با این‌دست از آیات بررسی می‌شود. مباحث کلامی جلد سوم کتاب التمهید فی‌علوم القرآن استاد معرفت بهترین شاهد مدعا است.

تفسیر

تفسیر، دانش فهم مدالیل آیات قرآن و کارکرد این دانش در عرصه آیات است که درجایگاه ذی‌المقدمه و علت‌غایی علوم قرآنی نقش‌آفرینی می‌کند؛ یعنی مباحث و گزاره‌های علوم قرآنی را باید زمینه‌ساز مقدمات فهم و تفسیرآیات قرآن نظیر نقش اصول برای فقه و منطق برای فلسفه دانست.

از سوی‌دیگر، تفسیر به دو شیوه اساسی ترتیبی و موضوعی تقسیم می‌شود. در روش ترتیبی اعم از ترتیب کنونی مصاحف یا ترتیب نزول، مفسّر از آغاز قرآن تا پایان آن بر اساس چینش آیات و سوره‌ها به تفسیر یکان‌یکان آیات می‌پردازد و به‌طور مثال، تا تفسیر سوره حمد (براساس چینش کنونی) را تمام نکند، به تفسیر سوره بقره نمی‌پردازد؛ چنان که بر اساس چینش نزول تا تفسیر سوره علق، پایان نپذیرد، به تفسیر سوره قلم نمی‌پردازد (برای آگاهی از چینش سوره‌ها بر اساس نزول [۱۶]؛ اما در تفسیر موضوعی نگاه مفسر به موضوع خاصّ همچون توحید فاعلی معطوف‌شده و او به ناگزیر تمام آیات مرتبط به این موضوع را استخراج و پس از دسته بندی، کشف مدالیل و منظر نهایی قرآن را دنبال می‌کند.

با این توضیح، بخش قابل توجهی از مباحث علوم قرآنی در تفسیر ترتیبی و تفسیر موضوعی انعکاس یافته است؛ به‌طور مثال، مباحث مربوط به شناخت مکی و مدنی سوره‌ها و اختلاف‌های موجود در این زمینه، اختلاف قرائات درآیات گوناگون قرآن، دیدگاه‌ها در زمینه شمار آیات یک سوره، مفاهیم واژه‌های گوناگون یک آیه، اسباب النزول، مباحث صرفی، نحوی و بلاغی و.... از جمله مباحث علوم قرآنی است که در سرتاسر تفاسیر با فراز و نشیب و شدت وضعف مشاهده می‌شود، بهترین شاهد مدّعا تفسیر مجمع‌البیان امین‌الاسلام طبرسی است که با ساماندهی منطقی و قابل تحسین به مباحث تفسیری پرداخته است. وی در آغاز هر سوره به بررسی اختلاف در مکی یا مدنی بودن سوره و شمار آیات آن می‌پردازد؛ آن‌گاه با یادکرد عنوان «القرائة و الحجبة اختلاف قرائت‌ها» ادّله آن‌ها را بررسی می‌کند.

در ذیل عنوان اللغة به بررسی واژه‌های دشوار یا معناساز پرداخته، در بخش الاعراب اختلافات و دیدگاه‌ها در زمینه‌های صرفی و نحوی آیات را مورد مداقّه قرار می‌دهد. وجوه و نظایر، اسباب‌النزول از جمله محورهای دیگر مورد اهتمام در این تفسیر است. این -البته نه به صورت منقّح و منضبط- در سایر تفاسیر نیز دنبال شده است؛ چنان‌که گاه مفسران ذیل آیات مرتبط با مباحث علوم قرآن نظیر آیه 23 و 24 سوره بقره که به تحدی و اعجاز قرآن ناظر است [۱۷]، یا آیه هفتم سوره آل‌عمران که بیانگر تقسیم قرآن به محکم و متشابه است [۱۸] به تفصیل، مباحث علوم قرآنی را مورد بحث و بررسی نسبتاً تفصیلی قرار داده‌اند.

حضور مباحث و گزاره‌های علوم قرآنی در تفاسیر موضوعی نیز چشمگیر است؛ به‌طور مثال، قرآن از منظر قرآن، وجوه و عرصه‌های اعجاز، محکم و متشابه در قرآن، ناسخ و منسوخ در قرآن، و... از جمله مباحثی است که به‌سبب ناظر بودن به آیات قرآن و بهره‌داشتن از روش تفسیر موضوعی، در تفاسیر موضوعی دنبال شده، با این‌حال از مباحث اصلی علوم قرآنی به شمار می‌روند.

اصول فقه

از جمله مباحث علوم قرآنی شناخت گونه‌های مضمونی آیات از قبیل عام و خاص، مطلق و مقیّد، مجمل ومبیّن و... است که از جمله مسائل علم اصول به‌شمار می‌رود. هر چند نگاه اصولیان به این اقسام فقط به آیات قرآن اختصاص نیافته و شامل روایات نیز می‌شود. همچنین مبحث حجیّت ظواهر قرآن که در پاسخ به شبهات و دعاوی اخباریان در علم اصول فقه بحث و بررسی می‌شود درست یکی از مباحث علوم قرآنی است. نیز در مباحث حجّت از قرآن به‌طور نخستین منبع دین شناخت واجتهاد یاد می‌شود. چنان‌که در برخورد قرآن با سنت از امکان تخصیص یا نسخ قرآن با سنت گفت‌وگو می‌شود و در مبحث ظنون - خاصه از این مسأله سخن به میان می‌آید که آیا اخبار آحاد در حوزه تفسیر آیات حجت است یا نه؟ در مباحث الفاظ مباحثی همچون حقیقت و مجاز، حجیت قول لغوی، اصالة‌الظهور و ضرورت پایبندی به ظواهر تا زمانی که قرینه برخلاف آن نباشد، در مباحث مقدماتی تفسیر باعنوان منطق فهم و تفسیر آیات کارآیی اساسی دارند؛ بنابراین، باید اذعان کرد که همگی یا جزو مباحث علوم قرآنی است یا با زاویه‌ای خاص‌تردر علوم قرآنی از آنها گفت‌وگو می‌شود. مباحثی که در کتاب‌های اصولی کهن همچون عدةالاصول شیخ طوسی، الذریعةالی‌اصول الشریعة، سیدمرتضی، الموافقات، شاطبی، المنخول و المستصفی، غزّالی و المحصول رازی منعکس شده، به خوبی نشان‌دهنده تداخل بخشی از مباحث علم اصول با علوم قرآنی است. [۱۹]

فقه

بخشی از مباحث علوم قرآنی در فقه انعکاس یافته یا حتی می‌توان مدعی شد که کاوش-های فقهی به غنای این مباحث در علوم قرآنی افزوده است؛ به‌طور مثال، مبحث قرائات سبعه از این منظر در فقه بحث و گفت‌وگو می‌شود که آیا می‌توان حمد و سوره نماز را طبق این قرائت‌ها خواند یا نماز با قرائت مشهور ( قرائت حفص از عاصم) مجزی است؟ اگر در علوم قرآنی درباره بسمله از این حیث که جزو آیات سوره است یا فقط به‌صورت فاصله کاربرد دارد، گفت‌وگو می‌شود، میان فقیهان عامه و خاصه درباره وجوب یا جواز گفتن بسمله پیش از خواندن سوره نماز بحث می‌شود؛ چنان‌که یکی یا دو تا دانستن سوره‌های ضحی و انشراح و فیل و قریش که در فقه محل بحث و گفت‌وگو است از جمله مباحثی علوم قرآنی شمرده می‌شود.

چگونگی برخورد با قرآن درجایگاه کتاب آسمانی مقدس از قبیل جواز یا عدم جواز واگذاری آن به کافر، آداب تلاوت قرآن، جواز یا عدم جواز ترجمه قرآن به زبان‌های گوناگون، جواز یا عدم جواز تغییر رسم‌الخط عثمانی، جواز یا عدم جواز انتشار قرآن با تنظیم سوره‌ها براساس نزول یا تفسیر قرآن بر این اساس و... از جمله مباحثی است که در فقه و علوم قرآنی به طور یکسان بحث وگفت‌وگو شده و می‌شود.

روش شناسی مباحث علوم قرآنی

بررسی و تعیین روش‌شناسی انواع علوم برای بازشناسی روش هرعلم و تعیین میزان کارآیی آن، تبیین نقاط قوت وضعف روش از جمله مباحثی است که در فلسفه هر علم دنبال می‌شود. براین‌اساس گفته می‌شود که به‌طور مثال، روش علوم‌تجربی، حسی و تجربه؛ روش ریاضیات و فلسفه، عقلی، روش علم تاریخ، نقلی، روش عرفان، کشفی و شهودی است؛ یعنی ابزار و بنا بر رأی برخی دیگر، منابع شناخت هریک از این علوم به اقتضای حوزه و گستره دخالت علم با علوم دیگر متفاوت است.

حال جا دارد که بپرسیم علوم قرآنی از میان روش‌های گوناگون از چه روشی پیروی می‌کند؟

از مبحثی که تحت عنوان «گستره مباحث علوم قرآنی» ارائه کردیم، تا حدودی می‌توان به پاسخ این پرسش دست یافت چرا که بر اساس گستره هفتگانه علوم قرآنی و نیز بخشی از مباحث اختصاص این دانش روش علوم قرآنی را می‌توان در سه روش 1. نقلی؛ 2. عقلی؛ 3. تحلیل زبانی ارزیابی کرد.

روش نقلی

تمام مباحث تاریخی قرآن همچون تاریخ کتابت و تدوین و تنظیم قرآن، تاریخ کاتبان وحافظان قرآن، تاریخ تفسیر و مفسّران و... به‌سان سایر مباحث تاریخی از روش نقلی پیروی می‌کند. مباحث حدیثی در علوم قرآنی همچون چندوچون روایات تفسیری، روایات فضایل و خواص آیات و سور، روایات نقل‌شده در زمینه شناخت مکی و مدنی، اسباب النزول و.... نیز تابع روش نقلی است. گزاره‌های مشترک علوم قرآنی وفقه نیز پیرو همین مطلب است؛ زیرا گزاره‌های فقهی با تکیه بر آیات و روایات شکل می‌گیرند؛ هر چند عقل واستنباط و اجتهاد در کشف گزاره‌های فقهی دخیل‌ند.

دانش تفسیر درآن بخش که بر روایات مبتنی است -یعنی تفسیر اثری- همچنان بر بنیاد روش نقلی استوار است، مگر آن که در متن روایت دعاوی بر مبنای برهان و استدلال ارائه شده باشد که در این صورت بر روش عقلی استوار خواهد بود. حال باید درنظر داشت که در علوم و به‌ویژه علوم اسلامی مبتنی بر روش نقلی از چه ضوابط و معیارهایی می‌توان پیروی کرد؟ بخش عمده این ضوابط همان مبانی‌یی خواهد بود که در فقه الحدیث کارآیی دارد؛ به‌طور مثال، اعتبار بخشی از آموزه‌های نقلی در علوم قرآنی فرع استناد آن آموزه‌ها به معصوم است؛ به‌ویژه که گزاره نقلی دارای صبغه دینی نظیر تفسیر آیه‌ای از قرآن باشد. درست به همین سبب است که صاحب‌نظران علوم قرآنی شیعه ونیز شماری از عالمان اهل‌سنت در اعتبار روایات تفسیری نقل شده از صحابه و تابعان به‌جهت فقدان ویژگی عصمت درآنان تشکیک روا داشته‌اند.

حال اگر آموزه‌ای از علوم قرآنی که نه به صورت مستقیم، بلکه به صورتی غیرمستقیم صبغه دینی داشته باشد، نظیر اعلام مکی یا مدنی بودن سوره یا وقوع رخدادی خاص که در نزول آیه تأثیرگذار بوده است (روایات سبب نزول) و مواردی از این دست، آیا عصمت مروی عنه شرط است که دراین صورت گفتار صحابه و تابعان در این عرصه‌ها فاقد حجیت است یا عصمت مروی عنه شرط نیست که این مطلب جای بحث و گفت‌وگوی فراوان دارد. افزون بر میزان اعتبار گفتار مروی عنه اتصال یا انقطاع سند یا برخورداری روایان در سلسله سند از شرایط صحّت، نیز نقل نصّ روایت یا نقل به معنا، حضور عنصر تقیه یا عدم حضور آن در صدور روایت (مرجح جهتی) و معیارهای پذیرش روایات از جمله اصول و قواعدی است که در برخورد با گزاره‌های نقلی در علوم قرآنی باید مدنظر قرارگیرد؛ برای نمونه، عموم صاحب نظران علوم قرآنی روایات مرتبط با وحی قرآن همچون افسانه غرانیق و روایت ورقه‌ بن‌ نوفل را بر اساس مبانی روش نقلی نقد و بررسی کرده‌اند.

روایاتی که ذیل قصص قرآن و در تبیین حلقه‌های مفقوده آن‌ها رسیده نظیر روایات هاروت و ماروت، یأجوج و مأجوج، شرح امتحان‌ها و ابتلائات ایوب پیامبر علیه السلام، روایات ناظر به ماجرای داود علیه السلام که گاه از آن‌ها به اسرائیلیات یاد می‌شود و از این جهت جزو مسائل علوم قرآنی به‌شمار می‌آیند، از این دست هستند.

روشی که در برخورد با روایات اسباب‌النزول نظیر روایات شرح صدر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، چهره درهم کشیدن آن حضرت در برابر مستمندی نابینا و.... دنبال می‌شود ونیز روایات فضایل آیات و سور نیز تابع روش نقلی است. مباحث علوم قرآنی مرتبط با فقه را نیز باید تابع روش نقلی دانست؛ زیرا آموزه‌های فقهی نظیر آداب تلاوت قرآن یا جواز و عدم جواز قرائت نماز منطبق با قرائت‌های هفتگانه جز از رهگذر نقل و با تکیه بر روایات قابل‌اثبات نیست.

روش عقلی

روش عقلی دو دسته از مباحث علوم قرآنی را دربرمی‌گیرد:

1. مباحث کلامی. مباحثی چون وجوه اعجاز قرآن به‌ویژه اعجاز عدم اختلاف، اعجاز بلندای معارف و آموزه‌های قرآن و نیز مبحث محکم و متشابه و چگونگی برخورد نحله‌های گوناگون کلامی با این‌دست از آیات از جمله مباحث کلامی است که در حوزه علوم قرآنی بحث و بررسی می‌شوند و پیدا است که در این دست از مباحث، داور و معیار اصلی عقل، ادله و براهین عقلی است؛ هر چند به‌سان علم کلام، آیات و روایات کنار عقل به صورت‌های گوناگون همچون شکل‌دهی به صغرای قیاس نقش‌آفرینی می‌کنند؛ برای مثال، معیار تشخیص و تمییز آیات متشابه از محکم عقل است؛ چه، حتی اگر بپذیریم که در آیات و روایات معیارهای تمییزدهنده میان آن‌ها رسیده باشد ـ که اثبات آن جای تأمل فراوان دارد ـ باز این عقل است که می‌تواند آن معیارها را بر مصداقی عینی تطبیق کند. چنان‌که فهم نهایی مدالیل آیات محکم ومتشابه و چگونگی برگرداندن متشابهات به محکمات نیز از عهده عقل ساخته است. آیا شکل‌گیری نحله‌های گوناگون کلامی که به اذعان شماری از صاحب‌نظران یکی از خاستگاه‌های آن وجود متشابهات در قرآن است، خود نشانگر آن نیست که روش شناخته شده میان مسلمانان دربرخورد با آیات محکم و متشابه عقل و روش عقلی است؟

البته پراکندگی نگاه‌ها و نگرش‌ها را -که خود پدیده‌ای نامیمون است- نباید به گردن عقل گذاشته و روش عقلی را روشی ناکارآمد و ناصحیح ارزیابی کرد. چنان‌که مخالفان فلسفه یا کلام اغلب همین امر -یعنی اختلاف‌های درون‌متنی میان فیلسوفان و متکلمان- را یکی از ادله ضعف، بلکه مردود بودن این دو دانش دانسته‌اند؛ بلکه باید روش عقلی به‌سان سایر روش‌ها آسیب‌شناسی شده و ضعف مواد یا هیأت قیاس‌ها، سستی مبادی و مبانی برخی از نگرش‌های کلامی بازکاوی شود.

2. بخشی از مباحث حدیثی وتفسیری در علوم قرآنی، گرچه عموماً تفسیر و حدیث را جزو مباحث نقلی به‌شمار آمده و روش حاکم برآن‌ها را روش نقلی می‌شناسند، به نظر می‌رسد که این فرانگری و عمومیت‌بخشی جای تأمل جدّی دارد. آیا آن‌جا که خداوند در قرآن با تکیه براستدلال و برهانی روشن درصدد اثبات مدعایی است، بر روش نقلی اتکا دارد؟ به این معنا که درستی گفتار خود را بخاطر صدورآن از خداوند می‌داند یا بخاطر تکیه‌داشتن آن بر برهانی عقل‌پسند بر صحّت آن تأکید می‌ورزد؟

آیا چنان که بسیاری از صاحب‌نظران معتقدند آیاتی نظیر «یَا أَیُّهَا النَّاسُ انتم الفقرا الی الله والله هو الغنی الحمیدُ» [۲۰]، «أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْ‌ءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ» [۲۱] [۲۲]، بر برهان امکان و آیاتی نظیر «هَلْ أَتَی عَلَی الْإِنسَانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُن شَیْئاً مَذْکُوراً» [۲۳] بر برهان حدوت ناظر نیست؟ [۲۴]

در روایات معصومان به‌ویژه در مباحث بینشی (عقاید) و ارزشی (اخلاقی) به‌ویژه در مناظرات اهل‌بیت با ملحدان و زنادقه بر عقل و براهین عقلی تکیه شده است. [۲۵]

3-4. روش تحلیل زبانی

اصطلاح تحلیل زبانی نخستین‌بار از سوی فیلسوفانی همچون ویتگنشتاین، ارائه شد که پس از ادعای کانت در انقلاب کپرنیکی جدید در عرصه فلسفه و بازگرداندن مبحث معرفت-شناسی وامکان یا عدم امکان آن در خارج به فضای ذهن [۲۶] مدعی شدند که حتی پیش از بازکاوی مبانی معرفت شناسی در ذهن و تأکید برضرورت انطباق خارج با ذهن نه ذهن با خارج، چنان‌که کانت مدعی بود، باید اصول و قواعد زبان‌شناختی، مفاهیم و کارکردهای واژه‌ها، اصطلاحات، جملات و ساختارهای ادبی هرزبان و طیف‌های فکری را که این مفاهیم را به‌کار می‌برند شناخت؛ چنان‌که واژه جواز در عرف عام، در فقه، در فلسفه، در حدیث و... دارای مفهوم علی‌حده است و اصطلاح وجود، در زبان فیلسوف به یک معنا و در زبان عارف به معنایی دیگر به‌کار می‌رود.

از این پدیده باعنوان «بازی زبانی» یاد می‌شود که برای نخستین بار فیلسوف آلمانی ویتگنشتاین آن‌ها را ارائه کرد. این درحالی بود که قرن‌ها پیشتر عالمان اصول فقه در شیعه و اهل‌سنت به قواعد زبان‌شناختی توجه داشته‌اند و تمام مباحث الفاظ در این دانش به نوعی ناظر به قواعد تحلیل زبانی است؛ به‌طور مثال، وقتی اصولی می‌گوید: کاربرد جمله‌های اخباری همچون «تعیدالصلوه» در انشا وبه معنای «أعدالصلوه» در روایات به صورت مجاز شایع است. [۲۷] در حقیقت در مقام بیان این نکته‌اند که شیوه غالب و رایج اهل‌بیت در بیان احکام انشائیه چنین بوده که آن‌ها را به صورت احکام اخباری به‌کار می‌بردند.

ادبیات را نیز باید از نوع مباحث تحلیل زبانی دانست. با این توضیح، بخشی از مباحث علوم قرآنی که پیش‌تر آن‌ها را مرتبط یا متداخل با اصول فقه دانسته‌ایم نظیر اصالت ظهور، حجیّت ظواهر قرآن، ونیز تمام مسائل ناظر به ادبیات قرآن نظیر واژه‌شناسی، صرف، نحو، معانی، بیان و بدیع را باید تابع روش تحلیل زبانی ارزیابی کرد.

روش تحلیل زبانی نه تابع عقل است، نه نقل؛ بلکه بر پایه قراردادها و کارکردها استوار است.

از قراردادها و کارکردها در اصطلاح به «وضع تعیینی» یا «وضع تعیّنی» یاد می‌شود و همچنین عناوینی مثل عرف عام، عرف خاص، وضع لغوی، وضع شرعی یا متشرعی بر آن ناظر است؛ بنابراین؛ مهم‌ترین هدف در روش تحلیل زبانی، دستیابی به این قراردادها، کارکردها واثبات آن‌ها است؛ برای مثال، باید از رهگذر کاربردها و کارکردهای واژه «جواز» درفلسفه و تعابیر فیلسوفان اثبات کرد که این واژه در فلسفه به معنای «امکان» و در برابر «وجوب» و «امتناع» است. درحالی به استناد کاربردها و کارکردهای واژه «جواز» در فقه و گفتار فقیهان می‌توان ثابت کرد که این واژه در فقه به مفهوم «اباحه» دربرابر «حرمت» است. بر همین اساس، مباحث علوم قرآنی مرتبط با ادبیات و نیز مرتبط با مباحث الفاظ اصول فقه تابع روش تحلیل زبانی است؛ برای مثال، وقتی قرار شد در علوم قرآنی درباره معنا و ریشه واژه «قرآن» گفت‌وگو شود، باید با مراجعه به آرای واژه‌شناسان و کارکرد این واژه در لغت عرب، قرآن و روایات به پاسخ آن دست یافت یا اگر صاحب‌نظری در علوم قرآنی درصدد اثبات حجیّت ظواهر قرآن باشد، باز با استناد به روش تحلیل‌زبانی باید از این مقدمات کمک بگیرد که قرآن در تفهیم و تفاهم همسو و همصدا با قواعد تخاطب و محاوره که از جمله این قواعد تکیه بر ظواهر است، با مردم به گفت‌وگو پرداخته است.[۲۸]

پانویس

  1. طبرسی، بی‌تا: ج 1، ص 97 و 98؛ طباطبایی، بی‌تا: ج 1، ص 22.
  2. مباحثی از علوم قرآن که در مقدمه تفاسیر تبیان، (ر.ک: شیخ طوسی، 1413 ق: ج 1، ص 3‌-21)، مجمع‌البیان امین‌الاسلام طبرسی؛ تفسیر صافی (ر.ک: فیض کاشانی،1402: ج 1، ص 15-78)؛ آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن (بلاغی، بی‌تا: ج 1، ص 2-49)؛ البیان (خویی، 1401: ص 17-411) با مباحثی بسیار گسترده و علمی؛ محاسن التاویل (قاسمی، ج 1، ص 11-197) و... یافته نشان‌دهنده مدعا است.
  3. در سده نخست، یحیی‌بن یعمر (م 89) کتاب القرائه در سده دوم حسن‌بن ابی حسن یسار بصری (م 110) کتاب عدد آی القرآن؛ عبدالله‌بن عامر یحصبی (م 118) کتاب اختلاف مصاحف الشام و الحجاز و العراق؛ ابان‌بن تغلب (م 141) کتاب القرائات؛ مقاتل‌بن سلیمان (م 150) کتاب الآیات المتشابهات؛ حمزه‌بن حبیب (م 151) کتاب القرائة؛ ابوعبیده معمّربن مثنّا کتاب اعجاز القرآن و ... را فراهم آوردند. رک: معرفت،1412 ق: ج 1. ص 7-8؛).
  4. زرکشی،، ج 1، مقدمه
  5. همان، ص 13.
  6. همان، ص 257.
  7. برای نمونه، ثقة‌الاسلام کلینی افزون برانعکاس روایات فراوانی در زمینه علوم قرآنی در باب‌های پراکنده کافی، کتابی خاص باعنوان کتاب فضل القرآن را به این امر اختصاص داده است (ر.ک، کلینی، بی‌تا: ج 2، ص 595 به بعد). نیز علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار فصلی مستوعب برای این مبحث گشوده است
  8. مجلسی،1403 ق: ج 89.
  9. ر.ک، حکیمی، ج 2، ص 67-185
  10. بخاری،1422: ص 21-23
  11. همان، ص 132-921
  12. همان، ص 1285-1300
  13. همان، ص 787-920
  14. معرفت، 1412: ج 1، ص 361، زرقانی، ج 1، ص 399.
  15. تفتازانی، 1401: ج 1، ص 6.
  16. ر.ک: معرفت، همان: ج 1، ص 135-138
  17. ر.ک: طباطبایی، همان: ج 1، ص 58-89
  18. رک: همان: ج 3، ص 31-87
  19. رک: نصیری، بی‌تا: ص 130-139.
  20. فاطر (35): 15
  21. طور (52):35
  22. برای تفصیل بیشتر ر.ک: سبحانی، 1411 ق: ج 1، ص 69
  23. انسان (76): 1
  24. رک: همان: ص 78. و نیز ر.ک، طباطبایی همان: ج 20، ص 120
  25. برای نمونه ر.ک: کلینی، ج 1، ص 92.
  26. ملکیان، ج 3، ص 123
  27. مظفر، بی‌تا، ج 1، ص 114.
  28. علوم قرآن؛ چیستی، چرایی و چگونگی، علی اوسط باقری