سید سلطان علی

نسخهٔ تاریخ ‏۴ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۴۷ توسط S.m.salehi.kh (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «<div class="wikiInfo">پرونده:سید سلطان.jpg|جایگزین= حسن بصری|بندانگشتی|مسجد سید سلطان ع...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

سيد سلطان علي السلطان علي بن يحيى ملقب به أبو الحسن بن أبي الحازم در شهر بصره به سال (459 هـ/ 1067م) متولد شد در آنجا بزرگ شد و نزد شیوخ زمان خود به تحصیل علوم پرداخت و زاهد و عارف بود و راه صوفیه را پیش گرفت و در این مسیر از پسر عمویش السيد حسن بن السيد محمد عسله المكي الرفاعي استفاده کرد.وی در زمان خود به مقامی معتبر نایل شد و سلطان العارفين نامیده شد و در زمان خلیفه عباسی الفضل المسترشد بالله (485-529 هجری قمری) به شهر بغداد رفت. سید سلطانعلی برای پایان دادن به مشکلات و نصیحت خلیفه الفضل المسترشد بالله به بغداد آمد.اما خلیفه نصیحت او را نپذیرفت، پس در بغداد متالم و بیمار شد و در سال 519 هجری قمری / 1125 م وفات یافت و مالك ابن المسيب او را در خانه اش دفن کرد و گنبد و مسجدی بر قبرش بنا کرد.هنوز هم در محل خود در بغداد به مسجد سید سلطانعلی معروف است[۱]. قاضی علی علاء الدین آلوسی در تعلیقیه بر کتاب كلشن خلفا وقتی شیخ علی این متن را ذکر می کند، آورده است:ظاهراً این شیخ علی منسوب به مسجد سید سلطان علی است زیرا ولی بغداد بوده است و در همانجا درگذشت و محل مسجد تحت اشراف دار الخلافه خلیفه عباسی بوده است.

حسن بصری
مسجد سید سلطان علی در بغداد به سال1919 میلادی
نام سيد سلطان علي
نام‎های دیگر أبو الحسن بن أبي الحازم
درگذشت 519ق

بازسازی مسجد در زمان امپراتوری عثمانی در دوره فرمانده معروف قره علی بود که مسجد تکیه و مدرسه معروف به او (مدرسه قره علی) را در سال 998 هجری قمری / 1590 م ساخت.در روایتی وجود دارد که وی پدر سید احمد الرفاعی است، در حالی که در کتاب هامش الغرائب آمده است که محقق محمد بهجة الاطهری در کتاب أعلام العراق نقل کرده که جناب سلطانعلی سلطان علی بن اسماعیل بن امام جعفر صادق و برادر محمد الفضل است. الاطهری افزود: آنچه برخی ادعا می کنند این علی پدر احمد الرفاعی است دروغ است[۲].

پانویس

  1. الدليل السياحي للأضرحة والمقامات في العراق - دائرة الأضرحة والمقامات والمراقد السنية العامة - ديوان الوقف السني - صفحة 36
  2. أعلام العراق - محمد بهجة الأثري - صفحة 11