عبدالکریم حائری یزدی
عبدالکریم حائری یزدی (۱۲۷۶ـ ۱۳۵۵ق) معروف به آیت الله مؤسس از مراجع تقلید شیعه، بنیانگذار و زعیم حوزه علمیه قم از سال ۱۳۰۱ تا ۱۳۱۵ش بود.
نام | شیخ عبدالکریم حائری یزدی |
---|---|
لقب | آیت الله موسس |
زادروز | سال ۱۲۷۶ق |
زادگاه | مهرجرد-میبد |
تاریخ وفات: | ۹ بهمن ۱۳۱۵ش |
محلوفات/ مدفن: | ایران، قم / قم،حرم مطهر حضرت معصومه(س) |
محلتحصیل | یزد- عراق |
برخی از استادان | حضرات آیات عظام: میرزا حسین نوری شیخ فضل الله نوری سید محمد فشارکی میرزا محمد تقی شیرازی میرزا محمد حسن شیرازی آخوند خراسانی میرزا مهدی شیرازی فاضل اردکانی سید محمد کاظم طباطبایی؛ |
برخی آثار | دُرَرُ الاصول(درر الفوائد)؛ کتاب النکاح
کتاب الرضاع
کتاب المواریث
کتاب الصلوةو ...؛ |
مذهب | شیعه |
حائری سالهای طولانی در حوزه علمیه کربلا سامرا و نجف تحصیل کرد. او در سال ۱۳۳۳ق/۱۲۹۳ش برای همیشه به ایران بازگشت و در ابتدا به اداره حوزه علمیه اراک مشغول شد. آیتالله حائری در سال ۱۳۴۰ق (۱۳۰۰ش) به دعوت عالمان قم به آن شهر رفت و با شکل دادن به حوزه علمیه قم و بر عهده گرفتن ریاست آن، در قم ماندگار شد.
حائری در دوران ریاست حوزه قم بیش از هر چیز به برنامهریزی برای تثبیت و پیشرفت حوزه میاندیشید. تحول در روشهای آموزش در حوزه، تخصصی شدن ابواب فقه، توسعه دامنه معلومات دانشپژوهان حوزه، حتی آموزش زبانهای خارجی، و به طور خلاصه تربیت محقق و مجتهد، از برنامههای او بود.
حائری خود را در معرض مقام مرجعیت قرار نداد و پس از وفات سیدمحمدکاظم یزدی (۱۳۳۷ق/۱۲۹۸ش) دعوت برای رفتن به عتبات و پذیرش مرجعیت شیعه را نپذیرفت و اقامت در ایران را وظیفه خود خواند. با این حال با افزایش شهرتش در قم، بسیاری از ایرانیان و برخی شیعیان سایر کشورها از مقلدان او شدند.
حائری از سیاست گریزان بود و در ماجرای مشروطه نیز در امور دخالت نکرد اما به سبب جایگاه اجتماعیاش در اواخر عمر، ناچار به حضور در امور سیاسی شد؛ او به مسئله کشف حجاب (۱۳۱۴ش) اعتراض کرد و تا زمان درگذشت، مناسباتش با رضا شاه پهلوی تیره بود.
برخی از شاگردان او از جمله سید روح الله خمینی، محمد علی اراکی، گلپایگانی، شریعتمداری، سیدمحمدتقی خوانساری و سید احمد خوانساری در سالهای بعد به مقام مرجعیت رسیدند. حائری در امور اجتماعی نیز فعال بود و از جمله کارهای عام المنفعه او تأسیس بیمارستان سهامیه قم و تشویق به ساختن بیمارستان فاطمی قم بود.
زندگینامه
عبدالکریم حائری در خانوادهای مذهبی در مِهرجِرد میبد در سال ۱۲۷۶ق[۱]به دنیا آمد. پدرش محمدجعفر، را فردی متدین و پرهیزکار توصیف کردهاند[۲].
حائری پنج فرزند داشت؛ دو پسر به نامهای مرتضی و مهدی و سه دختر که با محمد تویسرکانی، احمد همدانی و سید محمد محقق داماد ازدواج کردند[۳].
شیخ عبدالکریم حائری در ۱۷ ذیالقعده ۱۳۵۵ق[۴] (۹ بهمن ۱۳۱۵)، پس از حدود ۱۵ سال اقامت در قم درگذشت. با وجود محدودیتهای حکومتی پیکر او تشییع باشکوهی شد و آیت الله سید صادق قمی بر او نماز خواند و در حرم حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد[۵].
تحصیل
عبدالکریم حائری به خواست شوهرخالهاش میرابوجعفر به اردکان رفت و در مکتبخانه آموزش دید و پس از درگذشت پدرش به نزد مادرش در مهرجرد رفت[۶].
پس از چندی به یزد رفت و با سکونت در مدرسه محمدتقی خان معروف به مدرسه خان ادبیات عرب را نزد عالمانی چون سیدحسین وامق و سیدیحیی بزرگ معروف به مجتهد یزدی فراگرفت[۷].
عراق
او در ۱۲۹۸ق برای ادامه تحصیل به همراه مادرش راهی عراق شد. نخست به کربلا رفت و حدود دو سال زیرنظر فاضل اردکانی به تحصیل پرداخت و درسهای سطوح میانی فقه و اصول را در آنجا آموخت[۸]. سپس برای ادامه تحصیل و استفاده از میرزای شیرازی، به سامرا رفت[۹].
دوره تحصیل حائری در سامرا از ۱۳۰۰ تا ۱۳۱۲ بود که نخست دو تا سه سال درسهای سطوح عالی فقه و اصول را نزد استادانی چون شیخ فضل اللّه نوری، میرزا ابراهیم محلاتی شیرازی و میرزامهدی شیرازی به اتمام رساند و سپس در درسهای خارج فقه و اصول سید محمد فشارکی اصفهانی و میرزا محمدتقی شیرازی، و مدتی در مجلس درس میرزا محمد حسن شیرازی شرکت کرد[۱۰]. و از میرزا حسین نوری اجازه روایت دریافت کرد[۱۱].
سید محمد فشارکی و عبدالکریم حائری چند ماه پس از درگذشت میرزای بزرگ (۱۳۱۲ ق) از سامرا به نجف نقل مکان کردند[۱۲].حائری در نجف در درس فشارکی و آخوند خراسانی[۱۳] شرکت میکرد و در ماههای آخر عمر فشارکی، از او مراقبت هم میکرد[۱۴].
بازگشت به ایران
حائری پس از درگذشت فشارکی و در سال ۱۳۱۶ق به ایران بازگشت و در سلطان آباد (اراک کنونی) حوزه درس دایر کرد[۱۵].
سفر دوباره به عراق
شیخ عبدالکریم حائری در ۱۳۲۴ق، به علت استقلال نداشتن در اداره کردن حوزه اراک و بر هم خوردن آرامش آنجا به سبب نهضت مشروطه[۱۶] به نجف بازگشت[۱۷]. دوباره به حلقه درس آخوند خراسانی پیوست و در درس سید محمد کاظم طباطبائی یزدی نیز شرکت کرد؛ ولی به منظور دور ماندن از نزاع میان موافقان و مخالفان مشروطه پس از چند ماه به کربلا رفت[۱۸].
حائری حدود ۸ سال در کربلا ماند و از آن زمان به حائری ملقب شد. او در کربلا به تدریس پرداخت و به منظور حفظ بیطرفی خود در صف آراییهای مشروطه کتابی از آخوند خراسانی و کتابی از طباطبائی یزدی را درس میداد[۱۹].
بازگشت به ایران
در دوره اقامت حائری در کربلا از او برای بازگشت به اراک درخواستهای زیادی شد. سرانجام او در اوایل ۱۳۳۳ق/۱۲۹۳ش[۲۰]. به اراک رفت و در مدت اقامت هشت سالهاش در آنجا علاوه بر اداره حوزه به تدریس فقه و اصول پرداخت.
عبدالکریم حائری در پاسخ به نامه میرزامحمدتقی شیرازی پس از فوت سیدمحمدکاظم یزدی (۱۳۳۷ق/۱۲۹۸ش) که از او خواسته بود به عتبات برگردد و خود را برای مرجعیت شیعه مهیا سازد اقامت در ایران را وظیفه خود خواند و از قرارگرفتن ایران و ایرانیان در مسیر تباهی و انحطاط فکری اظهار نگرانی کرد[۲۱].
تأسیس حوزه علمیه قم
حائری در ۱۳۳۷ ق به قصد زیارت حرم امام رضا(ع) عازم مشهد شد و در مسیر خود چند روز در قم ماند و با اوضاع این شهر و حوزه علمیه آن آشنا شد[۲۲].
در رجب ۱۳۴۰ ق بار دیگر در پی دعوت تنی چند از عالمان قم از او و نیز برای زیارت حرم حضرت معصومه(س) به قم رفت و با استقبال علما و مردم قم و درخواست آنان برای اقامت در این شهر مواجه شد. نخست تردید داشت ولی پس از پافشاری شماری از عالمان به ویژه محمد تقی بافقی، حائری استخاره کرد و سپس تصمیم گرفت در قم بماند؛ تصمیمی که در پی آن حوزهای بزرگ در آن شهر تأسیس شد و حائری آیت اللّه مؤسس لقب گرفت[۲۳].
علاوه بر سید محمد تقی خوانساری که همراه حائری به قم رفته بود، بسیاری از شاگردان او، از جمله سید احمد خوانساری، سید روح الله خمینی، سید محمد رضا گلپایگانی و محمدعلی اراکی،[۲۴]به قم منتقل شدند.
سید ابوالحسن اصفهانی و محمدحسین نائینی که پس از تبعید شدن از عراق در ۱۳۰۲ ش هشت ماه را در قم گذراندند نیز در تثبیت این حوزه نقش مهمی داشتند[۲۵].
با پرآوازه شدن حوزه علمیه قم و ورود شماری از عالمان و مدرسان و بسیاری از محصلان سایر حوزهها و محصلان جدید، تعداد طلاب از هزار تن گذشت[۲۶].
حائری با توجه به آشنایی با حوزههای بزرگ شیعی سامرا، نجف و کربلا، و اطلاع از شیوه مدیریت، ضعفها و قوّتهای پیشینیان خود و نیز تجارب خویش در حوزه اراک، بیش از هر چیز به برنامه ریزی برای تثبیت و پیشرفت حوزه میاندیشید. تحول در روشهای آموزش در حوزه، تخصصی شدن ابواب فقه، توسعه دامنه معلومات دانش پژوهان حوزه، حتی آموزش زبانهای خارجی، و به طور خلاصه تربیت محقق و مجتهد، از برنامههای او بود[۲۷].
مرجعیت
هر چند حائری هیچگاه خود را در معرض مقام مرجعیت قرار نداد و حتی با ترک حوزه علمیه عراق از آن فاصله گرفته بود، پس از درگذشت سیدمحمدکاظم یزدی و شیخ الشریعه اصفهانی و میرزا محمد تقی شیرازی ، در فاصله سالهای ۱۳۳۷ تا ۱۳۳۹ که حائری هنوز در اراک به سر میبرد، شماری از کسانی که در تکاپوی انتخاب مرجع تقلید بودند، به او رجوع کردند.
پس از هجرت او به قم و افزایش شهرتش، رفته رفته بر مقلدان او افزوده شد تا اینکه بسیاری از ایرانیان و برخی شیعیان سایر کشورها، از جمله عراق و لبنان، از مقلدان او شدند[۲۸].
شیوه تدریس
عبدالکریم حائری به روش مکتب سامرا و با الهام از میرزای شیرازی درس میداد. در این شیوه، پس از طرح مسئله، بدون هیچ اظهار نظری، نخست دیدگاههای گوناگون و دلایل هر یک بیان میشد، سپس استاد ضمن نظرخواهی از شاگردان و تبادل نظر با آنها به جمع بندی آرا میپرداخت، آنگاه نظر خود را میگفت و در پایان اجازه میداد شاگردانش با او درباره این نظر بحث کنند و به نقد آن بپردازند.
همچنین حائری هر روز موضوع درس بعدی را مشخص میکرد تا شاگردانش پیشاپیش آن را مطالعه کنند. او بر آن بود که مباحث اصول فقه باید مختصر و کاربردی مطرح شود؛ ازاین رو، در تألیف دررالاصول به این نظر عمل کرد و نیز دوره کامل درس اصول فقه را در مدت تقریبآ چهار سال تدریس کرد[۲۹].
استادان
شیخ عبدالکریم حائری در طول زندگی خود از محضر اساتید نامداری استفاده کرد. برخی از اساتید وی عبارتند از:
میرزا حسین نوری شیخ فضل الله نوری سید محمد فشارکی میرزا محمد تقی شیرازی میرزا محمد حسن شیرازی آخوند خراسانی میرزا مهدی شیرازی فاضل اردکانی سید محمد کاظم طباطبایی[۳۰].
شاگردان
از حوزه درس حائری، عالمانی تربیت شدند که برخی در عصر خود به مقام مرجعیت رسیدند. از جمله شاگردان او:
علی اکبر کاشانی مصطفی کشمیری احمد مازندرانی سید صدرالدین صدر میرزا هاشم آملى محمدعلی اراکی سیداحمد حسینی زنجانی سید روح الله موسوی خمینی سید احمد خوانساری سید محمد تقی خوانساری سیدمحمد داماد سید ابوالحسن رفیعی قزوینی سیدکاظم شریعتمداری سیدکاظم گلپایگانی سید محمد رضا گلپایگانی ملاعلی معصومی همدانی سید شهابالدین مرعشی نجفی[۳۱].
اوصاف
روحیات شخصی و کارهای عام المنفعه
شیخ عبدالکریم حائری فردی خوش اخلاق، شوخ طبع، معتدل و دور از ظاهرسازی و ریاکاری بود. در مصرف وجوهات شرعی، بسیار احتیاط میکرد و بر زندگیاش زهد و سادهزیستی حاکم بود[۳۳].
وی توجهی ویژه به وضع زندگی طلبهها و برطرف کردن مشکلاتشان داشت، گاهی شخصاً به حجرههای آنان میرفت، از میزان توجه آنان به درس و مطالعه آگاه میشد و افراد پرکار و کوشا را تشویق میکرد[۳۴].
حائری به آسایش و رفاه مردم و کاستن از مشکلات آنان توجه بسیار داشت؛ از جمله کارهای عام المنفعه او تأسیس بیمارستان سهامیه قم و تشویق به ساختن بیمارستان فاطمی در قم بود[۳۵].
به اهل بیت(ع) بسیار علاقهمند بود و در جوانی در سامرا نوحه خوان این مراسم بود. برپایی سوگواری در ایام فاطمیه دوم (اول تا ۳ جمادیالثانی) را در ایران مرسوم کرد. به جای مراسم تعزیه و شبیه خوانی، مجالس روضه خوانی را رواج داد و برای جلوگیری از نقل مطالب بدون منبع در مجالس اهل بیت و مناسبتهای مذهبی کوشید[۳۶].
در عرصه سیاست
شواهد زیادی وجود دارد که به استناد آنها میتوان شخصیت حائری را اساسا غیرسیاسی قلمداد کرد. به نظر میرسد که کناره گیری شدید او از دخالت در مسائل سیاسی، به حدی که حیرت و بلکه اعتراض برخی را برانگیخت، [۳۷]بیش از آنکه بنا به مصلحت جویی بوده باشد از روحیه او ناشی میشده است.
رویه حائری پیش از ورود به قم، درباره مسائل سیاسی نامرتبط با حکومت ایران، نیز همین گونه بود. مثلا در میان عالمانی که در محرّم ۱۳۳۰، هم زمان با حضور حائری در کربلا، در اعتراض به نیروهای اشغالگر خارجی از نجف و کربلا به کاظمین رفتند و حدود سه ماه در آنجا ماندند، نام کسانی چون میرزا محمد تقی شیرازی، شیخ الشریعه اصفهانی، نائینی، سید ابوالحسن اصفهانی و آقاضیاء عراقی در منابع تاریخی ثبت شده است،[۳۸]. ولی نشانی از حائری نیست. بنابراین میتوان حائری را، همچون استادش فشارکی، از عالمانی دانست که نه تنها هیچگاه در مسائل سیاسی فعال نبوده، بلکه از حوادث سیاسی و جنجالی گریزان بودهاند[۳۹].
به خاطر جایگاه اجتماعی حائری در اواخر عمرش، ناچار به حضور در امور سیاسی شد؛ مهمترین چالش حائری در این سالها نحوه تعامل و مناسباتش با رضاشاه بود. در دورانی که رضاخان سردار سپه بود روابط نسبتا خوبی با یکدیگر داشتند[۴۰].
از زمان تثبیت سلطنت رضاشاه تا پیش از طرح مسئله کشف حجاب، مناسبات میان آنها نه حسنه نه تیره بود[۴۱] حائری در ماجرای اجباری شدن سربازی در ایران که مورد مخالفت برخی از علمای شیعه قرار گرفته بود با آن طرح موافقت کرد[۴۲]. اما از واقعه کشف حجاب (۱۳۱۴ش) تا درگذشت حائری (۱۳۱۵ش)، مناسبات میان آن دو تیره بود، در پی این ماجرا، حائری در ۱۱ تیر ۱۳۱۴ در تلگرامی به رضاشاه، اوضاع را برخلاف قوانین شرع اعلام کرد و جلوگیری از آن را خواستار شد[۴۳].از آن پس، مناسبات آنها به کلی قطع شد و حتی آمد و شدهای نزد حائری به شدت تحت نظر بود[۴۴].
البته برخی اهتمام او را به حفظ حوزه علمیه قم مهمترین دلیل اجتنابش از ورود در بسیاری از رویدادهای سیاسی و رویارویی با حکومت دانستهاند. به نظر اینان، حائری آگاهانه و هوشمندانه به مسائل مرتبط با حکومت وارد نمیشد، زیرا بر این باور بود که موضع گیری در برابر رضاشاه پهلوی در آن اوضاع و احوال، نتیجهای جز برچیده شدن حوزه نخواهد داشت؛ بنابراین، با دوراندیشی، درایت و بردباری، حیات حوزه و بلکه حیات دین و مذهب را در ایران استمرار بخشید[۴۵].
آثار
مهمترین اثر وی، درر الفوائد است که دُرَرُ الاصول هم نامیده شده است. این اثر از یک سو ریشه در مبانی اصولی فشارکی دارد. از سوی دیگر از آرای مهم آخوند خراسانی در قلمرو اصول فقه برآمده است.
حائری بنابر اظهار خود در تألیف جلد اول کتاب از فشارکی و در جلد دوم آن از آخوند خراسانی استفاده کرده است[۴۶].
برخی از شاگردان حائری از جمله میرزا محمود آشتیانی، میرزا محمد ثقفی، محمدعلی اراکی و سیدمحمدرضا گلپایگانی، بر دررالفوائد حاشیه نوشتهاند که برخی از آنها به چاپ رسیده است[۴۷]. وی به سبب اشتغالات فراوان در دوره اقامتش در قم کمتر به تألیف پرداخت. با این حال آثار ارزشمندی از او برجای مانده است که میتوان آنها را چهار نوع دانست:
آثار تالیفی
از وی ۵ اثر تالیفی باقی مانده است که عبارتند از: دُرَرُالفوائد، کتاب النکاح، کتاب الرضاع، کتاب المواریث و کتاب الصلوة[۴۸].
حواشی بر کتابهای فقهی
مانند حاشیه بر عروة الوثقی اثر سیدمحمدکاظم یزدی و حاشیه بر اَنیسُ التجّار اثر ملامهدی نراقی[۴۹].
نگاشتن تقریرات درس استادانش
از این نمونه فقط از تقریرات درس اصول فقه سید محمد فشارکی یاد شده است[۵۰].
تقریرات درس هایش
این تقریرات را شاگردانش تدوین کردهاند؛ مانند رساله الاجتهاد و التقلید، کتاب البیع و کتاب التجارة، هر سه به قلم محمدعلی اراکی و تقریرات درسهای او، به قلم سید محمد رضا گلپایگانی و میرزامحمود آشتیانی[۵۱].
رسالههای عملیه و فتاوا
مانند ذخیرةالمعاد، مَجمع الاحکام، مَجمع المسائل، مُنتخب الرسائل، وسیلةالنجاة و مناسک حج که به صورت مستقل میباشند[۵۲].
پانویس
- ↑ بامداد، شرح حال رجال ایران...، ۱۳۴۷ش، ج۲، ص۲۷۵
- ↑ کریمی جهرمی، آیة الله موسس...، ۱۳۷۲ش، ص۱۳-۱۴
- ↑ فیاضی، زندگینامه و شخصیت اجتماعی سیاسی...، ۱۳۷۸ش، ص۱۱۴-۱۱۵
- ↑ حائری، علی، روزشمار قمری، ۱۳۸۱ش، ص۳۱۷
- ↑ زنجانی، الکلام یجرّ الکلام، ۱۳۶۸ش، ج۱، ص۱۰۷؛ امینی، مروری...، ص۲۰، ۳۶-۳۷
- ↑ کریمی جهرمی، آیة الله موسس...، ۱۳۷۲ش، ص۲۰-۲۱
- ↑ مرسلوند، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، ۱۳۷۳ش، ج۳، ص۵۹
- ↑ کریمی جهرمی، آیة الله موسس...، ۱۳۷۲ش، ص۲۳-۲۴
- ↑ حائری یزدی، سرّ دلبران، ۱۳۷۷ش، ص۸۰-۸۲
- ↑ همان،ص۸۷-۸۸ و ۹۳-۹۴
- ↑ حبیبآبادی، مکارم الآثار، ۱۳۶۴ش، ج۶، ص۲۱۱۸
- ↑ شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ۱۳۵۲-۱۳۵۴ش، ج۱، ص۲۸۳-۲۸۴
- ↑ استادی، ص۵۱
- ↑ حائری یزدی، سرّ دلبران، ۱۳۷۷ش، ص۳۹ و ۸۷-۸۸
- ↑ استادی، ص۴۴-۵۱
- ↑ محقق داماد، مصطفی ص۴۳-۴۴؛ صدرایی خویی، آیت الله اراکی: یک قرن وارستگی، ۱۳۸۲ش، ص۱۷؛ نیکوبرش، ص۴۶-۴۷
- ↑ بامداد، شرح حال رجال ایران...، ۱۳۴۷ش، ج۲، ص۲۷۵
- ↑ کریمی جهرمی، آیة الله موسس...، ۱۳۷۲ش، ص۵۵
- ↑ همان،ص۵۵-۵۶
- ↑ صفوت تبریزی، «زندگینامه آیة الله حاج شیخ عبدالکریم حائری»، ص۷۳
- ↑ آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة، ۱۴۰۴ق، قسم ۳، ص۱۱۶۴؛ کریمی جهرمی، آیة الله موسس...، ۱۳۷۲ش، ص۵۶؛ صدرایی خویی، آیت الله اراکی: یک قرن وارستگی، ۱۳۸۲ش، ص۱۷-۱۸
- ↑ شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ۱۳۵۲-۱۳۵۴ش، ج۱، ص۲۸۶؛ مرسلوند، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، ۱۳۷۳ش، ج۳، ص۵۹-۶۰
- ↑ آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة، ۱۴۰۴ق، قسم ۳، ص۱۱۵۹؛ فیض قمی، ج۱، ص۳۳۱-۳۳۴؛ کریمی جهرمی، آیة الله موسس...، ۱۳۷۲ش، ص۵۸-۵۹
- ↑ استادی، ص۵۴-۶۴
- ↑ آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة، ۱۴۰۴ق، قسم ۳، ص۱۱۶۰-۱۱۶۱؛ صفوت تبریزی، «زندگینامه آیة الله حاج شیخ عبدالکریم حائری»، ص۷۷
- ↑ استادی، یادنامه حضرت آیة الله العظمی اراکی، ۱۳۷۵ش، ص۷۷-۷۸
- ↑ زنجانی، الکلام یجرّ الکلام، ۱۳۶۸ش، ج۱، ص۱۲۴؛ کریمی جهرمی، آیة الله موسس...، ۱۳۷۲ش، ص۴۷؛ «مصاحبه با حجة الاسلام والمسلمین دکتر سید مصطفی محقق داماد»، ص۶۷-۶۸، ۸۷-۸۸، ۹۲
- ↑ مستوفی، شرح زندگانی من، ۱۳۶۰ش، ج۳، ص۶۰۱؛ حائری یزدی، خاطرات دکتر مهدی حائری یزدی، ۱۳۸۱ش، ص۱۸و۷۶
- ↑ کریمی جهرمی، آیة الله موسس...، ۱۳۷۲ش، ص۷۴-۷۵؛ «مصاحبه با حضرت آیت الله حاج سید علی آقا محقق داماد»، ص۵۰، ۵۵
- ↑ حائری یزدی، سرّ دلبران، ۱۳۷۷ش، ص۳۹-۸۰-۸۲-۸۷
- ↑ شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ۱۳۵۲-۱۳۵۴ش، ج۱، ص۵۹، ۸۷ـ ۸۸
- ↑ جعفر سعیدی (پژوم)، ۱۳۸۶، ص ۵۰
- ↑ کریمی جهرمی، آیة الله موسس...، ۱۳۷۲ش، ص۵۲-۵۴؛ «مصاحبه با حضرت آیت الله حاج سید علی آقا محقق داماد»، ص۴۷-۴۸
- ↑ «مصاحبه با حضرت آیت الله حاج سید علی آقا محقق داماد»، ص۴۱-۴۲
- ↑ روزنامه اطلاعات، ۳۰ و ۳۱ فروردین ۱۳۱۰
- ↑ کریمی جهرمی، آیة الله موسس...، ۱۳۷۲ش، ص۴۸-۵۰؛ رضوی، ص۱۵۱-۱۵۴
- ↑ کریمی جهرمی، آیة الله موسس...، ۱۳۷۲ش، ص۶۱-۶۲؛ حائری، عبدالحسین، ص۱۶۱-۱۶۲
- ↑ نظام الدین زاده، ص۱۵۴-۱۵۵
- ↑ شکوری، ص۱۱۶ به بعد؛ امینی، اهتمام...، ص۱۹۱
- ↑ دولت آبادی، ج۴، ص۲۸۹
- ↑ حائری یزدی، مهدی، ص۶۴
- ↑ شبیری زنجانی، جرعهای از دریا، ج۴، ص۴۹۷-۴۹۸
- ↑ حائری یزدی، مهدی، ص۸۳
- ↑ همان،ص65
- ↑ شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ۱۳۵۲-۱۳۵۴ش، ج۱، ص۲۹-۳۰، ۵۳-۵۴؛ امینی، اهتمام...، ص۱۹۸
- ↑ طبسی، ص۶۳
- ↑ کریمی جهرمی، آیة الله موسس...، ۱۳۷۲ش، ص۱۰۳-۱۰۵
- ↑ همان،ص۹۹-۱۰۱
- ↑ آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ج۲، ص۴۵۳ و ج۲۰، ص۱۵ و ج۲۲، ص۴۰۵-۴۰۶ و ج۲۵، ص۸۷
- ↑ آقابزرگ طهرانی، الذریعه...، ج۴، ص۳۷۸
- ↑ کریمی جهرمی، آیة الله موسس...، ۱۳۷۲ش، ص۱۰۵
- ↑ آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ج۲، ص۴۵۳ و ج۲۰، ص۱۵ و ج۲۲، ص۴۰۵-۴۰۶ و ج۲۵، ص۸۷