حسن صباح
حسن صباح بنیانگذار فرقۀ اسماعیلیۀ الموت یا خداوندان الموت در ایران. برخی اصل او را از قم و بعضی از ری، بعضی از خراسان دانستهاند و برخی نسبتش را به سلاطین حمیری رسانیدهاند. در حدود ۴۶۴ق به دستور ابن عطاش، داعی بزرگ اسماعیلی، به درگاه مستنصر، خلیفۀ فاطمی مصر، رفت و مورد تکریم و تشویق او قرار گرفت. پس از انشعاب اسماعیلیان به نزاریه و مستعلویان، حسن از امامت نزار که به نص اول میبایست جانشین پدر (المستنصر) باشد، طرفداری کرد.
نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.
یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ۱۲:۳۳، ۳۰ ژانویه ۲۰۲۲؛
نام | حسن صباح |
---|---|
نام کامل | حسن بن علی بن جعفر صباح حمیری |
نام پدر | علی بن جعفر صباح حمیری |
متولد | سال ۴۴۵ هجری قمری |
محل تولد | قم |
محل زندگی | قم • ری • قاهره • قلعه الموت |
استادان | امیره ضَراب • ابونصر سراج |
فعالیتها | داعی اسماعیلی • بنیان گذار دولت اسماعیلیه در ایران • قیام علیه سلجوقیان |
دین و مذهب | شیعه • اسماعیلی • نزاری |
دودمان | حمیری یمنی |
وفات | ۲۶ ربیع الثانی |
محل دفن | در نزدیکی قلعه الموت |
حسن صبّاح، بنیانگذار دولت اسماعیلیه در ایران و نیز بانی دعوت مستقل اسماعیلیه نزاری میباشد.
حسن صباح از علوم مختلف از جمله فلسفه، هندسه، نجوم و سیاست آگاهی داشت. وی دائماً مشغول نوشتن آیین اسماعیلیه بود و کتاب فصول اربعه و همینطور مقدمه کتاب سیدنا از نوشتههای صباح است. وی دعوت جدید اسماعیلیه را در برابر دعوت فاطمیان، موسوم به دعوت قدیم ایجاد کرد.
او در ۲۶ ربیع الثانی سال ۵۱۸ ه.ق در حالی از دنیا رفت که به عنوان یک رهبر فرهمند سرمشق دیگر نزاریان بود.
کودکی و نوجوانی حسن صباح
درباره آغاز زندگی و دوره جوانی او اطلاعات کمی وجود دارد. اینکه حسن صباح و خواجه نظام الملک و عمر خیام در کودکی باهم در مکتبی در نیشابور به تحصیل مشغول بودند. افسانه است و سند تاریخی ندارد.
مهاجرت حسن صباح به ری
او که از کوفه به قم مهاجرت کرده بود، به شهر ری نقل مکان کرد که مرکز مهم دیگری برای تعالیم شیعه و فعالیتهای داعیان اسماعیلی بود.
حسن در ری به عنوان شیعه دوازده امامی تعلیم و تربیت یافت، اما در هفده سالگی از طریق یکی از داعیان اسماعیلی، به نام امیره ضَراب، با تعالیم اسماعیلیه آشنایی پیدا کرد.
سپس از داعی دیگری، بهنام ابونصر سراج، اطلاعات بیشتری کسب کرد و سرانجام به مذهب اسماعیلی گروید و نسبت به امام اسماعیلی زمان، یعنی خلیفه فاطمی، مستنصرباللّه، سوگند عهد به جای آورد.
اعطاء منصب به حسن صباح
اندکی بعد در ۴۶۴، حسن صباح توجه ابنعطّاش (رهبر اسماعیلیانِ سرزمینهای سلجوقی) را که به ری آمده بود، جلب کرد. ابنعطّاش که متوجه استعداد و کفایت او شده بود، در سلسله مراتب دعوت اسماعیلیه، مقامی به وی داد.
در ۴۶۷، حسن صباح همراه ابنعطّاش به اصفهان (مرکز مخفی دعوت اسماعیلیه ایران) رفت.
سفر حسن صباح به قاهره
حسن صباح در ۴۶۹ق، به توصیه ابن عطّاش، عازم قاهره، پایتخت فاطمیان، شد تا در آنجا تعلیم بیشتری ببیند. وی در ماه صفر ۴۷۱ به قاهره وارد شد.
در آن زمان، بدرالجمالی، امیر سپاه و وزیر فاطمیان، به عنوان داعی الدعاة، جانشین مؤید فی الدین شیرازی شده بود. درباره اقامت سه ساله حسن در مصر اطلاعات چندانی در دست نیست. وی ابتدا در قاهره و سپس در اسکندریه به سر برد و مستنصر باللّه را ندید.
به نظر میرسد که حسن در مصر با بدرالجمالی درگیری پیدا کرد و از قاهره به اسکندریه، که پایگاه مخالفان بدرالجمالی بود، رفت.
بنابر قول منابع نزاری که مورخان ایرانی نقل کردهاند، منازعه حسن با بدرالجمالی بر سر جانشینی مستنصر باللّه بود و اینکه حسن حمایت خود را از ولیعهد او، یعنی نزار، اظهار کرده بود. طبق روایت دیگری مستنصر باللّه شخصاً به حسن گفته بود که جانشین وی نزار خواهد بود.
در هر صورت، حسن سرانجام از مصر اخراج شد و در ذی حجه ۴۷۳ق به اصفهان بازگشت.
سفرهای صباح به عنوان داعی
حسن، پس از بازگشت به ایران، نُه سال به عنوان داعی اسماعیلی، در ایران سفر کرد و در همین دوره، سیاست انقلابی خود را طرح نمود و قدرت نظامی سلجوقیان را در مناطق گوناگون ارزیابی کرد تا حدود ۴۸۰ق، او توجه خود را به ایالات سواحل دریای مازندران، به خصوص به منطقه کوهستانی دیلم، معطوف کرده بود.
این منطقه از قدیم پناهگاهی برای علویان و شیعیان به شمار میآمد و از مراکز قدرت سلجوقیان در مرکز و مغرب ایران، دور بود.
علاوه بر این، دعوت اسماعیلیه در دیلم، که عمدتاً سنگر شیعیان زیدی بود، تا حدودی اشاعه پیدا کرده بود.
در این زمان، حسن صباح برای شورش برضد سلجوقیان نقشه میکشید و در جستجوی محل مناسبی بود که بتواند پایگاه عملیاتی خود را در آنجا مستقر کند. به این منظور، سرانجام قلعه الموت را در منطقه رودبار انتخاب کرد.
الموت مرکز قیام
در آن زمان، دعوت اسماعیلی ایران کماکان تحت رهبری عبدالملک بن عطّاش بود، ولی حسن که سرانجام داعی دیلم شده بود، سیاست مستقلی در پیش گرفت و به تحکیم دعوت در شمال ایران پرداخت حسن برای به دست آوردن الموت، در نزدیکی قزوین، که در آن هنگام در دست عُمال سلجوقیان بود، شماری از داعیان زیردست خود را به آن ناحیه فرستاد تا اهالی آنجا را به کیش اسماعیلی درآورند.
در همان حال، وی اسماعیلیان را از جاهای دیگر فراخواند و در الموت مستقر ساخت. حسن صباح در رجب ۴۸۳ق مخفیانه وارد قلعه الموت شد.
وی تا مدتی هویت خود را پنهان میکرد و بهعنوان معلمی به نام دهخدا، به کودکانِ محافظان قلعه درس میداد و بسیاری از محافظان نیز به کیش اسماعیلی در آمدند.
چون پیروان حسن در داخل و خارج قلعه الموت به تعداد لازم رسیدند، قلعه به آسانی در اواخر پاییز سال ۴۸۳ هجری قمری به دست او افتاد تسخیر قلعه الموت سرآغاز مرحله قیام مسلحانه اسماعیلیان ایران برضد سلجوقیان بود و ضمناً تأسیس آنچه را که بعداً به دولت مستقل اسماعیلیه نزاری مشهور شد، نوید میداد.
تجهیز قلعه الموت
حسن صباح برای قیام خود برضد سلجوقیان، مجموعه پیچیدهای از انگیزههای مذهبی سیاسی داشت.
حسن صباح با سیاستهای ضد شیعی سلجوقیان که به مثابه حامیان جدید اهل سنت، بودند دولت اسماعیلی فاطمیان را براندازی کرد.
حسن صباح بلافاصله پس از استقرار در الموت، به اصلاح و توسعه استحکامات و انبارهای آذوقه آنجا پرداخت، بهطوریکه از لحاظ دفاعی و مایحتاج، الموت را چنان قلعه تسخیرناپذیری کرد که میتوانست در برابر محاصرههای طولانی مقاومت کند.
سپس حسن نفوذ خود را در سراسر رودبار و نواحی مجاور آن در دیلم گسترش داد، مردم بیشتری را به مذهب اسماعیلی درآورد و قلعههای دیگری را تسخیر کرد یا ساخت.
او در الموت کتابخانه مهمی ایجاد کرد که مجموعه کتابها و ادوات علمی آن تا هنگام حمله مغول و تخریب الموت در سال ۶۵۴ هجری قمری، گسترش یافت.
حمله سلجوقیان به الموت
دیری نگذشت که قوای سلجوقی محلی، به سرکردگی امیر یورنتاش که نواحی الموت در اقطاع او بود، به الموت حمله کردند و از این زمان اسماعیلیان ایران وارد منازعات نظامی طولانی مدتی با سلجوقیان شدند.
ایجاد دولت اسماعیلیه در قهستان
در ۴۸۴ق حسن، یکی از داعیان به نام حسین قائنی را به قهستان (کوهستان)، در جنوب شرقی خراسان، گسیل داشت تا در آنجا برای جنبش کمک فراهم آورد. و آن منطقه، دومین سرزمین عمده اسماعیلیان را برپا کند.
تحکیم و بسط موقعیت
در ۴۸۵، ملکشاه به صلاحدید نظام الملک، لشکریانی به جنگ اسماعیلیان در رودبار و قهستان فرستاد اما این عملیات، با مرگ ملکشاه و نظام الملک در همان سال، نافرجام ماند.
با این اتفاق و رقابت پسران ملکشاه برای جانشینی، حسن فرصت مناسبی برای تحکیم و بسط موقعیت خود یافت.
اسماعیلیان قلعه گردکوه و قلعههای دیگری را در اطراف دامغان و قسمتهای شرقی کوههای البرز (در منطقه قومس)، و چند قلعه را در ناحیه اَرَّجان، منطقه مرزی بین ایالات خوزستان و فارس، تصاحب کردند.
در رودبار نیز اسماعیلیان قلعههای بیشتری را گرفتند که از همه مهمتر لَمَسَر/ لَنبَسر در ناحیه علیای شاهرود و در مغرب الموت بود.