اطلس رهبران (کتاب)
کتاب اطلس رهبران به معرفی و بررسی متنفذترین جریانهای زنده اهل سنّت و رهبران مذهبی آنها پرداخته است.
در بررسی هریک از این چهره ها تلاش شده است، علاوه بر جریان شناسی فکری آنها، اطلاعات تاثیرگذاری در مورد برآورد میزان نفوذ، و همچنین راهبردهای هر یک از این چهره ها برای توسعۀ نفوذ جریان مربوط به خود، ارائه شود.[۱]
درباره کتاب اطلس رهبران
کتاب «اطلس رهبران» در حدود ۵۰۰صفحه به معرفی و بررسی متنفذترین جریان های زنده اهل سنّت و رهبران مذهبی آنها پرداخته است.
در بررسی هریک از این چهره ها تلاش شده است، علاوه بر جریانشناسی فکری آنها، اطلاعات تاثیرگذاری در مورد برآورد میزان نفوذ، و همچنین راهبردهای هر یک از این چهرهها برای توسعۀ نفوذ جریان مربوط به خود، ارائه شود.
کتاب حاضر بر اساس سه مؤلفۀ اصلی «بنیادگرایی – سلفیت – معنویتگرایی» مبادرت به تفکیک جریانهای اسلامیکرده است.
بنیادگرایی در مقابل مصلحتگرایی نشاندهندۀ میزان گرایش تعبدی جریانهاست؛ به عبارت دیگر، اینجا فارغ از اینکه یک جریان، متون محوری و منابع معرفتی خویش را چه میداند، روششناسی استنباط این جریان از متون یادشده و میزان جمود آن در تعبدبه ظواهر متون مطرح است.
یک سر این طیف روشنفکران هستند که به راحتی متون را تأویل برده و به ابزارهای تئوریک مختلف به خاطر مصالح فعلی، برداشت از دین را تغییر میدهند.
سر دیگر طیف هم نصگرایانی هستند که تعبدشدید به ظواهر متون و منابع دینی دارند و به خاطر هیچ مصلحتی حاضر نیستند از آنها دست بکشند.
در بررسی هریک از این چهره ها تلاش شده است، علاوه بر جریانشناسی فکری آنها، اطلاعات تاثیرگذاری در مورد برآورد میزان نفوذ، و همچنین راهبردهای هر یک از این چهرهها برای توسعۀ نفوذ جریان مربوط به خود، ارائه شود.[۲]
سلفیت
سلفیت که بسیاری از اوقات با بنیادگرایی خلط میشود- مناقشهای تاریخی است در مورد مراجع تشریع و فکر اسلامی، فارغ از اینکه با چه روشی از این منابع کسب معرفت میشود.
گروههای سلفی این مرجعیت را منحصر در سه نسل نخستین اسلامی میدانند و در مقابل، گروههای سنتی ممکن است آن را تا پیش از دورۀ مدرن امتداد دهند.
معنویتگرایی عنصر سومی است که در دوگانۀ شریعت -طریقت یا مناسک ظاهری و اعمال قلبی معنا مییابد و میزان تأکید یک گروه بر هریک از جهات، گرایش گفتمانی آن را مشخص میکند.
در مورد مؤلفۀ اخیر لزوماً در حوزۀ نظر اختلافی میان یک صوفی و سنتی وجود ندارد اما در عملْ، میزان تمایل، عامل تعیین کننده در ورود یک فرد به سلک صوفیان و مرشدان یا اشتغالش به علوم ظاهری همچون فقه و حدیث میشود.
این سهگانه ماتریسی سهبعدی ایجاد میکند که تحققاً تمام خانههای آن پر نیست. تأثیر دوگانۀ بنیادگرایی و مصلحتگرایی در گروههای سلفی منجر به جدا شدن نوسلفیها ازسلفیهای سنتی شده است.
همین تمایز به میزانی کمتر در سنتیها و صوفیه نیز وجود دارد؛ اما چنان آشکار نبوده که در این اطلس پروندهای جدا برای آن باز شود. معنویتگرایی نیز تنها سنتیها را دوپاره کرده، و دوگانۀ صوفی -سنتی را باعث شده است، و طیف آن در میان سلفیها بهقدری باریک است که نمیتوان دستهبندی جدیدی بر اساس آن ایجاد کرد.
بر این اساس ما با چهار جریان عمدۀ سنتی، سلفی، نوسلفی و صوفی مواجه خواهیم بود. علاوهبر مؤلفههای اصلی، پنج مؤلفه فرعی دیگر، که در فهم رفتار جریانهای اسلامی تأثیر جدی دارند، مورد بررسی قرار گرفته است که شامل موضع گروهها در مورد مشارکت سیاسی، جهاد، تکفیر، شیعه و انقلاب، و درنهایت غرب و اسرائیل است.
در میان این پنج، جهادیگری به علت تبعات استراتژیک ویژۀ خود نمیتوانست ذیل گروههای دیگر بررسی شود و همین واقعیت به شکل ایجاد گروه اصلی جهادیها خود را نشان داده است.
تا این نقطه نگاهها متوجه جنبههای اندیشهای در تمایز میان گروههای اسلامی است. گام های بعدی در پی جهات عینی این گروهها بوده تا بتواند تصویری راهبردی از این گروهها برای ما ایجاد کند. بدین منظور در فصل دوم برشی استاتیک یا ایستار از ابعاد و وضعیت کنونی گروه مورد نظر بر اساس هفت مؤلفه ارائه میشود.
ازآنجاکه در عمل با حضور جریان قدرتمندی مواجه هستیم که بهواسطۀ تفاوت در مؤلفۀ قدرت رسانهای، ماهیت متفاوتی با دیگر گروهها پیدا کردهاند؛ قهراً باید به گروههای اصلیمان نومبلغان را نیز اضافه میکردیم.
فصل سوم
در فصل سوم، دینامیک و روند زمانی رسیدن وضعیت گروه به نقطۀ کنونی مورد بحث قرار میگیرد. بهعلاوه، تأثیرات مقابل فکر و عمل در طول زمان و همچنین استراتژیهای اتخاذشده توسط این گروهها و نتیجۀ حاصل از آن مورد مداقه واقع میشود.
اثر این بررسی آن است که اولاً هویت و تجربیات تاریخی یک گروه بهعنوان عاملی مؤثر در رفتارهای آتی آن مشخص میشود؛ ثانیاً آموزههای فراوان حاصل از تجربیات این گروهها برای ما نیز دستیافتنی خواهدشد. گذشتهازاین، فهم دینامیک رفتار یک جریان، مفیدترین ابزار برای پیشبینی کنشها و واکنشهای آتی آن جریان است و زمینه را برای آیندهپژوهی در این موارد فراهم میکند.
چنانکه گفته شد گروهها بر اساس چهرۀ محوری یا رهبر مذهبیشان معرفی میشوند. گاه ساختار یک جامعۀ فکری بهقدری تخت میشود که بهدشواری میتوان فردی را بر دیگران ترجیح، و محور بحث قرار داد.
بااینحال تلاش شده است انتخاب فرد با استناد به بررسی فرومها و متون خود آن گروه یا معارضانش و استخراج میزان ارجاع و اشاره به وی انجام پذیرفته و یا متکی بر پژوهشهای دستاول دیگران گردد. بااینهمه طی مطلب مشخص خواهد شد که جایگاه این چهره به چه میزان در گروه مربوط محوری است.
پانویس