جاهلیت
جاهلیت، اصطلاحی قرآنی و حدیثی درباره نوعی از ویژگیهای رفتاری، اخلاقی و اعتقادی در دورهای از تاریخ پیش از اسلام در شبه جزیره عربستان. جهل و مشتقات آن، در اشعار عرب ِ پیش از اسلام نیز به کار رفته است. جاهلیّت به مقطعى از تاریخ عرب(حدود دو قرن) پیش از ظهور اسلام و بعثت پیامبر(ص) که بتپرستى، جهل و خرافهگرایى از شاخصههاى بارز آن به شمار میرود، اطلاق میگردد.
نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.
یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در
جاهلیت در لغت
جهل به معنی پیروی نکردن از حق می آید؛ هر کسی که عملی برخلاف حق انجام داد، چه نسبت به آن عمل آگاه باشد یا نه، به چنین شخصی جاهل گفته می شود. به همین دلیل علمای گذشته گفته اند:"من لم یعمل بما علم فهو جاهل"، یعنی هرکسی که به علمی که دارد عمل نکند جاهل است[۱].
در قرآن کریم ریشه ی« ج– ه– ل» به چند گونه آمده است: تجهلون، یجهلون، الجاهل، الجاهلون، جاهلین، جهولا، بجهاله، الجاهلیه. این کلمات نیز در سه مفهوم به کار رفته اند:
- عدم دانش و علم و به چیزی:یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ[۲](چنین بذل و بخششیمخصوصاً باید) برای نیازمندانی باشد كه در راه خدا درماندهاند و به تنگنا افتادهاند و نمیتوانند در زمین به مسافرت پردازند (و از راه تجارت و كسب و كار برای خود هزینه ی زندگی فراهم سازند و) به خاطر آبرومندی و خویشتنداری، شخص نادان میپندارد كه اینان دارا و بینیازند.
- اشتباه و ناآگاهی به دلیل ضعف ایمان: إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ[۳] بی گمان خداوند تنها توبهی كسانی را میپذیرد كه از روی نادانی (و سفاهت و حماقت ناشی از شدّت خشم و غلبهی شهوت بر نفس) به كار زشت دست می زند.
- مذهب و طریقت: این معنی بیشترین مفهومی را در بر گرفته که در قرآن آمده است. این مفهوم نیز از روی معنی به دو قسمت تقسیم می شود:
- بیشتر در گفتگوی میان پیامبران و قوم آنها آمده است. مانند حضرت نوح که در انتهای گفتگو با قومش می گوید: "وَلَكِنِّی أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ"[۴] هود گفت: ولیكن میبینم كه شما مردمان نادانی هستید. یا زمانی که حضرت هود به قومش جواب رد داد و فرمود: "وَلَكِنِّی أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ" [۵] و امّا من شما را گروه نادانی میدانم.
- در چند جای مشخص هم این مفهوم به شکل فعل مضارع و اسم فاعل آمده است مانند: "یظنون بالله غیر الحق ظن الجاهلیه"[۶] دربارهی خدا پندارهای نادرستی چون پندارهای زمان جاهلیّت داشتند،و "أَفَحُکْمَ الْجاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّه حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ"[۷] آیا (آن فاسقان از پذیرش حكم تو بر طبق آنچه خدا نازل كرده است سرپیچی میكنند و) جویای حكم جاهلیّت (ناشی از هوی و هوس) هستند؟ آیا چه كسی برای افراد معتقد بهتر از خدا حكم میكند؟ و "وَلاتَبَرَّجنَ تَبَرُّجَ الجاهِلِیَّةِ الأولى"[۸] و همچون جاهلیّت پیشین در میان مردم ظاهر نشوید و خودنمائی نكنید، و"إِذْجَعَلَ الَّذینَکَفَرُوافیقُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الْجاهِلِیَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکینَتَهُ عَلیرَسُولِهِ وَعَلَی الْمُؤْمِنینَ وَأَلْزَمَهُم کَلِمَةَ التَّقْوی وَکانُوا أَحَقَّ بِها وَأَهْلَها وَکانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیماً"[۹] آنگاه كه كافران تعصّب و نخوت جاهلیّت را در دلهایشان جای دادند (و تصمیم گرفتند كه مؤمنان را به مكه راه ندهند)، خدا اطمینان خاطری بهرهی پیغمبرش و بهرهی مؤمنان كرد. همچنین خدا ایشان را بر روح ایمان ماندگار كرد و (به حقیقت از هر كس دیگری) سزاوارتر برای روح ایمان و برازندهی آن بودند، و خدا از هر چیزی آگاه و بر هر كاری توانا است.
جاهلیت در اصطلاح شرعی
جاهلیت در اصطلاح شرعی عبارت است از: دور شدن از حق و عدم آگاهی به توحید و دین اسلام. دور شدن از لا اله =کفر به طاغوت و الا الله= ایمان به الله. در این صورت جاهلیت به معنی نادانی در برابر علم تجربی روز نیست بلکه جاهلیت به قوانین و ارزشهای شریعت الله است. زمانی که ابوالحکم ملقب به ابوجهل میگردد روشنگر این واقعیت اساسی میگردد.
جاهلیت، جهل به توحید و قانون شریعت یا جهل به علوم تجربی زمانه؟
از نظر زمانی دوران قبل از بعثت رسول اكرم حضرت محمد(ص) تا حدود 150 حداكثر 200 سال را دوران جاهلی می نامند[۱۰]. قرآن كریم نه تنها اطلاق عنوان جاهلیت بر این دوره را نفی نمیكند بلكه با ارائه ی تعابیری این عنوان را مورد تأكید قرار میدهد. از جمله آنجا كه میفرماید: «یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِیَّةِ»[۱۱] یا در جای دیگری می فرماید: «أَفَحُکْمَ الْجاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ»[۱۲] همین طور: «لاتبرّجن تبرّج الجاهلیة الاولی»[۱۳].
با این گونه تعابیر، قرآن كریم تصریح دارد كه در دوران جاهلیت، جهل و باطل حاكمیت داشته است و قرآن با كوتاه ترین و رساترین عبارت ها اوضاع قبل از بعثت را به تصویر میكشد.بر این اساس می توان گفت از نظر قرآن و روایات، عصر جاهلیت اولی دوران متصل به ظهور اسلام بوده است. چون در آن مقطع زمانی در تمام زمینه ها به جای حق (لا اله- الا الله)، باطل حاكمیت داشته است، یعنی مردم تابع قوانین ساختگی خود بودند و اشخاص و چیزهایی را واسطه و شفیع خود قرارداده و گذران زندگی آنها اغلب از راه چپاول و غارت اموال دیگران تداوم پیدا میكرد. افتخار و فضیلتهای آنها در خونریزی بیشتر، حمیت و تعصب كوركورانه و پایمال سازی حقوق دیگران خلاصه میشد. اموری چون قماربازی، شراب خواری، زنا و بی عفتی و... قبیح به حساب نمیآمدند.
پس در اصل این واقعیت كه اعراب پیش از اسلام در جاهلیت به سر می بردند تردیدی وجود ندارد اما بحث بر سر این است كه آیا جاهلیت از ریشه ی جهل و در مقابل علم و دانش تجربی قرار دارد یا به معنای دیگری است؟
به گواهی بسیاری از مورخان تعداد افراد باسواد در مكه و مدینه از تعداد انگشتان دست تجاوز نمیكرد و حتی خواندن و نوشتن مقارن ظهور اسلام در میان قریش رواج پیدا می كرد. بلاذری می نویسد: هنگام ظهور اسلام هفده نفر از قریش میتوانستند بنویسند[۱۴]. و نكته ی مهمتر این كه در نقل ابن قتیبه دینوری چنان بر میآید كه كتابت در نزد عرب جاهلی عیب به شمار میآمد[۱۵].
علاوه بر این ها در قبایل بسیار بزرگ عرب حتی در عصر ظهور اسلام و بعثت پیامبر خاتم(ص) هم افرادی كه بتوانند بخوانند وجود نداشت تا چه رسد به این كه بتوانند بنویسند و زمانی كه پیامبر خاتم(ص) نامه ای به قبیله ی «بكر بن وائل» نوشت درمیان آنها كسی نبود كه بتواند آن نامه را بخواند. آن هم نامه ای را كه به زبان عربی نوشته شده بود[۱۶] و بالاخره جاحظ مورخ و نویسنده ی عرب درباره ی مردم این دوره می نویسد:آنها امّی بودند و قدرت بر نوشتن نداشتند[۱۷].
ابن خلدون میگوید: اعراب در ابتدا هیچ علم و صناعتی را نمی دانستند و این به اقتضای زندگی ساده و بدوی آنها بود... در ابتدا اقوام عرب تعلیم و تألیف و تدوین را نمی شناختند و به سوی آن نمی رفتند و حاجت و نیازی هم به آن پیدا نمیكردند... بی سوادی در آن دوران یك صفت عمومی به شمار میرفت. وی در مورد علم طب اعراب میگوید: طبی كه بدان عمل میكردند(در اغلب موارد) مبتنی بر تجربه ی قاصر بعضی از اشخاص بود كه از پیرمردان و پیرزنان به ارث می بردند و چه بسا كه بعضی از آنها درست بود ولی بر طبق قانون طبیعی و مطابق با مزاج نبود. چنین طبی در میان عرب شایع بود[۱۸].
باز ابن خلدون می نویسد: آنها از این كه به علم نسبت داده شوند دوری میكردند. زیرا آن را از جمله صنایع می دانستند. رؤسا همیشه از صنایع و هنرها و هرآنچه مربوط به آنها می شد دوری می جستند[۱۹]. در آموزه های اسلامی این كلمه در مقابل علم و دانش توحیدی كه به پیامبر اكرم (ص) داده شده بود به كار رفته است[۲۰]. پس با توجه به علوم تجربی که در میان اعراب صدر اسلام وجود داشته است واژه ی جاهلیت در مقابل علم و دانش تجربی و مادی به كار نرفته است، بلكه به تمام اعمال خلافی كه در نتیجه ی جهل یا عدم حاكمیت قانون الله بر قوای انسانی انجام می یابد عمل جاهلی گفته می شود و مردمی كه در عصر قبل از بعثت پیامبر (ص) زندگی میكردند به خدا و پیامبر و شرایع آسمانی جاهل بوده و تفاخر به آبا و اجداد خود نموده و با كبر و غرور و تعصب های غلط قبیله ای زندگی میكردند مردم جاهلی خوانده می شدند[۲۱].
در قرآن، سنت و دیگرکتب معتبر و همچنین ادبیات عرب در مورد این واژه مطالب زیادی مشاهده می شود؛ اما متأسفانه این واژه نزد عرب و به ویژه فارسی زبانان تحریف معنوی شده است و بیش تر آن را مترادف «نادانی» و متضاد «علم» و «شناخت واقعی» تعریف می کنند.
در این جا برآنیم که با ذکر ادله ای موثق و به استناد آیات و روایات متعدد روشن نماییم که در واقع جاهلیت مترادف نادانی به علوم روز و متضاد علوم تجربی و سواد نیست؛ بلکه جاهلیت در مقابل قانون شریعت الله و ارزشهای دینی قرار دارد. دلایل و شواهدی که این معنا را تأیید میکند، به شرحی است که در پی می آید:
ادله ی عقلی
ادله ی عقلی این معنا که نامگذاری دوره ی جاهلیت به جهت جهل و نادانی مردم آن نبوده، عبارت است از:
تحدّی قرآن
قرآن كریم مشركین و اهل جاهلیت آن روز را به تحدّی فرا خوانده و لازمه ی تحدّی قرآن این است كه آن مردم از علم و آگاهی برخوردار باشند؛ لذا با این اوصاف معنای جاهلیت به غیر از نادانی و عدم آگاهی بوده است[۲۲].
غنای ادبی باقی مانده
قوم عرب به شعر و شاعری اهمیت فراوانی می دادند؛ به طوری كه اعراب در ادبیات و گفتن شعر از استعداد بسیار خوبی برخوردار بودند، پس نمی توان به طور كلی مردم عصر جاهلی را فاقد هر نوع آگاهی دانست[۲۳].
هدف بعثت
- وَلَقَدْ بَعَثْنا فیکُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ[۲۴] ما به میان هر ملّتی پیغمبری را فرستادهایم (و محتوای دعوت همهی پیغمبران این بوده است) كه خدا را بپرستید و از طاغوت دوری كنید.
- فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقداستَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقیلاَانْفِصامَ لَها[۲۵] كسی كه از طاغوت نافرمانی كند و به خدا ایمان بیاورد، به محكمترین دستاویز درآویخته است (و او را از سقوط و هلاكت میرهاند و) اصلاً گسستن ندارد. از آنجایی که هدف از بعثت پیامبر خاتم همچون سایر پیامبران ابتدا دوری از طاغوت و به دنبال آن ایمان و عبادت برای الله بوده است (لا اله- الا الله)، دانسته می شود كه مسأله بر سر باسواد بودن یا نبودن یا بهره مند بودن یا نبودن از علوم تجربی نیست بلکه مسأله به منهج و جهانبینی و قانون بر میگردد.
معجزه ی پیامبر خاتم(ص)
تناسب نوع معجزه با احوال عمومی عصر بعثت انبیاء مؤیّد این نظر است که زمان بعثت پیامبر اکرم(ص) با توجه به معجزه ی پیامبر یعنی قرآن کریم، القای خطبه ها و شعر و سخن غلبه داشت؛ پس«عصر جاهلیت» عصر رواج ادب و بلكه عصر اوج آن بوده است، نه عصر نادانی و بی خردی[۲۶].
ادله ی نقلی
جاهلیت در لغت
با بررسی واژه ی جاهلیت در لغت نامه و دایره المعارف های عربی و فارسی درمی یابیم که جملگی بر این نظرند که جاهلیت یک مفهوم است، نه یک دورهی زمانی محدود و یک سرشت اجتماعی است، نه یک مرحله ی معین و محدود به زمان خاص[۲۷].
جاهلیت در روایات
از بررسی آیات و احادیث برمی آید که مادهی «جهل» بیش تر به رذیلت اخلاقی معنا شده است تا به نادانی و ضد سواد و علوم تجربی؛ لذا این بحث نیز همچون دیگر بحث های گذشته ثابت می كند كه واژه ی «جهل» در دوره ی «جاهلیت» به معنای بی خردی و بی سوادی نبوده است؛ بلكه این صفت و حالت مخصوص قبل از بعثت بوده است كه از رذایل اخلاقی شمرده می شود[۲۸].
جاهلیت در سخنان اهل ادب
با نگاهی به اشعار شعرا درمی یابیم که واژهی «جهل» در اینجا به معنای ستیزه جویی و خشونت است[۲۹].
جاهلیت در سوره های قرآن
معانی به دست آمده از مادهی جهل در آیات قرآن به تهی بودن از علم و آگاهی و راه و روشی که رودرروی اسلام قرار گرفته، منحصر است[۳۰] و در قرآن ماده ی «جهل» با این معنی در دو بخش از آیات آمده است:
- آیاتی که در زمینهی رویارویی بین رسالت های پیامبران و پیروان شان از یک سو و جاهلان از سوی دیگر می باشند:با نگاهی به آیات 27 و 29 سورهی هود، 138سورهی اعراف، 21- 23 سورهی احقاف، 54 و 55 سورهی نمل، 198و 199 سورهی اعراف، 63 سورهی فرقان، 52 و 53 و 55 سورهی قصص درمی یابیم که این آیات مظاهر روشنی از موضع گیری های جاهلیت در برابر اسلام را به همراه دارد.
- آیاتی که شامل واژهی «جاهلیت» می باشند: از كلمه ی «جاهلیت» در چهار سوره ی مدنى قرآن كریم یاد شده است: آل عمران، مائده، احزاب و فتح. حال به موارد استعمال جاهلیت در قرآن كریم میپردازیم:
- ظنّ جاهلى در پندار در آیه ی 154 سورهی آل عمران
- حكم جاهلى در قانونگذارى در آیه ی 50 سورهی مائده
- جاهلیت به معنى خُلق و رفتار و نمودن زینتها در آیهی 33 سوره ی احزاب
- جاهلیت به معنى حمیّت و تعصّب در آیه ی 26 سورهی فتح
در کلام الله جاهلیت یعنی
قانون و حکم و برنامهی زندگی. با این وجود، نکته ای که برای من جالب است و می تواند مفهوم جاهل و جاهلیت را عینی تر گرداند به کار بردن کلمهی عالم و علماء برای مسلمانان اهل توحیدی چون سمیه و یاسر و عمار و غیره است که تمام این عزیزان از خواندن و نوشتن بی بهره و در واقع بی سواد بودند، و در مقابل، به کار بردن کلمه ی جاهل برای کسی چون ابوالحکم است که سرآمد سواد و دانشهای آن روزگار بود.
علاوه بر آن آشکار است که پیامبر خاتم(ص) بی سواد بود و طبیعی است که مانند اکثر عرب نسبت به علوم تجربی رایج آن زمان از آگاهی چندانی برخوردار نبود. پس جاهلیت نمی تواند در برابر سواد علوم تجربی قرار گیرد بلکه جاهلیت حکم و قانونی است که در برابر حکم و قانون اسلام قرار گرفته است. به همین دلیل اسلام مرگ جاهلیت را مقدمهی ظهور و غالب شدن اسلام می داند. در این جا جاهلیت در برابر اسلام قرار می گیرد.
پیامبرخاتم(ص) هنگامی كه معاذ بن جبل را به یمن اعزام نمود، به او چنین دستور داد: «وَ اَمِت اَمرَ الجاهِلیهِ الا ما سَنَّهُ الاِسلامُ وَ اَظهَر اَمرَ الاِسلامِ كُلَّه صغیرَه و كبیرَه[۳۱]؛ او در برابر توده های زیادی از عرب كه سالیان درازی افكار جاهلی و عقاید خرافی بر آنها حكومت كرده بود؛ چنین می گفت: «كل مأثره فی الجاهلیه تحت قدمی»[۳۲].
پانویس
- ↑ حمود شکری الالوسی، بلوغ الارب فی معرفه احوال عرب، انتشارات دار الکتاب المصری، 2012، 1/17؛نیز: محمد بن مکرم ابن منظور، لسان العرب، بیروت، انتشارات داربیروت، 1956، 11/129 .
- ↑ بقره/273
- ↑ نساء/17
- ↑ احقاف/23
- ↑ هود/29
- ↑ آل عمران/154
- ↑ مائده/50
- ↑ احزاب/33
- ↑ فتح/26
- ↑ رسول جعفریان، سیره ی رسول خدا، قم ،انتشارات موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل بیت، ج 1، ص 153-156 / تاریخ الادب العربی، العصر الجاهلی، ص38.
- ↑ آل عمران/154
- ↑ مائده/50
- ↑ احزاب/33
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، مترجم محمد توکل، تهران، انتشارات نقره، 1367، ص 473؛ نیز: احمد امین،فجر الاسلام، بیروت، انتشارات العصریه، 1385-2006، ص 141
- ↑ عبدالله بن مسلم ابن قتیبه، شعر الشعراء، قاهره – مصر، انتشارات موسسه علمی فرهنگی دار الحدیث، ص 334 .
- ↑ جعفر مرتضی عاملی، صحیح من سیرت النبی الاعظم، قم، انتشارات دار الحدیث، 1426، ج1 ص 49
- ↑ عمرو بن بحر جاحظ، البیان و التبیین، بیروت انتشارات دار المکتبه الهلال، 1423، جزء 3، ص 15؛نیز: احمد امین،فجر الاسلام، بیروت، انتشارات العصریه، 1385-2006، ص 31.
- ↑ عبدالرحمن بن محمد ابن خلدون، مقدمه ابن خلدون،مترجم آیتی عبدالحمید، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و اموزش عالی تحقیقات فرهنگی، 1363، ص 543
- ↑ همان،ص 493
- ↑ علی اکبر حسنی، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1379، ص 85تا 99
- ↑ محمد هادی یوسفی غروی،تاریخ تحقیقی اسلام (موسوعه التاریخ الاسلامی(، مترجم حسین علی عربی، قم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی،1388، ص 60 تا 70
- ↑ محمد علی مجرب، معناشناسی واژه ی جاهلیت در قرآن، مجله صحیفه مبین 24، 1379، ص62
- ↑ رسول جعفریان،تاریخ سیاسی اسلام؛ سیره ی رسول خدا(ص)، قم، انتشارات دلیل ما، 1387، ج1، ص 158.
- ↑ نحل/36
- ↑ بقره/256
- ↑ علی اکبر حسنی،دنبالهی بررسی واژهی جاهلیت و مفهوم آن، ماهنامهی درس هایی از مکتب اسلام 10: 1375، ص56
- ↑ محمد قطب، جاهلیت قرن بیستم، ترجمه صدرالدین بلاغی، تهران، انتشارات امیرکبیر، چهارم: 1360، ص 23.
- ↑ محمد علی مجرب، معناشناسی واژه ی جاهلیت در قرآن، مجله صحیفه مبین 24، 1379، ص62
- ↑ یحیی نوری، اسلام و عقائد و آراء بشری یا جاهلیت و اسلام، تهران،انتشارات مجمع معارف اسلامی،1357، ص 249
- ↑ سید عبدالحسین طیب،اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران،انتشارات اسلام، 1378، ج 4، ص390
- ↑ حسن بن علی ابن شعبه، تحف العقول، مترجم صادق حسین زاده، قم، انتشارات ال علی،1382، ص 25؛نیز:ابن هشام -السیرة النبویة، انتشارات دار احیاء التراث، چاپ دوم، 1013هـ/1333م. ج3 ، ص 412.
- ↑ همان