عبدالعزیز رنتیسی
عبدالعزیز علی عبدالحافظ الرنتیسی متولد 23 اکتبر 1947 م، در روستای یبنا در شرق یافا و در نزدیکی عسقلان در 23 اکتبر 1947 م. کمتر از یک سال بعد صهیونیستها گروهها خانواده او را به نوار غزه اخراج کردند و در اردوگاه خان یونس مستقر شدند. برای پناهندگان و او در آن زمان شش ماهه بود. وی در سن شش سالگی به عضویت مدرسه وابسته به آژانس امداد و کار سازمان ملل متحد برای آوارگان فلسطینی در آمد. او نیز در این سن برای کمک به خانواده پرجمعیت خود که شرایط سختی را پشت سر میگذاشتند مجبور به کار شد و تحصیلات متوسطه خود را در سال 1965 م، به پایان رساند.
نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.
یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ۰۸:۱۴، ۱۴ اوت ۲۰۲۲؛
نام | عبدالعزیز الرنتیسی |
---|---|
زاده | 1947 م/ فلسطین |
درگذشت | 1974 م/ فلسطین |
دین و مذهب | اسلام، تسنن |
فعالیتها | همکاری با اخوانالمسلمین |
زندگینامه
ایشان خاطرات دوران کودکی خود را اینگونه تعریف میکند: پدرم در حالی که من در پایان دوره راهنمایی بودم فوت کرد؛ بنابراین برادر بزرگترم مجبور شد برای کار به عربستان سعودی سفر کند.
عبدالعزیز یکی از دانشجویان ممتاز بود که او را واجد شرایط دریافت بورسیۀ تحصیلی در مصر با هزینۀ آژانس امداد و کار سازمان ملل متحد (UNRWA) کرد و در آنجا به مدت 9 سال در رشتۀ اطفال تحصیل کرد و از دانشکده فارغالتحصیل شد. دکترای پزشکی در دانشگاه اسکندریه در سال 1972 م، که بعداً مدرک کارشناسیارشد خود را در رشتۀ اطفال گرفت و سپس در سال 1976 م، بهعنوان پزشک مقیم در بیمارستان ناصر(مرکز اصلی پزشکی در خان یونس) مشغول به کار شد. دکتر رنتیسی چندین سمت را دردورۀ عمومی به عهده گرفت. از جمله: عضویت در یک نهاد اداری در جامعۀ اسلامی، جامعه پزشکی عرب در نوار غزه و هلالاحمر فلسطین، و کار در دانشگاه اسلامی غزه از زمان افتتاح آن در سال 1978 م، بهعنوان یک مدرس دروس علوم، ژنتیک و انگلشناسی آغازکرد.
همکاری با اخوانالمسلمین
ایشان دربارۀ آغاز فعالیت خود با اخوانالمسلمین چنین میگوید: که در دوران تحصیل در مصر بسیار تحت تأثیر شیخ محمود عید و شیخ ابراهیم المهلوی قرار گرفتم. و هر دو در مساجد قاهره تبلیغ میکردند و از اخوانالمسلمین بودند. پس از بازگشت به غزه، اندیشههای جسورانهای که او را به نهضت اسلامی سوق داد تا نه تنها در غزه یا فلسطین، بلکه در جهان به یکی از برجستهترین نمادهای آن تبدیل شود، در قلب و ذهنش داشت.
ایشان افزود: سخنرانیها سياسي پرشور بود؛ زيرا محمود عيد از آرمان فلسطين حمايت میكرد و در آن زمان به شدت با انورسادات مقابله میكرد كه تأثيري بر من گذاشت. اشغال اسرائیل در سال 1981 م، بود كه او را در حبس خانگي قرار دادند و سپس به دلیل امتناع او از پرداخت مالیات به مقامات اشغالگر، بازداشت شد.
یکی از بنیانگذاران حماس
او یکی از هفت رهبر جنبش اخوانالمسلمین در نوار غزه بود که با حماس همکاری میکرد. حادثه برخورد تریلر صهیونیستی با خودروی کارگران فلسطینی و کشته و زخمی شدن همه سرنشینان خودرو، حرکتی برنامه ریزی شده بود. بویژه اینکه این حادثه پس از یک سری اقدامات تحریک آمیز اسرائیل رخ داد که کرامت جوانان فلسطینی را هدف قرار داد. مخصوصاً دانشجویان دانشگاه که همیشه در آماده باش و تقریباً هر روز درگیر با نیروهای اشغالگر بودند. در نتیجه این حادثه رانندگی عمدی، راهپیمایی خودجوش خشمگینانهای در جبلیه به وقوع پیوست که منجر به شهادت یک شهید و تعدادی مجروح شد، رهبران اخوانالمسلمین در نوار غزه به رهبری رانتیسی، موضوع را مورد بررسی قرار داد و تصمیم مهمی برای برافروختن قیام در نوار غزه علیه اشغالگران صهیونیست گرفت. آن تصمیم تاریخی در شب نهم دی ماه 1366 شمسی گرفته شد و مقرر شد «نهضت مقاومت اسلامی» عنوانی برای اقدام انتفاضهای که نماینده جنبش اسلامی در فلسطین است، اعلام شود و اولین بیانیه صادر و امضا شد. این بیانیه تاریخی که از آغاز انتفاضه خبر داد و در آن نوشته شده بود که چهره تاریخ را دگرگون خواهد کرد و انتفاضه از مساجد شروع و آغاز شد و مردم فلسطین مرحله ای از بهترین مراحل جهاد خود را آغاز کردند.
ایشان دربارۀ ماجرای تأسیس نهضت میگوید: من مسئول منطقۀ خان یونس در جنبش اخوانالمسلمین بودم و در سال 1987 م، تصمیم گرفتیم که در قیام فعالانه شرکت کنیم و در آن زمان هفت ساله بودم. که به همراه شیخ احمد یاسین، عبدالفتاح دخان، محمد شماع، ابراهیم الیزوری و عیسی النشر، جنبش را آغاز کردیم و نامی را برای جنبش انتخاب کردیم که «حرکات مقاومت اسلامی» است، سپس مخفف آن «حماس» نام گرفت.
رهبری جنبش
ایشان پس از شهادت شیخ احمد یاسین در تاریخ 23/3/2004 با اتفاق آرا به عنوان رهبر جنبش حماس در غزه انتخاب شد. الرنتیسی به خبرنگاری که از او درباره (درگیری) در داخل حماس بر سر جانشینی شهید شیخ احمد یاسین پرسیده بود، گفت: "ما برای رهبری رقابت نمی کنیم... ما برای شهادت با هم رقابت می کنیم.
رهبر مجاهد
ایشان مردی اهل سیاست، تحصیل و جنگ با هم بود و تجربه آزمایشهای تلخ و جنگ های سختی را داشت که برادران مجاهدش پیش از او به جهاد و شهادت در راه خدا رفتند.
او در راه خدا تلاش می کرد و آرزوی آزادی کشورهای مسلمان از فلسطین گرفته تا عراق و افغانستان و کشمیر و چچن و فیلیپین و سایر کشورهای مسلمان را داشت و در چندین جبهه با دشمنان میجنگید.
مبارزه او با صهیونیستها
اولین رویارویی او با رژیم صهیونیستی در سال 1981 م، بود که به دلیل امتناع از پرداخت مالیات به اشغالگران غاصب، تحت حصر خانگی قرار گرفت و پس از آن دستگیر شد. الرنتیسی در زندانهای اشغالگران بود و یک سال را در مرج الظهور گذراند که در سال 1992 م، او را به همراه 417 نفر دیگر تبعید کردند.
او اولین رهبر حماس است که در سال 1987 م، توسط مقامات اشغالگر دستگیر شد. آنها به مدت 6 روز متوالی از خوابیدن او جلوگیری کردند و او را به مدت 24 ساعت در یخچال گذاشتند، علاوه بر سایر اشکال شکنجه وحشیانه که 20 روز به طول انجامید.
بازگشت
الرنتیسی برای ایفای نقش خود در رهبری حماس از زندان آزاد شد و به دفاع شدید از اصول مردم فلسطین و مواضع جنبش جاودانه پرداخت و به قیام مجدد تشویق شد و چندین بار توسط فلسطینی ها دستگیر شد. اقتدار ملی و دکتر 1990 در حالی که در یک سلول با مجاهد شیخ احمد یاسین بود و اشعاری سرود که ریشه عمیق وطن و مردم فلسطین را بیان می کند.
با بازگشت احمد یاسین به نوار غزه در اکتبر 1997، رنتیسی در کنار احمد یاسین برای سازماندهی مجدد صفوف حماس پس از از دست دادن صلاح شحاده کار کرد. الرنتیسی به عنوان سخنگوی رسمی حماس و رهبر سیاسی این سازمان عمل می کرد.
شهادت
بیش از نیم میلیون فلسطینی تنها در روز یکشنبه 18/4/2004 در غزه در مراسم تشییع پیکر شهید الرنتیسی و یارانش که با او به شهادت رسیدند، شرکت کردند.
راهپیمایی عزادار و سرکش از بیمارستان شفا در غزه به رهبری تعدادی از رهبران حماس و رهبران دیگر جناح های فلسطینی و هزاران مرد مسلح در رژه نظامی بزرگ به راه افتادند. نزد او، سپس به سوی مسجد بزرگ عمری رفت تا بر او نماز بخواند.
خیابان هایی که موکب از آن عبور می کرد مملو از شهروندان بود و راهپیماییها به هم پیوسته و امواج عظیم انسانی را تشکیل میدادند و اکثر مردم در خیابانهای شلوغ نماز میت را اقامه میکردند.
راهپیمایی گسترده ای خودجوش در بیروت راه اندازی شد که در آن دانش آموزان دختر و پسر از هر اقشار محجبه و مسافر در آن شرکت کردند، یکی با آغوش باز و گردنبند صلیب بر سینه اش حرکت می کرد و گریه می کرد و شعارهای ملی و اسلامی سر می داد. شعارها
تظاهرات گسترده در تمام کشورهای عربی، اسلامی و خارجی برگزار شد.
منبع
- ر.ک: مدخل عبد العزيز الرنتيسی در ویکیاخوان؛ ikhwanwiki.com..