زید بن اَرقَم انصاری خزرجی فرزند زید بن قیس بن نعمان بن مالک انصاری خزرجی است. درباره کنیه او اختلاف بسیار است؛ عده‌ای او را أبا سعد و عده دیگر مثل هیثم او را ابا انیسه و نیز کنیه‌های ابوعمر؛ ابو عامر، ابو سعید براساس نقل واقدی درباره او وجود دارد. او با عبدالله بن رواحه بسیار مأنوس بود به گونه‌ای که قبل از جنگ موته عبدالله بن رواحه اشعاری را سرود که در وصف شهادت‌طلبی بود و زید گریه کرد که ناگاه عبدالله ناراحت شده با شلاق به زید زد و گفت: وای بر تو من می‌خواهم شهید شوم و تو گریه می‌کنی! و سپس شعری را در وصف زید گفت.

Ambox clock.svg


نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.

یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ۱۵:۰۳، ۲۳ اوت ۲۰۲۲؛


زید بن ارقم
زید بن ارقم
نام زید بن اَرقَم انصاری خزرجی
زاده مدینه
درگذشت سال ۶۵ قمری یا ۶۶ و یا ۶۸ق • عراق • کوفه
حضور در جنگ‌ها در ۱۹ جنگ که ۱۷ تای آنها از غزوات بوده است
دین و مذهب اسلام
فعالیت‌ها یاران امام علی(ع) • راوی حدیث غدیر • شرکت در جنگ صفین • اعتراض به رفتار ابن زیاد با سر امام حسین(ع)

نسب و کنیه

زید بن ارقم بن زید بن قیس بن نعمان بن مالک انصاری خزرجی است[۱].

درباره کنیه زید در منابع اختلاف نظر دیده می‌شود: ابوسعد، ابوانیسه، ابوعمرو، ابوعامر، ابوسعیده، ابن عدی، ابوعماره، ابوحمزه، ابوانیس[۲].

اسلام آوردن

وی پیش از بلوغ، اسلام آورده. پیامبر(ص) به سبب خردسالی اش او را از حضور در جنگ احد، باز داشت[۳]. زید، توطئه منافقان خزرج در خیانت به پیامبر(ص) را خبر داد و خداوند نیز از او در سوره منافقون در قرآن، تمجید کرد[۴]. با مهاجرت امیرمؤمنان(ع) به کوفه، وی نیز به آن جا رفت و در محلّه کِنْده، ساکن شد. او در مجلسی که ابن زیاد به سر بریده امام حسین(ع) جسارت کرد، زبان به اعتراض گشود و فضائل ایشان را برشمرد. وفات او را بیشتر سال ۶۸ ق، گفته اند[۵].

زید در زمان پیامبر(ص)

زید در نوزده جنگ شرکت داشت که در هفده غزوه همراه رسول خدا بود. اولین غزوه‌ای که شرکت نمود، غزوه بنی‌مصطلق بود[۶]. او به دلیل کمی سن در احد و بدر حاضر نشد[۷].

زید کسی است که سخن منافقانه عبدالله بن ابی را به پیامبر(ص) رساند. پس از آن كه «عبد اللّه بن أبی» گفتار ناروای خود را انكار كرد و بر دروغ گفتن «زید بن أرقم» اصرار ورزید و قسم خورد و بزرگان أنصار هم از وی طرفداری كردند و «زید» را به عذر آن كه كودك است، به خطا و اشتباه در نقل نسبت دادند. در این هنگام سوره منافقون نازل شد و گفتار ناروای «عبد اللّه بن أبی» را در آن سوره بازگفت:

یقُولُونَ لَئِن رَّ‌جَعْنَا إِلَی الْمَدِینَةِ لَیخْرِ‌جَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ ۚ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَ‌سُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَلَٰكِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یعْلَمُونَ یقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَی الْمَدِینَةِ، لَیخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ [۸](ترجمه: می‌گویند: «اگر به مدینه برگردیم، قطعاً آنكه عزتمندتر است آن زبون‌تر را از آنجا بیرون خواهد كرد.» و[لی‌] عزت از آن خدا و از آن پیامبر او و از آن مؤمنان است؛ لیكن این دورویان نمی‌دانند.)

و نیز:

هُمُ الَّذِینَ یقُولُونَ لَا تُنفِقُوا عَلَیٰ مَنْ عِندَ رَ‌سُولِ اللَّهِ حَتَّیٰ ینفَضُّوا...[۹] (ترجمه: آنان كسانی‌اند كه می‌گویند: «به كسانی كه نزد پیامبر خدایند انفاق مكنید تا پراكنده شوند...) خداوند متعال در همان آغاز سوره به دروغگوئی منافقان گواهی داد و دروغ بودن قَسم‌های ایشان را آشكار ساخت و رسول خود را توجه داد كه: ظاهر فریبنده این منافقان تو را مغرور نكند و او را فرمود كه: دشمن تو همین منافقانند، از ایشان برحذر باش، و گفتار نفاق آمیز ایشان را باور مكن.

خلفای سه‌گانه

از فضل بن شاذان نقل شده است که زید بن ارقم از نخستین کسانی بود که [پس از درگذشت پیامبر(ص)] به سوی امام علی(ع) برگشتند[۱۰].

زید در واقعه سقیفه به طرفداری از امام علی(ع) معتقد بود اگر ایشان به جانشینی پیامبر مطرح شود اختلافی پیش نخواهد آمد[۱۱].

خلافت امام علی(ع)

زید به همراه امام علی(ع) در جنگ صفین شرکت کرد و از یاران ویژه او بود[۱۲].

برخی گفته‌اند در ماجرای رحبه هنگامی که امیرالمؤمنین(ع) از صحابه خواست که شنیده خود از پیامبر(ص) را درباره حدیث «من کنت مولاه فعلی مولاه»[۱۳] گواهی دهند زید گواهی نداد و امام دعا کرد که او کور شود و چنین شد.

سید محسن امین می‌نویسد از آنجا که چنین روایتی درباره براء بن عازب هم آمده است ظاهراً روایت‌هایی که کتمان شهادت را به زید نسبت داده‌اند اشتباه با براء است؛ چرا که راویان بسیاری، حدیث غدیر را از زید نقل کرده‌اند. علاوه بر اینکه، زید از کسانی است که علی را بر دیگران برتر می‌دانست و از یاران ویژه آن حضرت بود[۱۴].

خطبه غدیر

زید از راویان حدیث غدیر از پیامبر(ص) است و راویان بسیاری در میان منابع معتبر اهل سنت از جمله: احمد بن حنبل در مسند، نسائی در السنن الکبری و خصائص امیرالمؤمنین، حاکم در مستدرک این حدیث را با اسناد گوناگون از وی نقل کرده‌اند[۱۵].

اعتراض به ابن زیاد

علامه مجلسی می‌نویسد: از سعید بن معاذ و عمرو بن سهل نقل شده است که در مجلس ابن زیاد حاضر بودیم و مشاهده کردیم که عبیدالله با چوبدستی خود به چشم‌ها و لب امام حسین(ع) می‌زد و نسبت به آن حضرت جسارت می‌کرد؛ زید بن ارقم حاضر بود، با دیدن این صحنه گفت: ای ابن زیاد چوبدستی‌ات را بردار، چرا که من رسول خدا(ص) را دیدم که لبان مبارکش را بر این لب و دهان می‌نهاد، (و آنها را می‌بوسید) آنگاه با صدای بلند گریه کرد.

در اینجا ابن زیاد گفت: ای دشمن خدا! خداوند چشمانت را گریان کند! اگر پیرمرد فرتوتی نبودی که عقلت را از دست داده‌ای، به یقین گردنت را می‌زدم[۱۶]!

زید گفت: پس بگذار ماجرای دیگری را برای تو بگویم که از آنچه گفتم نیز مهم‌تر است و آن این است که من روزی رسول خدا(ص) را دیدم که حسن(ع) را روی زانوی راست و حسین(ع) را روی زانوی چپ خود نشانده بود؛ دستان مبارک خود را بر سر آنها کشید و گفت: «أَللّهُمَّ إِنّی أسْتَوْدِعُکَ إیاهُما وَ صالِحَ الْمُؤمِنینَ»[۱۷]؛ (خدایا من این دو و مؤمنان صالح را به تو می‌سپارم.) اکنون بگو با امانت رسول خدا چه کرده‌ای[۱۸]؟

مطابق نقل طبری، زید بن ارقم پس از این گفتگو از مجلس ابن زیاد برخاست و بیرون رفت[۱۹]. وقتی که بیرون رفت، برخی از مردم گفتند: زید بن ارقم سخنان دیگری بر زبان جاری ساخت که اگر عبیدالله آنها را می‌شنید، حتماً او را به قتل می‌رساند. راوی این خبر می‌گوید: پرسیدم چه گفت؟

گفتند: زید هنگامی که از کنار ما می‌گذشت، گفت: «مَلِکَ عَبْدٌ حُرّاً; برده‌ای مالک آزاده‌ای شده است»؛ سپس افزود: «یا مَعْشَرَ الْعَرَبِ! اَلْعَبیدُ بَعْدَ الْیوْمِ، قَتَلْتُمُ ابْنَ فاطِمَةَ وَ أَمَّرْتُمُ ابْنَ مَرْجانَةَ، فَهُوَ یقْتُلُ خِیارَکُمْ وَ یسْتَعْبِدُ شِرارَکُمْ، فَرَضیتُمْ بِالذُّلِّ، فَبُعْداً لِمَنْ رَضِی بِالذُّلِّ»؛ (ای مردم عرب! شما پس از این روز، برده اید! فرزند فاطمه را کشتید و پسر مرجانه را فرمانروا ساختید. او کسی است که خوبان شما را می‌کشد و بدان شما را به بردگی و فرمانبری می‌گیرد، از رحمت خدا دورباد آن کس که به ذلّت و خواری راضی شد[۲۰].)

احادیث و آثار

زید بن اَرقَم، از جمله راویانی است که علی(ع) را نخستین اسلام آورنده یاد کرده و ایشان را از دیگران برتر دانسته اند[۲۱]. وی علاوه بر حدیث غدیر[۲۲]، از راویان حدیث کسا[۲۳] نیز بوده است. نووی می نویسد: زید، هفتاد حدیث از پیامبر(ص) روایت کرده که برخی از آنها در باره فضیلت علی(ع) هستند[۲۴]. احمد بن حنبل، روایات او را گزارش کرده که بیشتر آنها در باره فضائل اهل بیت(ع) است[۲۵].

درگذشت

سال مرگ زید مورد اختلاف است. ابن سعد در طبقات، حاکم در مستدرک، نیز در استیعاب و اُسْدُالغابة گفته‌اند وی در کوفه در ۶۸ق درگذشت. برخی درگذشتِ وی را در کوفه در روزگار حکمرانی مختار در سال ۶۶ قمری و برخی ۶۵ق را سال درگذشت وی دانسته‌اند[۲۶].

منابع

برگرفته از سایت زِید بن اَرقَم انصاری خزرجی،صحابی حاضر در مجلس عبیدالله بن زیادhttp://www.asrislam.com

پانویس

  1. الامین، اعیان الشیعه، ج۷، ص۸۷/ الاصابه، ج۲، ص۴۸۷.
  2. الامین، اعیان الشیعه، ج۷، ص۸۷-۸۸.
  3. تهذیب الأسماء و اللّغات: ج۱ ص۱۹۹.
  4. تهذیب الأسماء و اللّغات: ج۱ ص۱۹۹.
  5. الطبقات الکبری: ج۶ ص۱۸، الاستیعاب: ج۲ ص۱۰۹.
  6. ابن عبد البر،الاستیعاب، ج۲، ص۵۳۵ .
  7. رجال الطوسی: ص۳۹ ش۲۳۹ و ص۶۴ ش۵۶۵ و ص۹۴، ش۹۳۳ و ص۱۰۰ ش۹۸۰، رجال البرقی: ص۲، ص۷، رجال الکشّی: ج۱ ص۱۸۲.
  8. سوره منافقون–۸آیه.]
  9. سوره منافقون–آیه۷.
  10. الطوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۱۷۷-۱۸۲.
  11. الامین، اعیان الشیعه، ج۷، ص۸۸.
  12. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۵۳۶.
  13. علام الوری بأعلام الهدی، ص: 133 .
  14. الامین، اعیان الشیعة، ج۷، ص۸۸.
  15. رجوع کنید به: الامینی، الغدیر، ج۱، صص ۷۷-۹۲.
  16. گفتگوی زید و عبیدالله تا اینجا را شیخ مفید نیز در ارشاد (صص ۱۱۴-۱۱۵) با اندک اختلافی در عبارت، نقل کرده است.
  17. بحارالانوار، ج 45، ص 118 .
  18. المجلسی، بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۱۸.
  19. در بحارالانوار (ج ۴۵، ص۱۱۷) آمده است: او در حالی که صدایش به گریه بلند بود، از آنجا خارج شد.
  20. تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۶ و بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۱۶.
  21. شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید: ج۴ ص۱۱۹.
  22. الغدیر: ج۱ ص۲۹.
  23. شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید: ج۳ ص۲۰۷.
  24. تهذیب الأسماء و اللّغات: ج۱ ص۱۹۹.
  25. مسند ابن حنبل: ج۷ ص۷۴.
  26. الامین، اعیان الشیعه، ج۷، ص۸۷.