سبائیه

نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۵۲ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - 'رده: کلام ' به ' ')

سبائیه‏ از فرق «غلاة» شیعه و پیروان عبدالله بن سبا هستند که او را از نظر انتساب به پدرش عبدالله بن سبا و از طرف مادر عبدالله بن السوداء مى‏‌گفتند.

تاریخچه

عبدالله بن سبا در اصل از یمن و از یهودان صنعا بود و اظهار اسلام مى ‏کرد و به حجاز و بصره و کوفه آمد و در زمان عثمان به دمشق سفر کرد. اهل آن شهر او را بیرون کردند به مصر رفت و در انقلابى که علیه عثمان روى داد، از سردستگان مخالفان او به شمار مى ‏رفت و بعد از سال 40 هجری قمری در گذشت. پیروان عبدالله بن سبا نخستین کسانى بودند که قایل به غیبت حضرت على و رجعت او به این جهان شدند و گفتند او کشته نشده و نمی میرد تا زمین را که از ستم و بیدادگر انبار شده، پر از دین و داد کند. در مناقب و رجال کشى روایت شده که هفتاد مرد از قوم زط از سبائیه پیش حضرت على (ع) آمده و او را به زبان خود خدا خواندند و بر وى سجده کردند. حضرت فرمود: «ویلکم لا تفعلوا انما انا مخلوق مثلکم». یعنى واى بر شما این کار را نکنید که من مثل شما آفریده‏ اى بیش نیستم. چون از این عمل خوددارى نکردند، حضرت على (ع) فرمود: گودال هایى دراز کندند و در آن آتش ریختند و قنبر را گفت که: ایشان را برگرفته و به آتش اندازد و بدین ترتیب ایشان را هلاک ساخت. از بزرگان شیعه که قصه او را روایت کرده‏ اند محمد بن قولویه و شیخ طوسى و کشّى و دیگران هستند که غالب آن روایات به امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) مى ‏رسد. بنابراین، روایات و کتاب هاى «فرق الشیعة» نوبختى و «المقالات و الفرق» اشعرى و تواریخ اسلام، عبدالله بن سبا بر خلاف گمان کسانى که فکر کرده‌اند که چنین شخصى وجود نداشته و منشأ قصه او از طریق سیف بن عمر تمیمى (در گذشته در 170 ه) در ذکر حوادث سال 30 هجرى بوده است، شخصى تاریخى است، زیرا چنان که گفتیم، شیعه اخبار مربوط به عبدالله بن سبا را از راویان خود مانند کشى و شیخ طوسى نقل کرده‏ اند و آنان نیز آن اخبار را از ائمه (ع) نقل نموده ‏اند. در کتاب «البدء و التاریخ» سبائیه، طیاریه نیز خوانده شدند. ایشان مى ‏پنداشتند که نخواهند مرد و مرگ ایشان طیران جان هاى آنان در تاریکى آخر شب است و حضرت على (ع) زنده است و در ابرها زندگی می‌کند و هرگاه بانگ رعد بشنوند می‌گویند که على (ع) در حال غضب است و ایشان قایل به «تناسخ» و رجعت اند.

اعقتادات

عبدالله بن سبا اولین کسى بود که آهنگ واجب بودن امامت على (ع) را علنى کرد و از دشمنان وى بیزارى جست. از این جااست که مخالفان شیعه بر آن اند که بنیاد رافضى ‏گرى از یهودیت آمده است. بارى چون خبر شهادت حضرت على (ع) در مداین به عبدالله بن سبا رسید به آن کسی که خبر آورده بود گفت: تو دروغ مى‏ گویى، على نمرده است اگر مغز او را در هفتاد انبان مى‏ کردى و هفتاد گواه بر قتل او مى‏ گرفتى بازهم باور نمى ‏کردم، او کشته نشده و نخواهد مرد تا آن که سراسر زمین از آن او شود. در «فرق الشیعة» نوبختى آمده است که چون حضرت على (ع) به شهادت رسید، گفتند «او نمرده و نمیرد و کشته نشود تا این که تازیان را با چوب دست خود براند. ایشان نخستین دسته ‏اى بودند که پس از حضرت محمد (ص) قایل به توقف امامت حضرت على (ع) شدند. نو بختی اضافه می‌کند که عبدالله بن سبا در آغاز یهودى بود و سپس مسلمان شد و این سخنان گزاف را از زمانى که یهودى بود درباره یوشع بن نون جانشین موسى مى ‏گفت! و چون مسلمان شد همان سخنان را درباره على (ع) از سر گرفت. کشى از امام باقر (ع) روایت مى ‏کند که عبدالله بن سبا دعوى نبوت مى ‏کرد و مى‏ پنداشت که امیرالمؤمنین على (ع) خدا است. حضرت او را بخواند و وى بدان گفته ‏ها اقرار کرد و گفت یا على (ع) در دل من چنین راه یافت که تو خدایى و من پیغمبرم. حضرت فرمود واى بر تو، شیطان بر تو دست یافته است. خدا مادرت را به عزایت بنشاند و او از توبه ابا مى‏ کرد. آن حضرت همچنان او را سه روز توبه مى ‏داد و چون توبه نکرد او را با آتش سوزاند. ماجراى عبدالله بن سبا و غلو او درباره حضرت على (ع) به طور مکرر در احادیث شیعه آمده است و مورخان اسلام چون طبری و مسعودى و دیگران با اختلاف، روایات آن را بیان کرده‌اند. [۱]

[۲] [۳] [۴] [۵] [۶] [۷] [۸]

پانویس

  1. مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ دوم، ص 226 با ویرایش و اصلاح عبارات
  2. نوبختی فرق الشیعة، ترجمه و تحقیق محمد جواد مشکور، طبع تهران، مرکز انتشارات علمى و فرهنگى، ص 22 و 23
  3. عسقلانی ابن حجر، لسان المیزان، 6 جلدی، چاپ حیدرآباد دکن، سال 1331، ج3، ص 289
  4. اشعری قمی سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، تحقیق دکتر محمد جواد مشکور، چاپ تهران، سال 1963 میلادی، ص 20 و 23
  5. رجال کشّى، ص 106- 108.
  6. رجال مامقانى، ج 2، ص 183- 184.
  7. مقدسی مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، به اهتمام و با ترجمه فرانسوى کلمان هوار، چاپ پاریس، سال 1919- 1899 م‏یلادی، ج5، ص 129
  8. ابن عساکر، التهذیب، ج 7، ص 428.