میرزا حبیب الله رشتی
میرزا حَبیبُ اللّٰهِ رَشْتی، فرزند محمدعلی خان گیلانی، از بزرگترین فقهای اصولی شیعه و از شاگردان و ادامهدهندگان فقه شیخ انصاری بود. وی در رشت، قزوین و نجف علوم اسلامی را از استایدی چون شیخ عبدالکریم ایروانی، صاحب جواهر، شیخ انصاری فرا گرفته و به درجه اجتهاد رسید. پس از درگذشت شیخ انصاری به ریاست علمی نجف رسید و به تدریس و تربیت شاگردان پرداخت. اصلیترین شاخصۀ شخصیت علمی حبیبالله رشتی، جایگاه او بهعنوان فقیهی اصولی که بهویژه با تألیف برخی آثار عملاً به مثابۀ ادامهدهندۀ روش علمی استاد خود، شیخ انصاری بود. بدائع الافکار مهمترین کتاب اصولی حبیبالله رشتی است و تالیفات بسیار دیگری از او برجای مانده است.
نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.
یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ۱۰:۰۵، ۲۰ سپتامبر ۲۰۲۲؛
نام | میرزا حبیب الله رشتی |
---|---|
القاب و سایر نامها | آیتالله • میرزای رشتی • محقق رشتی • جیلانی • حبیبالله جیلانی رشتی • حبیبالله رشتی نجفی • حبیبالله بن محمد علی • میرزا حبیبالله رشتی |
زاده | ۱۲۳۴ • املش • گیلان • ایران |
درگذشت | ۱۳۱۲ • نجف • عراق |
استادان | عبدالکریم ایروانی • محمد حسن نجفی • شیخ مرتضی انصاری دزفولی |
شاگردان | سید محمدکاظم یزدی • سید محمدعلی شهرستانی • آقا ضیاءالدین عراقی • میرزا حسین نائینی • شیخ فضلالله نوری • سید ابوالحسن اصفهانی • ملا محمد خمامی • میر بحرالعلوم رشتی • حاجی آقا میر رشتی • شیخ الشریعه • سید حسین طباطبایی قمی • و … |
آثار | حاشیه بر نجاه العباد • کشف الظلام فی حل معضلات الکلام • الامامه التعادل و التراجیح • بدایع الافکار • اجتماع الامر و النهی • رساله فی مقدمه الواجب • رساله فی المشتق • و … |
دین و مذهب | اسلام • تشیع |
ولادت
میرزا حبیب الله رشتی فرزند میرزا محمد علی خان فرزند جهانگیر خان قوچانی گیلانی، دانشمند و محقق ژرف نگر، از بزرگترین فقهای جهان تشیع و یگانهی دوران خود بود. پدرانش در اصل اهل قوچان بودند كه در سالهای آغازین قرن یازدهم به گیلان كوچانده شده و از آن پس در گیلان ساكن شدند[۱]. میرزا حبیب الله سال 1234 ق. در املش[۲] چشم به جهان گشود و پدر خود را كه مدتها در انتظار بود شاد كرد. آری میرزا محمد علی خان كه از نیك مردان روزگار و حاكم منطقه بود خوابهایی دیده بود كه این فرزند را از طلایه داران قرن نشان میداد[۳]. او در سالهای نخستین زندگی حبیب الله در تكاپوی یافتن معلمی مؤمن و دانا بود تا فرزندش گامهای اول ترقی را در زادگاه بپیماید[۴]. چنین بود كه حبیب الله در خانه، نخستین كلمات را از قرآن آموخت.
دوازده ساله بود كه از املش به لنگرود و سپس به رشت عزیمت نمود تا بر اندوختهاش افزوده و پاسخی در خور پرسشهایش بیابد. هیجده بهار را دیده بود كه به خواست پدر در میهمانی یكی از خوانین (امین دیوان لاهیجی) منطقه حضور یافت. خان حاكم با استفاده از قدرت و نفوذش تصمیم به پایمالی حق رعیتی داشت كه با مخالفت سرسخت شیخ حبیب الله جوان روبرو شد. چون نصایح روحانی جوان كارگر نیفتاد به نشانی اعتراض مجلس مهمانی را ترك كرد و از همان روز تصمیم به ترك دیار گرفت[۵].
حوزه علمیه قزوین
شیخ حبیب الله در پی آرمانی بلند راه هجرت پیش گرفت و عازم حوزه علمیه قزوین شد. پدرش كه او را به دلیل شهامت و ارادهی شگفتش میستود برای تهیه لوازم زندگی، او را تا قزوین همراهی نمود[۶]. او در قزوین استادی عالیمقام یافت كه «شیخ عبدالكریم ایروانی» نام داشت. استادی كه در فقه و اصول نامور و ممتاز بود. شیخ حبیب الله هفت سال پیاپی از محضر ایشان بهره گرفت و در همان شهر به خواست پدر، با خانوادهی ارباب وصلت نمود. مشی زاهدانهی استاد تأثیر شگرفی در او نهاد به گونهای كه از آن پس خود به زندگی زاهدانه روی كرد و تا پایان عمر بر روش پسندیدهی استاد وفادار ماند.
در 25 سالگی، سیراب از سرچشمه معارف دینی به مقام عالی اجتهاد نائل آمد[۷] و با نظر شیخ عبدالكریم ایروانی خود را مهیای سفر به املش نمود. سال 1259 ق. از قزوین به املش بازگشت و چهار سال مرجع امور دینی مردم بود. برپایی نماز جماعت، هدایت و ارشاد مردم، پاسخگویی به پرسشهای اعتقادی و قضاوت عادلانه او موجب شده بود مردم ارادتی عاشقانه به مجتهد جوان داشته باشند اما او دوست داشت سفری به دیار اهل بیت نماید و از اساتید آن سامان بهره جوید. آری او تصمیم گرفت به نجف اشرف رفته و از حوزهی علمیهی آن شهر مقدس جرعه جرعه شراب معرفت نوشد. مردم كه از حضورش غرق محبت بودند، او را با عواطفی وصف ناپذیر بدرقه نمودند و او، همسر و فرزندش محمد را به خدای بیهمتا سپردند.
حوزه علمیه نجف
شیخ حبیب الله مجتهد املشی در سال 1263 ق. وارد نجف شد و در حلقه شاگردان فقیه كبیر شیخ محمد حسن نجفی (صاحب جواهر) به كامجویی نشست. او تا سال 1266 ق. كه سال وفات صاحب جواهر بود از كلاسش بهره برد و از آن فقیه نامور اجازهی اجتهاد دریافت داشت[۸].
پس از آن به درس شیخ اعظم شیخ مرتضی انصاری دل بست و تا پایان زندگی پر افتخار شیخ اعظم از شاگردان ممتاز درس وی بود. شیخ حبیب الله فرموده بود: «با آنكه هفت سال پیش از فوت شیخ از درس او مستغنی بودم ولی از هنگام ورود در جلسه شیخ تا موقع تشییع جنازهاش بحثی از ابحاث او از من فوت نشد[۹].»
خودداری از پذیرفتن مرجعیت
وی با اینکه سرآمد شاگردان شیخ انصاری بود، بعد از درگذشت شیخ، وجوهات شرعی را نمی پذیرفت و هیچ گاه به دنبال مرجعیت نبود[۱۰] و در مقابل اصرار شاگردان برای قبول مرجعیت، آنان را به میرزای شیرازی ارجاع میداد[۱۱].
علت این امر را می توان به سجایای اخلاقی وی نسبت داد. ایشان توجه عمیق و کارشناسانه به حفظ کیان مرجعیت داشت و حمایت همه جانبه خود از میرزای شیرازی را در ارجاع مردم و مقلدان به ایشان نشان داد. مرحوم میرزا حبیبالله حتی وجوهات را قبول نمیکرد و همه را به سامرا و به میرزای شیرازی ارجاع می داد. از همه اینها مهمتر مأیوس کردن حکومت قاجار برای ایجاد شکاف بین علمای ایران است. حاکمان وقت قاجار هر چه تلاش کردند که میرزای رشتی را در مقابل میرزای شیرازی قرار بدهند، موفق نشدند.
آثار ماندگار
آثار میرزا حبیب الله جلوهگاه تلاشهای شبانه روزی اوست. وی كاوشگری گنج یاب بود كه هر گاه معدنی نوین مییافت از جواهر آن استخراج میكرد و بر دانش طلبان ارزانی میداشت.
علم اصول
رسالة فی الضد و اقتضاء الامر بشیء النهی عنه و عدمه، التعادل و التراجیح، بدایع الافكار، اجتماع الامر و النهی، رسالة فی مقدمة الواجب، رسالة فی المشتق، التقریرات.
علم فقه
كتاب الطهارة الحاشیة علی المكاسب، كتاب الزكاة، كتاب الاجارة، الالتقاط، كتاب العضب، كتاب القضاء و الشهادات، الوقوف و الصدقات، رسالة فی اللباس المشكوك، حاشیة علی منهج الرشاد، حاشیة علی نجاة العباد، حاشیة علی النخبة.
علم تفسیر
حواشی بر تفسیر جلالین، و علم كلام: الامامة، كاشف الظلام فی حل معضلات الكلام است. نسخههای خطی از آثار محقق رشتی كه میرفت در غبار زمان به فراموشی سپرده شود اخیراً به كتابخانه آیت الله نجفی مرعشی سپرده شد و اكنون در كاروان نسخههای خطی آن كتابخانه ماندگار است.
تقریرات
از انبوه شاگردان كوشا و دانشمند محقق رشتی، بسیاری تقریرات درس ایشان را نوشتهاند كه در گرامی داشت مقامشان نام برخی از آنان میآید: سید حاج میرزا حسن همدانی، سید صادق قمی، میرزا باقر فرزند میرزا محمد علی، شیخ حسن تویسركانی، شیخ محمد باقر فرزند محمد جعفر بهاری همدانی، سید ابوالقاسم فرزند معصوم حسینی اشكوری ...
اجازات
محقق رشتی از صدور اجازهی اجتهاد به شدت پرهیز داشت و تنها برای اندكی از شاگردان برگزیده اجازهی اجتهاد نگاشت. نام برخی شاگردان ارجمند وی كه مفتخر به اجازهی نقل روایت و اجتهادند ذكر میشود. حاج آقا مجتهد رشت (اجتهاد)، سید عبدالكریم فرزند سید حسن اعرجی (روایت)، حاج میرزا احمد دیلارستاقی لاریجانی (اجتهاد)، سید علی آقا میری دزفولی (اجتهاد)، ... .
شاگردان
نظرگاه همهی اندیشمندان حوزه بر شیوهی نقادانه محقق رشتی در تدریس و دیگر پهنههای علمی، پدید آور محفل علمی شكوهمندی بود كه دلدادگان آن، پس از كامجویی هر یك چون ستارهای درخشان، روشنگر جامعهی خویش شدند. برخی مرجع دینی شدند و عدهای رهبر حركتهای سیاسی و اجتماعی دیار خویش و دستهای نیز در عرصهی تدریس و تحقیق طلایه دار حوزه بودند.
- آیت الله العظمی سید محمد كاظم یزدی،
- آیت الله العظمی آقا ضیاء الدین عراقی،
- آیت الله العظمی حاج میرزاحسین نائینی،
- آیت الله شیخ شعبان دیوشلی (لنگرودی)،
- آیت الله شیخ عبدالله مازندرانی (لنگرودی)،
- آیت الله شهید شیخ فضل الله نوری،
- آیت الله شهید حاج آقا میر بحرالعلوم رشتی،
- آیت الله شهید شیخ علی رشتی،
- آیت الله شهید شیخ عبدالغنی بادكوبهای،
- آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی،
- آیت الله سید ابوالقاسم اشكوری.
پانویس
- ↑ گوشههایی از تاریخ گیلان، شیخ بهاء الدین املشی، ص 35.
- ↑ ر. ك: دایره المعارف تشیع، ج 2، ص 509.
- ↑ زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، مرتضی انصاری، ص 261.
- ↑ مقدمهی كتاب القضاء (میرزای رشتی)، تحقیق: سید احمد حسینی، ج 1، ص 9.
- ↑ نقل از: حاج فتح الله صوفی.
- ↑ زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص 262.
- ↑ گنجینه دانشمندان، شیخ محمد رازی، ج 5، ص 174.
- ↑ اعیان الشیعه، علامه سید محسن امین، ج 9، ص 149.
- ↑ زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص 262 و 95.
- ↑ امین، اعیان الشیعه، ج۴، ص۵۵۹؛ حسینی، مردان علم در میدان عمل، ص۱۹۳؛ مدرسی، تاریخ روابط ایران و عراق، ص۲۰۸.
- ↑ مجله نور علم، جامعه مدرسین حوزۀ علمیه قم،ش ۴۲. نقل از پندهایی از رفتار علمای اسلام، ص۶۵.