خوارج
خوارج گروهی از افراد خودسر عضو سپاه علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) در جنگ صفین بودند که در پی طرح مسئله حکمیت و پذیرش آن از سوی امام، با آن مخالفت کرده و راه خود را از حضرت جدا کردند و در مقابل ایشان قرار گرفتند. در نگاه خوارج حکمیت خطا بوده و همه کسانی که به آن راضی شدند خصوصا امام علی (علیهالسّلام) میبایستی از این خطا توبه میکردند.
خوارج | |
---|---|
نام | خوارج |
عقیده | 1.تکفیری. 2. مردم باید خلیفه مسلمین را انتخاب کنند. بنابراین، خلیفه از طریق نصّ و استخلاف، انتخاب نمیشود و نیز قریشی بودن شخص و....امتیازی برای داوطلب خلافت نخواهد بود. 3. برابری میان عرب و موالی. 4. گناهکاران برای همیشه مستحق عذاباند. |
مفهومشناسی خوارج
خوارج در لغت جمع خارجی و در اصطلاح عام به معنای سرکشی و شورش علیه امام برحق مسلمانان است.[۱]. اما خوارج در معنای خاص مربوط به گروهی است که در جنگ صفین در سالهای 36 و 37 قمری و به دلیل پذیرش حکمیت شورش کرده علیه امام حق برخاستند و عنوان دومین اختلاف بین مسلمانان را از آن خود کردند.[۲][۳][۴].
علت پیدایش خوارج
شواهد تاریخی گواه بر این نکته است که فرقه مذکور پس از آن به وجود آمد که حضرت علی (علیهالسّلام) با نقض حکمیت از سوی معاویه مخالفت کرد. خوارج اگرچه خودشان در ابتدا مسئله حکمیت را مطرح کرده بودند، اما بعد از پذیرش حکمیت از سوی امام علی (علیهالسّلام) و خاتمه یافتن جنگ، از رای خود پشیمان شده و با سر دادن شعار «لا حکم الا لله»، خواهان ادامه جنگ شدند و پذیرش حکمیت را کفر دانستند و امام را دعوت به توبه کردند و در اعتراض به امیرمؤمنان علی (علیهالسّلام) گفتند: «تو در دین خدا داوری را به مردان سپردی، در حالی که خداوند میگوید تنها حکم از آن خدا است.»ولی امام با استناد به آیه «أَوْفُوا بِالْعُقُود»[۵] بر عهد و پیمان خود وفا کرد و حاضر نشد که آن را نقض کند. پس از آنکه امام به کوفه و معاویه به شام بازگشت، مخالفان حکمیت از امام علی جدا شدند و به حروراء در نزدیکی کوفه رفتند[۶][۷] و در ادامه به خوارج یا حروریّه شهرت یافتند. در جریان حکمیت، عمروبن عاص که داور شام بود، با ترفندی دغلکارانه توانست ابوموسی اشعری را که داور عراق بود، فریب دهد. عدهای از لشکر امام علی (علیهالسّلام) که متوجه این نیرنگ شدند، به حضرت اعتراض کردند که نمیبایستی زیر بار حکمیت میرفتی! این تعداد در ابتدا جمعیت چندانی را تشکیل نمیدادند، اما به مرور بر شمار آنها افزوده شد و سرانجام در منطقهای به نام حروراء تجمع کرده اعلان جنگ کردند. امام در این جنگ شکست سختی بر آنان وارد کرد. خوارج هر چند به ظاهر در این نبرد نابود شدند، اما انحراف اعتقادی آنان در خط و سیر جغرافیای اسلام ماندگار و به مکتبی خاص تبدیل شد و هم اکنون نیز در بستر تفکر داعش و سایر گروهکهای تکفیری ادامه دارد.
تاثیر حضور خوارج در جامعه اسلامی
خوارج یکی از گروههای تاثیرگذار پر حاشیه در فضای تاریخ اسلام بود. مهمترین تاثیر این فرقه، ایجاد انشعاب و دودستگی در سپاه امام علی علیهالسّلام بود[۸][۹].این حادثه موجب شد تا اولین گروه معارض دینی در اسلام شکل بگیرد[۱۰][۱۱][۱۲]. این فرقه در آغاز پیدایش صرفا حرکتی سیاسی داشت، اما در زمان خلافت عبدالملک مروان، رویکرد خود را تغییر داده در تعالیم خود مباحث کلامی را وارد کردند[۱۳]. تاریخنگارانی چون طبری و ابن اعثم کوفی معتقدند مقابله خوارج با امام علی (علیهالسّلام) که منجر به شهادت حضرت شد، راه را برای تصاحب حکومت از سوی معاویه باز کرد[۱۴][۱۵]. البته خوارج در زمان امام حسن (علیهالسّلام) جهت مقابله با معاویه، به سپاه امام پیوستند[۱۶][۱۷]. همچنین پس از صلح حضرت، مبارزه با معاویه و امویان را ادامه دادند[۱۸][۱۹][۲۰][۲۱]. خوارج، امویان و پیروانشان را کافر میدانستند و معتقد بودند که برای ریشهکن شدن ظلم باید با هر کسی که کافر است، مبارزه کرد[۲۲]. فرقه مذکور در قیامهای معروفی که در ضدیت با امویان شکل گرفت، شرکت کردند و به افرادی چون عبدالله بن زبیر و زیدبن علی و ابومسلم خراسانی یاری رساندند[۲۳][۲۴][۲۵][۲۶]. با این حال، در برخی از موارد با والیان اموی همراه شدند و از طرف آنها به مناصبی رسیدند.[۲۷][۲۸][۲۹] و در برخی از موارد نیز خود عهدهدار خلافت شده در مناطقی از شهرها با عناوینی چون چون خلیفه، امام و امیرالمومنین حکومت کردند.[۳۰][۳۱][۳۲][۳۳]. بنیامیه در مناطقی چون عراق و ایران سعی در سرکوبی شدید خوارج داشتند.[۳۴][۳۵]. البته این رویاروییها به تدریج موجب ضعف دولت اموی شده در نهایت به سقوط دولت آنان انجامید.[۳۶][۳۷][۳۸].
مبانی اعتقادی خوارج
مبانی مهم اعتقادی خوارج عبارتاست از:
تکفیر
خوارج در این عقیده اجماع دارند که مرتکب کبیره را کافر و از ساکنان جحیم میدانند[۳۹][۴۰]. در واکنش به این عقیده خاص خوارج که مخالف عقاید شیعه، مرجئه و معتزله بود[۴۱][۴۲] و در ادامه به شکلگیری مکاتب مرجئه و معتزله انجامید؛ دو نکته به دست میآید:
نکته اول سرزمینی که خوارج در آن حکومت نکند، دارالکفر است و کسی که در چنین سرزمینی ساکن شود، کافر است و باید با او مبارزه کرد. همچنان که خلیفه یا حاکم دینی اگر مرتکب کبیرهای بشود، مسلمان نیست و اقدام علیه او واجب خواهد بود.[۴۳][۴۴].
نکته دوم خوارج مناطقی را که تحت سلطه چنین حاکمی باشد، سرزمین کفر میپندارند و ریختن خون مردم ساکن در آن مناطق را جایز دانسته دست به کشتارهای وسیع میزنند. این نوع کشتارها در طول حیات سیاسی این فرقه وجود داشته و همچنان ادامه دارد[۴۵][۴۶][۴۷].
خلافت خوارج معتقدند که مردم باید خلیفه مسلمین را انتخاب کنند. این اساس عقیده خوارج درباره خلافت است. بنابراین، خلیفه از طریق نصّ و استخلاف، انتخاب نمیشود و نیز قریشی بودن شخص و....امتیازی برای داوطلب خلافت نخواهد بود. خلیفه مسلمین پس از انتخاب حق ندارد کسی را مامور به داوری در امر حکومت کند.[۴۸][۴۹][۵۰][۵۱]. همچنین معتقدند که خلافت ابوبکر و عمر و نیز خلافت عثمان فقط در سالهای نخست صحیح بوده است و چون عثمان در ادامه مرتکب بدعت شد، برکناری و قتل او واجب شد. همچنین اعتقاد دارند که چون خلافت امری انتخابی است، از این جهت امام علی (علیهالسّلام) و نسل حضرت نیز باید با انتخاب مردم به خلافت برسند[۵۲]. علاوه، خروج علیه امام سنتشکن؛ واجب است.
برابری میان عرب و موالی خوارج حقوق و تکالیف عرب و موالی را مساوی هم میدانند و معتقدند گناهکاران برای همیشه مستحق عذاباند[۵۳][۵۴][۵۵][۵۶].
پانویس
- ↑ محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، تحقیق احمد فهیمی، بیروت، انتشارات دارالکتب العلمیة، ج۱، ص۱۳۱.
- ↑ نصر بن مزاحم منقری، وقعة صفین، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، قاهره، انتشارات مؤسسة العربیة الحدیثة، سال ۱۳۸۲ ش، چ اول، چاپ افست قم، انتشارات مکتبة المرعشی النجفی، ص۲۱۱ به بعد.
- ↑ محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، تحقیق احمد فهیمی، بیروت، انتشارات دارالکتب العلمیة، ج ۱، ص۱۰۶.
- ↑ ابن خلدون عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، انتشارات دارالفکر، چ دوم، سال ۱۴۰۸ ق، ج۳، ص ۱۷۸.
- ↑ سوره مائده، آیه 1.
- ↑ نصر بن مزاحم، همان، ص ۵۱۳-۵۱۴.
- ↑ جریر طبری، تاریخ الطبری، بیروت، سال ۱۴۰۳ ق، ج ۵، ص۶۳، ۷۲، ۷۸.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، سال ۱۴۱۷ ق، ج ۳ ، ص۱۱۳.
- ↑ جریر طبری، همان، ص ۶۲.
- ↑ عامر النجار، الخوارج عقیدة و فکرا و فلسفة، ۱۹۸۸ م، ص ۱۴۴.
- ↑ معیطه احمد، الاسلام الخوارجی، سال ۲۰۰۶ م، ص ۱۴، ۱۷.
- ↑ ناصر بن عبدالکریم العقل، الخوارج اول الفرق فی تاریخ الاسلام، سال ۱۴۱۹ ق، ص ۲۴-۲۵.
- ↑ ابوالنصر، الخوارج فی الاسلام، سال ۱۹۴۹ م، ص ۴۱، ۱۰۱-۱۰۲.
- ↑ جریر طبری، همان، ص ۷۸.
- ↑ ابن اعثم کوفی، الفتوح، سال ۱۴۱۱ ق، ج ۵، ص ۵۷-۵۸.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، سال ۱۴۱۴ ق، ج ۲، ص۱۰.
- ↑ بهاء الدین اربلی، کشف الغمّة فی معرفة الائمة، سال ۱۴۰۵ ق، ج ۲، ص ۱۶۲.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، همان، ج ۵، ص ۱۶۹.
- ↑ جریر طبری، همان، ص ۱۶۵-166.
- ↑ جعفر مرتضی عاملی، علی (ع) و الخوارج، سال ۱۴۲۳ ق، ج ۲، ص ۵۱.
- ↑ سهیر قلماوی، ادب الخوارج فی العصر الاموی، سال ۱۹۴۵ م، ص۱۵۰-۱۵۱
- ↑ جعفر سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، سال ۱۳۷۱ ش، ج ۵، ص ۱۵۸-۱۷۴.
- ↑ محمد بن اسماعیل بخاری، التاریخ الصغیر، سال ۱۴۰۶ ق، ج ۱، ص ۱۹۲ -۱۹۳.
- ↑ احمد بن یحی بلاذری، همان، ج ۵، ص۳۶۰، ۳۷۳.
- ↑ مولف ناشناخته،اخبار الدولة العباسیة، سال ۱۹۷۱م، ص ۲۹۷-۳۰۰.
- ↑ ابو سعید بن نشوان الحمیری،الحور العین، سال ۱۹۷۲ م، ص ۱۸۵-۱۸۷.
- ↑ ابن اعثم کوفی، همان، ج ۴۷، ص ۲۷۴.
- ↑ شیخ مفید، الاختصاص، سال ۱۴۰۲ ق، ص۱۲۲.
- ↑ جعفر مرتضی عاملی، همان، ص ۷۱-۷۶، ۹۴-۹۶.
- ↑ علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، بیروت، ج ۴، ص ۲۶-۲۷.
- ↑ ابن حزم اندلسی، الفصل فی الملل والاهواء والنحل، سال ۱۳۲۰ ق، ص ۳۸۶.
- ↑ یاقوت حموی، معجم الادباء، سال ۱۹۹۳ م، ج ۱ ، ص ۲۸ .
- ↑ ابن کثیر، البدایة والنهایة، سال ۱۴۰۷ ق، ج ۱۰، ص۳۰.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، همان، ج ۶، ص۳۰.
- ↑ ابن قتیبه دینوری، الأخبار الطوال، سال ۱۹۶۰ م، ص۲۷۰-۲۷۷.
- ↑ جعفر مرتضی عاملی، دراسات و بحوث فی التاریخ و الاسلام، سال ۱۴۱۴ ق، ج ۱، ص ۳۹-۴۰.
- ↑ نویسنده ناشناخته،اخبار الدولة العباسیة،سال ۱۹۷۱م، ص۲۵۱.
- ↑ علی بن حسین مسعودی، همان، ج ۴، ص ۷۹-۸۰
- ↑ مقدسی مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، بور سعید، انتشارات مکتبة الثقافة الدینیة، بیتا، ج ۵، ص ۱۴۲،
- ↑ ابن عبری، تاریخ مختصر الدول، بیروت، انتشارات دار الشرق، چ سوم، سال ۱۹۹۲ م، ص ۹۷.
- ↑ مطهر بن طاهر مقدسی، همان.
- ↑ علی بن حسین مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج ۳، ص ۱۳۸، تحقیق اسعد داغر، قم، انتشارات دارالهجرة، چ دوم، سال ۱۴۰۹ ق.
- ↑ مطهر بن طاهر مقدسی، آفرینش و تاریخ، ترجمه محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، انتشارات آگاه، چ اول، سال ۱۳۷۴ ش، ج ۱، ص ۹۴ .
- ↑ علی بن حسین مسعودی، همان.
- ↑ ابوحنیفه احمد بن داود دینوری، الاخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر، قم، انتشارات الرضی، سال ۱۳۶۸ ش، ص ۲۰۵ - ۲۰۶ .
- ↑ عبدالرحمن بن محمد ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، انتشارات دارالفکر، چ دوم، سال ۱۴۰۸ ق، ج ۲، ص ۶۳۹ .
- ↑ همان، ج ۳، ص ۱۸۲.
- ↑ ابوالحسن اشعری، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، تحقیق محییالدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة النهضة المصریة، سال ۱۳۶۹ ق ج ۱، ص ۴۵۴ .
- ↑ همان، ص 157.
- ↑ محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، تحقیق احمد فهیمی محمد، بیروت، نشر دارالکتب العلمیة، ج ۱، ص ۱۳۴.
- ↑ همان، ص 119.
- ↑ همان، ص ۱۳۵.
- ↑ همان، ص۱۳۲.
- ↑ عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، تحقیق و تصحیح محمد محیالدین عبدالحمید، مصر (قاهره)، مکتبة محمد صبیح و اولاده، بیتا، ص ۲۵ .
- ↑ همان، ص 73.
- ↑ همان، ص ۷۳ ـ ۷۴.