صادق سلام
صادق سلام مورخ تاریخ اسلام در فرانسه است. ایشان که شرقشناس پرآوازهٔ فرانسوی میگوید: آمارهایی که در آغاز دههٔ نود قرن بیستم به دست آمد، نشان میدهد که دین اسلام به لحاظ جمعیتی، رتبهٔ دوم را در فرانسه داراست.
مهمترین فعالیتها
«صادق سلام»[۱] در مقدمهای که بر کتاب: «اسلام و مسلمانان در فرانسه» نوشته، چنین آورده: کاری که وی کرده نتیجۀ تجربه و پژوهشی طولانی است که توانسته فرآوردههای متفاوتی را عرضه کند که پرسشهای جوهری را به دور از تصویرهای از پیش آماده طرح میکند.
ایشان در کتاب تازهٔ خود (فرانسه و مسلمانان) خواسته تا بر زمینههای نزاعی حقیقی که تغذیه کننده نگرههای منفی نسبت به اسلام است، پرتو افکند. هم چنین در بیان سکولاریسم گفته: که جوهرش جدایی میان دین و دولت و تشویق آزادی بیان و حقوق بشر است؛ ولی در فرانسه در تعامل با مسلمانان و دینشان چنین نیست و با اسلام و مسلمانان به گونهای رفتار میشود که با رسالت سکولاریسم که فرانسه به آن ـ بهعنوان دستاورد بشری و تمدنی درخشان ـ افتخارمیکند منافات دارد. چنین رفتاری با مسلمانان و اسلام در فرانسه، شگفتیبرانگیز است.
هدف از عنوان کتاب «فرانسه و مسلمانان»
وی از انتخاب عنوان کتابش چنین میگوید: من جنبه مشخصی از تاریخ اسلام معاصر و فرانسه را با هم یکجا مطالعه کردهام. من به عکس برخی پژوهشگران که عادت داشتهاند در طول ربع قرن گذشته مطالعات اسلامی را سیاسی کنند به آنچه در افغانستان، مصر، چچن و... رخ میدهد، پرداختهام. برخی آنان چندین جلد کتاب منتشر کردهاند و نام آن را بررسی اوضاع مسلمانان فرانسه نهادهاند؛ ولی تنها به حرکتهای بنیادگرا و تندرو پرداختهاند؛ اما من کوشیدهام، تا به این پرسش پاسخ دهم که فرانسه با مسلمانان که نه گرایش به جنبش اخوانالمسلمین دارند، نه به جریان وهابی و نه جنبش سلفی و تنها خواهان برخورداری از حقوق شهروندی و اجرای اصل برابری بر پیروان دین اسلام هستند، چگونه رفتار کرده است؟
تاریخ اسلام در فرانسه
آنچه پیرامون موضوع اسلام در فرانسه منتشر میشود، برجنبشهای تندرو و دهشتافکن تمرکز میکنند. این گزینهها به لحاظ علمی قابل انتقاد هستند. بهترین راه برای جبران این نقص، بررسی موضوع از زاویه تاریخی است. این کار با توجه به قدمت پیشین روابط مستقیم میان فرانسویان و مسلمانان که به زمان حملهٔ ناپلئون بناپارت، به مصر میرسد، کاملا ممکن است. گذشته از این، دهها هزار مسلمان، پس از اخراج از اسپانیا، از سال 1609 میلادی، به بعد، در فرانسه مستقر شدند.
شخصیت ژنرال ژاک عبدالله مینو
حملهٔ ناپلئون بناپارت به مصر، آغاز دورهٔ تازهای در تاریخ اسلام بوده است؛ زیرا بسیاری از مسلمانان از این دوره به مطالعهٔ چگونگی پذیرش ابعادی از مدرنیته اروپایی پرداختند؛ همزمان شمار فرانسویانی که به مطالعهٔ اسلام اهتمام یافتند، رو به فزونی نهاد. این اهتمام در برخی اینان، از حوزهٔ فکری و تاریخی، به حوزهٔ معنوی و عقیدتی کشیده شده و در نتیجه، از همین زمان؛ یعنی زمان حملهٔ ناپلئون به مصر، شمار زیادی از فرانسویان، به اسلام روی آوردند و مسلمان شدند. پرآوازهترین این تازه مسلمانان فرانسوی، ژنرال ژاک عبدالله مینو است که پس از مسلمان شدن به جای «کلیبر»، فرماندهی ارتش فرانسه را در مصر بر عهده داشت. عبدالله مینو با زنی مسلمان به نام لاله زبیده ازدواج کرد و از او صاحب فرزندی شد که نام او را علی گذاشت. ناپلئون بناپارت پس از درگذشت ژنرال عبدالله مینو به همسر و فرزندش که پس از بازگشت وی از مصر همراه او در ایتالیا ساکن شده بودند توجهای ویژه داشت. لاله زبیده سالهای طولانی در پاریس سکونت کرد، پس از مرگ در قبرستان پدر لاشاز دفن شد. وی همواره پوشش اسلامی خود را (حجاب سیاه رنگ) حفظ کرد و این یعنی سیاست بر گرایشهای درونی افراد حاکم نیست.
مجله اسلام و نقش آن در فرانسه
«مجله اسلام» در سال 1895 میلادی، شروع به کار کرد. در آن زمان مؤسسهٔ کاستون دوجاریک اهمیت قضایای اسلامی را در تأمین منافع عالیه فرانسه احساس کرده بود. وی مشوق جهتدهی مطالعات اسلامی برای بهبود روابط فرانسه با مسلمانانش بود و این مجله مقامات فرانسوی را ترغیب کرد تا مجتمعی مسکونی اسلامی در پاریس تأسیس کند تا فرانسه در صدر کشورهایی باشد که به نومسلمانان در اروپا کمک میکنند. دوجاریک از شرق شناسانی که در توصیف جنبشهای اسلامی سیاسی یا نظامی به دهشتافکنی راه مبالغه میپیمودند انتقاد میکرد. آنان از پس این توصیف و تصویرها انگیزههای مالی داشتند؛ اما دوجاریک آنها را به بهبود روابطشان با مسلمانان و کمک به رشد اجتماعی و علمیشان و اعطای حقوق کامل شهروندی به آنان فرا میخواند. وی پیشبینی میکرد که اگر به نصیحتهایش عمل نشود، جنبشهای ضداستعماری ظهور خواهند کرد.
جایی برای اظهار نظر متفکران
این مجله ستونهایش را به روی متفکران مسلمان گشود؛ متفکرانی چون سعید حلیم از عثمانی، قاسم امین از مصر، مصطفی کمال ابن خوجه از الجزایر این دانشوران مسلمان، در مجله اسلام مطلب مینوشتند. این مجله به مدت ده سال، در زمینهٔ مطالعات اسلامی و به طورمشخص، تعیین خط مشی سیاست فرانسه در تعامل با اسلام، به گونهای متفاوت با سیاست دوران استعمار، فعال بوده است؛ زیرا این مجله، گفتوگوی میان فرهنگها و ادیان و تمدنها را که امروز نیز همچنان موضوعی شایستهٔ اهتمام است، تشویق میکرد. امروزه نیز بحرانهایی مشابه بحرانهایی که دوجاریک و همکارانش مانند لامیراس را به مطالعه اسلام و مسلمانان واداشت، طرح میشود.
نظریهٔ ارنست رنان دربارهٔ اسلام
ارنست رنان، موضعی منفی و به غایت کینه توزانه در برابر اسلام داشت؛ زیرا وی اوضاع ناگوار مسلمانان را مبنای تحلیل خود از اسلام قرارد داده بود. او این اوضاع را با آموزهای دین اسلام در آمیخت و چندین نسل از روشنفکران و تحصیل کردگان فرانسوی را تحت تأثیر این نگره نادرست خود قرار داد که هنوز نیز تأثیرات و رسوبات آن برجاست. با این حال، جریان اثباتگرا و پیروان اگوست کنت، با ارنست رنان، بر سر نوع نگاهی که به اسلام داشت، مخالف بودند؛ اگرچه وی به دلیل خروج از حوزهٔ الهیات و نقد کلیسا سرخوش بود، چنان که لوازی هم از حوزه الهیات خارج شد. شارل مسمر به گونهای قوی و با چندین استدلال فلسفی و تاریخی، به اتهاماتی که ارنست رنان در سال 1883 میلادی، در جریان نزاع با سید جمالالدین در پاریس به اسلام وارد کرده بود، پاسخ گفته است. مسمر به نوزایی اسلام و توانایی مسلمانان در حوزهٔ علوم جدید ایمان و اعتقاد داشت.
حاشیه نشینی اسلام در فرانسه
به دلیل آنکه جامعهٔ فرانسوی از زمانهای دور و طی دهها سال، اسلام را عنصری بیگانه تلقی میکردند، در حاشیه مانده است. اگرچه آمارهایی که در آغاز دههٔ نود قرن بیستم به دست آمد، نشان میدهد که دین اسلام به لحاظ جمعیتی، رتبهٔ دوم را در فرانسه داراست. شاید ذهنیتهایی که از جنگهای آزادیبخش الجزایر در حافظهها بر جای نهاده است، مسئولان فرانسوی را واداشته است، تا به این واقعیت جدید اعتراف نکنند. آنان ترجیح میدهند که شوکها و صدمات روانی ناشی از آن جنگ را به ورطه فراموشی بسپارند.
رفتار دوگانه و تبعیضآمیز
بند 43 قانون 1905 میلادی، که میان دین و دولت جدایی میافکند، بر اجرای این اصل در الجزایر که در آن زمان، بخشی از خاک فرانسه بود، تصریح دارد؛ اما نیروهای استعمارگر، جمهوری فرانسه را به عدم اجرای این نص بنیادین سکولاریسم، نسبت به دین اسلام مجبور کردند؛ زیرا استعمار بیم آن داشت که اسلام مستقل از دولت، به رشد و بالندگیاش ادامه دهد؛ از این رو ترجیح داد تا سلطهٔ قدرت سکولار بر این دین تداوم داشته باشد. این رفتار دوگانه و تبعیضآمیز، سیل انتقادات مسلمانان را به سوی سکولاریسم استعماری فرانسه روانه کرد؛ گویی این بیت از بصیری زبان حال آنان بود که میگوید: (استغفرالله من قال بلا عمل)؛ از سخن بی عمل، از خدا طلب آمرزش میکنم.
قوانین مختص مسلمانان
آییننامه سال 1907 میلادی، به اجرای قانون سال 1905 میلادی، دربارهٔ اسلام و پیروان آن تأکید میکند؛ اما ادارهٔ امور داخلی در دولت، اجرای این قانون را به مدت ده سال به تأخیر انداخت و به جای اجرای آن در موعد وعده داده شده در پایان این دوره انتقالی، مقامات نظامی و سیاسی، در سال 1917 میلادی، انجمن (احباس الحرمین الشریفین) را برای اهداف غیر دینی تشکیل دادند. زمانی که این انجمن در سال 1920 میلادی، به تأسیس مسجد پاریس[۲] مکلف شد، جریان صدور (اسلام الجزایری) به فرانسه و در قلب پاریس راه افتاد و (اسلام الجزایری)، نتیجه عدم اجرای قوانین جمهوری بر دین اسلام بود و این جریان به زوال حرکت اصلاحی دوستدار اسلام انجامید که میکوشید، پژوهشکده اسلامی پاریس را نماد گسست از تعاملات زورگویانه و ستمورزانه نسبت به اسلام و مسلمانان قرار دهد.
حادثه یازدهم سپتامبر
عدم اجرای قانون 1905 میلادی، نسبت به دین اسلام و مانع تراشی بر سر پروژه مرکز مطالعات اسلامی در سال 1920 میلادی و رد پیشنهادهای شرقشناس بزرگ فرانسوی ماسینیون برای احیای این مرکز مطالعات در سال 1947 میلادی، همگی سوابقی منفی است که تفسیر کنندهٔ دشواریهایی است که مانع عادی سازی روابط میان دولت سکولار و اسلام شده است. این امر نشانهٔ وجود نیروهای مخالفخوان و مانعتراشی بر سر اجرای اصل برابری دربارهٔ اسلام و مسلمانان است. این نیروها، زمانی که نخستوزیر سوسیالیست جومولیه در سال 1957 میلادی، به خود اجازهٔ تعیین رفیق هم حزبیاش حمزه بوبکر، به ریاست مسجد پاریس را داد، قدرت خود را اثبات کردند. هیئت دولت این اقدام را توهین به قوانین سکولاریسم دانست و محکوم کرد ولی آن کس که از این دخالت نامشروع در اموردینی بهره جسته بود، مدت بیست و پنج سال بر مسجد پاریس تولیت داشت. این حادثه خطرناک، نشانه آن است که رابطه سکولاریسم با اسلام، تابع قانون نیست و آثار منفی این اقدامات در جامعه سیاسی پیش از حادثه یازدهم سپتامبر[۳] و حتی پیش از انقلاب اسلامی ایران، کاملاً قابل مشاهده بود.
اسلامشناسی درست
سیاسی شدن مطالعات اسلامی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران موجب شد تا متخصصان علوم سیاسی این موضوع را انحصاری کنند و با بهکارگیری ترس از جنبشهای بنیادگرا و تروریستی، بر افکار عمومی تأثیر بگذارند؛ اما مطالعه موضوع از زاویه تاریخی، بسیاری اوهام را میزداید و دولت را نسبت به مسئولیتهای سکولاریستیاش که آن را در قبال اسلام به فراموشی سپرده است، یادآوری کند. بسیار دشوار است که جریان اتهام به اکثریت مسلمانان به هدف فراموش کردن خطاهای جریان سکولار ادامه یابد؛ جریانی که هیچگاه نپذیرفته است که در انصاف با اسلام رویارو شود. باید ـ چنان که مارکسیست هم میگویند ـ بر حقایق عینی و واقعی تمرکز کرد تا ابعاد غیر عقلانی و وهمی بحران مطالعات اسلامی در پایان عهد استعماری ریشه دارد. مطالعه اسلام مقتضی تعامل با عادات ملت و توده مردم مسلمان به هدف درک تحولات جامعه اسلامی و پیوند دادن آن با جنبش تمدن اسلامی در دراز مدت است. متخصصان علوم سیاسی دراین بعد زیادهروی میکنند و ابعاد علمی آن را فراموش میکنند؛ زیرا به همراهی با سیاستهای امنیتی اتخاذ شده در برابر مسلمانان اکتفا میکنند؛ اما از راه رسیدن نسلی دیگر از جوانان روشنفکر مسلمان درآینده، ناگزیر این وضع دردناک را عوض خواهد کرد. این نسل جدید میتواند، به عالمان و شرق شناسان بزرگ، مانند ماسینیون و کربن وژاک بورک که میراث ارجمندی را در اسلامشناسی به زبان فرانسوی برجای نهادهاند، اقتدا کند.
هیئتها و انجمنها
شورای فرانسوی دیانت اسلام میکوشد، گروهی از سخنرانان و خطبای مسلمان را که دولت فرانسه بر حسب مقتضیات اخلاقی و فکری برآمده از میراث اسلامی برگزیده است، گردهم آورد. اگر دولت واقعاً میخواهد، گروهی را سامان دهد که حقیقتاً نمایندهٔ مسلمانان هستند، باید مشوق کسانی باشد که میتوانند قدرتی دینی پدید آورند که باعلمای الازهر و زیتونه و قرویین و نجف و چه بسا جامعه الامیر در قسنطینه تعامل برقرار کنند. چنین هیئتی موظف خواهد بود، با ارائه راهحلهایی برای مشکلات، بهویژه تأمین مالی مساجد و گشودن ابواب اجتهاد، مشروعیت خود را تثبیت کند؛ طبیعی است که بحث اجتهادورزی چندان باب طبع کسانی که پیروی از اسلام رسمی (سنتی) را پذیرفتهاند، نیست. این انجمنها نقشی مثبت در سامان بخشیدن به زندگی دینی داشتهاند؛ زیرا مسلمانان فرانسه، چشم انتظار تلاشهای بیشتر درعرصههای فکری هستند. این امر مقتضی توزیع نقشهاست. میدانیم که خلافت بغداد، میان مسجد و مدرسه فاصله افکند و دولت سکولار باید، برای آموزش آزاد اسلامی کمکهای مالی ارائه کند، چنانکه به دیگر ادیان چنین کمکهایی میکند. مسلمانان باید ثابت کنند که اسلام میتواند با دیگر جریانها، در حل بحرانهای معنوی مشارکت کند و در دایرهٔ تنگ ایدئولوژی، محصور نماند.
پانویس
- ↑ صادق سلام؛ پژوهشگری مسلمان که با نوشتههای جسورانهٔ خود دربارهٔ اسلام در فرانسه شناخته شده است. کتابهای: 1.اسلام و مسلمانان درفرانسه. 2. تا مسلمان امروز باشی. از تألیفات اوست. افزون بر این، صادق سلام همراه با چند نویسندهٔ دیگر، کتابهایی دربارهٔ وضع کنونی مسلمانان در الجزایر، تاریخ جنگ آزادیبخش و اندیشه مالک بن نبی تألیف کرده است.
- ↑ توضیحات در خصوص بنای این مسجد، در مقالهٔ: مسجد پاریس به تفصیل بیان شده است.
- ↑ رویداد یازدهم سپتامبر؛ حملاتی تروریستی و انتحاری که گروه تروریستی القاعده، آن را در خاک ایالات متحده آمریکا انجام داد. در این حادثه نوزده تن از عناصر القاعده، چهار هواپیمای تجاری-مسافربری را ربودند.هواپیماربایان دو هواپیما را در فاصلههای زمانی گوناگون به برجهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی در نیویورک کوبیدند. در نتیجه این دو برخورد، همه مسافران به همراه عده بسیاری در ساختمانها کشته شدند. هر دو ساختمان، پس از دو ساعت بهطور کامل ویران شدند و خسارت فراوانی به ساختمانهای پیرامون زدند. این گروه، هواپیمای سوم را به پنتاگون، واقع در ارلینگتون در ویرجینیا زدند. هواپیمای چهارم در محلی نزدیک شنکسویل، در ایالت پنسیلوانیا سرنگون شد.