محمد بن زید یونس قزوینی
جعفر بن ادریس بن محمد بن زید یونس قزوینی، فقیه، محدث شیعی میباشد که به مدت سی سال امام حرمین در مکه بوده است.
جعفر بن ادریس بن محمد بن زید یونس قزوینی | |
---|---|
اطلاعات شخصی | |
محل تولد | قزوین |
سال درگذشت | 312 ق، ۳۰۳ ش، ۹۲۴ م |
محل درگذشت | مکه |
دین | اسلام، شیعه |
استادان |
|
شاگردان |
|
فعالیتها | |
زندگینامه
جعفر بن ادریس بن محمد بن زید یونس قزوینی، فقیه، محدث شیعی و امام حرمین در مکه بوده است. وی در قزوین دیده به جهان گشود اما از تاریخ تولد او اطلاعی در دست نیست. وفات او در مکه به سال 312 هجری اتفاق افتاده است. وی علوم اسلامی و مدارج عالی فقه را در زادگاهش نزد اساتید و علمای عصر خویش از جمله «ابن ماجه قزوینی» و «داود بن سلیمان غازی قزوینی» به انجام رساند. داود بن سلیمان، از اصحاب امام رضا (علیه السلام) است که وی به واسطه او از امام رضا نقل حدیث میکند. به گفته رافعی در التدوین، وی از قزوین راهی حج گشت و مکه را محل اقامت خویش برگزید و مجاور آنجا گردید و سی سال امام حرمین بود. در آنجا کرسی تدریس فقه و حدیث برقرار نمود و شاگردانی تربیت کرد.
وی از راویان حدیث شیعه و از خاندانهای معروف شیعی قزوین است که جمع بسیاری از فقهاء و محدثین از این سلسله برخاستهاند. شاید علت تضعیف و بی اعتباری احادیث او در نگاه صاحبنظران سنی، شیعه گری او بوده باشد. ابوالحسن دارقطنی که از علمای بزرگ اهلسنت و از شاگردان با واسطه اوست، در کتاب الغرائب حدیثی از او نقل کرده و آن را بی اعتبار دانسته است. ابن حجر نیز وی را فردی نامطمئن معرفی کرده است. وی همچنین در حدیثی از رسول خدا (صلی الله علیه)، محبت علی بن ابیطالب (علیه السلام) را نشانه ایمان و کینه آن حضرت را نشانه نفاق معرفی کرده است، اما شمسالدین ذهبی ضمن غریب شمردن این حدیث، به توجیه آن پرداخته است سیر[۱]. از آثار او کتاب یا رسالهای معرفی نشده است.
اساتید
اساتید وی ابن ماجه قزوینی، داود بن سلیمان غازی قزوینی، عبدالله بن عمرو بن حکم بغدادی، محمد بن هشام مستملی، محمد بن غالب بن حرب و حمدان بن مغیره بودهاند.
شاگردان
از شاگردان مشهور وی میتوان ابوالحسن دارقطنی، احمد بن ابراهیم بن علی بن فراس و محمد بن حبان بستی را نامبرد.
پانویس
- ↑ اعلام النبلاء، ج12ص509
منابع
- دائره المعارف تشیع، ج5ص379؛
- التدوین فی اخبار قزوین، رافعی قزوینی، ج2ص275؛
- لسان المیزان، ابن حجر، ج2ص110 شماره 447.