شعر آیینی: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۵ نوامبر ۲۰۲۲
خط ۸: خط ۸:
شاعری طبع روان می‌خواهد
شاعری طبع روان می‌خواهد
نه معانی، نه بیان می‌خواهد! واقعیت این است که بسیاری از شاعران روزگار ما جز «طبع روان» سرمایه دیگری ندارند. یعنی از شعر و شاعری فقط وزن و قافیه و ردیف را بلدند و لاغیر. بدیهی است شاعری که از علوم زمانه خویش هیچ بهره‌ای نبرده و تنها با اتکا به «بخت جوان» و «طبع روان» پا به وادی ادبیات گذاشته است، در «صورت» متوقف می‌ماند و جز «زبان‌بازی» و «خیال‌پردازی» متاع دیگری برای عرضه کردن نخواهد داشت. چنین شاعری وقتی می‌بیند حرفی برای گفتن ندارد و دچار «فقر اندیشه» است، به ناگزیر در دام‌چاله صورت‌گرایی(فرمالیسم) محض سقوط می‌کند و سر از ترکستان ابتذال و سطحی نگری در می‌آورد. در نتیجه عاشقانه‌هایش آیینه عریانی(اروتیک)، آیینی‌هایش آیینه غالی‌گری و کژتابی‌های مضمونی و اعتقادی و شعر طنزش نیز آیینه لودگی و بیهودگی می‌شود.<br>
نه معانی، نه بیان می‌خواهد! واقعیت این است که بسیاری از شاعران روزگار ما جز «طبع روان» سرمایه دیگری ندارند. یعنی از شعر و شاعری فقط وزن و قافیه و ردیف را بلدند و لاغیر. بدیهی است شاعری که از علوم زمانه خویش هیچ بهره‌ای نبرده و تنها با اتکا به «بخت جوان» و «طبع روان» پا به وادی ادبیات گذاشته است، در «صورت» متوقف می‌ماند و جز «زبان‌بازی» و «خیال‌پردازی» متاع دیگری برای عرضه کردن نخواهد داشت. چنین شاعری وقتی می‌بیند حرفی برای گفتن ندارد و دچار «فقر اندیشه» است، به ناگزیر در دام‌چاله صورت‌گرایی(فرمالیسم) محض سقوط می‌کند و سر از ترکستان ابتذال و سطحی نگری در می‌آورد. در نتیجه عاشقانه‌هایش آیینه عریانی(اروتیک)، آیینی‌هایش آیینه غالی‌گری و کژتابی‌های مضمونی و اعتقادی و شعر طنزش نیز آیینه لودگی و بیهودگی می‌شود.<br>
 
=== فقر اندیشه ===
شاعری که به «فقر اندیشه» مبتلاست، ناگزیر از پرداختن صرف به مشاطه‌گری و دلبرانگی کلام و فرو افتادن در چاه و چاله صنعتگری و زبان‌آوری است. چنین شاعری، گاهی نیز برای پنهان کردن مُشت خالی خویش در عرصه شعر، در جاده مُغلق گویی می‌افتد و خلق الله را با جادوی کلمات پر طنطنه «هیپنوتیزم» و مرعوب می‌کند تا کسی نفهمد که حنایش رنگی ندارد! ولی پشت پرده‌خیال پردازی‌های تردستانه او هیچ حکمت و حقیقتی پنهان نیست و در نهایت همه این شعبده بازی‌های ادبی، به هیچ و پوچ می‌انجامد. شگرد مرعوب کردن مخاطب با کاربرد واژگان دشوار و دیریاب، شگردی است برای خام کردن مخاطب عام. آن گونه که مخاطب تصور کند علت اینکه شعر فلان شاعر پر ادعا را نمی‌فهمد، حرف‌های بزرگی است که خارج از دایره درک و فهم اوست، حال آنکه این‌گونه نیست و شاعر با افراط در پیچیده گویی، مشاطه‌گری و آرایش کلام – چگونه گفتن - پرده‌ای بر روی بی‌دانشی خویش می‌کشد.
شاعری که به «فقر اندیشه» مبتلاست، ناگزیر از پرداختن صرف به مشاطه‌گری و دلبرانگی کلام و فرو افتادن در چاه و چاله صنعتگری و زبان‌آوری است. چنین شاعری، گاهی نیز برای پنهان کردن مُشت خالی خویش در عرصه شعر، در جاده مُغلق‌گویی می‌افتد و مردم را با جادوی کلمات پر طنطنه «هیپنوتیزم» و مرعوب می‌کند تا کسی نفهمد که حنایش رنگی ندارد! ولی پشت پرده‌خیال پردازی‌های تردستانه او هیچ حکمت و حقیقتی پنهان نیست و در نهایت همه این شعبده بازی‌های ادبی، به هیچ و پوچ می‌انجامد. شگرد مرعوب کردن مخاطب با کاربرد واژگان دشوار و دیریاب، شگردی است برای خام کردن مخاطب عام. آن گونه که مخاطب تصور کند علت اینکه شعر فلان شاعر پر ادعا را نمی‌فهمد، حرف‌های بزرگی است که خارج از دایره درک و فهم اوست، حال آنکه این‌گونه نیست و شاعر با افراط در پیچیده گویی، مشاطه‌گری و آرایش کلام – چگونه گفتن - پرده‌ای بر روی بی‌دانشی خویش می‌کشد.
شعر هدف غایی و نهایی نیست   
شعر هدف غایی و نهایی نیست   
آنچه که در آموزه‌های اصیل دینی مورد تاکید است، این است که نباید شعر غایت و نهایت تلاش یک شاعر مسلمان باشد. نگاه قله‌های شعر پارسی به شعر و شاعری نیز دقیقا مشابه نگاهی است که علامه اقبال به شعر دارد:
آنچه که در آموزه‌های اصیل دینی مورد تاکید است، این است که نباید شعر غایت و نهایت تلاش یک شاعر مسلمان باشد. نگاه قله‌های شعر پارسی به شعر و شاعری نیز دقیقا مشابه نگاهی است که علامه اقبال به شعر دارد: