۴٬۹۳۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هی' به 'ه') |
جز (تمیزکاری) |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
=تثلیث در منابع مسیحی= | =تثلیث در منابع مسیحی= | ||
تثلیث واحد است. ما به سه خدا اعتراف نمیکنیم، بلکه به خدای واحد در سه اقنوم، «تثلیثی که از نظر جوهر واحد است.» (شورای قسطنطنیه). پس اقانیم ثلاثه در یک الوهیت سهیم نیستند، بلکه هر یک از آنها کامل خدا هستند: «پسر همان پدر است و پدر همان پسر است و روح القدس همان پدر و پسر است؛ یعنی از نظر سرشت و طبیعت یک خدا هستند.» (شورای تولدو). «هر یک از اقانیم ثلاثه، همین حقیقت، یعنی جوهر و ذات و سرنوشت الهی هستند» (شورای لاتران)<ref> Catechism of the cotholic church, P . ۶۰.</ref>. | تثلیث واحد است. ما به سه خدا اعتراف نمیکنیم، بلکه به خدای واحد در سه اقنوم، «تثلیثی که از نظر جوهر واحد است.» (شورای قسطنطنیه). پس اقانیم ثلاثه در یک الوهیت سهیم نیستند، بلکه هر یک از آنها کامل خدا هستند: «پسر همان پدر است و پدر همان پسر است و روح القدس همان پدر و پسر است؛ یعنی از نظر سرشت و طبیعت یک خدا هستند.» (شورای تولدو). «هر یک از اقانیم ثلاثه، همین حقیقت، یعنی جوهر و ذات و سرنوشت الهی هستند» (شورای لاتران)<ref> Catechism of the cotholic church, P. ۶۰.</ref>. | ||
'''«مونتگمری وات» مینویسد:''' | '''«مونتگمری وات» مینویسد:''' | ||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
=مبنای نقلی تثلیث= | =مبنای نقلی تثلیث= | ||
در [[کتاب مقدس]] که سرچشمه اعتقادات مسیحیت است، اثری از تثلیث نیست. در این کتاب هرگز اقنوم سوم یعنی [[روح القدس]]، خدا خوانده نشده و با خدا یکی دانسته نشده است<ref>در یک جا اب و ابن و روح القدس کنار هم آمده اند که البته صرف کنار هم بودن چند کلمه، دلیلی بر یکی بودن آنها نیست. ر.ک: انجیل متی، ۲۸: ۲؛ یا در بعضی موارد ضمیر جمع برای خدا به کار رفته که ممکن است برای احترام باشد. حتی در نوشتههای پولس و انجیل یوحنّا که مسیح الوهیت دارد، نهایتاً دلالت بر تثنیه دارد، نه تثلیث.</ref>. آن چه در عهد جدید(در بخش «عیسی خدایی» آن) موجود است، «تثنیه» است، نه «تثلیث»؛ یعنی فقط از «پدر» و «پسر» سخن به میان آمده است و سخنی از «روح القدس» به عنوان خدا نیست. بخش «عیسی خدایی» [[انجیل]] نیز جزء کوچکی از [[اناجیل اربعه]] را تشکیل میدهد که شامل بعضی آیات انجیل یوحنّاست و در سه انجیل دیگر، یعنی: متی، لوقا و مرقس، اثری از این که عیسی خدا یا جزء خدا باشد به چشم نمیآید. | در [[کتاب مقدس]] که سرچشمه اعتقادات مسیحیت است، اثری از تثلیث نیست. در این کتاب هرگز اقنوم سوم یعنی [[روح القدس]]، خدا خوانده نشده و با خدا یکی دانسته نشده است<ref>در یک جا اب و ابن و روح القدس کنار هم آمده اند که البته صرف کنار هم بودن چند کلمه، دلیلی بر یکی بودن آنها نیست. ر. ک: انجیل متی، ۲۸: ۲؛ یا در بعضی موارد ضمیر جمع برای خدا به کار رفته که ممکن است برای احترام باشد. حتی در نوشتههای پولس و انجیل یوحنّا که مسیح الوهیت دارد، نهایتاً دلالت بر تثنیه دارد، نه تثلیث.</ref>. آن چه در عهد جدید(در بخش «عیسی خدایی» آن) موجود است، «تثنیه» است، نه «تثلیث»؛ یعنی فقط از «پدر» و «پسر» سخن به میان آمده است و سخنی از «روح القدس» به عنوان خدا نیست. بخش «عیسی خدایی» [[انجیل]] نیز جزء کوچکی از [[اناجیل اربعه]] را تشکیل میدهد که شامل بعضی آیات انجیل یوحنّاست و در سه انجیل دیگر، یعنی: متی، لوقا و مرقس، اثری از این که عیسی خدا یا جزء خدا باشد به چشم نمیآید. | ||
پس ریشه اعتقاد به تثلیث کجاست؟ ظاهراً ریشه آن به «اعتقادنامه نیقیه» برمیگردد. | پس ریشه اعتقاد به تثلیث کجاست؟ ظاهراً ریشه آن به «اعتقادنامه نیقیه» برمیگردد. | ||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
نویسنده کتاب ایضاح التعلیم المسیحی، ضمن اعتراف به فهم ناپذیر بودن تثلیث، در پاسخ به این سؤال که چرا خداوند از ما میخواهد عقل را در مقابل مسئلهای که فوق ادراک ماست، تسلیم کنیم، چنین مینویسد: | نویسنده کتاب ایضاح التعلیم المسیحی، ضمن اعتراف به فهم ناپذیر بودن تثلیث، در پاسخ به این سؤال که چرا خداوند از ما میخواهد عقل را در مقابل مسئلهای که فوق ادراک ماست، تسلیم کنیم، چنین مینویسد: | ||
#بدین سبب که در مقابل خداوند متعال خضوع پیشه کنیم و در مقابل عزّتش احترامی شایسته بگذاریم؛ | # بدین سبب که در مقابل خداوند متعال خضوع پیشه کنیم و در مقابل عزّتش احترامی شایسته بگذاریم؛ | ||
#اگر خلاصی و سعادت انسان در فحص نمودن نهفته بود و هر انسانی ملتزم به بحث از حقایق ایمان بود، چه بر سر جنس بشر که قدرت فهم اکثر اشیای الهی را ندارد وارد میشد؟... | # اگر خلاصی و سعادت انسان در فحص نمودن نهفته بود و هر انسانی ملتزم به بحث از حقایق ایمان بود، چه بر سر جنس بشر که قدرت فهم اکثر اشیای الهی را ندارد وارد میشد؟... | ||
#باید به مسئلهای فوق ادراک خود مؤمن شویم تا آن چه سبب سقوط اولین پیامبر الهی در ورطه گناه شد، که همانا رغبت در کسب بصیرت و آگاهی و فهم بود، اصلاح گردد... | # باید به مسئلهای فوق ادراک خود مؤمن شویم تا آن چه سبب سقوط اولین پیامبر الهی در ورطه گناه شد، که همانا رغبت در کسب بصیرت و آگاهی و فهم بود، اصلاح گردد... | ||
#غرض خدا از متعبّد ساختن ما به این نوع مسائل آن است که هرگونه کشمکش و جدال را در میان ما از بین برده، برای ما طریق نجات را هموار سازد<ref> ایضاح التعلیم المسیحی، ص ۲۴؛ به نقل از: محمد رضا زیبایی نژاد، در آمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت، ص ۱۳۸.</ref>. | # غرض خدا از متعبّد ساختن ما به این نوع مسائل آن است که هرگونه کشمکش و جدال را در میان ما از بین برده، برای ما طریق نجات را هموار سازد<ref> ایضاح التعلیم المسیحی، ص ۲۴؛ به نقل از: محمد رضا زیبایی نژاد، در آمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت، ص ۱۳۸.</ref>. | ||
«توماس آکوئیناس» چهره مهم تفکر فلسفی [[قرون وسطی]] بر این باور است که بسیاری از نظریات بنیادین مسیحی، و از جمله نظریه تثلیث، بیرون از قلمرو عقل و استدلال عقلانی قرار دارند و صرفاً بر مبنای ایمان مذهبی پذیرفته میشوند و معتقد بود که: با آن که نظریه تثلیث را نمیتوان با عقل و دلیل ثابت کرد، اما به هیچ وجه مغایر و مخالف با عقل و خرد نیست<ref>رابرت ویر، جهان مذهبی، ص ۷۳۳.</ref>. | «توماس آکوئیناس» چهره مهم تفکر فلسفی [[قرون وسطی]] بر این باور است که بسیاری از نظریات بنیادین مسیحی، و از جمله نظریه تثلیث، بیرون از قلمرو عقل و استدلال عقلانی قرار دارند و صرفاً بر مبنای ایمان مذهبی پذیرفته میشوند و معتقد بود که: با آن که نظریه تثلیث را نمیتوان با عقل و دلیل ثابت کرد، اما به هیچ وجه مغایر و مخالف با عقل و خرد نیست<ref>رابرت ویر، جهان مذهبی، ص ۷۳۳.</ref>. | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
از کلمات آکوئیناس چنین بر میآید که آموزه تثلیث عقل ستیز نیست، بلکه عقل گریز است؛ یعنی ضدیتی با عقل ندارد، بلکه فراتر از ادراک عقل است. اما واقعیت این است که چنین آموزهای عقل ستیز است؛ چرا که سر از تناقض در میآورد، یعنی نمیتوان یک چیز را در عین وحدت، سه چیز خواند، آن هم به شکلی که وحدت آن از بین نرود و سه چیز جداگانه هم باشد. | از کلمات آکوئیناس چنین بر میآید که آموزه تثلیث عقل ستیز نیست، بلکه عقل گریز است؛ یعنی ضدیتی با عقل ندارد، بلکه فراتر از ادراک عقل است. اما واقعیت این است که چنین آموزهای عقل ستیز است؛ چرا که سر از تناقض در میآورد، یعنی نمیتوان یک چیز را در عین وحدت، سه چیز خواند، آن هم به شکلی که وحدت آن از بین نرود و سه چیز جداگانه هم باشد. | ||
امتناع تناقض از مسلّمات عقلی است که به هیچ وجه گریزی از آن نیست و نمیتوان گفت اگر آموزهای در دین عقل ستیز است، تعبداً باید پذیرا شد؛ زیرا هیچ دین و امر دینی اصولی خلاف مسلّمات عقل نمیآورد. ضمن آن که آموزه تثلیث جزء مطالب کتاب مقدس شمرده نمیشود، بلکه از اصولی است که بعدها جزء آیین مسیحیت در آمده است<ref>در مورد خردستیزی آموزه ی تثلیث، ر.ک: عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، درآمدی بر الهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت، ص ۲۳۰.</ref>. | امتناع تناقض از مسلّمات عقلی است که به هیچ وجه گریزی از آن نیست و نمیتوان گفت اگر آموزهای در دین عقل ستیز است، تعبداً باید پذیرا شد؛ زیرا هیچ دین و امر دینی اصولی خلاف مسلّمات عقل نمیآورد. ضمن آن که آموزه تثلیث جزء مطالب کتاب مقدس شمرده نمیشود، بلکه از اصولی است که بعدها جزء آیین مسیحیت در آمده است<ref>در مورد خردستیزی آموزه ی تثلیث، ر. ک: عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، درآمدی بر الهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت، ص ۲۳۰.</ref>. | ||
وجود مقولات فوق ادراک، در هر نظام فکری و الهیاتی مسئلهای است که نمیتوان آن را یکسره مردود شمرد، اما نکته اساسی آن است که تنها پس از خضوع در مقابل حقایقی که از راه فطرت و عقل به وضوح قابل اثبات هستند و اثبات حقانیت اشخاصی که بیانگر حقایق اند، میتوان به مقولات فوق ادراک ایمان آورد... حال آن که مسیحیت نقطه آغازین الهیات و حساسترین مسئله فلسفه خود را فوق ادراک میداند و شعار «ایمان بیاور تا بفهمی» را مطرح میسازد. چنین کلامی برای شخصی که درصدد انتخاب یک مکتب و نظام الهیاتی است، قانع کننده نیست؛ چنین شخصی در مواجهه با [[ادیان]] مختلفی که به توحید کامل یا چندخدایی میخوانند، با توجه به کدام رجحان عقلی یا فطری به مسیحیت بگرود؟ آیا تقاضای ایمان به امور فوق ادراک و یا ضد عقل خود بر خلاف عقل و منطق نیست؟<ref>محمد رضا زیبایی نژاد، مسیحیت شناسی مقایسه ای، ص ۳۴۷.</ref>! | وجود مقولات فوق ادراک، در هر نظام فکری و الهیاتی مسئلهای است که نمیتوان آن را یکسره مردود شمرد، اما نکته اساسی آن است که تنها پس از خضوع در مقابل حقایقی که از راه فطرت و عقل به وضوح قابل اثبات هستند و اثبات حقانیت اشخاصی که بیانگر حقایق اند، میتوان به مقولات فوق ادراک ایمان آورد... حال آن که مسیحیت نقطه آغازین الهیات و حساسترین مسئله فلسفه خود را فوق ادراک میداند و شعار «ایمان بیاور تا بفهمی» را مطرح میسازد. چنین کلامی برای شخصی که درصدد انتخاب یک مکتب و نظام الهیاتی است، قانع کننده نیست؛ چنین شخصی در مواجهه با [[ادیان]] مختلفی که به توحید کامل یا چندخدایی میخوانند، با توجه به کدام رجحان عقلی یا فطری به مسیحیت بگرود؟ آیا تقاضای ایمان به امور فوق ادراک و یا ضد عقل خود بر خلاف عقل و منطق نیست؟<ref>محمد رضا زیبایی نژاد، مسیحیت شناسی مقایسه ای، ص ۳۴۷.</ref>! | ||
حاصل آن که، مسیحیت در بیان معنای تثلیث موفق نبوده و تبیینهایی که از این اصل شده است، یا سر از تناقض درمی آورد و یا سر از [[شرک]]؛ و یا این که باید تثلیث را یک امر مجازی و تشریفاتی معنا کرد، بدین صورت که مقصود سه برداشت از امر واحدی باشد و یا قایل به مرکب بودن ذات الهی شد. چنان که بسیاری از دانشمندان مسیحی در توصیف و تشبیه نظریه ارتدکسی کلیسا در مورد تثلیث دچار اشتباه شده و «تثلیث توهمی» و تجلّی سه گانه از یک واحد را مطرح کردهاند<ref>مانند سابلیوس از عالمان مسیحی قرن سوم، ر.ک: جوان اگریدی، مسیحیت و بدعتها، ص ۱۴۴.</ref>، در حالی که کلیسا به صورت رسمی «تثلیث واقعی» را مطرح میکند؛ یعنی سه ذات مجزا که در عین حال یکی هستند. | حاصل آن که، مسیحیت در بیان معنای تثلیث موفق نبوده و تبیینهایی که از این اصل شده است، یا سر از تناقض درمی آورد و یا سر از [[شرک]]؛ و یا این که باید تثلیث را یک امر مجازی و تشریفاتی معنا کرد، بدین صورت که مقصود سه برداشت از امر واحدی باشد و یا قایل به مرکب بودن ذات الهی شد. چنان که بسیاری از دانشمندان مسیحی در توصیف و تشبیه نظریه ارتدکسی کلیسا در مورد تثلیث دچار اشتباه شده و «تثلیث توهمی» و تجلّی سه گانه از یک واحد را مطرح کردهاند<ref>مانند سابلیوس از عالمان مسیحی قرن سوم، ر. ک: جوان اگریدی، مسیحیت و بدعتها، ص ۱۴۴.</ref>، در حالی که کلیسا به صورت رسمی «تثلیث واقعی» را مطرح میکند؛ یعنی سه ذات مجزا که در عین حال یکی هستند. | ||
=ریشه تثلیث در آیینهای بتپرستی= | =ریشه تثلیث در آیینهای بتپرستی= | ||
خط ۱۱۸: | خط ۱۱۸: | ||
پس، از نظر قرآن، مسیح انسانی صرف است و این با تثلیث رایج مسیحی سازگاری ندارد<ref>ترکیب اضافی «کلمة الله» و «روح الله» از نوع «اضافه ی تشریفی» است. چنین اضافه ای در تمامی زبان ها یافت می شود و مراد از آن بیان عظمت و احترام است.</ref>. | پس، از نظر قرآن، مسیح انسانی صرف است و این با تثلیث رایج مسیحی سازگاری ندارد<ref>ترکیب اضافی «کلمة الله» و «روح الله» از نوع «اضافه ی تشریفی» است. چنین اضافه ای در تمامی زبان ها یافت می شود و مراد از آن بیان عظمت و احترام است.</ref>. | ||
از نگاه قرآن حضرت عیسی(ع) شخصیتی است که دو امتیاز مهم دارد: یکی مقام [[رسالت]]، و دیگری تولّد معجزه آسای او با کلمه تکوینی خداوند<ref> ر.ک: درآمدی بر الهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت، ص ۱۳۶ ـ ۱۳۷.</ref>. | از نگاه قرآن حضرت عیسی(ع) شخصیتی است که دو امتیاز مهم دارد: یکی مقام [[رسالت]]، و دیگری تولّد معجزه آسای او با کلمه تکوینی خداوند<ref> ر. ک: درآمدی بر الهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت، ص ۱۳۶ ـ ۱۳۷.</ref>. | ||
در امتیاز اول تمام رسولان خداوند با وی شریک اند و در امتیاز دوم به [[آدم ابوالبشر]] شباهت دارد: | در امتیاز اول تمام رسولان خداوند با وی شریک اند و در امتیاز دوم به [[آدم ابوالبشر]] شباهت دارد: | ||
خط ۱۵۳: | خط ۱۵۳: | ||
[[رده: اعتقادات مسیحیت]] | [[رده:اعتقادات مسیحیت]] |