confirmed، مدیران
۳۷٬۴۱۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
|- | |- | ||
|استادان | |استادان | ||
|[[حسن بصری]] • فرزندان محمد حنیفه: ابوهاشم • حسن | |[[حسن بصری]] • فرزندان [[محمد بن حنفیه|محمد حنیفه]]: ابوهاشم • حسن | ||
|- | |- | ||
|آثار | |آثار | ||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
'''واصل بن عطاء'''، متکلم سده دوم هجری و مؤسس مکتب کلامی [[معتزله]] در [[اسلام]] است. واصل بن عطا در [[مدینه]] طیبه به دنیا آمد. عصر خردگرایی در اسلام با معتزله شروع شد و واصل بن عطاء و امثال عمر بن عبید در آن نقش زیادی داشتند. نخست در همان شهر پیش پسران [[محمد حنفیه]]، فرزند | '''واصل بن عطاء'''، متکلم سده دوم هجری و مؤسس مکتب کلامی [[معتزله]] در [[اسلام]] است. واصل بن عطا در [[مدینه]] طیبه به دنیا آمد. عصر خردگرایی در اسلام با معتزله شروع شد و واصل بن عطاء و امثال عمر بن عبید در آن نقش زیادی داشتند. نخست در همان شهر پیش پسران [[محمد حنفیه]]، فرزند [[علی بن ابی طالب|امیرالمؤمنین]]، [[علی بن ابی طالب|علی(علیه السلام)]] درس خواند، بعد به [[بصره]] رفت و به جمع شاگردان [[حسن بصری]] پیوست. | ||
== نام و شهرت == | == نام و شهرت == | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
=واصل و بنیامیّه= | =واصل و بنیامیّه= | ||
دوران زندگانی واصل مصادف با نه تن از [[خلفای اموی]] بود و از خلافت [[عبدالملک بن مروان]] تا پایان خلافت [[مروان بن حمار]]، آخرین خلیفهی اموی به سال 132ق را دربرمیگیرد<ref>مروجالذهب، ج3،ص: 89 - 233.</ref>. واصل و معتزلیان پس از وی همواره در مجامع علمی [[معتزله]] از شرایط سیاسی عصر [[بنیامیه]] به شدّت انتقاد میکردند و همواره در آرزوی اضمحلال این خاندان و اصلاح اوضاع سیاسی – اجتماعی مسلمانان بودند<ref>مقاتلالطالبیین، ص:257 به بعد؛ ابن مرتضی، طبقات المعتزله، ص: 8.</ref>. چنان که واصل بر شایستگی محمد نفس زکیه برای قیام و اصلاح امور اذعان داشت و با وی [[بیعت]] نمود<ref> مقاتلالطالبیین، همان.</ref>. | دوران زندگانی واصل مصادف با نه تن از [[بنی امیه|خلفای اموی]] بود و از خلافت [[عبدالملک بن مروان]] تا پایان خلافت [[مروان بن حمار]]، آخرین خلیفهی اموی به سال 132ق را دربرمیگیرد<ref>مروجالذهب، ج3،ص: 89 - 233.</ref>. واصل و معتزلیان پس از وی همواره در مجامع علمی [[معتزله]] از شرایط سیاسی عصر [[بنیامیه]] به شدّت انتقاد میکردند و همواره در آرزوی اضمحلال این خاندان و اصلاح اوضاع سیاسی – اجتماعی مسلمانان بودند<ref>مقاتلالطالبیین، ص:257 به بعد؛ ابن مرتضی، طبقات المعتزله، ص: 8.</ref>. چنان که واصل بر شایستگی محمد نفس زکیه برای قیام و اصلاح امور اذعان داشت و با وی [[بیعت]] نمود<ref> مقاتلالطالبیین، همان.</ref>. | ||
== زهد و پارسایی واصل == | == زهد و پارسایی واصل == | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
== واصل بنیانگذار مکتب معتزله == | == واصل بنیانگذار مکتب معتزله == | ||
اعتزال به معنای کنارهگیری و دوری گزیدن برخی از برخی دیگر است<ref> لسانالعرب، جلد 11، صفحهى 440</ref>. در فرهنگ اسلامی این اصطلاح نخستین بار بر گروهی سیاسی اطلاق شد که از ورود در جنگها و منازعات سیاسی دوران [[خلافت]] [[امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)]] خودداری و به همین دلیل معتزله (سیاسی) نامیده شدند. چنان که دینوری کنارهگیران از [[جنگ جمل]] را با عنوان و قد کانوا اعتزال الحرب یاد کرده<ref>دینوری، الأخبارالطوال، ص:148.</ref> و نوبختی نیز از این جماعت با نام معتزلة (فسمو المعتزله) نام میبرد<ref> لسانالعرب، جلد 11، صفحهى 440.</ref>. برخی نیز معتزلیان سیاسی را کنارهگیران از [[امام حسن(علیه السلام)]] دانستهاند<ref>. همان، ص: 4- 5</ref>. | اعتزال به معنای کنارهگیری و دوری گزیدن برخی از برخی دیگر است<ref> لسانالعرب، جلد 11، صفحهى 440</ref>. در فرهنگ اسلامی این اصطلاح نخستین بار بر گروهی سیاسی اطلاق شد که از ورود در جنگها و منازعات سیاسی دوران [[خلافت]] [[علی بن ابی طالب|امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)]] خودداری و به همین دلیل معتزله (سیاسی) نامیده شدند. چنان که دینوری کنارهگیران از [[جنگ جمل]] را با عنوان و قد کانوا اعتزال الحرب یاد کرده<ref>دینوری، الأخبارالطوال، ص:148.</ref> و نوبختی نیز از این جماعت با نام معتزلة (فسمو المعتزله) نام میبرد<ref> لسانالعرب، جلد 11، صفحهى 440.</ref>. برخی نیز معتزلیان سیاسی را کنارهگیران از [[حسن بن علی|امام حسن(علیه السلام)]] دانستهاند<ref>. همان، ص: 4- 5</ref>. | ||
مسأله مرتکب کبیره که پس از [[ماجرای حکمیّت]] در سال 37هجری رخ داد<ref> الدینورى، ابو حنیفه احمد بن داود، الأخبار الطوال، تحقیق عبد المنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضى، 1368ش. ص:205 - 206.</ref>، تبعات زیانباری برای جامعه [[مسلمین]] در پی داشت. از یک سو [[خوارج]] جز هم مسلکان خود، تمامی امّت اسلامی را کافر میدانستند و ریختن خون آنان را مباح میشمردند<ref>تاریخنامه طبرى، گردانیده منسوب به بلعمى (ق 4)، تحقیق محمد روشن، تهران، جلد 1و2 سروش، چ دوم، 1378ش، جلد 3،4،5 البرز، چ 3، 1373،ج4،ص:658- 659؛.</ref> و از دیگر سو مرجئه ایمان را جدا از عمل و مرتکب کبیره را مؤمن مىدانستند<ref> شهرستانی، الملل و النحل، ص: 137</ref>. هنگامی که از حسن بصری در این باره پرسش شد، وی مرتکب کبیره را منافق خواند، امّا واصل بر این عقیده بود که مرتکب کبیره را نمیتوان کافر خواند چون او به [[توحید]] اقرار کرده و برخی صفات حمیده را نیز داراست، بلکه فاسق است و فسق حد وسط میان ایمان و کفر است و چون در قیامت انسانها یا اهل شقاوتند و یا سعادت، فاسق اگر بدون [[توبه]] بمیرد، در دوزخ مخلّد خواهد بود. این نظریه به «منزلة بین المنزلتین» شهرت یافت<ref> شهرستانی، الملل و النحل، ص: 38 - 40</ref>. | مسأله مرتکب کبیره که پس از [[حکمیت|ماجرای حکمیّت]] در سال 37هجری رخ داد<ref> الدینورى، ابو حنیفه احمد بن داود، الأخبار الطوال، تحقیق عبد المنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضى، 1368ش. ص:205 - 206.</ref>، تبعات زیانباری برای جامعه [[مسلمین]] در پی داشت. از یک سو [[خوارج]] جز هم مسلکان خود، تمامی امّت اسلامی را کافر میدانستند و ریختن خون آنان را مباح میشمردند<ref>تاریخنامه طبرى، گردانیده منسوب به بلعمى (ق 4)، تحقیق محمد روشن، تهران، جلد 1و2 سروش، چ دوم، 1378ش، جلد 3،4،5 البرز، چ 3، 1373،ج4،ص:658- 659؛.</ref> و از دیگر سو مرجئه ایمان را جدا از عمل و مرتکب کبیره را مؤمن مىدانستند<ref> شهرستانی، الملل و النحل، ص: 137</ref>. هنگامی که از حسن بصری در این باره پرسش شد، وی مرتکب کبیره را منافق خواند، امّا واصل بر این عقیده بود که مرتکب کبیره را نمیتوان کافر خواند چون او به [[توحید]] اقرار کرده و برخی صفات حمیده را نیز داراست، بلکه فاسق است و فسق حد وسط میان ایمان و کفر است و چون در قیامت انسانها یا اهل شقاوتند و یا سعادت، فاسق اگر بدون [[توبه]] بمیرد، در دوزخ مخلّد خواهد بود. این نظریه به «منزلة بین المنزلتین» شهرت یافت<ref> شهرستانی، الملل و النحل، ص: 38 - 40</ref>. | ||
این اختلاف موجب کنارهگیری واصل و پیروانش از حسن بصری شد، از این رو [[معتزله]] نامیده شدند<ref>البدءوالتاریخ، ج5،ص:142 – 143؛ همان.</ref>. | این اختلاف موجب کنارهگیری واصل و پیروانش از حسن بصری شد، از این رو [[معتزله]] نامیده شدند<ref>البدءوالتاریخ، ج5،ص:142 – 143؛ همان.</ref>. | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
در واخر سدهی دوم هجری، بشر بن معتمر از دانش آموختگان مکتب معتزله که گرایشات شیعی نیز داشت به بغداد سفر کرد و مدرسهی معتزلهی بغداد را بنیان نهاد و به ترویج اصول این مکتب همّت گماشت<ref>ذهبی، سیر اعلام و النبلا، ج10، 203؛ ابن ندیم، الفهرست، ج1، ص: 57.</ref>. | در واخر سدهی دوم هجری، بشر بن معتمر از دانش آموختگان مکتب معتزله که گرایشات شیعی نیز داشت به بغداد سفر کرد و مدرسهی معتزلهی بغداد را بنیان نهاد و به ترویج اصول این مکتب همّت گماشت<ref>ذهبی، سیر اعلام و النبلا، ج10، 203؛ ابن ندیم، الفهرست، ج1، ص: 57.</ref>. | ||
اوج شکوفایی مکتب اعتزال در روزگار مأمون (218ق)، بود. پس از درگذشت وی، وزیرش احمد بن ابی داوود که خود معتزلی بود، در حمایت از معتزله چنان راه افراط پیمود که فقها و [[محدثین]] را به پذیرش اجباری این [[مذهب]] و اقرار به خلق [[قرآن]] نمود، که موجب روی گردانیدن مردم از این فرقه شد. این مقاومت در دوران خلافت [[معتصم]] و واثق برقرار بود تا این که در روزگار متوکّل مختوم به شکست شد<ref>ابوزهره، محمد، تاریخ المذاهب الاسلامیه، قاهره، دار الفکر العربی، بی تا، ج1، ص: 156.</ref>. | اوج شکوفایی مکتب اعتزال در روزگار مأمون (218ق)، بود. پس از درگذشت وی، وزیرش احمد بن ابی داوود که خود معتزلی بود، در حمایت از معتزله چنان راه افراط پیمود که فقها و [[محدثین]] را به پذیرش اجباری این [[مذهب]] و اقرار به خلق [[قرآن]] نمود، که موجب روی گردانیدن مردم از این فرقه شد. این مقاومت در دوران خلافت [[معتصم عباسی|معتصم]] و واثق برقرار بود تا این که در روزگار متوکّل مختوم به شکست شد<ref>ابوزهره، محمد، تاریخ المذاهب الاسلامیه، قاهره، دار الفکر العربی، بی تا، ج1، ص: 156.</ref>. | ||
از مهمترین فرقههای معتزله میتوان به [[عبادیّه]]، [[ذمیّه]]، [[مکاسبه]]، [[بصریان]]، [[بغدادیان]] اشاره کرد<ref> المقدسى، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بى تا. ، ج5،ص:142.</ref>. | از مهمترین فرقههای معتزله میتوان به [[عبادیّه]]، [[ذمیّه]]، [[مکاسبه]]، [[بصریان]]، [[بغدادیان]] اشاره کرد<ref> المقدسى، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بى تا. ، ج5،ص:142.</ref>. | ||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
معتزله این اصل و تمام مراتب آن را واجب دانسته و منکر آن را کافر میدانند و وجوب آن را بر اساس کتاب، سنت و اجماع اثبات میکنند. علاوه بر آن آمر باید معروف و منکر را به درستی شناخته و یقین به وقوع آن کند و نباید بر اساس ظن و گمان عمل کند<ref> عبدالجبار بن احمد الهمذانی، شرح الاصول الخمسه، قاهره، بی نا، 1965،ص: 141 - 144.</ref>. | معتزله این اصل و تمام مراتب آن را واجب دانسته و منکر آن را کافر میدانند و وجوب آن را بر اساس کتاب، سنت و اجماع اثبات میکنند. علاوه بر آن آمر باید معروف و منکر را به درستی شناخته و یقین به وقوع آن کند و نباید بر اساس ظن و گمان عمل کند<ref> عبدالجبار بن احمد الهمذانی، شرح الاصول الخمسه، قاهره، بی نا، 1965،ص: 141 - 144.</ref>. | ||
یعنى [[امر به معروف و نهى از منکر]] بر همه مؤمنان به ترتیب استطاعتشان با شمشیر یا وسایل آسانتر واجب است و مانند [[جهاد]] است و تفاوتى میان جهاد با کافر و فاسق نیست<ref>مروجالذهب، ج3،ص:222.</ref>. | یعنى [[امر به معروف و نهی از منکر|امر به معروف و نهى از منکر]] بر همه مؤمنان به ترتیب استطاعتشان با شمشیر یا وسایل آسانتر واجب است و مانند [[جهاد]] است و تفاوتى میان جهاد با کافر و فاسق نیست<ref>مروجالذهب، ج3،ص:222.</ref>. | ||
== پانویس == | == پانویس == |