confirmed، مدیران
۳۷٬۴۴۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
|- | |- | ||
|محل زندگی | |محل زندگی | ||
|نیشابور | |[[نیشابور]] | ||
|- | |- | ||
|نژاد | |نژاد | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
# الایضاح عن اصول صناعة المسّاح. <ref>نکـ: دنبالۀ مقاله</ref> | # الایضاح عن اصول صناعة المسّاح. <ref>نکـ: دنبالۀ مقاله</ref> | ||
# [[الفَرق بین الفِرَق]]، در ۵باب که با شرح حدیث «افتراق امت» آغاز میشود و پس از آن، در ضمن ۳باب به بیان گرایشهای کلامی در میان [[مسلمانان]] میپردازد و در پایان، به توضیح آنچه خود، گروه رستگاران (الفرقه الناجیه) نامیده است، میپردازد. از میان چاپهای این کتاب، چاپ محمد زاهد کوثری (۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م) و چاپ محمد محییالدین عبدالحمید (۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴م) که هر دو در [[قاهره]] منتشر شده، قابل ذکر است. این کتاب در سدۀ ۷ق، بهوسیله عبدالرزاق بن رزق الله رَسعَنی خلاصه شد که با عنوان مختصر کتاب الفرق بین الفرق، به کوشش فیلیپ حِتّی در قاهره (۱۹۲۴م) به چاپ رسید. همچنین الفرق به وسیله محمد جواد مشکور و با نام تاریخ مذاهب اسلام به فارسی ترجمه شده است (تبریز، ۱۳۳۳ش، تهران، ۱۳۴۴ش). نیمۀ نخست آن هم توسط خانم سیلی و نیمه دوم آن نیز توسط هالکین به انگلیسی ترجمه و منتشر شده است. | # [[الفَرق بین الفِرَق]]، در ۵باب که با شرح حدیث «افتراق امت» آغاز میشود و پس از آن، در ضمن ۳باب به بیان گرایشهای کلامی در میان [[مسلمانان]] میپردازد و در پایان، به توضیح آنچه خود، گروه رستگاران (الفرقه الناجیه) نامیده است، میپردازد. از میان چاپهای این کتاب، چاپ محمد زاهد کوثری (۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م) و چاپ محمد محییالدین عبدالحمید (۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴م) که هر دو در [[قاهره]] منتشر شده، قابل ذکر است. این کتاب در سدۀ ۷ق، بهوسیله عبدالرزاق بن رزق الله رَسعَنی خلاصه شد که با عنوان مختصر کتاب الفرق بین الفرق، به کوشش فیلیپ حِتّی در قاهره (۱۹۲۴م) به چاپ رسید. همچنین الفرق به وسیله محمد جواد مشکور و با نام تاریخ مذاهب اسلام به فارسی ترجمه شده است (تبریز، ۱۳۳۳ش، تهران، ۱۳۴۴ش). نیمۀ نخست آن هم توسط خانم سیلی و نیمه دوم آن نیز توسط هالکین به انگلیسی ترجمه و منتشر شده است. | ||
# [[الملل و النحل]]. این اثر همچون کتاب الفرق به بیان آراء فرقههای کلامی در دنیای [[اسلام]] پرداخته، و با ذکر فضلیت [[اهلسنت]] و جماعت خاتمه یافته است. بخشی از این کتاب براساس تنها نسخه موجود از آن، به کوشش البیر نصری نادر در [[بیروت]] (۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م) به چاپ رسیده است. با اینکـه برخی از معاصران بر این باورند که دو کتاب الفرق و الملل بغدادی در اصل یکی خلاصهای از دیگری است، <ref>نکـ: حتی، ۵؛ عبدالرسول، «م»؛ سید، ۱۹/۴۷</ref> اما خود مؤلف از آن دو به عنوان کتابی مستقل یاد کرده است. <ref>نکـ: الفرق، ۱۰۹، ۲۳۰، ۲۷۲، جمـ؛ نیز نکـ: اسفراینی، ۱۷۵-۱۷۶؛ سبکی، عبدالوهاب، ۵/۱۴۰؛ نادر، ۱۷ ببـ، ۳۷</ref> | # [[الملل و النحل (کتاب)|الملل و النحل]]. این اثر همچون کتاب الفرق به بیان آراء فرقههای کلامی در دنیای [[اسلام]] پرداخته، و با ذکر فضلیت [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] و جماعت خاتمه یافته است. بخشی از این کتاب براساس تنها نسخه موجود از آن، به کوشش البیر نصری نادر در [[بیروت]] (۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م) به چاپ رسیده است. با اینکـه برخی از معاصران بر این باورند که دو کتاب الفرق و الملل بغدادی در اصل یکی خلاصهای از دیگری است، <ref>نکـ: حتی، ۵؛ عبدالرسول، «م»؛ سید، ۱۹/۴۷</ref> اما خود مؤلف از آن دو به عنوان کتابی مستقل یاد کرده است. <ref>نکـ: الفرق، ۱۰۹، ۲۳۰، ۲۷۲، جمـ؛ نیز نکـ: اسفراینی، ۱۷۵-۱۷۶؛ سبکی، عبدالوهاب، ۵/۱۴۰؛ نادر، ۱۷ ببـ، ۳۷</ref> | ||
# الناسخ و المنسوخ، که در آن در ضمن ۸ باب به بیان مفهوم و شرایط نسخ، و آیات ناسخ و منسوخ [[قرآن]] پرداخته شده است. این کتاب به کوشش حلمی عبدالهادی در ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م در [[عمان]] به چاپ رسیده است. | # الناسخ و المنسوخ، که در آن در ضمن ۸ باب به بیان مفهوم و شرایط نسخ، و آیات ناسخ و منسوخ [[قرآن]] پرداخته شده است. این کتاب به کوشش حلمی عبدالهادی در ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م در [[عمان]] به چاپ رسیده است. | ||
خط ۱۰۹: | خط ۱۰۹: | ||
# الموازنة بین الانبیاء؛ <ref>بغدادی، عبدالقاهر، همان، ۱۸۰</ref> | # الموازنة بین الانبیاء؛ <ref>بغدادی، عبدالقاهر، همان، ۱۸۰</ref> | ||
# نفی خلق القرآن؛ | # نفی خلق القرآن؛ | ||
# نقض ما عمله ابوعبدالله الجرجانی فیترجیحمذهب ابیحنیفة. <ref>برای بخشهایی از این کتاب، نکـ: سبکی، عبدالوهاب، ۵/۱۴۵-۱۴۹، حاشیه؛ نیز نکـ: حاجیخلیفه، ۱/۳۹۸، ۲/۱۲۴۵</ref> این اثر بهسبب جانبداری از [[شافعی]]، در مقابل [[جرجانی]] که هواخواه [[ابوحنیفه]] بود، مناقب الامام الشافعی نیز خوانده شده است. <ref>همو، ۲/۱۸۳۹؛ افزون بر منابع پیشین، نکـ: ابنشاکر، ۱/۶۱۵؛ سبکی، عبدالوهاب، ۵/۱۴۰؛ صفدی، ۱۹/۴۷</ref> | # نقض ما عمله ابوعبدالله الجرجانی فیترجیحمذهب ابیحنیفة. <ref>برای بخشهایی از این کتاب، نکـ: سبکی، عبدالوهاب، ۵/۱۴۵-۱۴۹، حاشیه؛ نیز نکـ: حاجیخلیفه، ۱/۳۹۸، ۲/۱۲۴۵</ref> این اثر بهسبب جانبداری از [[شافعی]]، در مقابل [[جرجانی|جرجانی]] که هواخواه [[ابوحنیفه]] بود، مناقب الامام الشافعی نیز خوانده شده است. <ref>همو، ۲/۱۸۳۹؛ افزون بر منابع پیشین، نکـ: ابنشاکر، ۱/۶۱۵؛ سبکی، عبدالوهاب، ۵/۱۴۰؛ صفدی، ۱۹/۴۷</ref> | ||
== عقاید کلامی بغدادی == | == عقاید کلامی بغدادی == | ||
بغدادی در کتاب اصولالدین کوشیده است تا در قالب ۱۵ اصل که خود آنها را «[[اصول دین]]» میخواند، طرح معرفتی منسجمی از [[الهیات]] اشاعره پیافکند و جالب اینجاست که وی هر یک از این اصول را نیز در قالب ۱۵ مسئله بررسی کرده است و حاصل این طرح ریاضیگونه که تأثیر دانش ریاضی را بر دستگاه الهیاتی او نشان میدهد، ۲۲۵ مسئلۀ شده است. او فشرده این اصول را در کتاب الفرق بین الفرق نیز آورده است. <ref>نکـ: ص ۳۲۳ ببـ </ref> بغدادی معتقد است که بر هر شخص عاقل و بالغی واجب است که به حقیقت این اصول معرفت پیدا کند، زیرا در شاخههای هر یک از این اصول، مسائلی هست که اهل سنت درمورد آنها یک اعتقاد واحد دارند و آنان کسانی را که با ایشان در این اصول مخالفت ورزند، گمراه میدانند. <ref>همان، ۳۲۳</ref> فشرده اصول اعتقادی اشاعره و اهل سنت از نگاه بغدادی از این قرار است: | بغدادی در کتاب اصولالدین کوشیده است تا در قالب ۱۵ اصل که خود آنها را «[[اصول دین]]» میخواند، طرح معرفتی منسجمی از [[الهیات]] اشاعره پیافکند و جالب اینجاست که وی هر یک از این اصول را نیز در قالب ۱۵ مسئله بررسی کرده است و حاصل این طرح ریاضیگونه که تأثیر دانش ریاضی را بر دستگاه الهیاتی او نشان میدهد، ۲۲۵ مسئلۀ شده است. او فشرده این اصول را در کتاب الفرق بین الفرق نیز آورده است. <ref>نکـ: ص ۳۲۳ ببـ </ref> بغدادی معتقد است که بر هر شخص عاقل و بالغی واجب است که به حقیقت این اصول معرفت پیدا کند، زیرا در شاخههای هر یک از این اصول، مسائلی هست که اهل سنت درمورد آنها یک اعتقاد واحد دارند و آنان کسانی را که با ایشان در این اصول مخالفت ورزند، گمراه میدانند. <ref>همان، ۳۲۳</ref> فشرده اصول اعتقادی اشاعره و اهل سنت از نگاه بغدادی از این قرار است: | ||
'''اصل اول'''. بغدادی در این اصل همچون سایر فیلسوفان و متکلمان [[رئالیست]]، پس از مسلم انگاشتن عالم خارج از ذهن، | '''اصل اول'''. بغدادی در این اصل همچون سایر فیلسوفان و متکلمان [[رئالیست]]، پس از مسلم انگاشتن عالم خارج از ذهن، معرفتهای زاییده از ادراکات بدیهی، حسی و استدلالی را واقع نما و معتبر میانگارد و از این رهگذر، سوفسطاییان را که منکـر علوم و حقایق اشیائند، گمراه و [[کافر|کافر]] میخواند <ref>همان، ۳۲۴- ۳۲۵، اصولالدین، ۴-۷</ref> | ||
<ref>اصل دوم</ref>. عالم (همۀ موجودات جز خدا) حادث است و بجز خدا و صفات ازلی وی همه آفریده و مصنوع خداست. خدا مخلوق و مصنوع، و از سنخ عالم و اجزاء عالم نیست. ساختار عالم از جواهر و اعراض ترکیب یافته، و جسم از اجزاء لایتجزا تشکیل شده است و ابراهیمبن سیار نَظّام (هـ م) و فلاسفهای که جزء لایتجزا را منکـر شدهاند، کافرند. <ref>همان، ۳۳- ۳۵، الفرق، ۳۲۸-۳۲۹</ref> | <ref>اصل دوم</ref>. عالم (همۀ موجودات جز خدا) حادث است و بجز خدا و صفات ازلی وی همه آفریده و مصنوع خداست. خدا مخلوق و مصنوع، و از سنخ عالم و اجزاء عالم نیست. ساختار عالم از جواهر و اعراض ترکیب یافته، و جسم از اجزاء لایتجزا تشکیل شده است و ابراهیمبن سیار نَظّام (هـ م) و فلاسفهای که جزء لایتجزا را منکـر شدهاند، کافرند. <ref>همان، ۳۳- ۳۵، الفرق، ۳۲۸-۳۲۹</ref> | ||
خط ۱۲۲: | خط ۱۲۲: | ||
'''اصل چهارم'''. برخلاف آنکـه معتزله صفات خدا را نفی میکنند، این صفات همچون قدرت، حیات، اراده، سمع، بصر و کلام، صفاتی ازلی و نعوتی ابدیند. خدا بر همه مقدورات تواناست و این مقدورات هرگز پایان نمییابند. خدا به همه حوادث از ازل داناست. مؤمنان در آخرت خدا را رؤیت میکنند. هیچ رویدادی در عالم رخ نمیدهد، مگر آنکـه از ازل خدا آن را خواسته باشد. کلام خدا قدیم و غیرمخلوق، و حاوی امر، نهی، خبر و وعد وعید الهی است. «وجه» خدا همان ذات خداست، چشم خدا به معنای آن است که او اشیاء را میبیند، دست خدا به معنای قدرت او، و تکیه زدن خدا بر عرش به معنای پادشاهی و سلطنت اوست. <ref>همان، ۸۹-۱۱۴، الفرق، ۳۳۴-۳۳۷</ref> | '''اصل چهارم'''. برخلاف آنکـه معتزله صفات خدا را نفی میکنند، این صفات همچون قدرت، حیات، اراده، سمع، بصر و کلام، صفاتی ازلی و نعوتی ابدیند. خدا بر همه مقدورات تواناست و این مقدورات هرگز پایان نمییابند. خدا به همه حوادث از ازل داناست. مؤمنان در آخرت خدا را رؤیت میکنند. هیچ رویدادی در عالم رخ نمیدهد، مگر آنکـه از ازل خدا آن را خواسته باشد. کلام خدا قدیم و غیرمخلوق، و حاوی امر، نهی، خبر و وعد وعید الهی است. «وجه» خدا همان ذات خداست، چشم خدا به معنای آن است که او اشیاء را میبیند، دست خدا به معنای قدرت او، و تکیه زدن خدا بر عرش به معنای پادشاهی و سلطنت اوست. <ref>همان، ۸۹-۱۱۴، الفرق، ۳۳۴-۳۳۷</ref> | ||
'''اصل پنجم'''. [[اسماء خدا]] توقیفی است و تنها اسمهایی را میتوان درمورد خدا به کاربرد که در [[قرآن]] یا [[سنت]] صحیح یا [[اجماع]] امت برای خدا معین شده است. <ref>همان، ۳۳۷- ۳۳۸، اصول الدین، ۱۱۴-۱۳۰</ref> | '''اصل پنجم'''. [[اسماء خدا]] توقیفی است و تنها اسمهایی را میتوان درمورد خدا به کاربرد که در [[قرآن]] یا [[سنت|سنت]] صحیح یا [[اجماع|اجماع]] امت برای خدا معین شده است. <ref>همان، ۳۳۷- ۳۳۸، اصول الدین، ۱۱۴-۱۳۰</ref> | ||
'''اصل ششم'''. خداوند خالق همه پدیدههای عالم، اعم از حوادث خیر یا شر است و «کسبهای» مردم را نیز خدا میآفریند. خداست که مردم را هدایت میکند و گمراه میسازد. اگر کسی بمیرد، یا کشته شود، به اجلی که خدا برایش معین ساخته، از دنیا رفته است. هر کس آنچه میخورد، یا میآشامد - حلال یا حرام - همان روزیای است که خدا برایش مقدر ساخته است. <ref>همان، ۱۳۰-۱۵۳، الفرق، ۳۳۸-۳۴۲</ref> | '''اصل ششم'''. خداوند خالق همه پدیدههای عالم، اعم از حوادث خیر یا شر است و «کسبهای» مردم را نیز خدا میآفریند. خداست که مردم را هدایت میکند و گمراه میسازد. اگر کسی بمیرد، یا کشته شود، به اجلی که خدا برایش معین ساخته، از دنیا رفته است. هر کس آنچه میخورد، یا میآشامد - حلال یا حرام - همان روزیای است که خدا برایش مقدر ساخته است. <ref>همان، ۱۳۰-۱۵۳، الفرق، ۳۳۸-۳۴۲</ref> | ||
'''اصل هفتم'''. [[نبوت]] و [[رسالت]] امری مسلم و اثبات شده است. رسول با نبی تفاوت دارد. [[انبیا]] بسیارند، ولی شمار رسولان ۳۱۳ است. همگی انبیا معصومند. <ref>همان، ۳۴۲-۳۴۳، اصول الدین، ۱۵۳-۱۶۹</ref> | '''اصل هفتم'''. [[نبوت|نبوت]] و [[رسالت انبیاء|رسالت]] امری مسلم و اثبات شده است. رسول با نبی تفاوت دارد. [[انبیا]] بسیارند، ولی شمار رسولان ۳۱۳ است. همگی انبیا معصومند. <ref>همان، ۳۴۲-۳۴۳، اصول الدین، ۱۵۳-۱۶۹</ref> | ||
'''اصل هشتم'''. انبیا صادق بودن ادعای خود را از راه [[معجزه]] اثبات میکنند و معجزه [[ | '''اصل هشتم'''. انبیا صادق بودن ادعای خود را از راه [[معجزه|معجزه]] اثبات میکنند و معجزه [[حضرت محمد (ص)|پیامبر اکرم(صلی الله علیه)]] قرآن است. وجه اعجاز قرآن در نظم آن است. اولیا دارای کرامتند. <ref>همان، ۱۶۹- ۱۸۵، الفرق، ۳۴۴- ۳۴۵</ref> | ||
'''اصل نهم'''. اسلام ۵ رکن دارد: [[شهادت]] به | '''اصل نهم'''. اسلام ۵ رکن دارد: [[شهادت|شهادت]] به وحدانیت خدا و نبوت پیامبر(صلی الله علیه)، برپا کردن [[نماز]]، پرداختن [[زکات|زکات]]، گرفتن [[روزه]] [[ماه رمضان]] و گزاردن حج. اصول احکـام شریعت عبارت است از کتاب، سنت و اجماع سلف <ref>همان، ۳۴۵-۳۴۶، اصول الدین، ۱۸۵-۲۰۶</ref> | ||
'''اصل دهم'''. احکـام مربوط به افعال مکلفان ۵ است: [[واجب]]، [[حرام]]، [[مستحب]]، [[ | '''اصل دهم'''. احکـام مربوط به افعال مکلفان ۵ است: [[واجب|واجب]]، [[حرام|حرام]]، [[مستحب|مستحب]]، [[مکروه|مکروه]] و [[مباح|مباح]]<ref>همان، ۲۰۶- ۲۲۸، الفرق، ۳۴۷.</ref>. | ||
'''اصل یازدهم'''. خداوند بر نابود کردن همه چیز قدرت دارد. او در آخرت همۀ انسانها و حیوانها را زنده میکند. [[بهشت]] و [[جهنم]] تا ابد باقی است و هرگز دستخوش زوال نمیشود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه) و صالحان امت،عدهای از گنهکارانرا [[شفاعت]] میکنند. <ref>همان، ۳۴۸، اصولالدین، ۲۲۸-۲۴۶</ref> | '''اصل یازدهم'''. خداوند بر نابود کردن همه چیز قدرت دارد. او در آخرت همۀ انسانها و حیوانها را زنده میکند. [[بهشت|بهشت]] و [[جهنم|جهنم]] تا ابد باقی است و هرگز دستخوش زوال نمیشود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه) و صالحان امت،عدهای از گنهکارانرا [[شفاعت|شفاعت]] میکنند. <ref>همان، ۳۴۸، اصولالدین، ۲۲۸-۲۴۶</ref> | ||
'''اصل دوازدهم'''. گوهر ایمان، معرفت و تصدیق قلبی است و ایمان با ارتکاب [[گناه]] زایل نمیشود. <ref>همان، ۲۴۷-۲۷۰، الفرق، ۳۵۱-۳۵۲</ref> | '''اصل دوازدهم'''. گوهر ایمان، معرفت و تصدیق قلبی است و ایمان با ارتکاب [[گناه|گناه]] زایل نمیشود. <ref>همان، ۲۴۷-۲۷۰، الفرق، ۳۵۱-۳۵۲</ref> | ||
'''اصل سیزدهم'''. بر مردم واجب است که شخصی را به عنوان [[امام]] تعیین کنند تا قضات را بگمارد، مرزها را حفظ کند و فیء را تقسیم نماید. پیامبر(صلی الله علیه) هیچکس را به عنوان امام و جانشین خود تعیین نکـرد. یکی از شرایط امام، افزون بر علم، [[عدالت]] و سیاست، این است که نسبش به قبیلۀ قریش برسد. امام نباید مرتکب گناه کبیره بشود و بر [[گناهان صغیره]] نیز نباید اصرار بورزد. ترتیب امامت [[ابوبکر|ابوبکر]]، [[عمر]]، [[عثمان]] و [[علی]] به حق بود <ref>همان، ۳۴۹-۳۵۱، اصول الدین، ۲۷۰-۲۹۴</ref> | '''اصل سیزدهم'''. بر مردم واجب است که شخصی را به عنوان [[امام]] تعیین کنند تا قضات را بگمارد، مرزها را حفظ کند و فیء را تقسیم نماید. پیامبر(صلی الله علیه) هیچکس را به عنوان امام و جانشین خود تعیین نکـرد. یکی از شرایط امام، افزون بر علم، [[عدالت|عدالت]] و سیاست، این است که نسبش به قبیلۀ قریش برسد. امام نباید مرتکب گناه کبیره بشود و بر [[گناهان صغیره]] نیز نباید اصرار بورزد. ترتیب امامت [[ابوبکر|ابوبکر]]، [[عمر]]، [[عثمان|عثمان]] و [[علی بن ابی طالب|علی]] به حق بود <ref>همان، ۳۴۹-۳۵۱، اصول الدین، ۲۷۰-۲۹۴</ref> | ||
'''اصل چهاردهم'''. فرشتگان از خطا مصونند و قاطبه اهل سنت، پیامبران را برتر از فرشتگان میدانند. بر مبنای حدیث «[[عشرۀ مبشره]]»، ۱۰ تن از [[صحابه]] اهل بهشتند و باید آنان را تقدیس کرد <ref>همان، ۲۹۴- ۳۱۸، الفرق، ۳۵۲-۳۵۳</ref> | '''اصل چهاردهم'''. فرشتگان از خطا مصونند و قاطبه اهل سنت، پیامبران را برتر از فرشتگان میدانند. بر مبنای حدیث «[[عشره مبشره|عشرۀ مبشره]]»، ۱۰ تن از [[صحابه|صحابه]] اهل بهشتند و باید آنان را تقدیس کرد <ref>همان، ۲۹۴- ۳۱۸، الفرق، ۳۵۲-۳۵۳</ref> | ||
'''اصل پانزدهم'''. دشمنان اسلام دو دسته بودند: عدهای از آنان همچون [[بتپرستان]] و [[سوفسطاییان]]، پیش از اسلام میزیستند و پارهای نیز پس از ظهور اسلام پدیدار شدند. بغدادی فرقههایی همچون [[شیعه]] و معتزله را جزو گروه اخیر میداند و بر آن است که آنان کافر بودند، ولی در ظاهر اظهار مسلمانی میکردند. <ref>همان، ۳۵۳-۳۵۹، اصول الدین، ۳۱۸-۳۴۳</ref> | '''اصل پانزدهم'''. دشمنان اسلام دو دسته بودند: عدهای از آنان همچون [[بتپرستان]] و [[سوفسطاییان]]، پیش از اسلام میزیستند و پارهای نیز پس از ظهور اسلام پدیدار شدند. بغدادی فرقههایی همچون [[شیعه]] و معتزله را جزو گروه اخیر میداند و بر آن است که آنان کافر بودند، ولی در ظاهر اظهار مسلمانی میکردند. <ref>همان، ۳۵۳-۳۵۹، اصول الدین، ۳۱۸-۳۴۳</ref> |