خلق افعال عباد (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۵: خط ۲۵:
همچنین می‌گوید که اهل‌سنت میان خلق و مخلوق و فعل و مفعول فرق قایل‌اند به این معنا که خلق را به خدا و مخلوق را به عبد منتسب می‌کنند. ابن تیمیه در ادامه می‌نویسد این همان اعتقاد [[حنفیه]] و جمهور [[مالکیه]]، [[شافعیه]] و [[حنبلیه]] است و بغوی می‌گوید تمام اهل‌سنت دارای چنین اعتقادی هستند. این متکلم اهل‌حدیث در جای دیگر می‌نویسد:«فان ائمه اهل السنه یقولون ان الله خالق الاشیاء با الاسباب و انه خلق للعبد قدرة یکون بها فعله و ان العبد فاعل لفعله حقیقة فقولهم فی خلق فعل العبد بارادته و قدرته کقولهم فی خلق سایرالحوادث باسبابها و لکن لیس هذا قول من ینکر الاسباب و القوی التی فی الاجسام و ینکر تاثیر القدرة التی للعبد التی بها یکون الفعل و یقول انه لا اثر لقدرة العبد اصلا فی فعله کما یقول ذلک جهم و اتباعه و الاشعری و من وافقه و لیس قول هولاء قول ائمه السنة و لا جمهورهم بل اصل هذا القول هو قول [[جهم بن صفوان]] فانه کان یثبت مشیة الله تعالی و ینکر ان یکون له حکمه و رحمه و ینکر ان یکون للعبد فعل او قدرة موثرة» <ref> ابن تیمیه احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه، عربستان، نشر جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، سال 1406 هجری قمری، ج 3، ص 31</ref>  
همچنین می‌گوید که اهل‌سنت میان خلق و مخلوق و فعل و مفعول فرق قایل‌اند به این معنا که خلق را به خدا و مخلوق را به عبد منتسب می‌کنند. ابن تیمیه در ادامه می‌نویسد این همان اعتقاد [[حنفیه]] و جمهور [[مالکیه]]، [[شافعیه]] و [[حنبلیه]] است و بغوی می‌گوید تمام اهل‌سنت دارای چنین اعتقادی هستند. این متکلم اهل‌حدیث در جای دیگر می‌نویسد:«فان ائمه اهل السنه یقولون ان الله خالق الاشیاء با الاسباب و انه خلق للعبد قدرة یکون بها فعله و ان العبد فاعل لفعله حقیقة فقولهم فی خلق فعل العبد بارادته و قدرته کقولهم فی خلق سایرالحوادث باسبابها و لکن لیس هذا قول من ینکر الاسباب و القوی التی فی الاجسام و ینکر تاثیر القدرة التی للعبد التی بها یکون الفعل و یقول انه لا اثر لقدرة العبد اصلا فی فعله کما یقول ذلک جهم و اتباعه و الاشعری و من وافقه و لیس قول هولاء قول ائمه السنة و لا جمهورهم بل اصل هذا القول هو قول [[جهم بن صفوان]] فانه کان یثبت مشیة الله تعالی و ینکر ان یکون له حکمه و رحمه و ینکر ان یکون للعبد فعل او قدرة موثرة» <ref> ابن تیمیه احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه، عربستان، نشر جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، سال 1406 هجری قمری، ج 3، ص 31</ref>  
به تحقیق، بزرگان اهل‌سنت معتقدند که خداوند اشیاء را با اسباب و وسایلش خلق می‌کند. اوست که برای بنده‌اش قدرتی را خلق می‌کند تا بتواند فعل خود را انجام دهد. بنابراین، عبد فاعل حقیقی آن فعل است. پس قول اهل‌سنت مبنی بر این که عبد فعل خود را با اراده و قدرتش انجام می‌دهد، مثل این است که سایر حوادث را به کمک اسبابش خلق می‌کند. ابن تیمیه در این جا به جبریون محض چون جهم بن صفوان و نیز ابوالحسن اشعری که منکر اسباب و نیز قدرت و اراده عبد هستند طعنه می‌زند و می‌گوید عقیده قاطبه اهل‌سنت مخالف کسانی است که برای بنده هیچ اراده و قدرتی را قبول ندارند، آن گونه که جهم و پیروانش و نیز اشعری و موافقانش به آن اعتقاد دارند. زیرا جهم بن صفوان، منکر مشیت، حکمت و رحمت الهی است و نیز هر گونه فعل و قدرت موثر برای عبد را انکار می‌کند.
به تحقیق، بزرگان اهل‌سنت معتقدند که خداوند اشیاء را با اسباب و وسایلش خلق می‌کند. اوست که برای بنده‌اش قدرتی را خلق می‌کند تا بتواند فعل خود را انجام دهد. بنابراین، عبد فاعل حقیقی آن فعل است. پس قول اهل‌سنت مبنی بر این که عبد فعل خود را با اراده و قدرتش انجام می‌دهد، مثل این است که سایر حوادث را با کمک اسبابش خلق می‌کند. ابن تیمیه در این‌جا به جبریون محض چون جهم بن صفوان و نیز ابوالحسن اشعری که منکر اسباب و نیز قدرت و اراده عبد هستند طعنه می‌زند و می‌گوید قاطبه اهل‌سنت مخالف کسانی هستند که برای بنده هیچ اراده و قدرتی را قبول ندارند، آن‌گونه که جهم و پیروانش و نیز اشعری و موافقانش به آن اعتقاد دارند. زیرا جهم بن صفوان، منکر مشیت، حکمت و رحمت الهی یوده است و نیز هر گونه فعل و قدرت موثر برای عبد را انکار می‌کرد.


با توجه به متن فوق می‌توان نتیجه گرفت که میان عقاید بزرگان اهل‌سنت با عقاید کسانی چون جهم بن صفوان و اشعری تمایز آشکاری وجود دارد، با این که ابوالحسن اشعری با طرح نظریه کسب از عقاید افرادی چون جهم بن صفوان فاصله می گیرد اما بزرگان اهل‌سنت چنین اقدامی را از سوی اشعری کافی نمی دانند. در هر صورت، می‌توان به این نتیجه رسید که بر شمردن شخصی چون اشعری و پیروانش به عنوان مخالف اعتقادات اهل‌سنت در تفسیر جبر و اختیار با این که اشعری انسان را نسبت در باره افعالش مجبور و دست بسته نمی‌داند (و نظریه کسب را برای رفع اتهام به جبرگرایی مطرح کرده است،) این نکته را ثابت می‌کند که اهل حدیث تا چه اندازه در باره اراده و اختیار انسان وسعت نظر دارند و  در ادعای خود مبنی بر این که انسان واقعا فاعل افعال خویش است، صادق‌اند. ابن تیمیه در فرازی دیگر می‌نویسد: «ان العبد فاعل لفعله حقیقة و محدثا لفعله و الله سبحانه فاعلا له محدثا له و هذا قول جماهیر اهل السنة من جمیع الطوائف و هذا قول کثیر من اصحاب الاشعری کابی اسحاق الاسفرایینی و ابی المعالی الجوینی الملقب بامام الحرمین و غیرهما» <ref>ابن تیمیه احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه، عربستان، نشر جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، سال 1406 هجری قمری، ج 3، ص 74</ref>عبد به طور حقیقی فاعل و محدث فعل خویش است و خداوند نیز فاعل و محدث فعل عبد است. این عقیده تمام اهل‌سنت از همه طایفه ها می‌باشد. وی این اعتقاد را به بخش بزرگی از اشاعره نسبت می‌دهد و می‌گوید بسیاری از اصحاب اشعری چون [[ابی اسحاق اسفراینی]] و [[عبدالملک جوینی]]، با اهل سنت همراه هستند.
با توجه به متن فوق می‌توان نتیجه گرفت که میان عقاید بزرگان اهل‌سنت با عقاید کسانی چون جهم بن صفوان و اشعری تمایز آشکاری وجود دارد، با این‌که ابوالحسن اشعری با طرح نظریه کسب از عقاید افرادی چون جهم بن صفوان فاصله می‌گیرد اما بزرگان اهل‌سنت چنین اقدامی را از سوی اشعری کافی نمی‌دانند و او و پیروانش را با جبریون هم‌مسلک می‌دانند. در هر صورت، می‌توان به این نتیجه رسید که بر شمردن شخصی چون اشعری و پیروانش به عنوان مخالف اعتقادات اهل‌سنت در تفسیر جبر و اختیار با این که اشعری انسان را نسبت در باره افعالش مجبور و دست بسته نمی‌داند (و نظریه کسب را برای رفع اتهام به جبرگرایی مطرح کرده است،) این نکته را ثابت می‌کند که اهل حدیث تا چه اندازه در باره اراده و اختیار انسان وسعت نظر دارند و  در ادعای خود مبنی بر این که انسان واقعا فاعل افعال خویش است، صادق‌اند. ابن تیمیه در فرازی دیگر می‌نویسد: «ان العبد فاعل لفعله حقیقة و محدثا لفعله و الله سبحانه فاعلا له محدثا له و هذا قول جماهیر اهل السنة من جمیع الطوائف و هذا قول کثیر من اصحاب الاشعری کابی اسحاق الاسفرایینی و ابی المعالی الجوینی الملقب بامام الحرمین و غیرهما» <ref>ابن تیمیه احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه، عربستان، نشر جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، سال 1406 هجری قمری، ج 3، ص 74</ref>عبد به طور حقیقی فاعل و محدث فعل خویش است و خداوند نیز فاعل و محدث فعل عبد است. این عقیده تمام اهل‌سنت از همه طایفه ها می‌باشد. وی این اعتقاد را به بخش بزرگی از اشاعره نسبت می‌دهد و می‌گوید بسیاری از اصحاب اشعری چون [[ابی اسحاق اسفراینی]] و [[عبدالملک جوینی]]، با اهل سنت همراه هستند.


به نظر می‌رسد که نکته‌ای مهم در این بخش از کلمات ابن تیمیه وجود دارد و آن اعتراف به این مطلب که برای ایجاد یک فعل دو فاعل( خداوند و انسان) همزمان نقش دارند، در حالی‌که انتساب فعل به هر دو حقیقی است.  یعنی همان‌طور که انسان به طور واقعی فاعل و محدث فعل خویش است، همزمان خداوند نیز فاعل و محدث همان فعل است که به طور حقیقی به انسان منتسب می‌باشد. ابن تیمیه این قول را به بسیاری از اصحاب اشعری منتسب می‌کند. این ادعا ثابت می‌کند که [[مکتب اشاعره]] در زمان‌های پس از او، تغییرات وسیعی داشته و به نوعی تکامل یافته و به قرابت اندیشه با دیگر مذاهب چون امامیه و اهل‌حدیث رسیده است.  
به نظر می‌رسد که نکته‌ای مهم در این بخش از کلمات ابن تیمیه وجود دارد و آن اعتراف به این مطلب که برای ایجاد یک فعل دو فاعل( خداوند و انسان) همزمان نقش دارند، در حالی‌که انتساب فعل به هر دو حقیقی است.  یعنی همان‌طور که انسان به طور واقعی فاعل و محدث فعل خویش است، همزمان خداوند نیز فاعل و محدث همان فعل است که به طور حقیقی به انسان منتسب می‌باشد. ابن تیمیه این قول را به بسیاری از اصحاب اشعری منتسب می‌کند. این ادعا ثابت می‌کند که [[مکتب اشاعره]] در زمان‌های پس از او، تغییرات وسیعی داشته و به نوعی تکامل یافته و به قرابت اندیشه با دیگر مذاهب چون امامیه و اهل‌حدیث رسیده است.  
confirmed
۵٬۹۲۲

ویرایش