عشره مبشره: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۳ ژوئن ۲۰۲۳
جز (جایگزینی متن - ' آن‌ها' به ' آنها')
خط ۲۴: خط ۲۴:
حدیث عشره مبشره، چندین سند دارد که در این جا به ذکر دو سند مشهور اکتفا می‌شود:
حدیث عشره مبشره، چندین سند دارد که در این جا به ذکر دو سند مشهور اکتفا می‌شود:


# طریق اول، حمیدبن‌عبدالرحمن‌بن‌عوف از پدرش عبدالرحمن نقل می‌کند. در حالی که حمید در سال 32 ه. ق به دنیا آمده، و عبدالرحمن(پدر او)در سال 33 ه. ق فوت کرده است؛ پس او نمی‌تواند از پدرش مستقیما حدیث نقل کند، و حتما باید واسطه‌ای بین این دو باشد که هویت این واسطه معلوم نیست.
# طریق اول، حمیدبن‌عبدالرحمن‌بن‌عوف از پدرش عبدالرحمن نقل می‌کند. در حالی که حمید در سال 32 ه. ق به دنیا آمده، و عبدالرحمن(پدر او)در سال 33 ه.ق فوت کرده است؛ پس او نمی‌تواند از پدرش مستقیما حدیث نقل کند، و حتما باید واسطه‌ای بین این دو باشد که هویت این واسطه معلوم نیست.
#   
#  طریق دوم، عبدالله‌بن‌ظالم از سعیدبن‌زید نقل کرده است. این طریق به نظر [[بخاری]] و [[مسلم]] صحیح نیست.
# طریق دوم، عبدالله‌بن‌ظالم از سعیدبن‌زید نقل کرده است. این طریق به نظر [[بخاری]] و [[مسلم]] صحیح نیست.  


== اختلاف در سند و محتوای حدیث ==
== اختلاف در سند و محتوای حدیث ==
خط ۶۷: خط ۶۶:


=== اشکال سندی در روایت عبد الرحمان بن عوف ===
=== اشکال سندی در روایت عبد الرحمان بن عوف ===
علاوه بر مسند ابن حنبل، منابع دیگری از اهل‌سنت، مانند: سنن الترمذی<ref>سنن الترمذی : ج ۵ ص ۶۴۷ ح ۳۷۴۷ .</ref>مسند أبی یعلی، <ref>، مسند أبی یعلی : ج ۲ ص ۳۸۲ ح ۸۳۱ .</ref>صحیح ابن حبّان، <ref>صحیح ابن حبّان : ج ۱۵ ص ۴۶۳ ح ۷۰۰۲ .</ref>السنن الکبری <ref>السنن الکبری : ج ۵ ص ۵۶ ح ۸۱۹۴ .</ref>. و الآحاد و المثانی، <ref>الآحاد و المثانی : ج ۱ ص ۱۸۲ ح ۲۳۲ .</ref>.  به اسناد خود، حدیثِ یاد شده را از عبدالرحمان بن عوف، نقل کرده اند؛ ولی هیچ یک از سندها صحیح نیستند. در سند روایت ، نام او ، «عبد العزیز بن محمّد بن عبید الدراوردی» آمده است . در کتب رجالی اهل‌سنت ، در‌باره او چنین آمده است : «عبد العزیز بن محمّد بن عبید الدراوردی، أبو محمّد المدنی ، کان ثقة کثیر الحدیث یغلط<ref>الطبقات الکبری : ج ۵ ص ۴۲۴ ، تهذیب الکمال : ج ۱۸ ص ۱۸۷ ش ۳۴۷۰ .</ref>» ابن حجر گفته است : «صدوق ، کان یحدّث من کتب غیره فیخطی<ref>(تقریب التهذیب : ص ۶۱۵) .</ref>» نسایی، گفته است : «لیس بقوی و قال أبو زرعة : سیئ الحفظ<ref>(تهذیب التهذیب : ج ۳ ص ۴۴۸ ش ۴۸۲۵) .</ref>» ابو حاتم نیز گفته است : «لا یحتجّ به<ref>(میزان الاعتدال : ج ۲ ص ۶۳۴ ش ۵۱۲۵).</ref><br>».
علاوه بر مسند ابن حنبل، منابع دیگری از اهل‌سنت، مانند: سنن الترمذی<ref>سنن الترمذی : ج ۵ ص ۶۴۷ ح ۳۷۴۷ .</ref>مسند أبی یعلی، <ref>، مسند أبی یعلی : ج ۲ ص ۳۸۲ ح ۸۳۱ .</ref>صحیح ابن حبّان، <ref>صحیح ابن حبّان : ج ۱۵ ص ۴۶۳ ح ۷۰۰۲ .</ref>السنن الکبری <ref>السنن الکبری : ج ۵ ص ۵۶ ح ۸۱۹۴ .</ref>. و الآحاد و المثانی، <ref>الآحاد و المثانی : ج ۱ ص ۱۸۲ ح ۲۳۲ .</ref>.  به اسناد خود، حدیثِ یاد شده را از عبدالرحمان بن عوف، نقل کرده اند؛ ولی هیچ یک از سندها صحیح نیستند. در سند روایت ، نام او ، «عبد العزیز بن محمّد بن عبید الدراوردی» آمده است . در کتب رجالی اهل‌سنت ، در‌باره او چنین آمده است : «عبد العزیز بن محمّد بن عبید الدراوردی، أبو محمّد المدنی ، کان ثقة کثیر الحدیث یغلط<ref>الطبقات الکبری : ج ۵ ص ۴۲۴ ، تهذیب الکمال : ج ۱۸ ص ۱۸۷ ش ۳۴۷۰ .</ref>» ابن حجر گفته است : «صدوق ، کان یحدّث من کتب غیره فیخطی<ref>(تقریب التهذیب : ص ۶۱۵) .</ref>» نسایی، گفته است : «لیس بقوی» و قال أبو زرعة : «سیئ الحفظ<ref>(تهذیب التهذیب : ج ۳ ص ۴۴۸ ش ۴۸۲۵) .</ref>» ابو حاتم نیز گفته است : «لا یحتجّ به<ref>(میزان الاعتدال : ج ۲ ص ۶۳۴ ش ۵۱۲۵).</ref>».


افزون بر این، در این اسانید، حدیثِ یاد شده، از حمید فرزند عبد الرحمان بن عوف، نقل شده که ولادتش سال ۳۲ هجری بوده،<ref>ر . ک : الغدیر : ج ۱۰ ص ۱۲۲ .</ref>. در صورتی که وفات پدرش در یکی از سال‌های ۳۱، ۳۲ و ۳۳ هجری گزارش شده است<ref>الاستیعاب : ج ۲ ص ۳۹۰ ش ۱۴۵۵ ، تهذیب الکمال : ج ۱۷ ص ۳۲۸ ش ۳۹۲۳ .</ref>. بنا بر این، او پدرش را یا درک نکرده و یا در یک سالگی درک کرده است و بدیهی است که در این سن، امکان دریافت حدیث، وجود ندارد، چنان که روایت کودکی با این سن، به اتّفاقِ همه علما، قابل قبول نیست<ref>ر . ک : تدریب الراوی : ص ۲۶۵ .</ref>.
افزون بر این، در این اسانید، حدیثِ یاد شده، از حمید فرزند عبد الرحمان بن عوف، نقل شده که ولادتش سال ۳۲ هجری بوده،<ref>ر . ک : الغدیر : ج ۱۰ ص ۱۲۲ .</ref>. در صورتی که وفات پدرش در یکی از سال‌های ۳۱، ۳۲ و ۳۳ هجری گزارش شده است<ref>الاستیعاب : ج ۲ ص ۳۹۰ ش ۱۴۵۵ ، تهذیب الکمال : ج ۱۷ ص ۳۲۸ ش ۳۹۲۳ .</ref>. بنا بر این، او پدرش را یا درک نکرده و یا در یک سالگی درک کرده است و بدیهی است که در این سن، امکان دریافت حدیث، وجود ندارد، چنان که روایت کودکی با این سن، به اتّفاقِ همه علما، قابل قبول نیست<ref>ر . ک : تدریب الراوی : ص ۲۶۵ .</ref>.
خط ۷۳: خط ۷۲:
=== اشکالِ سندی در روایت سعید بن زید ===
=== اشکالِ سندی در روایت سعید بن زید ===
راوی دوم حدیث «عشره مبشَّره»، سعید بن زید است. او خودش را نیز در شمارِ این ده تن آورده است. این روایت، به طرق ذیل، از سعید بن زید، نقل شده است:
راوی دوم حدیث «عشره مبشَّره»، سعید بن زید است. او خودش را نیز در شمارِ این ده تن آورده است. این روایت، به طرق ذیل، از سعید بن زید، نقل شده است:
طریق اوّل، از عبد الرحمان بن اَخنس<ref>ر. ک : همان ، ح ۸۰۴</ref>.
طریق اوّل، از عبد الرحمان بن اَخنس<ref>ر. ک : همان ، ح ۸۰۴</ref>.
ابن معین او را تضعیف کرده است. راوی بعد از او یعنی محمد بن طلحه هم تضعیف شده است<ref>ر. ک : فتح المغیث : ص ۱۳۵ ـ ۱۴۵ و تهذیب التهذیب : ج ۵ ص ۱۴۴</ref>.
ابن معین او را تضعیف کرده است. راوی بعد از او یعنی محمد بن طلحه هم تضعیف شده است<ref>ر. ک : فتح المغیث : ص ۱۳۵ ـ ۱۴۵ و تهذیب التهذیب : ج ۵ ص ۱۴۴</ref>.
طریق دوم، از ریاح بن حارث<ref>ر. ک : مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۳۹۷ ح ۱۶۲۹</ref>.
طریق دوم، از ریاح بن حارث<ref>ر. ک : مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۳۹۷ ح ۱۶۲۹</ref>.
این روایت، از متفرّداتی است که نوه او از وی نقل کرده است و مضمون آن به صورت مضطرب، نقل شده است.
این روایت، از متفرّداتی است که نوه او از وی نقل کرده است و مضمون آن به صورت مضطرب، نقل شده است.
طریق سوم، از زیاد بن علاقه<ref>ر. ک : المعجم الأوسط : ج ۴ ص ۳۳۹ ح ۴۳۷۴</ref>.
 
طریق این روایت، واحد است و زیاد بن علاقه هم منحرف از [[اهل بیت (علیهم السلام)|اهل‌بیت (علیه السلام)]] بوده است<ref>ر. ک : تهذیب التهذیب : ج ۲ ص ۲۲۷ ش ۲۴۴۶همچنین حسن بن صالح، او را فراوان مذمت کرده است. ر. ک : تهذیب التهذیب : ج ۱ ص ۵۵۴ ـ ۵۵۶</ref>.
طریق سوم، از زیاد بن علاقه<ref>ر. ک : المعجم الأوسط : ج ۴ ص ۳۳۹ ح ۴۳۷۴</ref>.طریق این روایت، واحد است و زیاد بن علاقه هم منحرف از [[اهل بیت (علیهم السلام)|اهل‌بیت (علیه السلام)]] بوده است<ref>ر. ک : تهذیب التهذیب : ج ۲ ص ۲۲۷ ش ۲۴۴۶همچنین حسن بن صالح، او را فراوان مذمت کرده است. ر. ک : تهذیب التهذیب : ج ۱ ص ۵۵۴ ـ ۵۵۶</ref>.
 
طریق چهارم، از عبد الرحمان بن حمید<ref>ر. ک : سنن الترمذی : ج ۵ ص ۶۴۷ ح ۳۷۴۷ .</ref>.
طریق چهارم، از عبد الرحمان بن حمید<ref>ر. ک : سنن الترمذی : ج ۵ ص ۶۴۷ ح ۳۷۴۷ .</ref>.
دو نفر از او روایت را نقل کرده اند که یکی به گزارش ابن حجر و ذهبیر<ref>ر. ک : تهذیب التهذیب : ج ۳ ص ۴۴۸ و میزان الاعتدال : ج ۳ ص ۶۳۴ .</ref>و دیگری به تصریح نسایی <ref>ر. ک : الضعفاء و المتروکون : ص ۲۳۶ .</ref>، ضعیف شمرده شده است.
دو نفر از او روایت را نقل کرده اند که یکی به گزارش ابن حجر و ذهبیر<ref>ر. ک : تهذیب التهذیب : ج ۳ ص ۴۴۸ و میزان الاعتدال : ج ۳ ص ۶۳۴ .</ref>و دیگری به تصریح نسایی <ref>ر. ک : الضعفاء و المتروکون : ص ۲۳۶ .</ref>، ضعیف شمرده شده است.
طریق پنجم، از عبد اللّه بن ظالم<ref>ر. ک : سنن أبی داوود : ج ۴ ص ۲۱۱ ح ۴۶۴۸ .</ref>.
طریق پنجم، از عبد اللّه بن ظالم<ref>ر. ک : سنن أبی داوود : ج ۴ ص ۲۱۱ ح ۴۶۴۸ .</ref>.
نسائی و دار قطنی به صحیح نبودن این طریق تصریح کرده اند<ref>ر.ک : الضعفاء الکبیر : ج ۲ ص ۲۶۷ . نیز ، ر . ک : فضائل الصحابة ، نسایی : ص ۲۸ ، العلل ، دارقطنی : ج ۴ ص ۴۰۹ .</ref>.
نسائی و دار قطنی به صحیح نبودن این طریق تصریح کرده اند<ref>ر.ک : الضعفاء الکبیر : ج ۲ ص ۲۶۷ . نیز ، ر . ک : فضائل الصحابة ، نسایی : ص ۲۸ ، العلل ، دارقطنی : ج ۴ ص ۴۰۹ .</ref>.
طریق ششم، از ابو طفیل<ref>ر. ک : المعجم الأوسط : ج ۲ ص ۲۸۹ ح ۲۰۰۹ .</ref>.
طریق ششم، از ابو طفیل<ref>ر. ک : المعجم الأوسط : ج ۲ ص ۲۸۹ ح ۲۰۰۹ .</ref>.
این طریق از منفردات روایت اوست<ref>ر . ک : المعجم الأوسط : ج ۲ ص ۲۸۹ ـ ۲۹۰ ح ۲۰۰۹ .</ref>.
این طریق از منفردات روایت اوست<ref>ر . ک : المعجم الأوسط : ج ۲ ص ۲۸۹ ـ ۲۹۰ ح ۲۰۰۹ .</ref>.
خط ۹۵: خط ۹۹:


=== اضطراب در متن حدیث ===
=== اضطراب در متن حدیث ===
افزون بر ضعف اسناد حدیث «عشره مبشَّره»، اضطراب شدید متن آن، قرینه ای دیگر بر عدم صدور حدیثِ یاد شده است ؛ زیرا در برخی از گزارش ها، نام پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) در شمارِ بهشتیان آمده و در برخی دیگر، نیامده است<ref>سنن الترمذی : ج ۵ ص ۶۴۷ ح ۳۷۴۷ ، مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۴۱۰ ح ۱۶۷۵.</ref>. نیز در برخی از گزارش ها، نام ابو عبیده جرّاح آمده<ref>سنن الترمذی : ج ۵ ص ۶۴۷ ح ۳۷۴۷ ، مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۴۱۰ ح ۱۶۷۵ .</ref> و در برخی نیامده است ؛بلکه در برخی گزارش ها، تنها نام شش نفر ذکر شده است<ref>الآحاد و المثانی : ج ۱ ص ۱۸۲ ح ۲۳۲ ، جزء ابن عاصم : ص ۸۰ .</ref>. هم‌چنین در برخی گزارش ها به نقل از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)، نام ده نفر، ذکر شده<ref>مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۳۹۸ ح ۱۶۳۱ .</ref>. و در برخی، نام افراد به وسیله سعید بن زید و پس از طرح کلّی موضوع، ذکر شده است<ref>المعجم الأوسط : ج ۱ ص ۲۶۷ ح ۸۶۹ و ج ۲ ص ۲۸۹ ح ۲۰۰۹ .</ref>.
افزون بر ضعف اسناد حدیث «عشره مبشَّره»، اضطراب شدید متن آن، قرینه ای دیگر بر عدم صدور حدیثِ یاد شده است ؛ زیرا در برخی از گزارش ها، نام پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) در شمارِ بهشتیان آمده و در برخی دیگر، نیامده است<ref>سنن الترمذی : ج ۵ ص ۶۴۷ ح ۳۷۴۷ ، مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۴۱۰ ح ۱۶۷۵.</ref>. نیز در برخی از گزارش ها، نام ابو عبیده جرّاح آمده<ref>سنن الترمذی : ج ۵ ص ۶۴۷ ح ۳۷۴۷ ، مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۴۱۰ ح ۱۶۷۵ .</ref> و در برخی نیامده است ؛بلکه در برخی گزارش ها، تنها نام شش نفر ذکر شده است<ref>الآحاد و المثانی : ج ۱ ص ۱۸۲ ح ۲۳۲ ، جزء ابن عاصم : ص ۸۰ .</ref>.  
 
هم‌چنین در برخی گزارش ها به نقل از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)، نام ده نفر، ذکر شده<ref>مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۳۹۸ ح ۱۶۳۱ .</ref> و در برخی، نام افراد به وسیله سعید بن زید و پس از طرح کلّی موضوع، ذکر شده است<ref>المعجم الأوسط : ج ۱ ص ۲۶۷ ح ۸۶۹ و ج ۲ ص ۲۸۹ ح ۲۰۰۹ .</ref>.


=== تعارض با برخی از احادیثِ مورد قبول اهل‌سنت ===
=== تعارض با برخی از احادیثِ مورد قبول اهل‌سنت ===
بر پایه دیدگاه اهل‌سنت، حدیث «عشره مبشَّره»، با احادیث دیگری که مورد قبول آنهاست، معارض است، مانند: آنچه مؤلّفان کتاب‌های شش گانه ([[صحیح بخاری|بخاری]]، مسلم، [[نسایی]]، [[ابو داوو]]د، [[ترمذی]]، [[ابن ماجه]]) و غیر آنها از سعد بن ابی وقّاص ـ که خود، یکی از عشره مبشّره است ـ نقل می‌کنند که وی می‌گوید:
بر پایه دیدگاه اهل‌سنت، حدیث «عشره مبشَّره»، با احادیث دیگری که مورد قبول آنهاست، معارض است، مانند: آنچه مؤلّفان کتاب‌های شش گانه ([[صحیح بخاری|بخاری]]، مسلم، [[نسایی]]، [[ابو داوو]]د، [[ترمذی]]، [[ابن ماجه]]) و غیر آنها از سعد بن ابی وقّاص ـ که خود، یکی از عشره مبشّره است ـ نقل می‌کنند که وی می‌گوید:
نشنیدم پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) برای کسی که روی زمین راه می‌رود، بگوید از اهل بهشت است، مگر برای عبد اللّه  بن سلام. ص<ref>حیح البخاری : ج ۳ ص ۱۳۸۷ ح ۳۶۰۱ ، صحیح مسلم : ج ۴ ص ۱۹۳۰ ح ۱۴۷ ، فضائل الصحابة، نسایی : ص ۴۵ ح ۱۴۸ ، مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۳۵۸ ح ۱۴۵۳ ، السنن الکبری : ج ۵ ص ۷۰ ح ۸۲۵۲ .</ref>.
نشنیدم پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) برای کسی که روی زمین راه می‌رود، بگوید از اهل بهشت است، مگر برای عبد اللّه  بن سلام<ref>حیح البخاری : ج ۳ ص ۱۳۸۷ ح ۳۶۰۱ ، صحیح مسلم : ج ۴ ص ۱۹۳۰ ح ۱۴۷ ، فضائل الصحابة، نسایی : ص ۴۵ ح ۱۴۸ ، مسند ابن حنبل : ج ۱ ص ۳۵۸ ح ۱۴۵۳ ، السنن الکبری : ج ۵ ص ۷۰ ح ۸۲۵۲ .</ref>.


به همین دلیل، بزرگان اهل‌سنت، در صدد توجیه این تعارض بر آمده اند. از جمله : «إنّ سعدا کرّه تزکیة نفسه لأنّه أحد العشرة ؛ یکی از توجیهات این است که چون سعد بن ابی وقّاص یکی از این ده تن بوده است، نخواسته از خود تعریف و تمجید کند<ref>فتح الباری : ج ۷ ص ۱۲۹ ،</ref>» «إنّ نفی سماعه ذلک ، لا یدلّ علی نفی البشارة لغیره؛ توجیه دیگر آن است که نشنیدن او، دلالتی بر بشارت ندادن به دیگران ندارد<ref>(شرح صحیح مسلم ، نووی : ج ۶ ص ۱۶۴)</ref>»، «أی البشارة وقعت حینما کان یمشی عبد اللّه  بن سلام بخلاف بشارات غیره؛ توجیه دیگر این که مقصود سعد این است که تنها بشارت دادن به عبداللّه  بن سلام در حال راه رفتن او بوده است ولی بشارت دیگران در حالت‌های دیگر بوده است(<ref>مرقاة المفاتیح : ج ۵ ص ۶۲۲)</ref>.»  و «إنّ سعدا قال ذلک بعد موت المبشَّرین و لم یتأخّر إلاّ سعدا و سعیدا ؛ و توجیه آخر اینکه، سعد این جمله را پس از مرگ بشارت داده شدگان گفته است، هنگامی که تنها خود او و سعید زنده بوده اند<ref>(فتح الباری : ج ۷ ص ۱۳۰)</ref>.»
به همین دلیل، بزرگان اهل‌سنت، در صدد توجیه این تعارض بر آمده اند. از جمله : «إنّ سعدا کرّه تزکیة نفسه لأنّه أحد العشرة ؛ یکی از توجیهات این است که چون سعد بن ابی وقّاص یکی از این ده تن بوده است، نخواسته از خود تعریف و تمجید کند<ref>فتح الباری : ج ۷ ص ۱۲۹ ،</ref>» «إنّ نفی سماعه ذلک ، لا یدلّ علی نفی البشارة لغیره؛ توجیه دیگر آن است که نشنیدن او، دلالتی بر بشارت ندادن به دیگران ندارد<ref>(شرح صحیح مسلم ، نووی : ج ۶ ص ۱۶۴)</ref>»، «أی البشارة وقعت حینما کان یمشی عبد اللّه  بن سلام بخلاف بشارات غیره؛ توجیه دیگر این که مقصود سعد این است که تنها بشارت دادن به عبداللّه  بن سلام در حال راه رفتن او بوده است ولی بشارت دیگران در حالت‌های دیگر بوده است(<ref>مرقاة المفاتیح : ج ۵ ص ۶۲۲)</ref>.»  و «إنّ سعدا قال ذلک بعد موت المبشَّرین و لم یتأخّر إلاّ سعدا و سعیدا ؛ و توجیه آخر اینکه، سعد این جمله را پس از مرگ بشارت داده شدگان گفته است، هنگامی که تنها خود او و سعید زنده بوده اند<ref>(فتح الباری : ج ۷ ص ۱۳۰)</ref>.»
خط ۱۰۵: خط ۱۱۱:
=== برخی شواهد تاریخی بر نادرستی حدیث ===
=== برخی شواهد تاریخی بر نادرستی حدیث ===
یکی از نکات مهم در ارزیابی حدیث «عشره مبشَّره»، این است که بعید است سعید بن زید در دوران حیات پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)، این حدیث را از ایشان شنیده باشد، ولی آن را در دوران خلیفه اوّل و دوم و سوم، بازگو نکرده باشد.
یکی از نکات مهم در ارزیابی حدیث «عشره مبشَّره»، این است که بعید است سعید بن زید در دوران حیات پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)، این حدیث را از ایشان شنیده باشد، ولی آن را در دوران خلیفه اوّل و دوم و سوم، بازگو نکرده باشد.
شاهد این مطلب، آن است که خلیفه اوّل در جریان سقیفه به آن استناد نکرد، در صورتی که به اموری کم اهمّیت تر از این موضوع، استناد کرد.
شاهد این مطلب، آن است که خلیفه اوّل در جریان سقیفه به آن استناد نکرد، در صورتی که به اموری کم اهمّیت تر از این موضوع، استناد کرد.
همچنین اگر این حدیث، صحّت داشت و در زمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) نقل شده بود، هنگامی که عثمان در محاصره قرار گرفت، به آن استناد می‌کرد و بسیاری از بزرگان [[مهاجران|مهاجر]] و [[انصار]]، از جمله [[طلحه]] و [[زبیر]] ـ که طبق این حدیث، خود، جزء ده بهشتی بشارت داده شده به بهشت اند ـ اقدام به محاصره و قتل او نمی‌کردند، یا برای پیشگیری از قتل وی، به آن استناد می‌شد، در حالی که در هیچ یک از مصادر تاریخی به آن اشاره نشده است.
همچنین اگر این حدیث، صحّت داشت و در زمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) نقل شده بود، هنگامی که عثمان در محاصره قرار گرفت، به آن استناد می‌کرد و بسیاری از بزرگان [[مهاجران|مهاجر]] و [[انصار]]، از جمله [[طلحه]] و [[زبیر]] ـ که طبق این حدیث، خود، جزء ده بهشتی بشارت داده شده به بهشت اند ـ اقدام به محاصره و قتل او نمی‌کردند، یا برای پیشگیری از قتل وی، به آن استناد می‌شد، در حالی که در هیچ یک از مصادر تاریخی به آن اشاره نشده است.


خط ۱۱۳: خط ۱۲۱:
=== تکذیب حدیث از سوی امام علی (علیه السلام) ===
=== تکذیب حدیث از سوی امام علی (علیه السلام) ===
نکات یاد شده، هنگامی که در کنار تکذیب شدید [[علی بن ابی طالب|امام علی (علیه السلام)]] در جنگ جمل قرار می‌گیرد، هر پژوهشگر منصفی را به یقین می‌رساند که حدیث «عشره مبشَّره»، نادرست است. متن گزارش، چنین است:
نکات یاد شده، هنگامی که در کنار تکذیب شدید [[علی بن ابی طالب|امام علی (علیه السلام)]] در جنگ جمل قرار می‌گیرد، هر پژوهشگر منصفی را به یقین می‌رساند که حدیث «عشره مبشَّره»، نادرست است. متن گزارش، چنین است:
سُلَیم بن قیس: هنگامی که امیر مؤمنان (علیه السلام) در جنگ جمل با اهل [[بصره]] رویارو شد، زبیر را به سوی خود خواند. زبیر همراه طلحه، بیرون آمد. علی (علیه السلام) به آنها فرمود: «شما دو تن و همه صاحبان دانش از خاندان محمّد و [[عایشه]] دختر [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]]، می‌دانید که همه اهل جمل، بر زبان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) نفرین شده‌اند و ناکام، کسی است که [[دروغ]] بندد.
سُلَیم بن قیس: هنگامی که امیر مؤمنان (علیه السلام) در جنگ جمل با اهل [[بصره]] رویارو شد، زبیر را به سوی خود خواند. زبیر همراه طلحه، بیرون آمد. علی (علیه السلام) به آنها فرمود: «شما دو تن و همه صاحبان دانش از خاندان محمّد و [[عایشه]] دختر [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]]، می‌دانید که همه اهل جمل، بر زبان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) نفرین شده‌اند و ناکام، کسی است که [[دروغ]] بندد.
آن دو گفتند: چگونه نفرین شده ایم، در حالی که ما بدری و بهشتی هستیم؟!
آن دو گفتند: چگونه نفرین شده ایم، در حالی که ما بدری و بهشتی هستیم؟!
علی (علیه السلام) فرمود: «اگر یقین داشتم که شما بهشتی هستید، هرگز جنگیدن با شما را روا نمی‌دانستم».
علی (علیه السلام) فرمود: «اگر یقین داشتم که شما بهشتی هستید، هرگز جنگیدن با شما را روا نمی‌دانستم».
زبیر گفت: آیا خبر سعید بن زید بن عمرو بن نفیل را نشنیده ای که از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) شنیده که می‌فرمود: «ده نفر از قریش، در بهشت اند»؟
زبیر گفت: آیا خبر سعید بن زید بن عمرو بن نفیل را نشنیده ای که از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) شنیده که می‌فرمود: «ده نفر از قریش، در بهشت اند»؟
علی (علیه السلام) فرمود: «شنیدم که آن را عثمان در زمان خلافتش می‌گفت».
علی (علیه السلام) فرمود: «شنیدم که آن را عثمان در زمان خلافتش می‌گفت».
زبیر گفت: آیا آن را دروغی بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) می‌دانی؟
زبیر گفت: آیا آن را دروغی بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) می‌دانی؟
علی (علیه السلام) فرمود: «تو را از چیزی خبردار نمی‌کنم، مگر آن که آن ده تن را نام ببری».
علی (علیه السلام) فرمود: «تو را از چیزی خبردار نمی‌کنم، مگر آن که آن ده تن را نام ببری».
زبیر گفت: ابو بکر، عمر، عثمان، طلحه، زبیر، عبد الرحمان بن عوف، سعد بن ابی وقّاص، ابو عبیدة بن جرّاح و سعید بن عمرو بن نفیل.
زبیر گفت: ابو بکر، عمر، عثمان، طلحه، زبیر، عبد الرحمان بن عوف، سعد بن ابی وقّاص، ابو عبیدة بن جرّاح و سعید بن عمرو بن نفیل.
علی (علیه السلام) فرمود: «نُه نفر شمردی. پس دهمی کیست؟».
علی (علیه السلام) فرمود: «نُه نفر شمردی. پس دهمی کیست؟».
گفت: تو.
گفت: تو.
علی (علیه السلام) فرمود: «اقرار کردی که من از اهل بهشتم ؛ ولی آنچه را در‌باره خود و یارانت ادّعا کردی، من نمی‌پذیرم و منکر آن هستم».
علی (علیه السلام) فرمود: «اقرار کردی که من از اهل بهشتم ؛ ولی آنچه را در‌باره خود و یارانت ادّعا کردی، من نمی‌پذیرم و منکر آن هستم».
زبیر گفت: آیا آن را دروغ بستن بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) می‌پنداری؟
زبیر گفت: آیا آن را دروغ بستن بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) می‌پنداری؟
فرمود: «دروغ نمی‌پندارم ؛ بلکه سوگند به خدا، یقین دارم». سپس فرمود: «به خدا سوگند، برخی از افرادی را که نام بردی، در تابوتی در قسمتی از یک گودال در پایین ترین جای جهنّم هستند. بر این گودال، سنگی است که وقتی خدا می‌خواهد آتش جهنّم را بیفروزد، این سنگ را بر می‌دارد. من، این را از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) شنیدم. [اگر نمی‌پذیری،] خدا تو را بر من پیروز کند و خونم را به دست تو بریزد، و گر نه خدا مرا بر تو و یارانت پیروز کند و خون شما را به دست من بریزد و روح شما را زودتر به آتش برساند!».
فرمود: «دروغ نمی‌پندارم ؛ بلکه سوگند به خدا، یقین دارم». سپس فرمود: «به خدا سوگند، برخی از افرادی را که نام بردی، در تابوتی در قسمتی از یک گودال در پایین ترین جای جهنّم هستند. بر این گودال، سنگی است که وقتی خدا می‌خواهد آتش جهنّم را بیفروزد، این سنگ را بر می‌دارد. من، این را از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) شنیدم. [اگر نمی‌پذیری،] خدا تو را بر من پیروز کند و خونم را به دست تو بریزد، و گر نه خدا مرا بر تو و یارانت پیروز کند و خون شما را به دست من بریزد و روح شما را زودتر به آتش برساند!».
آن گاه، زبیر باز گشت، در حالی که اشک می‌ریخت<ref>الاحتجاج : ج ۱ ص ۳۷۶ ح ۷۰ ، بحار الأنوار : ج ۳۲ ص ۲۱۶ ذیل ح ۱۷۱ .</ref>.
آن گاه، زبیر باز گشت، در حالی که اشک می‌ریخت<ref>الاحتجاج : ج ۱ ص ۳۷۶ ح ۷۰ ، بحار الأنوار : ج ۳۲ ص ۲۱۶ ذیل ح ۱۷۱ .</ref>.
گفتنی است [[علامه امینی]] به این حدیث پرداخته و اسناد آن را بررسی کرده است<ref>الغدیر : ج ۱۰ ص ۱۲۲ ـ ۱۲۳ .</ref>.
گفتنی است [[علامه امینی]] به این حدیث پرداخته و اسناد آن را بررسی کرده است<ref>الغدیر : ج ۱۰ ص ۱۲۲ ـ ۱۲۳ .</ref>.


confirmed
۲٬۲۰۰

ویرایش