سبائیه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۴: خط ۱۴:


==تاریخچه==
==تاریخچه==
عبدالله‌بن‌سبا در اصل از [[یمن|یمن]] و از یهودان [[صنعا]] بود و  [[اسلام]] را پذیرفت و به [[حجاز|حجاز،]] [[بصره]] و [[کوفه]] آمد و در زمان [[عثمان]] به [[دمشق]] سفر کرد. اهل آن شهر او را بیرون کردند به [[مصر]] رفت و در انقلابی که علیه عثمان روی داد، از سردستگان مخالفان او به شمار می‌‏رفت و بعد از سال 40 هجری قمری درگذشت.  ایشان قایل به «[[تناسخ]]» و رجعت‌اند. پیروان عبدالله‌بن‌سبا نخستین کسانی بودند که قائل به غیبت حضرت‌علی و [[رجعت]] او به این جهان شدند و گفتند او کشته نشده و نمی‌میرد تا زمانی که زمین از ظلم و ستم پر شده، پر از عدل و داد کند. در کتاب مناقب و رجال کشی روایت شده که هفتاد مرد از قوم زط از سبائیه پیش حضرت علی (علیه السلام) آمده و او را به زبان خود خدا خواندند و بر وی سجده کردند، حضرت فرمود: «ویلکم لا تفعلوا انما انا مخلوق مثلکم». یعنی وای بر شما این کار را نکنید که من مثل شما آفریده‏‌ای بیش نیستم. چون از این عمل خودداری نکردند، حضرت علی (ع) فرمود: گودال‌هایی دراز کندند و در آن آتش ریختند و قنبر را گفت که: ایشان را برگرفته و به آتش اندازد و بدین ترتیب ایشان را هلاک کرد. از بزرگان [[شیعه]] که این قصه  را روایت کرده‏‌اند، [[محمد بن قولویه|محمد‌بن‌قولویه،]] [[محمد بن حسن طوسی|شیخ‌طوسی]] و کشّی و دیگران هستند که غالب آن روایات به [[محمد بن علی (باقر العلوم)|امام محمد باقر (علیه السلام)]] و [[جعفر بن محمد (صادق‌)|امام جعفر صادق (علیه السلام)]] می‌‏رسد. بنابراین، روایات و کتاب‌های «فرق الشیعة» [[نوبختی]] و «المقالات و الفرق» اشعری و تواریخ اسلام، عبدالله بن سبا بر خلاف گمان کسانی که فکر کرده‌اند که چنین شخصی وجود نداشته و منشأ قصه او از طریق [[سیف بن عمر تمیمی|سیف‌بن‌عمر تمیمی]] (در‌گذشته در 170 ه) در ذکر حوادث سال 30 هجری بوده است، شخصی تاریخی است، زیرا چنانکه گفتیم، شیعه اخبار مربوط به عبدالله‌بن‌سبا را از راویان خود مانند کشی و [[محمد بن حسن طوسی|شیخ طوسی]] نقل کرده‏‌اند و آنان نیز آن اخبار را از [[ائمه|ائمه (علیهم السلام)]] نقل نموده‌اند. در کتاب «البدء و التاریخ»؛ سبائیه، طیاریه نیز خوانده شدند. ایشان می‌‏پنداشتند که نخواهند مرد و مرگ ایشان طیران جان‌های آنان در تاریکی آخر شب است و حضرت علی (علیه السلام) زنده است و در ابرها زندگی می‌کند و هرگاه بانگ رعد بشنوند می‌گویند که علی (علیه السلام) در حال غضب است.
عبدالله‌بن‌سبا در اصل از [[یمن|یمن]] و از یهودان [[صنعا]] بود و  [[اسلام]] را پذیرفت و به [[حجاز|حجاز،]] [[بصره]] و [[کوفه]] آمد و در زمان [[عثمان]] به [[دمشق]] سفر کرد. اهل آن شهر او را بیرون کردند به [[مصر]] رفت و در انقلابی که علیه عثمان روی داد، از سردستگان مخالفان او به شمار می‌‏رفت و بعد از سال 40 هجری قمری درگذشت.  ایشان قایل به «[[تناسخ]]» و رجعت‌اند. پیروان عبدالله‌بن‌سبا نخستین کسانی بودند که قائل به غیبت حضرت‌ علی و [[رجعت]] او به این جهان شدند و گفتند او کشته نشده و نمی‌میرد تا زمانی که زمین از ظلم و ستم پر شده، پر از عدل و داد کند. در کتاب مناقب و رجال کشی روایت شده که هفتاد مرد از قوم زط از سبائیه پیش حضرت علی (علیه‌السلام) آمده و او را به زبان خود خدا خواندند و بر وی سجده کردند، حضرت فرمود: «ویلکم لا تفعلوا انما انا مخلوق مثلکم». یعنی وای بر شما این کار را نکنید که من مثل شما آفریده‏‌ای بیش نیستم. چون از این عمل خودداری نکردند، حضرت علی (علیه‌السلام) فرمود: گودال‌هایی دراز کندند و در آن آتش ریختند و قنبر را گفت که: ایشان را برگرفته و به آتش اندازد و بدین ترتیب ایشان را هلاک کرد. از بزرگان [[شیعه]] که این قصه  را روایت کرده‏‌اند، [[محمد بن قولویه|محمد‌بن‌قولویه،]] [[محمد بن حسن طوسی|شیخ‌طوسی]] و کشّی و دیگران هستند که غالب آن روایات به [[محمد بن علی (باقر العلوم)|امام محمد باقر (علیه السلام)]] و [[جعفر بن محمد (صادق‌)|امام جعفر صادق (علیه‌السلام)]] می‌‏رسد. بنابراین، روایات و کتاب‌های «فرق الشیعة» [[نوبختی]] و «المقالات و الفرق» اشعری و تواریخ اسلام، عبدالله بن سبا بر خلاف گمان کسانی که فکر کرده‌اند که چنین شخصی وجود نداشته و منشأ قصه او از طریق [[سیف بن عمر تمیمی|سیف‌بن‌عمر تمیمی]] (در‌گذشته در 170 ه) در ذکر حوادث سال 30 هجری بوده است، شخصی تاریخی است، زیرا چنانکه گفتیم، شیعه اخبار مربوط به عبدالله‌بن‌سبا را از راویان خود مانند کشی و [[محمد بن حسن طوسی|شیخ طوسی]] نقل کرده‏‌اند و آنان نیز آن اخبار را از [[ائمه|ائمه (علیهم السلام)]] نقل نموده‌اند. در کتاب «البدء و التاریخ»؛ سبائیه، طیاریه نیز خوانده شدند. ایشان می‌‏پنداشتند که نخواهند مرد و مرگ ایشان طیران جان‌های آنان در تاریکی آخر شب است و حضرت علی (علیه‌السلام) زنده است و در ابرها زندگی می‌کند و هرگاه بانگ رعد بشنوند می‌گویند که علی (علیه‌السلام) در حال غضب است.


==اعقتادات==
==اعقتادات==
عبدالله بن سبا اولین کسی بود که واجب بودن امامت علی (علیه السلام) را علنی کرد و از دشمنان وی بیزاری جست. از اینجا است که مخالفان شیعه بر این باورند که بنیاد رافضی‌گری از [[آیین یهودیت|یهودیت]] آمده است. باری چون خبر شهادت حضرت علی (علیه السلام) در [[مدائن|مداین]] به عبدالله‌بن‌سبا رسید به آن کسی که خبر آورده بود گفت: تو دروغ می‏‌گویی، علی نمرده است اگر مغز او را در هفتاد انبان می‏‌کردی و هفتاد گواه بر قتل او می‏‌گرفتی بازهم باور نمی‌‏کردم، او کشته نشده و نخواهد مرد تا آن که سراسر زمین از آن او شود. در «فرق الشیعة» نوبختی آمده است که چون حضرت علی (علیه السلام) به شهادت رسید، گفتند «او نمرده و نمیرد و کشته نشود تا این که تازیان را با چوب دست خود براند. ایشان نخستین دسته‌‏ای بودند که پس از حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) قائل به توقف امامت حضرت علی (علیه السلام) شدند. نو بختی اضافه می‌کند که عبدالله‌بن‌سبا در آغاز یهودی بود و سپس مسلمان شد و این سخنان گزاف را از زمانی که یهودی بود درباره [[یوشع بن نون|یوشع‌بن‌نون]] جانشین [[حضرت موسی|موسی]] می‌‏گفت! و چون مسلمان شد همان سخنان را درباره علی (علیه السلام) از سر گرفت.
عبدالله بن سبا اولین کسی بود که واجب بودن امامت علی (علیه‌السلام) را علنی کرد و از دشمنان وی بیزاری جست. از اینجا است که مخالفان شیعه بر این باورند که بنیاد رافضی‌گری از [[آیین یهودیت|یهودیت]] آمده است. باری چون خبر شهادت حضرت علی (علیه‌السلام) در [[مدائن|مداین]] به عبدالله‌بن‌سبا رسید به آن کسی که خبر آورده بود گفت: تو دروغ می‏‌گویی، علی نمرده است اگر مغز او را در هفتاد انبان می‏‌کردی و هفتاد گواه بر قتل او می‏‌گرفتی بازهم باور نمی‌‏کردم، او کشته نشده و نخواهد مرد تا آن که سراسر زمین از آن او شود. در «فرق الشیعة» نوبختی آمده است که چون حضرت علی (علیه‌السلام) به شهادت رسید، گفتند «او نمرده و نمیرد و کشته نشود تا این که تازیان را با چوب دست خود براند. ایشان نخستین دسته‌‏ای بودند که پس از حضرت محمد (صلی‌الله علیه و آله) قائل به توقف امامت حضرت علی (علیه‌السلام) شدند. نو بختی اضافه می‌کند که عبدالله‌بن‌سبا در آغاز یهودی بود و سپس مسلمان شد و این سخنان گزاف را از زمانی که یهودی بود درباره [[یوشع بن نون|یوشع‌بن‌نون]] جانشین [[حضرت موسی|موسی]] می‌‏گفت! و چون مسلمان شد همان سخنان را درباره علی (علیه‌السلام) از سر گرفت.
کشی از امام باقر (علیه السلام) روایت می‌‏کند که عبدالله‌بن‌سبا  ادعای نبوت داشت و می‏‌پنداشت که [[علی بن ابی‌طالب|امیرالمؤمنین علی (ع)]] خدا است. حضرت او را بخواند و وی بدان گفته‌ها اقرار کرد و گفت یا علی!  در دل من چنین راه یافت که تو خدایی و من پیامبرم. حضرت فرمود وای بر تو، شیطان بر تو دست یافته است. خدا مادرت را به عزایت بنشاند. امام به او امر کرد تا توبه کند و به مدت سه روز توبه صبر کرد و چون توبه نکرد او را با آتش سوزاند. ماجرای عبدالله‌بن‌سبا و غلوّ او درباره حضرت علی (علیه السلام) به‌طور مکرر در احادیث شیعه آمده است و مورخان مسلمان چون [[طبری]]، مسعودی و دیگران با اختلاف، روایات آن را بیان کرده‌اند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ دوم، ص 226 با ویرایش و اصلاح عبارات</ref><ref>نوبختی فرق الشیعة، ترجمه و تحقیق محمد جواد مشکور، طبع تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، ص 22 و 23</ref> <ref>عسقلانی ابن حجر، لسان المیزان، 6 جلدی، چاپ حیدرآباد دکن، سال 1331، ج3، ص 289</ref> <ref>اشعری قمی سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، تحقیق دکتر محمد جواد مشکور، چاپ تهران، سال 1963 میلادی، ص 20 و 23</ref> <ref>رجال کشّی، ص 106- 108.</ref> <ref>رجال مامقانی، ج 2، ص 183- 184.</ref> <ref>مقدسی مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، به اهتمام و با ترجمه فرانسوی کلمان هوار، چاپ پاریس، سال 1919- 1899 م‏یلادی، ج5، ص 129</ref> <ref>ابن عساکر، التهذیب، ج 7، ص 428.</ref>
کشی از امام باقر (علیه‌السلام) روایت می‌‏کند که عبدالله‌بن‌سبا  ادعای نبوت داشت و می‏‌پنداشت که [[علی بن ابی‌طالب|امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام)]] خدا است. حضرت او را بخواند و وی بدان گفته‌ها اقرار کرد و گفت یا علی!  در دل من چنین راه یافت که تو خدایی و من پیامبرم. حضرت فرمود وای بر تو، شیطان بر تو دست یافته است. خدا مادرت را به عزایت بنشاند. امام به او امر کرد تا توبه کند و به مدت سه روز توبه صبر کرد و چون توبه نکرد او را با آتش سوزاند. ماجرای عبدالله‌بن‌سبا و غلوّ او درباره حضرت علی (علیه‌السلام) به‌طور مکرر در احادیث شیعه آمده است و مورخان مسلمان چون [[طبری]]، مسعودی و دیگران با اختلاف، روایات آن را بیان کرده‌اند<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 خورشیدی، چاپ دوم، ص 226 با ویرایش و اصلاح عبارات.</ref><ref>نوبختی فرق الشیعة، ترجمه و تحقیق محمد جواد مشکور، طبع تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، ص 22 و 23.</ref><ref>عسقلانی ابن حجر، لسان المیزان، 6 جلدی، چاپ حیدرآباد دکن، سال 1331، ج 3، ص 289.</ref><ref>اشعری قمی سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، تحقیق دکتر محمد جواد مشکور، چاپ تهران، سال 1963 میلادی، ص 20 و 23.</ref><ref>رجال کشّی، ص 106 - 108.</ref><ref>رجال مامقانی، ج 2، ص 183- 184.</ref><ref>مقدسی مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، به اهتمام و با ترجمه فرانسوی کلمان هوار، چاپ پاریس، سال 1919- 1899 م‏یلادی، ج 5، ص 129.</ref><ref>ابن عساکر، التهذیب، ج 7، ص 428.</ref>.


== پانویس==  
== پانویس==