خناقیه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۳۱: خط ۳۱:
نقل شده است از آنجا که ابومنصور مدعی بود که به معراج رفته است، آیه «وَ اِنْ یرَوا کشفاً مِنَ السَّماءِ ساقِطاً…»<ref>طور/۵۲/۴۴ </ref> را مربوط به خودش می‌دانسته و خود را همان قطعه افتاده از آسمان معرفی می‌کرد<ref>ابن قتیبه عبدالله، تأویل مختلف الحدیث، قاهره، ۱۳۲۶ق، ص 87</ref><ref>اشعری، سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش. ص۴7</ref>. از همین روست که ابومنصور به کِسف شهرت یافت<ref>ابن قتیبه، عبدالله، عیون‌الاخبار، به کوشش احمد زکی عدوی، قاهره، ۱۳۴۳ق/۱۹۲۵م. ج 2، ص 147</ref>.  
نقل شده است از آنجا که ابومنصور مدعی بود که به معراج رفته است، آیه «وَ اِنْ یرَوا کشفاً مِنَ السَّماءِ ساقِطاً…»<ref>طور/۵۲/۴۴ </ref> را مربوط به خودش می‌دانسته و خود را همان قطعه افتاده از آسمان معرفی می‌کرد<ref>ابن قتیبه عبدالله، تأویل مختلف الحدیث، قاهره، ۱۳۲۶ق، ص 87</ref><ref>اشعری، سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش. ص۴7</ref>. از همین روست که ابومنصور به کِسف شهرت یافت<ref>ابن قتیبه، عبدالله، عیون‌الاخبار، به کوشش احمد زکی عدوی، قاهره، ۱۳۴۳ق/۱۹۲۵م. ج 2، ص 147</ref>.  


در برخی از منابع<ref>ابن عبدربه، احمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، بیروت، ۱۴۰۲ ق/۱۹۸۲م، ج ۲ص ۴۰۵</ref> آمده است که ابومنصور بر این باور بود که حضرت علی (علیه‎السلام) کِسف ساقط است و در سحاب (ابر) بسر می‌‌برد<ref>ملطی محمد، التنبیه و الرد علی اهل الاهواء و البدع، به کوشش عزت عطار حسینی، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م، ص 150</ref> و اضافه کرده است که او نمرده و قبل از قیامت، خود و همراهانش به‌دنیا رجعت خواهند کرد.  
در برخی از منابع<ref>ابن عبدربه، احمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، بیروت، ۱۴۰۲ ق/۱۹۸۲م، ج ۲ص ۴۰۵</ref> آمده است که ابومنصور بر این باور بود که [[علی بن ابی‌طالب|حضرت علی (علیه‌السّلام)]] کِسف ساقط است و در سحاب (ابر) بسر می‌‌برد<ref>ملطی محمد، التنبیه و الرد علی اهل الاهواء و البدع، به کوشش عزت عطار حسینی، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م، ص 150</ref> و اضافه کرده است که او نمرده و قبل از قیامت، خود و همراهانش به‌دنیا رجعت خواهند کرد.  


== اعتقادات ==  
== اعتقادات ==  
'''امامت و پیامبری''':
'''امامت و پیامبری''':


ابو‌منصور مطابق با افکار غُلو‌آمیزش خود را از منسوبین امام باقر ‌(علیه‌السلام) می‌دانست، اما از طرف امام مطرود شد و حضرت از وی تبرّی جست. پس از آن بود که ادعای امامت کرد و بعد از شهادت حضرت اعلام کرد که امامت به او منتقل شده است<ref>شهرستانی محمد، الملل و النحل، به کوشش محمد بن فتح الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م، ج1، ص 158</ref>. همچنین مدعی بود که امر امامت را شخص امام به وی تفویض کرده و او را وصی خویش خوانده است<ref>اشعری سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش، ص ۴۶ـ۴۷</ref>. با این‌حال به نقل برخی از منابع<ref>ابن جوزی، عبدالرحمان، تلبیس ابلیس، قاهره، ۱۳۶۸ق، این جوزی ص۹۷ـ۹۸</ref> ابو‌منصور مدعی مهدویت امام باقر ‌(علیه‌السلام) بوده و بر همین اساس خود را در زمان غیبت و انتظار، خلیفه حضرت معرفی می‌کرد. همچنین می‌گفت که امام علی (علیه‎السلام)، امام حسن (علیه‎السلام)، امام حسین (علیه‎السلام) امام علی‌بن‌حسین(علیه‎السلام) و امام باقر (علیه‎السلام) و در ادامه خود وی به نبوت و رسالت رسیده‌اند. او خود را همچون [[حضرت ابراهیم]]، خلیل‌الله می‌دانست<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 185</ref><ref>اشعری سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش، ص 46</ref> و ادعا می‌کرد که جبرئیل بر وی نازل می‌شود و منزلت او نزد رسول‌خدا (صلی‌الله علیه وآله) چون منزلت یوشع‌بن‌نون نزد موسی (علیه‎السلام) است<ref>اشعری سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش، ص 47</ref>.
ابو‌منصور مطابق با افکار غُلو‌آمیزش خود را از منسوبین [[محمد بن علی (باقر العلوم)|امام باقر ‌(علیه‌السّلام)]] می‌دانست، اما از طرف امام مطرود شد و حضرت از وی تبرّی جست. پس از آن بود که ادعای امامت کرد و بعد از شهادت حضرت اعلام کرد که امامت به او منتقل شده است<ref>شهرستانی محمد، الملل و النحل، به کوشش محمد بن فتح الله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م، ج1، ص 158</ref>. همچنین مدعی بود که امر امامت را شخص امام به وی تفویض کرده و او را وصی خویش خوانده است<ref>اشعری سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش، ص ۴۶ـ۴۷</ref>. با این‌حال به نقل برخی از منابع<ref>ابن جوزی، عبدالرحمان، تلبیس ابلیس، قاهره، ۱۳۶۸ق، این جوزی ص۹۷ـ۹۸</ref> ابو‌منصور مدعی مهدویت امام باقر ‌(علیه‌السّلام) بوده و بر همین اساس خود را در زمان غیبت و انتظار، خلیفه حضرت معرفی می‌کرد. همچنین می‌گفت که امام علی (علیه‌السّلام)، امام حسن (علیه‌السّلام)، امام حسین (علیه‌السّلام) امام علی‌بن‌حسین (علیه‌السّلام) و امام باقر (علیه‌السّلام) و در ادامه خود وی به نبوت و رسالت رسیده‌اند. او خود را همچون [[حضرت ابراهیم]]، خلیل‌الله می‌دانست<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 185</ref><ref>اشعری سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش، ص 46</ref> و ادعا می‌کرد که جبرئیل بر وی نازل می‌شود و منزلت او نزد رسول‌خدا (صلّی‌الله علیه وآله) چون منزلت [[حضرت یوشع|یوشع‌بن‌نون]] نزد [[حضرت موسی|موسی (علیه‌السّلام)]] است<ref>اشعری سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش، ص 47</ref>.


از دیگر اعتقادات وی این بود که می‌گفت سلسله رسولان الهی خاتمه نمی‌یابد<ref>اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، به کوشش هلموت ریتر، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م. ص9</ref> و نیز مدعی بود که پس از خودش، امر رسالت در شش تن از فرزندانش ادامه خواهد داشت که آخرین آن مهدی موعود است<ref>اشعری سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش، ص 47</ref>.
از دیگر اعتقادات وی این بود که می‌گفت سلسله رسولان الهی خاتمه نمی‌یابد<ref>اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، به کوشش هلموت ریتر، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م. ص9</ref> و نیز مدعی بود که پس از خودش، امر رسالت در شش تن از فرزندانش ادامه خواهد داشت که آخرین آن مهدی موعود است<ref>اشعری سعد، المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، ۱۳۶۱ش، ص 47</ref>.
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۶۵۹

ویرایش