confirmed
۵٬۹۷۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
| توضیح تصویر = | | توضیح تصویر = | ||
| نام = | | نام = | ||
| نام رایج = | | نام رایج =میمونیه | ||
| تاریخ شکل گیری = | | تاریخ شکل گیری = | ||
| قرن شکل گیری = | | قرن شکل گیری = | ||
| مبدأ شکل گیری = از شاخه [[خوارج]]. | | مبدأ شکل گیری = از شاخه [[خوارج]]. | ||
| موسس = مردی از «[[عجارده]]» به نام میمون. | | موسس = مردی از «[[عجارده]]» به نام میمون. | ||
| عقیده = کودکانی که دارای پدر و مادر مشرک هستند، داخل [[بهشت]] | | عقیده = کودکانی که دارای پدر و مادر مشرک هستند، داخل [[بهشت]] میشوند، ولی [[علی بن ابی طالب]]، [[طلحه]]، [[زبیر]]، [[عایشه]] [[عثمان]] و نیز کسانی که مرتکب کبیره میشوند، [[کافر]] هستند.2. شرور از خداوند نیست. | ||
}} | }} | ||
'''میمونیه''' از شاخه [[خوارج]] و پیرو مردی از | '''میمونیه''' از شاخه [[خوارج]] و پیرو مردی از عجارده به نام میمون بودند. | ||
==تاریخچه== | ==تاریخچه== | ||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
==اعتقادات== | ==اعتقادات== | ||
میمون معتقد بود کودکانی که دارای پدر و مادر مشرک هستند، داخل | میمون معتقد بود کودکانی که دارای پدر و مادر مشرک هستند، داخل بهشتمیشوند. ولی علی بن ابی طالب، طلحه، زبیر، عایشه عثمان و نیز کسانی که مرتکب کبیره میشوند، کافر هستند<ref>مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 434 با ویرایش و اصلاح عبارت</ref><ref>بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ص 303</ref>. | ||
وی مانند | وی مانند مجوسیان، زناشویی جد را با دخترِ پسر و دخترِ پسرِ برادر و خواهر جایز میدانست و معتقد بود که نام زنانی که خداوند زناشویی با آنان را حرام کرده از قرار ذیل است. | ||
1.مادران، 2.دختران، 3.خواهران، 4.عمه ها، 5.خالهها، اما خداوند ازدواج با دختران برادر، دختران خواهر، دختر پسر، دختر دختر، دختر فرزندان | 1.مادران، 2.دختران، 3.خواهران، 4.عمه ها، 5.خالهها، اما خداوند ازدواج با دختران برادر، دختران خواهر، دختر پسر، دختر دختر، دختر فرزندان برادر و دختر فرزندان خواهر را منع نکرده است<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 434 با ویرایش و اصلاح عبارت</ref><ref>مقدسی مطهر، البدء و التاریخ، ج 5، ص 138</ref>. | ||
كرابیسی مینویسد که میمونیه از «خوارج» بودند و مانند «عجارده» [[سوره یوسف]] و نیز [[سوره حم]] را از [[قرآن]] نمیدانستند<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 434</ref><ref>مقدسی مطهر، البدء و التاریخ،، ج 5، ص 138</ref>. | كرابیسی مینویسد که میمونیه از «خوارج» بودند و مانند «عجارده» [[سوره یوسف]] و نیز [[سوره حم]] را از [[قرآن]] نمیدانستند<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 434</ref><ref>مقدسی مطهر، البدء و التاریخ،، ج 5، ص 138</ref>. | ||
ابوعثمان عراقی مینویسد که«میمونیه» نكاح با جدات و دختران اولاد را جایز میدانستند و میگفتند که حرمت ایشان به نص كتاب ثابت نشده است. همچنین میگفتند که جایز نیست جهان از امام خالی باشد و هر کسی که جناب [[ابوبکر]] را دوست و | ابوعثمان عراقی مینویسد که«میمونیه» نكاح با جدات و دختران اولاد را جایز میدانستند و میگفتند که حرمت ایشان به نص كتاب ثابت نشده است. همچنین میگفتند که جایز نیست جهان از امام خالی باشد و هر کسی که جناب [[ابوبکر]] را دوست و علی بن ابیطالب(علیهالسّلام) را دشمن بدارد، او شایسته امامت است و فرقی نمیکند که این شخص قرشی باشد یا غیر قرشی<ref>مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 434 با ویرایش و اصلاح عبارات</ref>. | ||
[[فخر رازی]] مینویسد میمون میگفت شرور از خدا نیست <ref>فخر رازی، اعتقادات فِرَق المسلمین و المشرکین، ص 52</ref><ref>جرجانی میر سید شریف، تعریفات العلوم و تحدیدات الرسوم، ص 192</ref><ref>ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج 3، ص 126</ref><ref>بن اثیر، اللباب فی تهذیب الانسان، ج 3، ص 285</ref><ref>اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ج1، ص 177</ref><ref>بغدادی عبدالقاهر، الملل و النحل، ص 68</ref>. | [[فخر رازی]] مینویسد میمون میگفت شرور از خدا نیست <ref>فخر رازی، اعتقادات فِرَق المسلمین و المشرکین، ص 52</ref><ref>جرجانی میر سید شریف، تعریفات العلوم و تحدیدات الرسوم، ص 192</ref><ref>ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، ج 3، ص 126</ref><ref>بن اثیر، اللباب فی تهذیب الانسان، ج 3، ص 285</ref><ref>اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ج1، ص 177</ref><ref>بغدادی عبدالقاهر، الملل و النحل، ص 68</ref>. |