۱٬۰۰۷
ویرایش
M.r.nastooh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
M.r.nastooh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۳۲: | خط ۱۳۲: | ||
فاطمیان نفوذ دینی خود را بعد از مصر و افریقیه، در سرزمینهای شام، ماوراءالنهر، هند، یمن و حجاز گسترش دادند، اما هرگز به فتح سرزمینهای شرقی جهان اسلام در آن سوی شام موفق نشدند؛ لذا نتوانستند به هدف اساسی خود (اتحاد دنیای اسلام تحت یک خلافت شیعی به پیشوایی خلیفه فاطمی) برسند، اگرچه در کسب اهداف خود توفیقات زیادی به دست آوردند.<br> | فاطمیان نفوذ دینی خود را بعد از مصر و افریقیه، در سرزمینهای شام، ماوراءالنهر، هند، یمن و حجاز گسترش دادند، اما هرگز به فتح سرزمینهای شرقی جهان اسلام در آن سوی شام موفق نشدند؛ لذا نتوانستند به هدف اساسی خود (اتحاد دنیای اسلام تحت یک خلافت شیعی به پیشوایی خلیفه فاطمی) برسند، اگرچه در کسب اهداف خود توفیقات زیادی به دست آوردند.<br> | ||
= خلفای فاطمی | = خلفای فاطمی = | ||
نام لقب سال آغاز حکومت | نام لقب سال آغاز حکومت | ||
عبیدالله بن حسین عبیدالله المهدی ۲۹۷ | عبیدالله بن حسین عبیدالله المهدی ۲۹۷ | ||
خط ۱۴۸: | خط ۱۴۸: | ||
ابوالقاسم عیسی فائز بنصر الله ۵۴۹ | ابوالقاسم عیسی فائز بنصر الله ۵۴۹ | ||
ابومحمد عبدالله عاضد لدین الله ۵۵۵ | ابومحمد عبدالله عاضد لدین الله ۵۵۵ | ||
فاطمیون دارای 13 حاکم بودند که سه حاکم اول در مغرب فرمانروایی میکردند و حاکم چهارم ابتدا در مغرب حکمرانی میکرد و سپس به مصر نقلمکان نمود و قاهره را بهعنوان مرکز حکومت خویش بنا نمود و بقیه حاکمان هم در مصر زیستند حاکمان فاطمی به ترتیب عبارتاند از: | =حاکمان فاطمی = | ||
1. عبیدالله المهدی، | |||
2. قائم بامرالله، | فاطمیون دارای 13 حاکم بودند که سه حاکم اول در مغرب فرمانروایی میکردند و حاکم چهارم ابتدا در مغرب حکمرانی میکرد و سپس به مصر نقلمکان نمود و قاهره را بهعنوان مرکز حکومت خویش بنا نمود و بقیه حاکمان هم در مصر زیستند حاکمان فاطمی به ترتیب عبارتاند از: <br> | ||
3. منصور بالله، | |||
4. معز لدین الله، | 1.عبیدالله المهدی، <br> | ||
5. عزیز بالله، | |||
6. حاکم بالله، | 2.قائم بامرالله،<br> | ||
7. ظاهر لاعزاز دین الله، | |||
8. مستنصر بالله، المستعلی بالله، | 3.منصور بالله، <br> | ||
9. آمر باحکام الله، | |||
10. حافظ لدین الله، | 4.معز لدین الله، <br> | ||
11. ظافر بامرالله، | |||
12. فائز بنصر الله، | 5.عزیز بالله،<br> | ||
13. | |||
6.حاکم بالله، <br> | |||
7.ظاهر لاعزاز دین الله، <br> | |||
8.مستنصر بالله، المستعلی بالله،<br> | |||
9.آمر باحکام الله، <br> | |||
10.حافظ لدین الله،<br> | |||
11.ظافر بامرالله، <br> | |||
12.فائز بنصر الله، <br> | |||
13. عاضد لدین الله<br> | |||
=ساختار نظام تعلیم دینی فاطمیان= | |||
دستگاه دعوت که وظیفه آموزش مذهب اسماعیلیه و تبلیغ آن در مناطق مختلف را برعهده داشت، در دوره خلافت فاطمیان ساختار منظمی یافت و فعالیتهای مؤثری داشت؛ بهطوریکه مبلغان مذهب اسماعیلی در این دوران، توانستند در سرزمینهای دوردست نیز گروههایی از نوکیشان اسماعیلی پدید آوردند. رئیس سازمان دعوت معمولاً بالاترین مرجع دینی فاطمیان و همان قاضیالقضات بود که با عنوان باب یا باب الابواب و نیز داعی الدعاة شناخته میشد. این فرد را امام انتخاب میکرد و او وظیفه انتخاب سایر داعیان را داشت. <ref>النجوم الزاهره، ج۴، ص۱۷۹.</ref> | دستگاه دعوت که وظیفه آموزش مذهب اسماعیلیه و تبلیغ آن در مناطق مختلف را برعهده داشت، در دوره خلافت فاطمیان ساختار منظمی یافت و فعالیتهای مؤثری داشت؛ بهطوریکه مبلغان مذهب اسماعیلی در این دوران، توانستند در سرزمینهای دوردست نیز گروههایی از نوکیشان اسماعیلی پدید آوردند. رئیس سازمان دعوت معمولاً بالاترین مرجع دینی فاطمیان و همان قاضیالقضات بود که با عنوان باب یا باب الابواب و نیز داعی الدعاة شناخته میشد. این فرد را امام انتخاب میکرد و او وظیفه انتخاب سایر داعیان را داشت. <ref>النجوم الزاهره، ج۴، ص۱۷۹.</ref> | ||
فاطمیان، جهان غیر اسماعیلی را به دوازده بخش با نام جزیره تقسیم کرده بودند و برای هر جزیره یک داعی بزرگ انتخاب میکردند که با عنوان حجت شناخته میشد. جزایر الارض عبارت بودند از سرزمینهای عرب، روم، صقالبه، نوب، خزر، هند، سند، زنج، حبش، چین، دیلم (ایران) و بربر. بعد از حجت در هر جزیره داعیانی قرار داشتند که بر اساس اهمیت و حدود اختیارات و وظایف به داعی بلاغ، داعی مطلق و داعی محدود تقسیم میشدند. داعیان نیز دستیارانی داشتند که به داعی مطلق و داعی محدود یا محصور تقسیم میشدند. این سازمان که با عنوان مراتب الدعوه شناخته میشد؛ یک الگوی آرمانی بود که به طور کامل اجرا نمیشد و برخی از سلسلهمراتب آن همیشه خالی بود. <ref>هالم، فاطمیان و سنتهای تعلیمی و علمی آنان، ص۷۳</ref> | |||
فاطمیان، جهان غیر اسماعیلی را به دوازده بخش با نام جزیره تقسیم کرده بودند و برای هر جزیره یک داعی بزرگ انتخاب میکردند که با عنوان حجت شناخته میشد. جزایر الارض عبارت بودند از سرزمینهای عرب، روم، صقالبه، نوب، خزر، هند، سند، زنج، حبش، چین، دیلم (ایران) و بربر. بعد از حجت در هر جزیره داعیانی قرار داشتند که بر اساس اهمیت و حدود اختیارات و وظایف به داعی بلاغ، داعی مطلق و داعی محدود تقسیم میشدند. | |||
داعیان نیز دستیارانی داشتند که به داعی مطلق و داعی محدود یا محصور تقسیم میشدند. این سازمان که با عنوان مراتب الدعوه شناخته میشد؛ یک الگوی آرمانی بود که به طور کامل اجرا نمیشد و برخی از سلسلهمراتب آن همیشه خالی بود. <ref>هالم، فاطمیان و سنتهای تعلیمی و علمی آنان، ص۷۳</ref> | |||
داعیان اسماعیلی به کمک دستیارانشان در مناطق مختلف و بین اقشار مختلف جامعه به دنبال افراد مستعد و کنجکاو میگشتند و آنان را با مذهب اسماعیلیه آشنا کرده و اگر فرد را راغب مییافتند طی مراحلی او را به کیش اسماعیلی در میآوردند. نوکیشان که با عنوان مستجیب خوانده میشدند، باید عهد پیمانی میبستند که اسرار دعوت را فاش نکنند. <ref>هالم، فاطمیان و سنتهای تعلیمی و علمی آنان، ص۷۵؛ بجنوردی، دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۸، ص۶۹۲-۶۹۳.</ref> | داعیان اسماعیلی به کمک دستیارانشان در مناطق مختلف و بین اقشار مختلف جامعه به دنبال افراد مستعد و کنجکاو میگشتند و آنان را با مذهب اسماعیلیه آشنا کرده و اگر فرد را راغب مییافتند طی مراحلی او را به کیش اسماعیلی در میآوردند. نوکیشان که با عنوان مستجیب خوانده میشدند، باید عهد پیمانی میبستند که اسرار دعوت را فاش نکنند. <ref>هالم، فاطمیان و سنتهای تعلیمی و علمی آنان، ص۷۵؛ بجنوردی، دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۸، ص۶۹۲-۶۹۳.</ref> | ||
=سیاستهای مذهبی فاطمیان= | |||
==سیاستهای مذهبی فاطمیان در مغرب== | |||
در آستانه ورود فاطمیان به مغرب بخشهایی از این سرزمین شامل مغرب الاوسط و مغرب الاقصی تحت تأثیر خوارج و بخشهایی از آن نیز تحت تأثیر تسنن بود. تشیع آن هم از نوع زیدی در مناطقی از مغرب الاقصی بود. <br> | در آستانه ورود فاطمیان به مغرب بخشهایی از این سرزمین شامل مغرب الاوسط و مغرب الاقصی تحت تأثیر خوارج و بخشهایی از آن نیز تحت تأثیر تسنن بود. تشیع آن هم از نوع زیدی در مناطقی از مغرب الاقصی بود. <br> | ||
گرایش فقهی حاکم بر مغرب در این دوران تسنن مالکی بود. این مذهب فقهی در بخش عمدهای از مغرب حاکمیت داشت و علمای مالکی از نفوذ گستردهای برخوردار بودند در کنار مذهب مالکی، دو مذهب حنفی و شافعی در بخشهایی از مغرب الادنی حضور داشتند و مذهب کلامی واحدی در منطقۀ مغرب نبود و نیز خوارج صفریه و اباضیه گروههایی از شیعیان، معتزله، مرجئه و صوفیه در آنجا سکونت داشتند.<br> | گرایش فقهی حاکم بر مغرب در این دوران تسنن مالکی بود. این مذهب فقهی در بخش عمدهای از مغرب حاکمیت داشت و علمای مالکی از نفوذ گستردهای برخوردار بودند در کنار مذهب مالکی، دو مذهب حنفی و شافعی در بخشهایی از مغرب الادنی حضور داشتند و مذهب کلامی واحدی در منطقۀ مغرب نبود و نیز خوارج صفریه و اباضیه گروههایی از شیعیان، معتزله، مرجئه و صوفیه در آنجا سکونت داشتند.<br> | ||
سیاستهای مذهبی فاطمیان در طول 65 سال حاکمیت (297- 362 ﻫ.ق) در مغرب در دو محور بود: | |||
=== الف: تعصب و شدت عمل برای اشاعۀ مذهب اسماعیلی: === | |||
اجرای این سیاست در ابعاد زیر بود: | اجرای این سیاست در ابعاد زیر بود: | ||
* | *نفی شعائر و مناسک و اعتقادات تسنن؛<br> | ||
* | *تحمیل اجرای مناسک و شعائر اسماعیلیان؛<br> | ||
* | *سب ولعن خلفا و صحابۀ مورد احترام تسنن <ref>(رک: ابن هیثم، 1388: 145-146 ؛ ابن عذاری؛ 1983: 1/ 159 ).</ref><br> | ||
* | *بیاحترامی به کتب اصلی و علمای اهلسنت که موجب تاراندن آنان از مغرب و گرایش آنان به امویان شد<ref>(ابن هیثم، 1388: 186 ). (رک :ابوبکر مالکی، 1950 : 2/236- 238 ).</ref><br> | ||
بر اثر این اقدامات افراطی مالکیان به قتلعام اقلیتهای اسماعیلی در قیروان، مهدیه و شهرهای دیگر پرداختند <ref>(ابن اثیر، 1989: 5 / 635).</ref> معز اولین خلیفۀ فاطمی بود که ناکامی این سیاست را دریافت و درصدد برآمد این شیوه را تغییر دهد. او پس از فتح مصر سیاستی متفاوت در برخورد با جامعۀ تسنن در پیش گرفت. | بر اثر این اقدامات افراطی مالکیان به قتلعام اقلیتهای اسماعیلی در قیروان، مهدیه و شهرهای دیگر پرداختند <ref>(ابن اثیر، 1989: 5 / 635).</ref> معز اولین خلیفۀ فاطمی بود که ناکامی این سیاست را دریافت و درصدد برآمد این شیوه را تغییر دهد. او پس از فتح مصر سیاستی متفاوت در برخورد با جامعۀ تسنن در پیش گرفت. | ||
===ب: مهدی سازی در سیاستهای مذهبی فاطمیان مغرب=== | |||
جنبه دیگر سیاست مذهبی فاطمیان مغرب تکیه بر اصل مهدویت و بهرهبرداری گسترده از آن بود. در قرن سوم در میان داعیان اسماعیلی شایع بود که ظهور مهدی نزدیک است و بر اساس بعضی روایات منسوب به اهلبیت (ع) این ظهور از مغرب خواهد بود. در روایاتی آمده بود که زمان ظهور در سال غلبۀ فاطمیان در مغرب است <ref>(رک: الدواداری، 1961 : 6 / 112)</ref> . در روایات اسماعیلی که قاضی نعمان جمعآوری کرده آمده است که پیامبر (ص) فرمود: بعد از گذشت سیصد از هجرت من، خورشید از مغرب طلوع خواهد کرد <ref>(قاضی نعمان، 1412 : 3 / 419 ).</ref> نتیجهگیری قاضی نعمان از این روایت این بود که چون خورشید نه در گذشته و نه در آینده از مغرب طلوع نکرده و نخواهد کرد، پس منظور رسولالله (ص) ظهور عبیدالله مهدی در مغرب است <ref>(قاضی نعمان، 1412 : 3 / 419 ). </ref> | جنبه دیگر سیاست مذهبی فاطمیان مغرب تکیه بر اصل مهدویت و بهرهبرداری گسترده از آن بود. در قرن سوم در میان داعیان اسماعیلی شایع بود که ظهور مهدی نزدیک است و بر اساس بعضی روایات منسوب به اهلبیت (ع) این ظهور از مغرب خواهد بود. در روایاتی آمده بود که زمان ظهور در سال غلبۀ فاطمیان در مغرب است <ref>(رک: الدواداری، 1961 : 6 / 112)</ref> . در روایات اسماعیلی که قاضی نعمان جمعآوری کرده آمده است که پیامبر (ص) فرمود: بعد از گذشت سیصد از هجرت من، خورشید از مغرب طلوع خواهد کرد <ref>(قاضی نعمان، 1412 : 3 / 419 ).</ref> نتیجهگیری قاضی نعمان از این روایت این بود که چون خورشید نه در گذشته و نه در آینده از مغرب طلوع نکرده و نخواهد کرد، پس منظور رسولالله (ص) ظهور عبیدالله مهدی در مغرب است <ref>(قاضی نعمان، 1412 : 3 / 419 ). </ref> | ||
عبیدالله مهدی لقب مهدی را انتخاب کرد <ref> (المقریزی، 1996 : 1/ 66)</ref> تا وانمود کند شخصی است که خداوند او را برای تحقق حق انتخاب کرده است و حاکم زمین خواهد کرد. او برای استفاده از عنوان مهدویت در گسترش نفوذ فاطمیان، لقب فرزندش را القائم نهاد. اهمیت این نامگذاری وقتی آشکار خواهد شد که به یاد آوریم فرزند عبیدالله در حقیقت نام و لقب پیامبر (ص) را داشت؛ یعنی، ابوالقاسم محمد و این نامی است که مهدی موعود شیعی باید داشته باشد. <ref>(رک: قاضی نعمان، 1412: 3/ 371به بعد).</ref> | عبیدالله مهدی لقب مهدی را انتخاب کرد <ref> (المقریزی، 1996 : 1/ 66)</ref> تا وانمود کند شخصی است که خداوند او را برای تحقق حق انتخاب کرده است و حاکم زمین خواهد کرد. او برای استفاده از عنوان مهدویت در گسترش نفوذ فاطمیان، لقب فرزندش را القائم نهاد. اهمیت این نامگذاری وقتی آشکار خواهد شد که به یاد آوریم فرزند عبیدالله در حقیقت نام و لقب پیامبر (ص) را داشت؛ یعنی، ابوالقاسم محمد و این نامی است که مهدی موعود شیعی باید داشته باشد. <ref>(رک: قاضی نعمان، 1412: 3/ 371به بعد).</ref> | ||
== | |||
==سیاستهای مذهبی فاطمیان در مصر == | |||
بیشتر مردم مصر در آستانۀ ورود فاطمیان مالکی و شافعی مذهب بودند. مصر در آستانۀ ورود فاطمیان از نظر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی وضعیت خوبی نداشت. اوضاع نابسامان و درهمریختهٔ اخشیدیان و ضعف رو به گسترش عباسیان از عوامل آسانساز ورود فاطمیان به آنجا بود. | بیشتر مردم مصر در آستانۀ ورود فاطمیان مالکی و شافعی مذهب بودند. مصر در آستانۀ ورود فاطمیان از نظر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی وضعیت خوبی نداشت. اوضاع نابسامان و درهمریختهٔ اخشیدیان و ضعف رو به گسترش عباسیان از عوامل آسانساز ورود فاطمیان به آنجا بود. | ||
چون معز (341-365 ه) و جانشینانش سیاستهای اجداد خویش را در مغرب شکستخورده و ناموفق دیدند به شیوۀ جدیدی روی آوردند که بر اساس آن، ضمن آزاد گذاشتن پیروان مذاهب دیگر، غیرمستقیم میکوشیدند دیگران را به آیین اسماعیلی جذب کنند. سیاستهای مذهبی معز در مصر با سیاستهای وی در مغرب تفاوت محسوسی داشت. وی در مغرب سیاست مذهبی عبیدالله مهدی را چندان به شدت دنبال نکرد؛ ولی تلاش هم نکرد که نشان دهد قصد دارد شیوۀ اجدادش در این زمینه را به طور کامل کنار نهد. در منابع مخالف فاطمیان همچون مالکیان گزارشی از تغییر نگرش آنان نسبت به فاطمیان در مغرب در دوران معز (341-362 ﻫ .ق) در ابعاد مذهبی موجود نیست. این مسئله تأییدی بر این است که سیاست مذهبی معز در مصر همزمان با تغییر مکان بیشتر تغییر کرد. | |||
== | چون معز (341-365 ه) و جانشینانش سیاستهای اجداد خویش را در مغرب شکستخورده و ناموفق دیدند به شیوۀ جدیدی روی آوردند که بر اساس آن، ضمن آزاد گذاشتن پیروان مذاهب دیگر، غیرمستقیم میکوشیدند دیگران را به آیین اسماعیلی جذب کنند. سیاستهای مذهبی معز در مصر با سیاستهای وی در مغرب تفاوت محسوسی داشت. وی در مغرب سیاست مذهبی عبیدالله مهدی را چندان به شدت دنبال نکرد؛ ولی تلاش هم نکرد که نشان دهد قصد دارد شیوۀ اجدادش در این زمینه را به طور کامل کنار نهد. در منابع مخالف فاطمیان همچون مالکیان گزارشی از تغییر نگرش آنان نسبت به فاطمیان در مغرب در دوران معز (341-362 ﻫ .ق) در ابعاد مذهبی موجود نیست. این مسئله تأییدی بر این است که سیاست مذهبی معز در مصر همزمان با تغییر مکان بیشتر تغییر کرد.<br> | ||
سیاست مذهبی فاطمیان در مصر این بود که ضمن آزاد گذاشتن پیروان مذاهب دیگر در انجام شعائر و مناسک، آنان را غیرمستقیم به آیین اسماعیلی جذب کنند. این سیاست در بعضی از ادوار، بهویژه در بخشی از دوران الحاکم، تغییر کرد و رویکردی مشابه سیاستهای مذهبی فاطمیان در مغرب در پیش گرفته شد. | |||
== تغییر سیاست تعامل و بازگشت به شیوههای تعصبآلود در دوره الحاکم == | |||
سیاست مذهبی فاطمیان در مصر این بود که ضمن آزاد گذاشتن پیروان مذاهب دیگر در انجام شعائر و مناسک، آنان را غیرمستقیم به آیین اسماعیلی جذب کنند. این سیاست در بعضی از ادوار، بهویژه در بخشی از دوران الحاکم، تغییر کرد و رویکردی مشابه سیاستهای مذهبی فاطمیان در مغرب در پیش گرفته شد.<br> | |||
او اقدامات شدیدی علیه مسیحیان و یهودیان انجام داد؛ فرمان داد تا مسیحیان و یهودیان با لباسی جداگانه درملأعام ظاهر شوند تا از مسلمانان متمایز باشند، غلام و بردۀ مسلمان نگیرند، سوار اسب نشوند و به حمام مسلمانان وارد نشوند همچنین وی دستور داد اهل کتاب یا به دین اسلام درآیند یا به سرزمین روم مهاجرت کنند. <ref>ر ک: الدواداری ، 1961 : 6¤ 298 ؛المقریزی ،1996: 2 ¤ 93- 95 و 240؛ المقریزی،1998 : 4 ¤ 163 ؛ ابن تغری بردی ، 1963 : 4¤ 177؛Tritton, 1970: 33-38</ref> | او اقدامات شدیدی علیه مسیحیان و یهودیان انجام داد؛ فرمان داد تا مسیحیان و یهودیان با لباسی جداگانه درملأعام ظاهر شوند تا از مسلمانان متمایز باشند، غلام و بردۀ مسلمان نگیرند، سوار اسب نشوند و به حمام مسلمانان وارد نشوند همچنین وی دستور داد اهل کتاب یا به دین اسلام درآیند یا به سرزمین روم مهاجرت کنند. <ref>ر ک: الدواداری ، 1961 : 6¤ 298 ؛المقریزی ،1996: 2 ¤ 93- 95 و 240؛ المقریزی،1998 : 4 ¤ 163 ؛ ابن تغری بردی ، 1963 : 4¤ 177؛Tritton, 1970: 33-38</ref> | ||
از سال 395 ﻫ .ق ، الحاکم تسامح مذهبی را نسبت به اهلسنت هم کنار گذاشت و سیاستی مشابه عبیدالله مهدی در مغرب در پیش گرفت. حاکم میخواست گرایشهای مذهبی خلاف معمول خود را با شدت هرچه بیشتر تحمیل کند. به همین علت با شدتی فوقالعاده به نهادهای بسیار ارزشمند اهل تسنن حمله کرد و به فرمان حاکم از شیخین به زشتی یاد کردند (<ref>المقریزی ،2:1996 ¤ 53 ).</ref> با حروف طلا بدترین ناسزاها و لعن و نفرینها را در بارۀ صحابۀ پیامبر (ص) که مورد احترام تودۀ مردم سنی بودند، بر دیوارهای مساجد، ازجمله جامع عتیق، ابواب، مغازهها، حجرهها و معابر نوشتند. از اقامۀ نماز تراویح به جماعت که پیشتر ممنوعیتی نداشت، جلوگیری شد <ref>(همان :2/3/54؛ المقریزی ، 1998 : 4¤ 163- 164 ؛ ابن تغری بردی ، 1963 : 4 ¤ 177 ).</ref> | از سال 395 ﻫ .ق ، الحاکم تسامح مذهبی را نسبت به اهلسنت هم کنار گذاشت و سیاستی مشابه عبیدالله مهدی در مغرب در پیش گرفت. حاکم میخواست گرایشهای مذهبی خلاف معمول خود را با شدت هرچه بیشتر تحمیل کند. به همین علت با شدتی فوقالعاده به نهادهای بسیار ارزشمند اهل تسنن حمله کرد و به فرمان حاکم از شیخین به زشتی یاد کردند (<ref>المقریزی ،2:1996 ¤ 53 ).</ref> با حروف طلا بدترین ناسزاها و لعن و نفرینها را در بارۀ صحابۀ پیامبر (ص) که مورد احترام تودۀ مردم سنی بودند، بر دیوارهای مساجد، ازجمله جامع عتیق، ابواب، مغازهها، حجرهها و معابر نوشتند. از اقامۀ نماز تراویح به جماعت که پیشتر ممنوعیتی نداشت، جلوگیری شد <ref>(همان :2/3/54؛ المقریزی ، 1998 : 4¤ 163- 164 ؛ ابن تغری بردی ، 1963 : 4 ¤ 177 ).</ref> | ||
سیاستهای سختگیرانۀ حاکم نهتنها نتیجۀ دلخواه او را به همراه نداشت، بلکه وضعیت را چنان برای وی بحرانی نمود که احساس کرد ادامۀ این حالت موجب شورش عمومی خواهد شد؛ لذا محدودیتهای پیشین همه لغو شد. | سیاستهای سختگیرانۀ حاکم نهتنها نتیجۀ دلخواه او را به همراه نداشت، بلکه وضعیت را چنان برای وی بحرانی نمود که احساس کرد ادامۀ این حالت موجب شورش عمومی خواهد شد؛ لذا محدودیتهای پیشین همه لغو شد. | ||
= رونق تجارت در عصر فاطمیان = | |||
گسترش واردات محصولات کشاورزی و کالاهای مصنوعی از هند و چین<br> | |||
تجارت با اروپا از طریق دریای مدیترانه و جزایر جنوب ایتالیا <br> | |||
صادرکردن پارچههای مصری به اروپا<br> | |||
تأسیس اماکن تجارت بینالمللی <br> | |||
ساخت مکانهای استراحت و اتراق و انبار تجار و بازرگانان خارجی<br><ref>ناصرخسرو، سفرنامه، ص۶۵ ؛رمضان، تاریخ مصر الاسلامیه، ۱۹۹۳م، ص۳۲۴-۳۲۵.</ref> | |||
=سلجوقیان و فاطمیان= | |||
آل بویه در دوره حاکمیت بر ایران با وجود اختلافات، با فاطمیان ارتباط خوبی داشت و همکاری آنان باعث رواج تشیع شد، ولی با ظهور سلجوقیان در شرق و ایوبیان در مصر و شام، شیعه زدایی به اوج خود رسید. سلجوقیان سنی مذهب خود را همچون ناجیان خلافت عباسی میشناساندند و دشمنی با فاطمیان شیعه و احیای مذهب سنی را از اصول کسب مشروعیت خود به شمار میآورند. سلجوقیان که دوران اوج قدرت خود را میگذراندند بهسرعت بر شام نیز حاکم شدند و در سال ۴۷۱ دمشق را از فاطمیان پس گرفتند و حکومت فاطمیان را به مصر محدود کردند. <br> | |||
=انشعاب فاطمیان = | |||
== | ==جدایی نزاریان و مستعلویه == | ||
بعد از مرگ المستنصر خلیفه فاطمی، دوپارگی بزرگی در خلافت فاطمیان ایجاد شد. مستنصر پسر ارشدش نزار را به جانشینی خود منصوب کرده بود اما افضل پسر بدر الجمالی که وزیر بود و قدرت اصلی را در دست داشت، ابوالقاسم احمد جوانترین فرزند مستنصر را برای خلافت مطرح کرد و توانست در قاهره برای وی بیعت گرفته و او را در سال ۴۸۷ با لقب المستعلی بالله بر خلافت بگمارد <ref>مقریزی، اتعاظ الحنفاء، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۱۱-۱۲.</ref>. نزار به اسکندریه فرار کرد و در آنجا با برخی از نیروهای مخالف وزیر، شورشی را علیه قاهره به راه انداخت که بعد از بهدستآوردن پیروزیهایی، نافرجام ماند و در پی آن نزار دستگیر و زندانی شد <ref>مقریزی، اتعاظ الحنفاء، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۱۴ </ref>با اینکه دستگاه اسماعیلیان مصر، بیشتر اسماعیلیان سوریه و نیز همه اسماعیلیان یمن و پیروان آن در هند غربی، خلافت مستعلی را قبول کردند و او را بهعنوان امام نهم فاطمی پذیرفتند، اسماعیلیان ایران که ریاستشان را حسن الصباح برعهده داشت و گروهی از اسماعیلیان سوریه، بر حق نزار برای خلافت تأکید کردند. بدین ترتیب اسماعیلیه به دو فرقه نزاریه و مستعلویه (منسوب به مستعلی) تقسیم شدند. بعدها نزاریان را با عنوان «الدعوه الجدیده» (دعوت جدید) نیز میشناختند که در مقابل مستعلویان که «الدعوه القدیمه»(دعوت قدیم) خوانده میشدند، قرار میگرفت. <ref>دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ۱۳۸۶ش، ص۲۹۹-۳۰۰۳.</ref> | بعد از مرگ المستنصر خلیفه فاطمی، دوپارگی بزرگی در خلافت فاطمیان ایجاد شد. مستنصر پسر ارشدش نزار را به جانشینی خود منصوب کرده بود اما افضل پسر بدر الجمالی که وزیر بود و قدرت اصلی را در دست داشت، ابوالقاسم احمد جوانترین فرزند مستنصر را برای خلافت مطرح کرد و توانست در قاهره برای وی بیعت گرفته و او را در سال ۴۸۷ با لقب المستعلی بالله بر خلافت بگمارد <ref>مقریزی، اتعاظ الحنفاء، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۱۱-۱۲.</ref>. نزار به اسکندریه فرار کرد و در آنجا با برخی از نیروهای مخالف وزیر، شورشی را علیه قاهره به راه انداخت که بعد از بهدستآوردن پیروزیهایی، نافرجام ماند و در پی آن نزار دستگیر و زندانی شد <ref>مقریزی، اتعاظ الحنفاء، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۱۴ </ref>با اینکه دستگاه اسماعیلیان مصر، بیشتر اسماعیلیان سوریه و نیز همه اسماعیلیان یمن و پیروان آن در هند غربی، خلافت مستعلی را قبول کردند و او را بهعنوان امام نهم فاطمی پذیرفتند، اسماعیلیان ایران که ریاستشان را حسن الصباح برعهده داشت و گروهی از اسماعیلیان سوریه، بر حق نزار برای خلافت تأکید کردند. بدین ترتیب اسماعیلیه به دو فرقه نزاریه و مستعلویه (منسوب به مستعلی) تقسیم شدند. بعدها نزاریان را با عنوان «الدعوه الجدیده» (دعوت جدید) نیز میشناختند که در مقابل مستعلویان که «الدعوه القدیمه»(دعوت قدیم) خوانده میشدند، قرار میگرفت. <ref>دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ۱۳۸۶ش، ص۲۹۹-۳۰۰۳.</ref> | ||
==جدایی طیبیان== | |||
اتفاق مشابهی بعد از کشتهشدن آمر خلیفه فاطمی در سال ۵۲۴، به جدایی دیگری در خلافت فاطمی منجر شد. آمر فرزندی نداشت و بعد از قتلش، پسرعمویش عبدالمجید به قدرت رسید. عبدالمجید در آغاز بهعنوان نیابت و ولایتعهدی حکومت میکرد اما بعد از مدتی در سال ۵۲۶ او را بهعنوان خلیفه، با لقب الحافظ لدین الله بر کار گماشتند و از سندی سخن گفتند که بر اساس آن، آمر پیش از مرگش خلافت را به پسرعمویش منتقل کرده بود چنانکه پیامبر (ص) امامت را به پسرعمویش علی (ع) سپرده بود. بخش بزرگی از اسماعیلیان یمن، این ادعای عبدالمجید را نپذیرفتند. آنان معتقد بودن آمر فرزندی به نام طیب داشته است که چند ماه قبل از مرگ آمر به دنیا آمده و جانشین قانونی پدر است. پژوهشگران از وجود اسنادی خبر میدهند که ادعای وجود فرزند آمر را تأیید میکند <ref>دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ۱۳۸۶ش، ص۳۰۴،۳۰۶؛ واکر، پژوهشی در یکی از امپراتوریهای اسلامی، ۱۳۸۳ش، ص۹۴-۹۵.</ref> | |||
اتفاق مشابهی بعد از کشتهشدن آمر خلیفه فاطمی در سال ۵۲۴، به جدایی دیگری در خلافت فاطمی منجر شد. آمر فرزندی نداشت و بعد از قتلش، پسرعمویش عبدالمجید به قدرت رسید. عبدالمجید در آغاز بهعنوان نیابت و ولایتعهدی حکومت میکرد اما بعد از مدتی در سال ۵۲۶ او را بهعنوان خلیفه، با لقب الحافظ لدین الله بر کار گماشتند و از سندی سخن گفتند که بر اساس آن، آمر پیش از مرگش خلافت را به پسرعمویش منتقل کرده بود چنانکه پیامبر (ص) امامت را به پسرعمویش علی (ع) سپرده بود. بخش بزرگی از اسماعیلیان یمن، این ادعای عبدالمجید را نپذیرفتند. آنان معتقد بودن آمر فرزندی به نام طیب داشته است که چند ماه قبل از مرگ آمر به دنیا آمده و جانشین قانونی پدر است. پژوهشگران از وجود اسنادی خبر میدهند که ادعای وجود فرزند آمر را تأیید میکند <ref>دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ۱۳۸۶ش، ص۳۰۴،۳۰۶؛ واکر، پژوهشی در یکی از امپراتوریهای اسلامی، ۱۳۸۳ش، ص۹۴-۹۵.</ref><br> | |||
دوران خلافت الحاکم بالله به دلیل سیاستهای تعصبآلود وی در ترویج مذهب اسماعیلی در تاریخ فاطمیان متمایز است. حاکم قوانین سختگیرانهای برای محدودکردن اهل ذمه، یهودیان و مسیحیان وضع کرد. او سیاستهای سختگیرانه را درباره اهلسنت نیز برقرار کرد. سب و لعن صحابه و خلفا را رواج داد و مخالفان مذهبی را آزار و شکنجه کرد <ref>النجوم الزاهره، ج۴، ص۱۷۶-۱۷۸ .</ref>این سختگیریها به گسترش مخالفتها دامن زد و به شورش اهلسنت به رهبری ابو رکوه ولید در سال ۳۶۹ انجامید النجوم الزاهره، ج۴، ص۱۷۹ حاکم که در تاریخ فاطمیان به خلیفهای بیثبات با رفتارهای متناقض مشهور است، مدتی بعد سیاستهای سختگیرانه خود را محدود کرد و بار دیگری آزادی بیشتری به آنان داد. سیاستهای مذهبی سختگیرانه حاکم بالله از سوی جانشینانش ادامه نیافت. | |||
==پیدایش دروزیان== | |||
دوران خلافت الحاکم بالله به دلیل سیاستهای تعصبآلود وی در ترویج مذهب اسماعیلی در تاریخ فاطمیان متمایز است. حاکم قوانین سختگیرانهای برای محدودکردن اهل ذمه، یهودیان و مسیحیان وضع کرد. او سیاستهای سختگیرانه را درباره اهلسنت نیز برقرار کرد. سب و لعن صحابه و خلفا را رواج داد و مخالفان مذهبی را آزار و شکنجه کرد <ref>النجوم الزاهره، ج۴، ص۱۷۶-۱۷۸ .</ref>این سختگیریها به گسترش مخالفتها دامن زد و به شورش اهلسنت به رهبری ابو رکوه ولید در سال ۳۶۹ انجامید النجوم الزاهره، ج۴، ص۱۷۹ حاکم که در تاریخ فاطمیان به خلیفهای بیثبات با رفتارهای متناقض مشهور است، مدتی بعد سیاستهای سختگیرانه خود را محدود کرد و بار دیگری آزادی بیشتری به آنان داد. سیاستهای مذهبی سختگیرانه حاکم بالله از سوی جانشینانش ادامه نیافت.<br> | |||
الحاکم بالله در سال ۴۱۱ ناپدید شد و سرنوشتش نامعلوم ماند. هنوز الحاکم ناپدید نشده بود که نظریه تازهای بین گروهی از طرفدارانش ایجاد شد که به زبان حسن بن حیدرة الاخرم یکی از داعیان اسماعیلی بیان شد و آن حلول روح الهی در الحاکم بود. الاخرم بهسرعت از سوی مخالفان کشته شد و بعد از او حمزه بن علی بن احمد و بعد محمد بن اسماعیل درزی این اندیشه را پی گرفتند و از الوهیت الحاکم سخن راندند. درزی مورد تعقیب قرار گرفت و به شام گریخت و فرقهای از اسماعیلیه را پی افکند که به دروزیه مشهور شدند.<br> | |||
=اضمحلال و انحلال حکومت فاطمیان= | |||
با روی کار آمدن حافظ در سال 524 هجری خلافت فاطمیان هم از نظر اقتدار دینی و هم از نظر اقتدار سیاسی به مصر و شاید بعضی از اماکن شام محدود شد. دوران حافظ دوران پرتلاطم دعواهای خانوادگی است که باعث شد حافظ پسر خود را به قتل برساند. در این زمان وزرا مختلفی قیام کرده و مصر صحنه درگیریهای خونین بود، تا اینکه حافظ پس از بیست سال حکومت در سال 544 ه درگذشت. بعد از حافظ، سه خلیفه جوان از خانواده حافظ به قدرت رسیدند، پس از حافظ فرزند هفدهساله او به نام اسماعیل با لقب الظافر بأمرالله جانشین پدر شد و ابن مصال را وزیر خود نمود، ولی اندکی بعد حاکم اسکندریه به قاهره لشگر کشید و با قتل ابن مصال، خود بهزور حکم وزارت را از ظافر اخذ کرد. | |||
حاکم اسکندریه در سال 548 هـ به قتل رسید و در سال بعد ظافر گرفتار همان توطئهای شد که برای وزیر خود چیده بود و در سال 549 هجری کشته شد. پس از ظافر، فرزند پنجساله وی، عیسی با لقب الفائز بنصر الله را بر تخت نشاندند، ولی وی در سن یازده سالگی در سال 555 قمری درگذشت. بعد از وی، پسرعموی فائز با لقب العاضد لدین الله بر مسند خلافت فاطمی نشست. وی که نه سال بیشتر نداشت دستنشانده اطرافیان بود. | |||
در ابتدای دوران عاضد قتل و جدال وزرا، حکومت را به ورطه سقوط واقعی کشانده بود. در سال 564 نورالدین زنگی، حاکم حکومت محلّی زنگیان در شام، شیرکوه عموی صلاحالدین ایوبی را به همراه صلاحالدین به مصر اعزام کرد و شیرکوه با بیرون راندن صلیبیون که به مصر حمله کرده بودند، وارد قاهره شد و عاضد خلیفه فاطمی در سال 564 هجری وی را به وزارت منصوب کرد. شیرکوه در ماه بعد به طور ناگهانی درگذشت و عاضد، صلاحالدین ایوبی، برادرزاده شیرکوه را به وزارت منصوب کرد. | |||
صلاحالدین به تشکیل نیروی نظامی قدرتمند پرداخته و قوای فاطمی را از کار برکنار کرد. مجالس درس اسماعیلیان را در الازهر تعطیل کرد. اذان گفتن به روش شیعیان را ممنوع کرد و یکی از علمای اهلسنت را به قاضیالقضاتی مصر گماشت و در محرّم 567 هجری دستور داد که در خطبه نمازجمعه به نام خلیفه وقت عباسیان خطبه بخوانند و چند صباحی بعد عاضد براثر بیماری درگذشت و اینچنین فاطمیان و اسماعیلیانِ حافظی پس از 262 سال حکومت بر شمال آفریقا از بین رفت و به تاریخ پیوست. | |||
بعد از اتمام خلافت فاطمیان صلاحالدین ایوبی در سال 569 اعلام استقلال کرد و سلسله ایوبیان را در مصر بنا نهاد. آنچه از اسماعیلیان باقی ماند، دو فرقه جدا شده از فاطمیان یعنی نزاریان و طیبیان بود که در ایران، یمن و هند به راه خود ادامه داده و اکنون نیز فقط این دو فرقه بریده از فاطمیان باقیماندهاند. <ref>گردآوری از کتاب: درسنامه تاریخ و عقائد اسماعیلیه، مهدی فرمانیان، نشر ادیان، قم، 1386، ه.ش، ص 95.تاریخ انتشار: « 1400/02/11»</ref> | |||
=وضعیت کنونی= | |||
در حال حاضر در هيچ جاي دنيا، فرقه اسماعيليه به نام فاطميون حضور ندارد، بلکه شاخه نزاريه به نام آقاخانيه در کشورهاي مختلف مثل ايران، افغانستان، تاجيکستان، هندوستان، پاکستان فعاليت دارد. و همچنين برخي از پيروان شاخه مستعلويه در هند و يمن حاضر هستندکه به نام بهره نیز معروف میباشد. | |||
= | در حال حاضر در هيچ جاي دنيا، فرقه اسماعيليه به نام فاطميون حضور ندارد، بلکه شاخه نزاريه به نام آقاخانيه در کشورهاي مختلف مثل ايران، افغانستان، تاجيکستان، هندوستان، پاکستان فعاليت دارد. و همچنين برخي از پيروان شاخه مستعلويه در هند و يمن حاضر هستندکه به نام بهره نیز معروف میباشد.<br> | ||
= پانویس= | |||
{{پانویس|2}} | {{پانویس|2}} | ||
=منابع= | |||
<references /> | <references /> | ||
[[رده: حکومت ها]] | |||
[[رده: حکومت های اسلامی]] |
ویرایش