۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
رسول خدا نیز با مسلمانان در دامنه کوه سَلْع مستقر شد و زنان و کودکان را در قلاع اسکان داد.[۶۲][۶۳] | رسول خدا نیز با مسلمانان در دامنه کوه سَلْع مستقر شد و زنان و کودکان را در قلاع اسکان داد.[۶۲][۶۳] | ||
مشکلات جنگ | =مشکلات جنگ= | ||
[ | اوج سختی و فشار بر مسلمانان در این جنگ وقتی ظاهر شد که خبر رسید بنیقریظه که تعهد کرده بودند در صورت وقوع جنگ، نه با پیامبر باشند و نه علیه او، نقض عهد کرده و با مشرکان همپیمان شدهاند. کعب بن اسد قرظی (رئیس بنیقریظه)، هر چند که در ابتدا تمایلی برای نقض عهد نداشت، به تحریک حُیَّی بن اَخْطَب این کار را کرد.[۶۴][۶۵] | ||
پیامبر برای حصول اطمینان از این خبر، رؤسای دو قبیله اوس و خزرج (به ترتیب، سعد بن معاذ و سعد بن عباده) را سوی بنیقریظه فرستاد و از آنان خواست تا در صورت صحت نقضِ عهد بنیقریظه، مطلب را سربسته به او منتقل کنند تا باعث ضعف روحیه مسلمانان نشود. | پیامبر برای حصول اطمینان از این خبر، رؤسای دو قبیله اوس و خزرج (به ترتیب، سعد بن معاذ و سعد بن عباده) را سوی بنیقریظه فرستاد و از آنان خواست تا در صورت صحت نقضِ عهد بنیقریظه، مطلب را سربسته به او منتقل کنند تا باعث ضعف روحیه مسلمانان نشود. | ||
بنیقریظه با شدیدترین لحن و زنندهترین جملات با آن دو برخورد کردند. آن دو برگشتند و با نام بردن از دو قبیله «عَضَل و قاره» خبر خیانت بنیقریظه را به پیامبر دادند. منظور از آوردن نام این دو قبیله یادآوری خیانت آنان نسبت به خُبَیْب بن عَدی و یارانش در رَجیع بود.[۶۶][۶۷] | بنیقریظه با شدیدترین لحن و زنندهترین جملات با آن دو برخورد کردند. آن دو برگشتند و با نام بردن از دو قبیله «عَضَل و قاره» خبر خیانت بنیقریظه را به پیامبر دادند. منظور از آوردن نام این دو قبیله یادآوری خیانت آنان نسبت به خُبَیْب بن عَدی و یارانش در رَجیع بود.[۶۶][۶۷] | ||
مسلمانان که از پشت سر خود (داخل مدینه) از جانب بنیقریظه در مورد خانوادههایشان ایمنی نداشتند و نیز از مقابل، با سپاه انبوه مشرکان که هر چند گاه از قسمتهای تنگ خندق میگذشتند، درگیر میشدند[۶۸] دچار هراس زیادی شدند. | مسلمانان که از پشت سر خود (داخل مدینه) از جانب بنیقریظه در مورد خانوادههایشان ایمنی نداشتند و نیز از مقابل، با سپاه انبوه مشرکان که هر چند گاه از قسمتهای تنگ خندق میگذشتند، درگیر میشدند[۶۸] دچار هراس زیادی شدند. | ||
قرآن وحشت مسلمانان و بدگمانی آنان به وعدههای خداوند را کاملا وصف کرده است.[۶۹][۷۰] این ترس به گونهای بود که مُعَتّب بن قُشیر، از منافقان، گفت که محمد به ما وعده گشایش قصرهای کسری و قیصر را میداد، در حالی که اکنون کسی برای قضای حاجت هم جرأت بیرون رفتن ندارد.[۷۱][۷۲][۷۳] که بنابه قولی گفته است، معتّب بن قشیر از اهل بدر بود و منافق بهشمار نمیرفت). | قرآن وحشت مسلمانان و بدگمانی آنان به وعدههای خداوند را کاملا وصف کرده است.[۶۹][۷۰] این ترس به گونهای بود که مُعَتّب بن قُشیر، از منافقان، گفت که محمد به ما وعده گشایش قصرهای کسری و قیصر را میداد، در حالی که اکنون کسی برای قضای حاجت هم جرأت بیرون رفتن ندارد.[۷۱][۷۲][۷۳] که بنابه قولی گفته است، معتّب بن قشیر از اهل بدر بود و منافق بهشمار نمیرفت). | ||
مسلمانان روز و شب در سرما و گرسنگی شدید به نوبت از خندق پاسداری میکردند.[۷۴] | مسلمانان روز و شب در سرما و گرسنگی شدید به نوبت از خندق پاسداری میکردند.[۷۴] | ||
تبلیغات منافقین | =تبلیغات منافقین= | ||
منافقین از نقض پیمان بنیقریظه و ترس و وحشت مردم سوء استفاده کردند و سعی کردند تا مسلمانان را دلسرد و ناامید کنند تا آنجایی که مُعَتِّب بن قشیر از منافقین گفت: محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ما را به گنجهای کسری و قیصر وعده میدهد در حالیکه ما برای دستشویی رفتن در امان نیستیم، خدا و پیغمبر جز به فریب به ما وعده نمیدهند.[۷۵][۷۶][۷۷] | منافقین از نقض پیمان بنیقریظه و ترس و وحشت مردم سوء استفاده کردند و سعی کردند تا مسلمانان را دلسرد و ناامید کنند تا آنجایی که مُعَتِّب بن قشیر از منافقین گفت: محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ما را به گنجهای کسری و قیصر وعده میدهد در حالیکه ما برای دستشویی رفتن در امان نیستیم، خدا و پیغمبر جز به فریب به ما وعده نمیدهند.[۷۵][۷۶][۷۷] | ||
تلاش بر ترور پیامبر | =تلاش بر ترور پیامبر= | ||
محمد بن سلمه میگوید: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در چادر خود مشغول نماز شب بود که خالد بن ولید به همراه سه نفر از سربازانش نزدیک خندق شدند و به چادر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اشاره کردند و گفتند: این قبه محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است، تیراندازی کنید، پس ما با آنها مقابله کردیم تا هر یک از دو طرف لب خندق قرار گرفتیم و به هم تیراندازی کردیم تا هر دو عقبنشینی کردیم که در این درگیری افراد زیادی مجروح شدند.[۷۸] | محمد بن سلمه میگوید: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در چادر خود مشغول نماز شب بود که خالد بن ولید به همراه سه نفر از سربازانش نزدیک خندق شدند و به چادر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اشاره کردند و گفتند: این قبه محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است، تیراندازی کنید، پس ما با آنها مقابله کردیم تا هر یک از دو طرف لب خندق قرار گرفتیم و به هم تیراندازی کردیم تا هر دو عقبنشینی کردیم که در این درگیری افراد زیادی مجروح شدند.[۷۸] | ||