۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
==تصمیم بر حفر خندق== | ==تصمیم بر حفر خندق== | ||
قرار بر این شد که از احد تا راتج خندقی حفر شود.[۳۷] پیامبر به مردم فرمان داد تا پشت به کوه سَلْع، خندق را در مقابل خود حفر کنند[۳۸] و حفر آن را از مُذاد (قلعهای در غرب مسجد فتح) شروع نمایند و تا ناحیه ذُباب و کوه راتِجْ (در کنار کوه بنیعبید در غرب بَطْحان) ادامه دهند. [۳۹] | قرار بر این شد که از احد تا راتج خندقی حفر شود.[۳۷] پیامبر به مردم فرمان داد تا پشت به کوه سَلْع، خندق را در مقابل خود حفر کنند[۳۸] و حفر آن را از مُذاد (قلعهای در غرب مسجد فتح) شروع نمایند و تا ناحیه ذُباب و کوه راتِجْ (در کنار کوه بنیعبید در غرب بَطْحان) ادامه دهند. [۳۹] | ||
خط ۴۱: | خط ۴۰: | ||
==شرکت پیامبر در حفاری== | ==شرکت پیامبر در حفاری== | ||
رسول خدا برای تشویق مسلمانان به حفر خندق، خود نیز در این کار شرکت نمود.[۴۶][۴۷] و برای خندق درهایی قرار داد و از هر قبیله، فردی را مأمور پاسداری از آنها کرد.[۴۸] | رسول خدا برای تشویق مسلمانان به حفر خندق، خود نیز در این کار شرکت نمود.[۴۶][۴۷] و برای خندق درهایی قرار داد و از هر قبیله، فردی را مأمور پاسداری از آنها کرد.[۴۸] | ||
==امانت گرفتن ابزار== | ==امانت گرفتن ابزار== | ||
مسلمانان برای حفر خندق ابزار زیادی مانند بیل و کلنگ و تیشه و زنبیل، از یهودیان بنیقریظه که در آن زمان همپیمان پیامبر بودند، به امانت گرفتند.[۴۹] | مسلمانان برای حفر خندق ابزار زیادی مانند بیل و کلنگ و تیشه و زنبیل، از یهودیان بنیقریظه که در آن زمان همپیمان پیامبر بودند، به امانت گرفتند.[۴۹] | ||
==نزول آیات در زمان حفر== | ==نزول آیات در زمان حفر== | ||
خداوند درباره مؤمنانی که بدون اجازه پیامبر دست از کار نمیکشیدند و نیز منافقانی که در کار از خود سستی نشان میدادند و بدون اجازه پیامبر نزد خانوادههایشان میرفتند، آیاتی نازل کرد.[۵۰][۵۱][۵۲] | خداوند درباره مؤمنانی که بدون اجازه پیامبر دست از کار نمیکشیدند و نیز منافقانی که در کار از خود سستی نشان میدادند و بدون اجازه پیامبر نزد خانوادههایشان میرفتند، آیاتی نازل کرد.[۵۰][۵۱][۵۲] | ||
==بشارت پیامبر بر فتوحات مسلمانان== | ==بشارت پیامبر بر فتوحات مسلمانان== | ||
در هنگام حفر خندق، مسلمانان به صخره سختی برخورد کردند و پیامبر ضمن زدن سه ضربه به سنگ، با هر برقی که از ضرباتش نمایان میشد، مژده فتوحات آینده مسلمانان در شام، یمن و ایران را به آنان داد.[۵۳][۵۴][۵۵][۵۶] | در هنگام حفر خندق، مسلمانان به صخره سختی برخورد کردند و پیامبر ضمن زدن سه ضربه به سنگ، با هر برقی که از ضرباتش نمایان میشد، مژده فتوحات آینده مسلمانان در شام، یمن و ایران را به آنان داد.[۵۳][۵۴][۵۵][۵۶] | ||
==مدت زمان حفاری== | ==مدت زمان حفاری== | ||
کندن خندق شش روز طول کشید و در این جنگ نوجوانانی مانند براء بن عازب و عبدالله بن عمر و زید بن ثابت که پانزده سال بیشتر نداشتند با اجازه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در جنگ شرکت کردند.[۵۷][۵۸] | کندن خندق شش روز طول کشید و در این جنگ نوجوانانی مانند براء بن عازب و عبدالله بن عمر و زید بن ثابت که پانزده سال بیشتر نداشتند با اجازه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در جنگ شرکت کردند.[۵۷][۵۸] | ||
خط ۸۶: | خط ۸۰: | ||
محمد بن سلمه میگوید: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در چادر خود مشغول نماز شب بود که خالد بن ولید به همراه سه نفر از سربازانش نزدیک خندق شدند و به چادر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اشاره کردند و گفتند: این قبه محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است، تیراندازی کنید، پس ما با آنها مقابله کردیم تا هر یک از دو طرف لب خندق قرار گرفتیم و به هم تیراندازی کردیم تا هر دو عقبنشینی کردیم که در این درگیری افراد زیادی مجروح شدند.[۷۸] | محمد بن سلمه میگوید: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در چادر خود مشغول نماز شب بود که خالد بن ولید به همراه سه نفر از سربازانش نزدیک خندق شدند و به چادر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اشاره کردند و گفتند: این قبه محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است، تیراندازی کنید، پس ما با آنها مقابله کردیم تا هر یک از دو طرف لب خندق قرار گرفتیم و به هم تیراندازی کردیم تا هر دو عقبنشینی کردیم که در این درگیری افراد زیادی مجروح شدند.[۷۸] | ||
معجزات پیامبر در جنگ | =معجزات پیامبر در جنگ= | ||
معجزاتی از رسول خدا درباره سیرکردن مسلمانان نقل شده است. [۷۹] | معجزاتی از رسول خدا درباره سیرکردن مسلمانان نقل شده است. [۷۹] | ||
روزی شدت حمله دشمن به گونهای بود که گفته شده است پیامبر نتوانست نماز ظهر و عصر را بخواند و چون پاسی از شب گذشت، نماز ظهر و عصر را با نماز مغرب و عشا خواند.[۸۰][۸۱][۸۲] | روزی شدت حمله دشمن به گونهای بود که گفته شده است پیامبر نتوانست نماز ظهر و عصر را بخواند و چون پاسی از شب گذشت، نماز ظهر و عصر را با نماز مغرب و عشا خواند.[۸۰][۸۱][۸۲] | ||
بعضی از مسلمانان همچون بنوحارثه، با فرستادن اَوس بن قَیظی، به بهانه اینکه خانههایشان بیحفاظ است و از حمله دشمن و سرقت خانههایشان بیمناکاند، از پیامبر اجازه بازگشت میگرفتند.[۸۳][۸۴][۸۵][۸۶] | بعضی از مسلمانان همچون بنوحارثه، با فرستادن اَوس بن قَیظی، به بهانه اینکه خانههایشان بیحفاظ است و از حمله دشمن و سرقت خانههایشان بیمناکاند، از پیامبر اجازه بازگشت میگرفتند.[۸۳][۸۴][۸۵][۸۶] | ||
مجروحین | =مجروحین= | ||
[ | اخباری ذکر شده است درباره حملات خالد بن ولید، عمرو بن عاص و ابوسفیان و نیز تیراندازی و درگیری شدید و زخمیشدن عده بسیاری از هر دو طرف، از جمله سعد بن معاذ.[۸۷][۸۸][۸۹] | ||
در این جنگ دست سعد بن معاذ صحابی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با نیزه ابن عرقه مجروح شد و رسول خدا ابن عرقه را نفرین کرد.[۹۰][۹۱][۹۲][۹۳] | در این جنگ دست سعد بن معاذ صحابی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با نیزه ابن عرقه مجروح شد و رسول خدا ابن عرقه را نفرین کرد.[۹۰][۹۱][۹۲][۹۳] | ||
تاکتیک نظامی پیامبر | =تاکتیک نظامی پیامبر= | ||
سرانجام پیامبر با توجه به اوضاع سخت پیش آمده، برای برهمزدن اتحاد دشمن به قبیله غطفان پیشنهاد کرد تا در مقابل ثلث خرمای مدینه، از جنگ علیه مسلمانان دست بر دارند. انصار پس از آنکه فهمیدند این پیشنهاد وحی الهی نیست و نظر پیامبر است، مخالفت کردند و سعد بن معاذ و سعد بن عباده گفتند، آن زمان که مشرک بودیم آنها نمیتوانستند در خرمای ما طمع کنند، امروز که به واسطه اسلام هدایت یافته و با وجود تو عزیز شدهایم اموالمان را بدهیم؟ آنگاه سوگند خوردند که چیزی جز شمشیر در بین آنان حکم نخواهد کرد.[۹۴][۹۵] [۹۶] [۹۷][۹۸] | سرانجام پیامبر با توجه به اوضاع سخت پیش آمده، برای برهمزدن اتحاد دشمن به قبیله غطفان پیشنهاد کرد تا در مقابل ثلث خرمای مدینه، از جنگ علیه مسلمانان دست بر دارند. انصار پس از آنکه فهمیدند این پیشنهاد وحی الهی نیست و نظر پیامبر است، مخالفت کردند و سعد بن معاذ و سعد بن عباده گفتند، آن زمان که مشرک بودیم آنها نمیتوانستند در خرمای ما طمع کنند، امروز که به واسطه اسلام هدایت یافته و با وجود تو عزیز شدهایم اموالمان را بدهیم؟ آنگاه سوگند خوردند که چیزی جز شمشیر در بین آنان حکم نخواهد کرد.[۹۴][۹۵] [۹۶] [۹۷][۹۸] | ||
هماوردی ابن عبدود | =هماوردی ابن عبدود= | ||
در این جنگ بود که عمرو بن عبدود پیرمردی که شجاعتش زبانزد بود، همراه عدهای از خندق گذشت و مبارز طلبید و مسلمانان از ترس سکوت کردند. سرانجام، امام علی (علیهالسلام) داوطلب و با اذن پیامبر روانه جنگ با او شد و عمرو را هلاک کرد. از همراهان عمرو، دو نفر دیگر نیز کشته شدند.[۹۹] [۱۰۰][۱۰۱] | در این جنگ بود که عمرو بن عبدود پیرمردی که شجاعتش زبانزد بود، همراه عدهای از خندق گذشت و مبارز طلبید و مسلمانان از ترس سکوت کردند. سرانجام، امام علی (علیهالسلام) داوطلب و با اذن پیامبر روانه جنگ با او شد و عمرو را هلاک کرد. از همراهان عمرو، دو نفر دیگر نیز کشته شدند.[۹۹] [۱۰۰][۱۰۱] | ||
هلاکت ابن عبدود | =هلاکت ابن عبدود= | ||
[ | هنگامی که عمرو سه بار مبارز طلبید، در هر سه بار جزء علی (علیهالسّلام) کسی جواب مثبت نداد[۱۰۲] و زمانی که علی (علیهالسّلام) برای مقابله با عمرو بن عبدود به میدان میرفت، پیامبر شمشیرش را به او داد و برای او عمامه بست و از خدا برای او طلب کمک کرد[۱۰۳] و فرمود: «اللّهم آَعِنهُ علی یعنی: خدایا علی را بر عمرو نصرت بخش.» | ||
و به روایت دست برداشت و گفت: الهی عبیده را در بدر و حمزه را در احد از من گرفتی، این علی که برادر من و پسر عمّ من است. | و به روایت دست برداشت و گفت: الهی عبیده را در بدر و حمزه را در احد از من گرفتی، این علی که برادر من و پسر عمّ من است. | ||
«اللّهم اَحفَظهُ مِن بَین یَدَیه و مِن خَلفِه وَ عن یَمینِهِ و عَن شِمالِه و مِن فَوقِ راسِه و مِن تحتِ قَدَمَیه، فلا تَذَرنی فَرداً وَ انتَ خَیرُ الوارِثینَ.»[۱۰۴] | «اللّهم اَحفَظهُ مِن بَین یَدَیه و مِن خَلفِه وَ عن یَمینِهِ و عَن شِمالِه و مِن فَوقِ راسِه و مِن تحتِ قَدَمَیه، فلا تَذَرنی فَرداً وَ انتَ خَیرُ الوارِثینَ.»[۱۰۴] | ||
و جمله تاریخی خود را فرمود که «بَرَزَ الایمانُ کُلُّه الی الشِّرکِ کُلُه» یعنی همه ایمان مقابل همه شرک قرار گرفت.[۱۰۵][۱۰۶] و عمرو بعد از کمی رجزخوانی مقابل علی و زمانی که علی (علیهالسّلام) در پاسخ به این کلام عمرو که دوست ندارم تو را بکشم فرمود؛ اما من دوست دارم که تو را بکشم عصبانی شد و از اسب پیاده شد و نقاب کناز زد و با علی به جنگ پرداخت تا اینکه علی او را به هلاکت رساند.[۱۰۷][۱۰۸] در این هنگام پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: «مُبارِزَةِ عَلِیٍّ بنِ اَبِی طالِب عَلیهِ السََّلام لِعَمرِو ابن عَبدِوَد یَومَ الخَندَق اَفضَلُ مِن اَعمالِ اُمَّتی الی یَومِ القِیامَة.»[۱۰۹][۱۱۰][۱۱۱] یعنی: مبارزه علی بن ابیطالب با عمر بن عبدود در روز خندق از همه اعمال امت من تا روز قیامت برتر است. | و جمله تاریخی خود را فرمود که «بَرَزَ الایمانُ کُلُّه الی الشِّرکِ کُلُه» یعنی همه ایمان مقابل همه شرک قرار گرفت.[۱۰۵][۱۰۶] و عمرو بعد از کمی رجزخوانی مقابل علی و زمانی که علی (علیهالسّلام) در پاسخ به این کلام عمرو که دوست ندارم تو را بکشم فرمود؛ اما من دوست دارم که تو را بکشم عصبانی شد و از اسب پیاده شد و نقاب کناز زد و با علی به جنگ پرداخت تا اینکه علی او را به هلاکت رساند.[۱۰۷][۱۰۸] در این هنگام پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: «مُبارِزَةِ عَلِیٍّ بنِ اَبِی طالِب عَلیهِ السََّلام لِعَمرِو ابن عَبدِوَد یَومَ الخَندَق اَفضَلُ مِن اَعمالِ اُمَّتی الی یَومِ القِیامَة.»[۱۰۹][۱۱۰][۱۱۱] یعنی: مبارزه علی بن ابیطالب با عمر بن عبدود در روز خندق از همه اعمال امت من تا روز قیامت برتر است. | ||
جابر بن عبدالله انصاری میگوید: آنقدر (علی (علیهالسّلام) و عمر بن عبدود) به هم نزدیک شدند و گرد و غبار بلند شد که ما آن دو را ندیدیم تا اینکه صدای تکبیر شنیدیم و فهمیدیم که علی (علیهالسّلام) عمرو را کشته است.[۱۱۲] | جابر بن عبدالله انصاری میگوید: آنقدر (علی (علیهالسّلام) و عمر بن عبدود) به هم نزدیک شدند و گرد و غبار بلند شد که ما آن دو را ندیدیم تا اینکه صدای تکبیر شنیدیم و فهمیدیم که علی (علیهالسّلام) عمرو را کشته است.[۱۱۲] | ||
مقابله پیامبر با بنیقریظه | =مقابله پیامبر با بنیقریظه= | ||
[ | وقتی احتمال حمله شبانه بنیقریظه به مرکز مدینه زیاد شد، پیامبر دو گروه از اصحاب (پانصد تن) را برای محافظت از خانههای مسلمانان اعزام کرد و آنان تا صبح تکبیر میگفتند، زیرا نگرانی مسلمانان از حمله بنیقریظه به زنان و کودکان بیشتر از حملات قریش به خودشان بود.[۱۱۳][۱۱۴] | ||
شبی دو گروه از مسلمانان با یکدیگر برخورد نمودند و نادانسته به سوی یکدیگر تیراندازی کردند. از آن پس، شعار «حم؛ لایُنصَرون» سر میدادند تا این اتفاق تکرار نشود.[۱۱۵] | شبی دو گروه از مسلمانان با یکدیگر برخورد نمودند و نادانسته به سوی یکدیگر تیراندازی کردند. از آن پس، شعار «حم؛ لایُنصَرون» سر میدادند تا این اتفاق تکرار نشود.[۱۱۵] | ||