۸۷٬۹۸۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ي' به 'ی') |
جز (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک') |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
'''آموزه های اخلاقی در قرآن کریم''' عنوان مقاله ای است به زبان فارسی <ref>نویسنده مقاله در قالب ویکی: رحیم ابوالحسینی</ref> که در آن به مساله آموزه ها و مسائل اخلاقی در [[قرآن کریم]] پرداخته است. | '''آموزه های اخلاقی در قرآن کریم''' عنوان مقاله ای است به زبان فارسی <ref>نویسنده مقاله در قالب ویکی: رحیم ابوالحسینی</ref> که در آن به مساله آموزه ها و مسائل اخلاقی در [[قرآن کریم]] پرداخته است. | ||
=چکیده= | =چکیده= | ||
مفهوم اخلاق در «علم اخلاق» به طور | مفهوم اخلاق در «علم اخلاق» به طور کلی به دو قسم تقسیم میشود: | ||
1- اخلاق فلسفی | 1- اخلاق فلسفی | ||
2- اخلاق دینی | 2- اخلاق دینی | ||
در اخلاق فلسفی مباحثی نظیر: خیر و شر اخلاقی، حسن و قبح عقلی، طبّ روحانی(بحث از ماهیت لذت و ألم و مانند آن)، | در اخلاق فلسفی مباحثی نظیر: خیر و شر اخلاقی، حسن و قبح عقلی، طبّ روحانی(بحث از ماهیت لذت و ألم و مانند آن)، حکمت عملی(بحث از اموری که در اختیار ماست)، سیاست مدن، تدبیر منزل، فضیلت عقل، نفوس سهگانه افلاطونی، سعادت و شقاوت، و مانند اینها مطرح میشود. | ||
اما نظام اخلاقی در قرآن | اما نظام اخلاقی در قرآن کریم، نظامی دینی است و پایه دستورهای آن، رابطه انسان با خداوند است. | ||
=مقدمه= | =مقدمه= | ||
«علم اخلاق» | «علم اخلاق» یکی از شاخههای علوم انسانی است و با «فلسفه اخلاق» فرق دارد. در فلسفه اخلاق سخن از تحلیل مفاهیم اخلاقی و مبادی اولیه علم اخلاق است؛ در حالی که در علم اخلاق موارد و مصادیق این مفاهیم و احکام آنها مورد توجه قرار میگیرد. به تعبیر دیگر در فلسفه اخلاق، از مفاهیم و احکام لابشرطی بحث می شود مانند نسبیت یا اصالت گزارههای اخلاقی، ولی در علم اخلاق از مصادیق و قضایای درجه اول اخلاقی بحث میشود. آنچه در اینجا مورد بحث قرار میگیرد «علم اخلاق» است نه فلسفه اخلاق. | ||
=نظام اخلاقی در قرآن= | =نظام اخلاقی در قرآن= | ||
انسان هدایت نخستین را از خداوند دریافت داشته است. دستورهای گفتاری و کرداری پیشوایان دینی به ویژه رسول گرامی اسلام(ص) نمونه کاملی از نظام اخلاقی در قرآن به شمار میآیند. | انسان هدایت نخستین را از خداوند دریافت داشته است. دستورهای گفتاری و کرداری پیشوایان دینی به ویژه رسول گرامی اسلام(ص) نمونه کاملی از نظام اخلاقی در قرآن به شمار میآیند. | ||
إنک لعلی خلق عظیم <ref>(قلم / 4)</ref> | إنک لعلی خلق عظیم <ref>(قلم / 4)</ref> | ||
انسان این توانایی را دارد | انسان این توانایی را دارد که با سپاس بر هدایت الهی راه راستی را پیش گیرد، یا در راه زشتکاری گام گذارد. | ||
إنا هدیناه السبیل إما | إنا هدیناه السبیل إما شاکرا وإما کفورا <ref>[ انسان/ 3 ]</ref> | ||
فألهمها فجورها وتقواها <ref>[ شمس / 8 ]</ref> * قد أفلح من | فألهمها فجورها وتقواها <ref>[ شمس / 8 ]</ref> * قد أفلح من زکاها [ شمس 9 ] * وقد خاب من دساها <ref>[ شمس / 10 ]</ref> | ||
قرآن | قرآن کریم بارها اطاعت از رسول خدا را در کنار اطاعت از خداوند قرار داده: | ||
قل أطیعوا الله والرسول فإن تولوا فإن الله لا یحب | قل أطیعوا الله والرسول فإن تولوا فإن الله لا یحب الکافرین <ref>[ آل عمران / 32 ]</ref> | ||
و در آیهای به صراحت چنین آمده است | و در آیهای به صراحت چنین آمده است که آنچه را رسول آورده، برگیرید و آنچه را از آن نهی کرده، واگذارید: | ||
ما | ما آتاکم الرسول فخذوه وما نهاکم عنه فانتهوا واتقوا الله إن الله شدید العقاب <ref>[ حشر / 7 ]</ref> | ||
قرآن، رسول | قرآن، رسول اکرم(ص) را برای مؤمنان اسوهای نیک معرفی کرده است: | ||
لقد | لقد کان لکم فی رسول الله أسوة حسنة لمن کان یرجوا الله والیوم الآخر وذکر الله کثیرا <ref>[ احزاب / 21 ]</ref> | ||
و بدین ترتیب نه تنها دستورهای گفتاری، | و بدین ترتیب نه تنها دستورهای گفتاری، بلکه کردار پیامبر(ص) نیز برای مسلمانان نمونهای اخلاقی معرفی شده است. | ||
=انسان، مخاطب دستورهای اخلاقی قرآن= | =انسان، مخاطب دستورهای اخلاقی قرآن= | ||
آیاتی در قرآن وجود دارند | آیاتی در قرآن وجود دارند که انسان را آفریدهای برتر معرفی میکنند: | ||
ثم أنشأناه خلقا آخر | ثم أنشأناه خلقا آخر فتبارک الله أحسن الخالقین <ref>[ مؤمنون / 14 ]</ref> | ||
لقد خلقنا الانسان فی أحسن تقویم <ref>[ تین / 4 ]</ref> | لقد خلقنا الانسان فی أحسن تقویم <ref>[ تین / 4 ]</ref> | ||
در داستان آفرینش آدم نیز، انسان به عنوان خلیفه خداوند بر زمین به فرشتگان نمایانده شده است: | در داستان آفرینش آدم نیز، انسان به عنوان خلیفه خداوند بر زمین به فرشتگان نمایانده شده است: | ||
وإذ قال | وإذ قال ربک للملائکة إنی جاعل فی الارض خلیفة قالوا أتجعل فیها من یفسد فیها ویسفک الدماء ونحن نسبح بحمدک ونقدس لک قال إنی أعلم ما لا تعلمون <ref>[ بقرة / 30 ]</ref> | ||
با این همه، در قرآن | با این همه، در قرآن کریم انسان بارها به سبب اخلاق ناپسند سرزنش شده، و صفاتی چون ستمکاری، ناسپاسی، شتابزدگی و نادانی به طور عام به انسان نسبت داده شده است: | ||
وإن تعدوا نعمة الله لا تحصوها إن الانسان لظلوم | وإن تعدوا نعمة الله لا تحصوها إن الانسان لظلوم کفار <ref>[ ابراهیم / 34 ]</ref> | ||
ویدع الانسان بالشر دعاءه بالخیر | ویدع الانسان بالشر دعاءه بالخیر وکان الانسان عجولا <ref>[ إسراء / 11 ]</ref> | ||
إنا عرضنا الامانة على السماوات والارض والجبال فأبین أن یحملنها واشفقن منها وحملها الانسان إنه | إنا عرضنا الامانة على السماوات والارض والجبال فأبین أن یحملنها واشفقن منها وحملها الانسان إنه کان ظلوما جهولا <ref>[ احزاب / 72 ]</ref> | ||
در مقام تحلیل این آیات، میتوان گفت | در مقام تحلیل این آیات، میتوان گفت که انسان از دیدگاه قرآن، موجودی است که همواره آمادگی انحراف از جاده صواب و رویکردن به کردار ناپسند را داراست و نیرویی پرتوان باید تا او را از این انحراف باز دارد: | ||
وما أبرئ نفسی إن النفس لامارة بالسوء إلا ما رحم ربی إن ربی غفور رحیم <ref>[ یوسف / 53 ]</ref> | وما أبرئ نفسی إن النفس لامارة بالسوء إلا ما رحم ربی إن ربی غفور رحیم <ref>[ یوسف / 53 ]</ref> | ||
در فرهنگ قرآنی دو نیروی نفس و شیطان، | در فرهنگ قرآنی دو نیروی نفس و شیطان، یکی از درون و دیگری از برون انسان را به زشتکاری فرامیخوانند و انسان موظف به خودداری از پیروی از آن دو است. | ||
=نفس و تأثیر آن در اخلاق انسانها= | =نفس و تأثیر آن در اخلاق انسانها= | ||
نفس انسانی در فرهنگ قرآن، طبیعتی است با گرایشهای متقابل | نفس انسانی در فرهنگ قرآن، طبیعتی است با گرایشهای متقابل که گاه در جایگاه وعظ مینشیند و انسان را به سبب بدکاری به سرزنش میگیرد(نفس لوّامه): | ||
ولا أقسم بالنفس اللوامة <ref>[ قیامة / 2 ]</ref> | ولا أقسم بالنفس اللوامة <ref>[ قیامة / 2 ]</ref> | ||
اما در غالب آیات قرآنی، بیشتر بر نقش نفس به عنوان | اما در غالب آیات قرآنی، بیشتر بر نقش نفس به عنوان دورکننده انسان از نیککرداری و فرمان دهنده به زشتکاری تأکید شده است(نفس أمّاره): | ||
وما أبرئ نفسی إن النفس لامارة بالسوء إلا ما رحم ربی إن ربی غفور رحیم <ref>[ یوسف / 53 ]</ref> | وما أبرئ نفسی إن النفس لامارة بالسوء إلا ما رحم ربی إن ربی غفور رحیم <ref>[ یوسف / 53 ]</ref> | ||
در قرآن واژه نفس(به معنای هوای نفس) چهار بار آمده است. نفس امّاره دوبار: إن النفس لامارة بالسوء <ref>[یوسف / 53]</ref> ؛ وأما من خاف مقام ربه ونهى النفس عن الهوى <ref>[ نازعات / 40 ]</ref> ؛ نفس لوّامه | در قرآن واژه نفس(به معنای هوای نفس) چهار بار آمده است. نفس امّاره دوبار: إن النفس لامارة بالسوء <ref>[یوسف / 53]</ref> ؛ وأما من خاف مقام ربه ونهى النفس عن الهوى <ref>[ نازعات / 40 ]</ref> ؛ نفس لوّامه یک بار: ولا أقسم بالنفس اللوامة <ref>[ قیامة / 2 ]</ref> ؛ نفس مطمئنه یک بار: یا أیتها النفس المطمئنة <ref>[ فجر / 27 ]</ref> | ||
از نظر قرآن، پیروی از هوای نفس جز گمراهی و | از نظر قرآن، پیروی از هوای نفس جز گمراهی و زشتکاری به بار نمیآورد: | ||
إن هی إلا أسماء سمیتموها أنتم | إن هی إلا أسماء سمیتموها أنتم وآباءکم ما أنزل الله بها من سلطان إن یتبعون إلا الظن وما تهوى الانفس ولقد جاءهم من ربهم الهدى <ref>[ نجم / 23 ]</ref> | ||
و از همین روست | و از همین روست که انسان خداترس، موظف بر آن است که نفس خود را از هوا برکنار دارد: | ||
وأما من خاف مقام ربه ونهى النفس عن الهوى <ref>[ نازعات / 40 ]</ref> * فإن الجنة هی المأوى <ref>[ نازعات / 41 ]</ref> | وأما من خاف مقام ربه ونهى النفس عن الهوى <ref>[ نازعات / 40 ]</ref> * فإن الجنة هی المأوى <ref>[ نازعات / 41 ]</ref> | ||
جامعترین گفتار در باره نفس در سوره شمس دیده میشود | جامعترین گفتار در باره نفس در سوره شمس دیده میشود که بر پایه آن، خداوند هم فجور و هم تقوا را به انسان الهام کرده و این انسان است که خود با تزکیه نفس به رستگاری میرسد و با پیروی از هوای نفس راه زیانکاری میپیماید: | ||
ونفس وما سواها <ref>[ شمس / 7 ]</ref> * فألهمها فجورها وتقواها <ref>[ شمس / 8 ]</ref> * قد أفلح من | ونفس وما سواها <ref>[ شمس / 7 ]</ref> * فألهمها فجورها وتقواها <ref>[ شمس / 8 ]</ref> * قد أفلح من زکاها <ref>[ شمس / 9 ]</ref> * وقد خاب من دساها <ref>[ شمس / 10 ]</ref> | ||
=شیطان و تأثیر آن در اخلاق انسانها= | =شیطان و تأثیر آن در اخلاق انسانها= | ||
کلمه شیطان به صورت مفرد در قرآن، هفتاد مرتبه و به صورت جمع، هیجده مرتبه آمده است. | |||
شیطان در قرآن | شیطان در قرآن کریم به عنوان دشمن ناپیدای انسان معرفی شده است: | ||
إن الشیطان للانسان عدو مبین <ref>[ یوسف / 5 ]</ref> | إن الشیطان للانسان عدو مبین <ref>[ یوسف / 5 ]</ref> | ||
وقل لعبادی یقولوا التی هی أحسن إن الشیطان ینزغ بینهم إن الشیطان | وقل لعبادی یقولوا التی هی أحسن إن الشیطان ینزغ بینهم إن الشیطان کان للانسان عدوا مبینا <ref>[ إسراء / 53 ]</ref> | ||
شیطان همواره به دنبال آن است | شیطان همواره به دنبال آن است که انسان را خوار سازد: | ||
وکان الشیطان للانسان خذولا <ref>[ الفرقان / 29 ]</ref> | |||
و در آغاز آفرینش نیز همو بود | و در آغاز آفرینش نیز همو بود که با وسوسه و فریب، آدم و حوا را از بهشت راند: | ||
ولا تقربا هذه الشجرة | ولا تقربا هذه الشجرة فتکونا من الظالمین <ref>[ بقرة / 35 ]</ref> * فأزلهما الشیطان عنها فأخرجهما مما کانا فیه وقلنا اهبطوا بعضکم لبعض عدو ولکم فی الارض مستقر ومتاع إلى حین <ref>[ بقرة / 36 ]</ref> | ||
در قرآن شیطان به عنوان نماد رذایل اخلاقی شناخته شده است | در قرآن شیطان به عنوان نماد رذایل اخلاقی شناخته شده است که انسان را به سوی ارتکاب اعمال ناشایست فرا میخواند: | ||
الشیطان | الشیطان یعدکم الفقر ویأمرکم بالفحشاء والله یعدکم مغفرة منه وفضلا والله واسع علیم <ref>[ بقرة/ 268 ]</ref> | ||
إنما یرید الشیطان أن یوقع | إنما یرید الشیطان أن یوقع بینکم العداوة والبغضاء فی الخمر والمیسر ویصدکم عن ذکر الله وعن الصلاة فهل أنتم منتهون <ref>[ مائدة / 91 ]</ref> | ||
و در آیاتی پرشمار انسان از پیروی او به شدت نهی شده است: | و در آیاتی پرشمار انسان از پیروی او به شدت نهی شده است: | ||
ولا تتبعوا خطوات الشیطان إنه | ولا تتبعوا خطوات الشیطان إنه لکم عدو مبین <ref>[ بقرة / 168 ]</ref> * إنما یأمرکم بالسوء والفحشاء وأن تقولوا على الله ما لا تعلمون <ref>[ بقرة / 169 ]</ref> | ||
یا أیها الذین آمنوا ادخلوا فی السلم | یا أیها الذین آمنوا ادخلوا فی السلم کافة ولا تتبعوا خطوات الشیطان إنه لکم عدو مبین <ref>[ بقرة/ 208 ]</ref> | ||
الشیطان | الشیطان یعدکم الفقر ویأمرکم بالفحشاء والله یعدکم مغفرة منه وفضلا والله واسع علیم <ref>[ بقرة / 268 ]</ref> | ||
إنما | إنما ذلکم الشیطان یخوف أولیاءه فلا تخافوهم وخافون إن کنتم مؤمنین <ref>[ آل عمران / 175 ]</ref> | ||
ومن | ومن یکن الشیطان له قرینا فساء قرینا <ref>[ نساء / 38 ]</ref> | ||
الذین آمنوا یقاتلون فی سبیل الله والذین | الذین آمنوا یقاتلون فی سبیل الله والذین کفروا یقاتلون فی سبیل الطاغوت فقاتلوا أولیاء الشیطان إن کید الشیطان کان ضعیفا <ref>[ نساء / 76 ]</ref> | ||
ومن یتخذ الشیطان ولیا من دون الله فقد خسر خسرانا مبینا <ref>[ نساء / 119 ]</ref> * یعدهم ویمنیهم وما یعدهم الشیطان إلا غرورا <ref>[ نساء / 120 ]</ref> | ومن یتخذ الشیطان ولیا من دون الله فقد خسر خسرانا مبینا <ref>[ نساء / 119 ]</ref> * یعدهم ویمنیهم وما یعدهم الشیطان إلا غرورا <ref>[ نساء / 120 ]</ref> | ||
فلولا إذ جاءهم بأسنا تضرعوا | فلولا إذ جاءهم بأسنا تضرعوا ولکن قست قلوبهم وزین لهم الشیطان ما کانوا یعملون <ref>[ انعام / 43 ]</ref> | ||
شیطان در فرهنگ قرآنی، همانند هر موجود دیگر تحت سیطره خداوند است و جز عاملی برای آزمودن انسان نیست؛او در گمراه ساختن انسانها توان چندانی نداردو به تعبیر قرآن، دارای | شیطان در فرهنگ قرآنی، همانند هر موجود دیگر تحت سیطره خداوند است و جز عاملی برای آزمودن انسان نیست؛او در گمراه ساختن انسانها توان چندانی نداردو به تعبیر قرآن، دارای «کیدی ضعیف» است: | ||
إن | إن کید الشیطان کان ضعیفا <ref>[ نساء / 76 ]</ref> | ||
از ویزگیهای شیطان، | از ویزگیهای شیطان، یکی نیک جلوه دادن رذایل است: | ||
وزین لهم الشیطان ما | وزین لهم الشیطان ما کانوا یعملون <ref>[ انعام / 43 ]</ref> | ||
و دیگر بردن | و دیگر بردن ذکر خداوند از یاد انسان است: | ||
وإذا رأیت الذین یخوضون فی آیاتنا فأعرض عنهم حتى یخوضوا فی حدیث غیره وإما | وإذا رأیت الذین یخوضون فی آیاتنا فأعرض عنهم حتى یخوضوا فی حدیث غیره وإما ینسینک الشیطان فلا تقعد بعد الذکرى مع القوم الظالمین <ref>[ انعام / 68 ]</ref> | ||
آنچه نجات دهنده انسانها از وسوسههای نفس و شیطان است رحمت خداوندی است: | آنچه نجات دهنده انسانها از وسوسههای نفس و شیطان است رحمت خداوندی است: | ||
وما أبرئ نفسی إن النفس لامارة بالسوء إلا ما رحم ربی إن ربی غفور رحیم <ref>[ یوسف / 53 ]</ref> | وما أبرئ نفسی إن النفس لامارة بالسوء إلا ما رحم ربی إن ربی غفور رحیم <ref>[ یوسف / 53 ]</ref> | ||
ولولا فضل الله | ولولا فضل الله علیکم ورحمته لاتبعتم الشیطان إلا قلیلا <ref>[ نساء / 83 ]</ref> | ||
=پانویس= | =پانویس= | ||
{{پانویس|3}} | {{پانویس|3}} |