۸٬۱۴۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
Mohsenmadani (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
هاشميه پيروان ابو هاشم عبد الله بن محمد حنفيه بودند كه پس از او امامت را از آن فرزندان عباس بن عبد المطلب | هاشميه پيروان ابو هاشم عبد الله بن محمد حنفيه بودند كه پس از او امامت را از آن فرزندان [[عباس بن عبد المطلب]] می دانستند و مدعى بودند كه امام عالم به همه اموراست و كسى كه [[امام]] را نشناسد، مانند كسى است كه معرفت به [[خدا]] نداشته باشد. | ||
==شرح حال== | ==شرح حال== | ||
ابوهاشم، عبدالله بن محمد بن علی بن ابیطالب هاشمی، یکی از پیشوایان خاندان علوی در عصر مروانیان است. مادرش امولد و کنیزی به نام نائله بود. <ref>بغدادی ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۳۲۷.</ref> وی سیدی شریف، عالمی شجاع، <ref>فخر رازی، محمد بن عمر، الشجرة المبارکة، ص۱۹۵.</ref> راوی احادیث <ref>بغدادی ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، صص۳۲۷ - ۳۲۸</ref> <ref>ابنمنظور، محمد بن مکرم، مختصر تاریخ دمشق، ج۲۳، ص۱۱۲</ref>و ثقهای جلیلالقدر<ref>ذهبی، محمد بن احمد، میزان الاعتدال، ج۲، ص۴۸۳.</ref> | ابوهاشم، عبدالله بن محمد بن علی بن ابیطالب هاشمی، یکی از پیشوایان خاندان علوی در عصر [[مروانیان]] است. مادرش امولد و کنیزی به نام نائله بود. <ref>بغدادی ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۳۲۷.</ref> وی سیدی شریف، عالمی شجاع، <ref>فخر رازی، محمد بن عمر، الشجرة المبارکة، ص۱۹۵.</ref> راوی احادیث <ref>بغدادی ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، صص۳۲۷ - ۳۲۸</ref> <ref>ابنمنظور، محمد بن مکرم، مختصر تاریخ دمشق، ج۲۳، ص۱۱۲</ref>و ثقهای جلیلالقدر<ref>ذهبی، محمد بن احمد، میزان الاعتدال، ج۲، ص۴۸۳.</ref> | ||
بود، از او با عنوان صاحب الشیعه، <ref>بغدادی ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۳۲۸</ref> صاحب المعتزله <ref>فخر رازی، محمد بن عمر، الشجرة المبارکة، ص۱۹۵.</ref> <ref>قاضی مروزی، عزالدین، الفخری، ابن طقطقی، ص۱۶۶.</ref> و امام الکیسانیه<ref>ابنعنبه، احمد بن علی، عمدة الطالب، ص۳۵۳.</ref> یاد کردهاند و از او با عنوان «عبدالله الاکبر» یاد میکنند.ref>قاضی مروزی، عزالدین، الفخری، ص۱۶۶.</ref> | بود، از او با عنوان صاحب الشیعه، <ref>بغدادی ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۳۲۸</ref> صاحب المعتزله <ref>فخر رازی، محمد بن عمر، الشجرة المبارکة، ص۱۹۵.</ref> <ref>قاضی مروزی، عزالدین، الفخری، ابن طقطقی، ص۱۶۶.</ref> و امام الکیسانیه<ref>ابنعنبه، احمد بن علی، عمدة الطالب، ص۳۵۳.</ref> یاد کردهاند و از او با عنوان «عبدالله الاکبر» یاد میکنند.ref>قاضی مروزی، عزالدین، الفخری، ص۱۶۶.</ref> | ||
ابنعبدالبر میگوید «ابوهاشم، دانشمند به تمام مذاهب و مکتبها بود، او عالم به فنون علم و حدیث بود.»<ref>ابنحجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج۶، ص۱۶</ref>او مبلغان و داعیان خود را مخفیانه میان مردم میفرستاد تا آنان را از بنیامیه دور سازند و ایشان را به بنیهاشم متمایل و علاقهمند کنند. پیروان عبدالله هاشمی به «هاشمیه» معروفند و هاشمیه خود شعبهای از کیسانیه است. آنان معتقدند که عبدالله نمرده است. | ابنعبدالبر میگوید «ابوهاشم، دانشمند به تمام مذاهب و مکتبها بود، او عالم به فنون علم و حدیث بود.»<ref>ابنحجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج۶، ص۱۶</ref>او مبلغان و داعیان خود را مخفیانه میان مردم میفرستاد تا آنان را از بنیامیه دور سازند و ایشان را به بنیهاشم متمایل و علاقهمند کنند. پیروان عبدالله هاشمی به «هاشمیه» معروفند و هاشمیه خود شعبهای از کیسانیه است. آنان معتقدند که عبدالله نمرده است. | ||
==اعتقادات== | ==اعتقادات== | ||
هاشمیه معتقدند که براى هر ظاهرى باطنى و براى هر شخصى روحى و براى هر تنزيلى تأويلى و براى هر مثالى از آن عالم در اين جهان حقيقتى است و تمام اسرار و احکام گیتی در انسان جمع می باشد.آن علوم را حضرت على (ع) كشف کرده و پس از او به فرزندش محمد حنفيه رسيده و بعد از وى به ابو هاشم منتقل گرديده است و بعد از ابو هاشم شيعيان به پنج فرقه تقسیم شده اند. سخنان برخی از این فرقه ها از قرار ذیل است. | هاشمیه معتقدند که براى هر ظاهرى باطنى و براى هر شخصى روحى و براى هر تنزيلى تأويلى و براى هر مثالى از آن عالم در اين جهان حقيقتى است و تمام اسرار و احکام گیتی در انسان جمع می باشد.آن علوم را [[حضرت على (ع)]] كشف کرده و پس از او به فرزندش محمد حنفيه رسيده و بعد از وى به ابو هاشم منتقل گرديده است و بعد از ابو هاشم شيعيان به پنج فرقه تقسیم شده اند. سخنان برخی از این فرقه ها از قرار ذیل است. | ||
1. گروهی معتقدند که ابو هاشم هنگام بازگشت از شام در بلقاء ناحيهاى در اردن كه امروز آن را سلط گويند، از دنیا رفته و امامت از او به وصيت به محمد بن عبد الله بن عباس بن عبد المطلب منتقل شد و اين وصيت هم چنان در فرزندان او مىگشت تا به ابراهيم امام و برادرش عبد الله سفاح نخستين خليفه بنى العباس رسيد.2.گروهی معتقدند که پس از مرگ ابو هاشم، امامت او به وصيت به على بن محمد حنفيه و بعد از او به پسرش حسن انتقال يافت و امامت از بنى حنفيه بيرون نيست.3. گروهی معتقدند که ابو هاشم امامت را به وصيت به عبد الله بن عمرو بن حرب كندى سپرد و از آن پس امامت از بنى هاشم بيرون رفت و روح ابو هاشم در عبد الله حلول كرد و پس از او امامت به عبد الله بن معاويه بن عبد الله بن جعفر بن أبي طالب رسيد.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 463 با ویرایش و اصلاح عبارات.</ref> | 1. گروهی معتقدند که ابو هاشم هنگام بازگشت از شام در بلقاء ناحيهاى در اردن كه امروز آن را سلط گويند، از دنیا رفته و امامت از او به وصيت به محمد بن عبد الله بن عباس بن عبد المطلب منتقل شد و اين وصيت هم چنان در فرزندان او مىگشت تا به ابراهيم امام و برادرش عبد الله سفاح نخستين خليفه بنى العباس رسيد.2.گروهی معتقدند که پس از مرگ ابو هاشم، امامت او به وصيت به على بن محمد حنفيه و بعد از او به پسرش حسن انتقال يافت و امامت از بنى حنفيه بيرون نيست.3. گروهی معتقدند که ابو هاشم امامت را به وصيت به عبد الله بن عمرو بن حرب كندى سپرد و از آن پس امامت از بنى هاشم بيرون رفت و روح ابو هاشم در عبد الله حلول كرد و پس از او امامت به عبد الله بن معاويه بن عبد الله بن جعفر بن أبي طالب رسيد.<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 463 با ویرایش و اصلاح عبارات.</ref> | ||