۸۷۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
مراد از عقل در اين نوع مباحث ،احكام عقل نظري است يعني احكامي كه با دقت و تامل و تحليل عقلاني بدست مي ايد. از اينرو احكام عقل ضروري فطري از دائره بحث خارج است . | مراد از عقل در اين نوع مباحث ،احكام عقل نظري است يعني احكامي كه با دقت و تامل و تحليل عقلاني بدست مي ايد. از اينرو احكام عقل ضروري فطري از دائره بحث خارج است . | ||
ز طرفي مراد از احكام عقلي ، احكام قطعي عقل است لذا احكام ظني نيز از دائره مباحث فوق خارج است . | |||
توضيح : براي استنباط حكم شرعي از طريق عقل فرضهائي متصور است : | توضيح : براي استنباط حكم شرعي از طريق عقل فرضهائي متصور است : | ||
1- عقل فطري و ضروري بنحو قطع حكم به ثبوت حكم كند مثل حكم عقل به لزوم رد وديعه | 1- عقل فطري و ضروري بنحو قطع حكم به ثبوت حكم كند مثل حكم عقل به لزوم رد وديعه | ||
خط ۷۸: | خط ۷۹: | ||
اهل قياس معتقدند : | اهل قياس معتقدند : | ||
يك نفر فقيه در اثر ممارست در مقررات قطعى اسلامى، به روح قوانين اسلامى آشنا مىشود و از روى مشابهات مىتواند حكم مسأله مورد نظر را اكتشاف كند. | يك نفر فقيه در اثر ممارست در مقررات قطعى اسلامى، به روح قوانين اسلامى آشنا مىشود و از روى مشابهات مىتواند حكم مسأله مورد نظر را اكتشاف كند. | ||
اينان مي گفتند : | اينان مي گفتند : | ||
«عدالت» و «مصلحت» مىتواند راهنماى خوبى براى فقيه باشد. اينجا بود كه فقيه، خود را موظف مىديد كه درباره آنچه «مقتضاى عدالت» است و آنچه مصلحت اقتضا مىكند بينديشد. اصطلاحاتى از قبيل «استحسان» يا «استصلاح» از همين جا پيدا شد. | «عدالت» و «مصلحت» مىتواند راهنماى خوبى براى فقيه باشد. اينجا بود كه فقيه، خود را موظف مىديد كه درباره آنچه «مقتضاى عدالت» است و آنچه مصلحت اقتضا مىكند بينديشد. اصطلاحاتى از قبيل «استحسان» يا «استصلاح» از همين جا پيدا شد. <ref>مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (عدل الهى)، ج1، ص: 56</ref> | ||
در حالي كه اهل حديث "روش اهل قياس را نوعى افراط در رجوع به عقل و نوعى كوتاهى در اخذ به حديث و به عبارت ديگر نوعى سطحىنگرى در كشف مصالح واقعى تلقى مىكردند؛ مىگفتند: | در حالي كه اهل حديث "روش اهل قياس را نوعى افراط در رجوع به عقل و نوعى كوتاهى در اخذ به حديث و به عبارت ديگر نوعى سطحىنگرى در كشف مصالح واقعى تلقى مىكردند؛ مىگفتند: | ||
بناى كار شرع بر جمع متفرّقات و تفريق مجتمعات است و از سطح عقول عادى بدور است؛ عقل را نرسد كه ساده پندارى كند و خيال كند كه به ريشه و روح احكام مىتواند برسد. متقابلا اهل قياس، اهل حديث را به جمود و تحجّر متهم مىكردند. | بناى كار شرع بر جمع متفرّقات و تفريق مجتمعات است و از سطح عقول عادى بدور است؛ عقل را نرسد كه ساده پندارى كند و خيال كند كه به ريشه و روح احكام مىتواند برسد. متقابلا اهل قياس، اهل حديث را به جمود و تحجّر متهم مىكردند.<ref>مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (عدل الهى)، ج1، ص:56 -57</ref> | ||
ايشان ادامه مي دهد : اهل حديث، منابع فقه را در اسلام سه چيز مىدانستند: كتاب (قرآن) و سنّت و اجماع. اما اهل رأى و قياس، منابع فقه را چهار چيز. اهل حديث بر اهل رأى و قياس انتقاداتى داشتند، با ذكر يك سلسله مثالها روشن مىكردند كه اعتماد به رأى و قياس، انسان را در كشف احكام شرعى دچار انحراف و اشتباه مىكند، و اهل رأى و قياس نيز متقابلا آنها را به اعتماد به يك سلسله احاديث منقوله كه اعتبار و درستى آنها روشن نيست متهم مىكردند. | ايشان ادامه مي دهد : اهل حديث، منابع فقه را در اسلام سه چيز مىدانستند: كتاب (قرآن) و سنّت و اجماع. اما اهل رأى و قياس، منابع فقه را چهار چيز. اهل حديث بر اهل رأى و قياس انتقاداتى داشتند، با ذكر يك سلسله مثالها روشن مىكردند كه اعتماد به رأى و قياس، انسان را در كشف احكام شرعى دچار انحراف و اشتباه مىكند، و اهل رأى و قياس نيز متقابلا آنها را به اعتماد به يك سلسله احاديث منقوله كه اعتبار و درستى آنها روشن نيست متهم مىكردند.<ref>همان</ref> | ||
تفاوت مبنائي اصوليين شيعه با اهل قياس - در بين اهل سنت - در موضوع توانائي عقل در استنباط حكم شرعي : | تفاوت مبنائي اصوليين شيعه با اهل قياس - در بين اهل سنت - در موضوع توانائي عقل در استنباط حكم شرعي : | ||
شهيد مطهري در اين زمينه مي فرمايد | شهيد مطهري در اين زمينه مي فرمايد: | ||
خط ۹۳: | خط ۱۰۰: | ||
در فقه شيعه، اصل تبعيّت احكام از مصالح و مفاسد نفس الامرى و قاعده ملازمه حكم عقل و شرع، مورد تأييد قرار گرفت و حق عقل در اجتهاد، محفوظ ماند | در فقه شيعه، اصل تبعيّت احكام از مصالح و مفاسد نفس الامرى و قاعده ملازمه حكم عقل و شرع، مورد تأييد قرار گرفت و حق عقل در اجتهاد، محفوظ ماند | ||
اما رأى و قياس بيش از آنچه در ميان گروه اهل حديث از اهل تسنن مورد تخطئه واقع شده بود در ميان شيعه مورد تخطئه قرار گرفت. | اما رأى و قياس بيش از آنچه در ميان گروه اهل حديث از اهل تسنن مورد تخطئه واقع شده بود در ميان شيعه مورد تخطئه قرار گرفت. | ||
ايشان در تبيين ديدگاه شيعه در رد مبناي اهل قياس مي نويسد : | ايشان در تبيين ديدگاه شيعه در رد مبناي اهل قياس مي نويسد : | ||
تخطئه قياس در شيعه نه بدان جهت بود كه اصحاب حديث از اهل تسنن مىگفتند- كه عبارت بود از عدم حجّيّت عقل به عنوان يكى از ادلّه شرعيّه در احكام- بلكه به دو جهت ديگر بود: | تخطئه قياس در شيعه نه بدان جهت بود كه اصحاب حديث از اهل تسنن مىگفتند- كه عبارت بود از عدم حجّيّت عقل به عنوان يكى از ادلّه شرعيّه در احكام- بلكه به دو جهت ديگر بود: | ||
يكى اينكه رأى و قياس، عمل به ظنّ است نه عمل به علم، تبعيّت از خيال است نه تبعيّت از عقل؛ | يكى اينكه رأى و قياس، عمل به ظنّ است نه عمل به علم، تبعيّت از خيال است نه تبعيّت از عقل؛ | ||
ديگر اينكه مبناى لزوم رجوع به رأى و قياس اين است كه اصول و كليّات اسلامى وافى نيست، و اين، ظلم و يا جهل به اسلام است. | ديگر اينكه مبناى لزوم رجوع به رأى و قياس اين است كه اصول و كليّات اسلامى وافى نيست، و اين، ظلم و يا جهل به اسلام است. | ||
خط ۱۰۰: | خط ۱۱۳: | ||
ايشان در تبيين مبناي شيعه در نفي قياس ادامه مي دهد : | ايشان در تبيين مبناي شيعه در نفي قياس ادامه مي دهد : | ||
درست است كه - در شرع - بيان احكام همه مسائل بطور جزئى و فردى نشده است، و امكان هم ندارد، زيرا جزئيّات غير متناهى است؛ ولى كليات اسلامى به نحوى تنظيم شده كه جوابگوى جزئيات بىپايان و اوضاع مختلف مكانى و شرائط متغيّر زمانى است. | درست است كه - در شرع - بيان احكام همه مسائل بطور جزئى و فردى نشده است، و امكان هم ندارد، زيرا جزئيّات غير متناهى است؛ ولى كليات اسلامى به نحوى تنظيم شده كه جوابگوى جزئيات بىپايان و اوضاع مختلف مكانى و شرائط متغيّر زمانى است. | ||
على هذا وظيفه يك فقيه اين نيست كه به لفظ، جمود كند و حكم هر واقعه جزئى را از قرآن يا حديث بخواهد؛ و اين هم نيست كه به بهانه نبودن حكم يك مسأله، به خيالبافى و قيّاسى بپردازد؛ | على هذا وظيفه يك فقيه اين نيست كه به لفظ، جمود كند و حكم هر واقعه جزئى را از قرآن يا حديث بخواهد؛ و اين هم نيست كه به بهانه نبودن حكم يك مسأله، به خيالبافى و قيّاسى بپردازد؛ | ||
خط ۶۷۲: | خط ۶۸۷: | ||
اقول :تقييد موضوع حكم به علم و قطع حاصل شده از ادله سمعيه ممكن است بنابر اينكه قطع موضوعي باشد اري اگر قطع طريقي باشد ممكن نيست اما محل نزاع اخذ قطع در موضوع حكم است و اين هيچ محذوري ندارد مهم مقام اثبات است و چون ادله اخباريين در اين رابطه محل تامل است لذا پذيرش سخنشان مشكل است از طرفي محل بحث در اخذ علم و قطع به حكم د موضوع نيست بلكه محل بحث در علم و قطع به حكم حاصله از مقدمات عقليه است . اگر محل نزاع را دقت كنيم بخوبي روشن مي شود كه بيان مرحوم خوئي و نائيني خارج از محل نزاع است . فتامل | اقول :تقييد موضوع حكم به علم و قطع حاصل شده از ادله سمعيه ممكن است بنابر اينكه قطع موضوعي باشد اري اگر قطع طريقي باشد ممكن نيست اما محل نزاع اخذ قطع در موضوع حكم است و اين هيچ محذوري ندارد مهم مقام اثبات است و چون ادله اخباريين در اين رابطه محل تامل است لذا پذيرش سخنشان مشكل است از طرفي محل بحث در اخذ علم و قطع به حكم د موضوع نيست بلكه محل بحث در علم و قطع به حكم حاصله از مقدمات عقليه است . اگر محل نزاع را دقت كنيم بخوبي روشن مي شود كه بيان مرحوم خوئي و نائيني خارج از محل نزاع است . فتامل | ||
==پانويس== | ==پانويس== | ||
{{پانویس|2}} | {{پانویس|2}} | ||
== | |||
منابع == | ==منابع == |
ویرایش