نقش عقل در استنباط احکام الهی از دیدگاه اخباریین و اصولیین (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۹: خط ۳۹:


مراد از عقل در اين نوع مباحث ،احكام عقل نظري است يعني احكامي كه با دقت و تامل و تحليل عقلاني بدست مي ايد. از اينرو احكام عقل ضروري فطري از دائره بحث خارج است .
مراد از عقل در اين نوع مباحث ،احكام عقل نظري است يعني احكامي كه با دقت و تامل و تحليل عقلاني بدست مي ايد. از اينرو احكام عقل ضروري فطري از دائره بحث خارج است .
از طرفي مراد از احكام عقلي ، احكام قطعي عقل است لذا احكام ظني نيز از دائره مباحث فوق خارج است .  
ز طرفي مراد از احكام عقلي ، احكام قطعي عقل است لذا احكام ظني نيز از دائره مباحث فوق خارج است .  
 
توضيح :‌ براي استنباط حكم شرعي از طريق عقل فرضهائي متصور است  :‌  
توضيح :‌ براي استنباط حكم شرعي از طريق عقل فرضهائي متصور است  :‌  
1- عقل فطري و ضروري بنحو قطع حكم به ثبوت حكم كند مثل حكم عقل به لزوم رد وديعه  
1- عقل فطري و ضروري بنحو قطع حكم به ثبوت حكم كند مثل حكم عقل به لزوم رد وديعه  
خط ۷۸: خط ۷۹:
اهل قياس معتقدند :‌  
اهل قياس معتقدند :‌  
يك نفر فقيه در اثر ممارست در مقررات قطعى اسلامى، به روح قوانين اسلامى آشنا مى‏شود و از روى مشابهات مى‏تواند حكم مسأله مورد نظر را اكتشاف كند.
يك نفر فقيه در اثر ممارست در مقررات قطعى اسلامى، به روح قوانين اسلامى آشنا مى‏شود و از روى مشابهات مى‏تواند حكم مسأله مورد نظر را اكتشاف كند.
اينان مي گفتند :‌  
اينان مي گفتند :‌  
«عدالت» و «مصلحت» مى‏تواند راهنماى خوبى براى فقيه باشد. اينجا بود كه فقيه، خود را موظف مى‏ديد كه درباره آنچه «مقتضاى عدالت» است و آنچه مصلحت اقتضا مى‏كند بينديشد. اصطلاحاتى از قبيل «استحسان» يا «استصلاح» از همين جا پيدا شد.  
«عدالت» و «مصلحت» مى‏تواند راهنماى خوبى براى فقيه باشد. اينجا بود كه فقيه، خود را موظف مى‏ديد كه درباره آنچه «مقتضاى عدالت» است و آنچه مصلحت اقتضا مى‏كند بينديشد. اصطلاحاتى از قبيل «استحسان» يا «استصلاح» از همين جا پيدا شد. <ref>مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (عدل الهى)، ج‏1، ص: 56</ref>
 
 
در حالي كه اهل حديث "روش اهل قياس را نوعى افراط در رجوع به عقل و نوعى كوتاهى در اخذ به حديث و به عبارت ديگر نوعى سطحى‏نگرى در كشف مصالح واقعى تلقى مى‏كردند؛ مى‏گفتند:  
در حالي كه اهل حديث "روش اهل قياس را نوعى افراط در رجوع به عقل و نوعى كوتاهى در اخذ به حديث و به عبارت ديگر نوعى سطحى‏نگرى در كشف مصالح واقعى تلقى مى‏كردند؛ مى‏گفتند:  
بناى كار شرع بر جمع متفرّقات و تفريق مجتمعات است و از سطح عقول عادى بدور است؛ عقل را نرسد كه ساده پندارى كند و خيال كند كه به ريشه و روح احكام مى‏تواند برسد. متقابلا اهل قياس، اهل حديث را به جمود و تحجّر متهم مى‏كردند.     
بناى كار شرع بر جمع متفرّقات و تفريق مجتمعات است و از سطح عقول عادى بدور است؛ عقل را نرسد كه ساده پندارى كند و خيال كند كه به ريشه و روح احكام مى‏تواند برسد. متقابلا اهل قياس، اهل حديث را به جمود و تحجّر متهم مى‏كردند.<ref>مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (عدل الهى)، ج‏1، ص:56 -57</ref>    


    
    


ايشان ادامه مي دهد :‌ اهل حديث، منابع فقه را در اسلام سه چيز مى‏دانستند: كتاب (قرآن) و سنّت و اجماع. اما اهل رأى و قياس، منابع فقه را چهار چيز. اهل حديث بر اهل رأى و قياس انتقاداتى داشتند، با ذكر يك سلسله مثالها روشن مى‏كردند كه اعتماد به رأى و قياس، انسان را در كشف احكام شرعى دچار انحراف و اشتباه مى‏كند، و اهل رأى و قياس نيز متقابلا آنها را به اعتماد به يك سلسله احاديث منقوله كه اعتبار و درستى آنها روشن نيست متهم مى‏كردند.  
ايشان ادامه مي دهد :‌ اهل حديث، منابع فقه را در اسلام سه چيز مى‏دانستند: كتاب (قرآن) و سنّت و اجماع. اما اهل رأى و قياس، منابع فقه را چهار چيز. اهل حديث بر اهل رأى و قياس انتقاداتى داشتند، با ذكر يك سلسله مثالها روشن مى‏كردند كه اعتماد به رأى و قياس، انسان را در كشف احكام شرعى دچار انحراف و اشتباه مى‏كند، و اهل رأى و قياس نيز متقابلا آنها را به اعتماد به يك سلسله احاديث منقوله كه اعتبار و درستى آنها روشن نيست متهم مى‏كردند.<ref>همان</ref>
 
 
تفاوت مبنائي اصوليين شيعه با اهل قياس - در بين اهل سنت - در موضوع توانائي عقل در استنباط حكم شرعي :‌  
تفاوت مبنائي اصوليين شيعه با اهل قياس - در بين اهل سنت - در موضوع توانائي عقل در استنباط حكم شرعي :‌  
شهيد مطهري در اين زمينه مي فرمايد  
شهيد مطهري در اين زمينه مي فرمايد




خط ۹۳: خط ۱۰۰:
در فقه شيعه، اصل تبعيّت احكام از مصالح و مفاسد نفس الامرى و قاعده ملازمه حكم عقل و شرع، مورد تأييد قرار گرفت و حق عقل در اجتهاد، محفوظ ماند
در فقه شيعه، اصل تبعيّت احكام از مصالح و مفاسد نفس الامرى و قاعده ملازمه حكم عقل و شرع، مورد تأييد قرار گرفت و حق عقل در اجتهاد، محفوظ ماند
اما رأى و قياس بيش از آنچه در ميان گروه اهل حديث از اهل تسنن مورد تخطئه واقع شده بود در ميان شيعه مورد تخطئه قرار گرفت.
اما رأى و قياس بيش از آنچه در ميان گروه اهل حديث از اهل تسنن مورد تخطئه واقع شده بود در ميان شيعه مورد تخطئه قرار گرفت.
ايشان در تبيين  ديدگاه شيعه در رد  مبناي اهل قياس مي نويسد :‌
ايشان در تبيين  ديدگاه شيعه در رد  مبناي اهل قياس مي نويسد :‌
تخطئه قياس در شيعه نه بدان جهت بود كه اصحاب حديث از اهل تسنن مى‏گفتند- كه عبارت بود از عدم حجّيّت عقل به عنوان يكى از ادلّه شرعيّه در احكام- بلكه به دو جهت ديگر بود:
تخطئه قياس در شيعه نه بدان جهت بود كه اصحاب حديث از اهل تسنن مى‏گفتند- كه عبارت بود از عدم حجّيّت عقل به عنوان يكى از ادلّه شرعيّه در احكام- بلكه به دو جهت ديگر بود:
يكى اينكه رأى و قياس، عمل به ظنّ است نه عمل به علم، تبعيّت از خيال است نه تبعيّت از عقل؛  
يكى اينكه رأى و قياس، عمل به ظنّ است نه عمل به علم، تبعيّت از خيال است نه تبعيّت از عقل؛  
ديگر اينكه مبناى لزوم رجوع به رأى و قياس اين است كه اصول و كليّات اسلامى وافى نيست، و اين، ظلم و يا جهل به اسلام است.
ديگر اينكه مبناى لزوم رجوع به رأى و قياس اين است كه اصول و كليّات اسلامى وافى نيست، و اين، ظلم و يا جهل به اسلام است.
خط ۱۰۰: خط ۱۱۳:


ايشان در تبيين مبناي شيعه در نفي قياس ادامه مي دهد :‌
ايشان در تبيين مبناي شيعه در نفي قياس ادامه مي دهد :‌
درست است كه - در شرع - بيان احكام همه مسائل بطور جزئى و فردى نشده است، و امكان هم ندارد، زيرا جزئيّات غير متناهى است؛ ولى كليات اسلامى به نحوى تنظيم شده كه جوابگوى جزئيات بى‏پايان و اوضاع مختلف مكانى و شرائط متغيّر زمانى است.
درست است كه - در شرع - بيان احكام همه مسائل بطور جزئى و فردى نشده است، و امكان هم ندارد، زيرا جزئيّات غير متناهى است؛ ولى كليات اسلامى به نحوى تنظيم شده كه جوابگوى جزئيات بى‏پايان و اوضاع مختلف مكانى و شرائط متغيّر زمانى است.
على هذا وظيفه يك فقيه اين نيست كه به لفظ، جمود كند و حكم هر واقعه جزئى را از قرآن يا حديث بخواهد؛ و اين هم نيست كه به بهانه نبودن حكم يك مسأله، به خيال‏بافى و قيّاسى بپردازد؛  
على هذا وظيفه يك فقيه اين نيست كه به لفظ، جمود كند و حكم هر واقعه جزئى را از قرآن يا حديث بخواهد؛ و اين هم نيست كه به بهانه نبودن حكم يك مسأله، به خيال‏بافى و قيّاسى بپردازد؛  
خط ۶۷۲: خط ۶۸۷:
اقول :‌تقييد موضوع حكم به علم و قطع حاصل شده از ادله سمعيه ممكن است بنابر اينكه قطع موضوعي باشد اري اگر قطع طريقي باشد ممكن نيست اما محل نزاع اخذ قطع در موضوع حكم است و اين هيچ محذوري ندارد مهم مقام اثبات است و چون ادله اخباريين در اين رابطه محل تامل است لذا پذيرش سخنشان مشكل است از طرفي محل بحث در اخذ علم و قطع به حكم د موضوع نيست بلكه محل بحث در علم و قطع به حكم حاصله از مقدمات عقليه است . اگر محل نزاع را دقت كنيم بخوبي روشن مي شود كه بيان مرحوم خوئي و نائيني خارج از محل نزاع است . فتامل   
اقول :‌تقييد موضوع حكم به علم و قطع حاصل شده از ادله سمعيه ممكن است بنابر اينكه قطع موضوعي باشد اري اگر قطع طريقي باشد ممكن نيست اما محل نزاع اخذ قطع در موضوع حكم است و اين هيچ محذوري ندارد مهم مقام اثبات است و چون ادله اخباريين در اين رابطه محل تامل است لذا پذيرش سخنشان مشكل است از طرفي محل بحث در اخذ علم و قطع به حكم د موضوع نيست بلكه محل بحث در علم و قطع به حكم حاصله از مقدمات عقليه است . اگر محل نزاع را دقت كنيم بخوبي روشن مي شود كه بيان مرحوم خوئي و نائيني خارج از محل نزاع است . فتامل   




==پانويس==
==پانويس==
{{پانویس|2}}
{{پانویس|2}}
==  
 
منابع ==
==منابع ==
۸۷۵

ویرایش