۸۷۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
وقال العلامة في شرحه- فص الیاقوت تالیف ابن نوبخت(انوار الملکوت فی شرح الیاقوت )- : أما دافعوا النص على أمير المؤمنين ( عليه السلام ) بالإمامة فقد ذهب أكثر أصحابنا إلى تكفيرهم لأن النص معلوم بالتواتر من دين محمد ( صلى الله عليه وآله ) فيكون ضروريا أي معلوما من دينه ضرورة فجاحده يكون كافرا كمن يجحد وجوب الصلاة وصوم شهر رمضان و اختار ذالک فی المنتهی فقال فی کتاب الزکاه فی بیان وصف المستحق بالایمان ما صورته : | وقال العلامة في شرحه- فص الیاقوت تالیف ابن نوبخت(انوار الملکوت فی شرح الیاقوت )- : أما دافعوا النص على أمير المؤمنين ( عليه السلام ) بالإمامة فقد ذهب أكثر أصحابنا إلى تكفيرهم لأن النص معلوم بالتواتر من دين محمد ( صلى الله عليه وآله ) فيكون ضروريا أي معلوما من دينه ضرورة فجاحده يكون كافرا كمن يجحد وجوب الصلاة وصوم شهر رمضان و اختار ذالک فی المنتهی فقال فی کتاب الزکاه فی بیان وصف المستحق بالایمان ما صورته : | ||
لان الامامه من ارکان الدین و اصوله و قد علم ثبوتها من النبی صلی الله علیه و آله ضروره و الجاحد لها لایکون مصدقا للرسول فی جمیع ما جاءبه فیکون کافرا – انتهی –<ref>رک به همان ص 306</ref> | لان الامامه من ارکان الدین و اصوله و قد علم ثبوتها من النبی صلی الله علیه و آله ضروره و الجاحد لها لایکون مصدقا للرسول فی جمیع ما جاءبه فیکون کافرا – انتهی –<ref>رک به همان ص 306</ref> | ||
خط ۳۶۰: | خط ۳۶۱: | ||
ایشان در ادامه مىفرمايد: | ایشان در ادامه مىفرمايد: | ||
كلمه «مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ» از اين آيه اقتباس شده است. | كلمه «مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ» از اين آيه اقتباس شده است. | ||
در روايت آمده است كه امام باقر (ع) درباره اين آيه فرمود: | در روايت آمده است كه امام باقر (ع) درباره اين آيه فرمود: | ||
«همانا قومى بودند در صدر اسلام كه ابتدا مشرك بودند و مرتكب جناياتى بزرگ شدند، حمزه و جعفر و امثال اينها را از مسلمين كشتند؛ اينها بعد مسلمان شدند، شرك را رها كردند و به توحيد گراييدند؛ اما ايمان در قلب آنها راه نيافت كه در زمره مؤمنين قرار گيرند و استحقاق بهشت پيدا كنند و در عين حال از جحود و عناد هم كه موجب معذّب بودن آنها بود دست برداشته بودند؛ | «همانا قومى بودند در صدر اسلام كه ابتدا مشرك بودند و مرتكب جناياتى بزرگ شدند، حمزه و جعفر و امثال اينها را از مسلمين كشتند؛ اينها بعد مسلمان شدند، شرك را رها كردند و به توحيد گراييدند؛ اما ايمان در قلب آنها راه نيافت كه در زمره مؤمنين قرار گيرند و استحقاق بهشت پيدا كنند و در عين حال از جحود و عناد هم كه موجب معذّب بودن آنها بود دست برداشته بودند؛ | ||
اينها نه مؤمن بودند و نه كافر و جاحد، اينها هستند مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ كه امرشان حواله به خداست». | اينها نه مؤمن بودند و نه كافر و جاحد، اينها هستند مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ كه امرشان حواله به خداست». <ref>الميزان، ج 9، ص 406 نقل از كافى</ref> | ||
در حديث ديگر آمده است كه «حمران بن اعين» گفت: | در حديث ديگر آمده است كه «حمران بن اعين» گفت: | ||
از امام صادق (ع) درباره مستضعفين پرسش كردم، فرمود آنان نه در زمره مؤمنانند و نه در زمره كافران، آنها «مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ» مىباشند | |||
از امام صادق (ع) درباره مستضعفين پرسش كردم، فرمود آنان نه در زمره مؤمنانند و نه در زمره كافران، آنها «مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ» مىباشند <ref>الميزان، ج 9، ص 407 نقل از تفسير عيّاشى</ref> هر چند از مفاد آيه «مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ» استفاده مىشود كه درباره آنها خوب است گفته شود كار اينها با خداست، ولى از لحن آيه مستضعفين اشارهاى به شمول عفو و مغفرت الهى استنباط مىشود. | |||
خط ۳۸۳: | خط ۳۸۸: | ||
«مردم شش | «مردم شش دسته اند، و مآلًا سه دسته اند: فرقه ايمان، فرقه كفر، فرقه گمراهى. | ||
اين فرقه ها از وعد و وعيد خدا درباره بهشت و جهنم پيدا مىشوند. (يعنى مردم بر حسب وضعشان در برابر اين وعد و وعيدها به چند فرقه منقسم مىشوند.) | |||
آن شش فرقه عبارتند از: مؤمنان، كافران، مستضعفان، مرجون لامر اللّه، معترفان به گناه كه عمل صالح و ناصالح را مخلوط كردهاند، و اهل اعراف.» <ref>كافى، چاپ آخوندى، ج 2 كتاب الايمان و الكفر، باب اصناف الناس، ص 381)</ref> | |||
ایشان در ادامه روایتی دیگر از زراره را که نسبت به حکم منکرین امامت است اینچنین نقل می کند: | ایشان در ادامه روایتی دیگر از زراره را که نسبت به حکم منکرین امامت است اینچنین نقل می کند: | ||
«با برادرم حمران- يا برادر ديگرم بكير- بر امام باقر (ع) وارد شديم؛ من به امام گفتم: ما افراد را با شاقول اندازه مىگيريم، هر كس مانند ما شيعه باشد، خواه از اولاد على و خواه از غير آنها، با او پيوند دوستى (به عنوان يك مسلمان و اهل نجات) برقرار مىكنيم و هر كس با عقيده ما مخالف باشد ما از او (به عنوان يك گمراه و اهل هلاك) تبرّى مىجوييم.» | «با برادرم حمران- يا برادر ديگرم بكير- بر امام باقر (ع) وارد شديم؛ من به امام گفتم: | ||
ما افراد را با شاقول اندازه مىگيريم، هر كس مانند ما شيعه باشد، خواه از اولاد على و خواه از غير آنها، با او پيوند دوستى (به عنوان يك مسلمان و اهل نجات) برقرار مىكنيم و هر كس با عقيده ما مخالف باشد ما از او (به عنوان يك گمراه و اهل هلاك) تبرّى مىجوييم.» | |||
خط ۳۹۷: | خط ۴۰۸: | ||
حمّاد در روايت خود از زرارة درباره اين ماجرا نقل مىكند كه گفت: | حمّاد در روايت خود از زرارة درباره اين ماجرا نقل مىكند كه گفت: | ||
«در اين هنگام كار من و امام به مباحثه كشيد، فرياد هر دومان بلند شد كه هر كس در بيرون در خانه بود مىشنيد». | «در اين هنگام كار من و امام به مباحثه كشيد، فرياد هر دومان بلند شد كه هر كس در بيرون در خانه بود مىشنيد». | ||
جميل بن درّاج از زرارة در اين ماجرا نقل مىكند كه امام فرمود: | جميل بن درّاج از زرارة در اين ماجرا نقل مىكند كه امام فرمود: | ||
«اى زرارة! حقّ است بر خدا كه گمراهان (نه كافران و جاحدان) را به بهشت ببرد». | «اى زرارة! حقّ است بر خدا كه گمراهان (نه كافران و جاحدان) را به بهشت ببرد». | ||
ایشان در ادامه روایتی دیگر از امام موسى بن جعفر (عليه السلام) را بیان مىكند كه فرمود: | ایشان در ادامه روایتی دیگر از امام موسى بن جعفر (عليه السلام) را بیان مىكند كه فرمود: | ||
«على (ع) بابى از ابواب هدايت است؛ هر كه از اين در داخل شود مؤمن است، و هر كه از آن خارج شود كافر است؛ و هر كس كه نه به اين در داخل شود و نه از آن خارج گردد، در زمره طبقهاى است كه كارش واگذار به خداست مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ». | «على (ع) بابى از ابواب هدايت است؛ هر كه از اين در داخل شود مؤمن است، و هر كه از آن خارج شود كافر است؛ و هر كس كه نه به اين در داخل شود و نه از آن خارج گردد، در زمره طبقهاى است كه كارش واگذار به خداست مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ». | ||
خط ۴۱۰: | خط ۴۲۸: | ||
ايضاً در كافى از امام صادق (عليه السلام) نقل مىكند كه: | ايضاً در كافى از امام صادق (عليه السلام) نقل مىكند كه: | ||
لو انّ العباد اذا جهلوا وقفوا و لم يجحدوا، لم يكفروا | لو انّ العباد اذا جهلوا وقفوا و لم يجحدوا، لم يكفروا | ||
«اگر مردم آنگاه كه نمىدانند، توقف كنند و در صدد انكار بر نيايند، كافر نمىشوند». | «اگر مردم آنگاه كه نمىدانند، توقف كنند و در صدد انكار بر نيايند، كافر نمىشوند». | ||
شهید مطهری در تحلیل این روایات می فرماید: | شهید مطهری در تحلیل این روایات می فرماید: | ||
اگر كسى در رواياتى كه از ائمه اطهار (عليهم السلام) رسيده است كه بيشترين آنها در «كتاب الحجّة» كافى و «كتاب الايمان و الكفر» كافى گرد آمده است دقت كند مىيابد كه ائمه (عليهم السلام) تكيهشان بر اين مطلب بوده كه هر چه بر سر انسان مىآيد از آن است كه حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق، تعصّب و عناد بورزد، و يا لااقل در شرايطى باشد كه مىبايست تحقيق و جستجو كند و نكند؛ اما افرادى كه ذاتا و به واسطه قصور فهم و ادراك و يا به علل ديگر در شرايطى بسر مىبرند كه مصداق منكر و يا مقصّر در تحقيق و جستجو به شمار نمىروند، آنها در رديف منكران و مخالفان نيستند، آنها از مستضعفين و مرجون لامر اللّه به شمار مىروند؛ و هم از روايات استفاده مىشود كه ائمه اطهار بسيارى از مردم را از اين طبقه مىدانند. | |||
اگر كسى در رواياتى كه از ائمه اطهار (عليهم السلام) رسيده است كه بيشترين آنها در «كتاب الحجّة» كافى و «كتاب الايمان و الكفر» كافى گرد آمده است دقت كند مىيابد كه ائمه (عليهم السلام) تكيهشان بر اين مطلب بوده كه هر چه بر سر انسان مىآيد از آن است كه حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق، تعصّب و عناد بورزد، و يا لااقل در شرايطى باشد كه مىبايست تحقيق و جستجو كند و نكند؛ | |||
اما افرادى كه ذاتا و به واسطه قصور فهم و ادراك و يا به علل ديگر در شرايطى بسر مىبرند كه مصداق منكر و يا مقصّر در تحقيق و جستجو به شمار نمىروند، آنها در رديف منكران و مخالفان نيستند، آنها از مستضعفين و مرجون لامر اللّه به شمار مىروند؛ و هم از روايات استفاده مىشود كه ائمه اطهار بسيارى از مردم را از اين طبقه مىدانند. | |||
خط ۴۲۴: | خط ۴۴۸: | ||
در «كافى» كتاب الحجة، برخى روايات نقل | در «كافى» كتاب الحجة، برخى روايات نقل مى كند مبنى بر اينكه: | ||
كلّ من دان اللّه عزّ و جلّ بعبادة يجهد فيها نفسه و لا امام له من اللّه فسعيه غير مقبول | كلّ من دان اللّه عزّ و جلّ بعبادة يجهد فيها نفسه و لا امام له من اللّه فسعيه غير مقبول | ||
«هر كه خدا را با عبادتى اطاعت كند و خود را به رنج اندازد اما امامى كه خدا برايش معيّن كرده نداشته باشد عملش مردود است». | «هر كه خدا را با عبادتى اطاعت كند و خود را به رنج اندازد اما امامى كه خدا برايش معيّن كرده نداشته باشد عملش مردود است». | ||
خط ۴۴۱: | خط ۴۶۶: | ||
در عين حال در همان كتاب الحجة كافى از امام صادق (عليه السلام) نقل مىكند كه: | در عين حال در همان كتاب الحجة كافى از امام صادق (عليه السلام) نقل مىكند كه: | ||
من عرفنا كان مؤمنا، و من انكرنا كان كافرا، و من لم يعرفنا و لم ينكرنا كان ضالّا حتّى رجع الى الهدى الّذى افترض اللّه عليه من طاعتنا، فان يمت على ضلالته يفعل اللّه ما يشاء | من عرفنا كان مؤمنا، و من انكرنا كان كافرا، و من لم يعرفنا و لم ينكرنا كان ضالّا حتّى رجع الى الهدى الّذى افترض اللّه عليه من طاعتنا، فان يمت على ضلالته يفعل اللّه ما يشاء | ||
خط ۴۴۷: | خط ۴۷۴: | ||
محمد بن مسلم مىگويد: | محمد بن مسلم مىگويد: | ||
در خدمت امام صادق بودم؛ من در طرف چپ آن حضرت نشسته بودم و زرارة در طرف راست آن حضرت نشسته بود. ابو بصير وارد شد و پرسيد: چه مىگويى درباره كسى كه در خدا شك كند؟ امام فرمود: | |||
در خدمت امام صادق بودم؛ من در طرف چپ آن حضرت نشسته بودم و زرارة در طرف راست آن حضرت نشسته بود. ابو بصير وارد شد و پرسيد: چه مىگويى درباره كسى كه در خدا شك كند؟ | |||
امام فرمود: | |||
- كافر است. | - كافر است. | ||
- چه مىگويى درباره كسى كه در رسول خدا شك كند؟ | - چه مىگويى درباره كسى كه در رسول خدا شك كند؟ | ||
- كافر است. | - كافر است. | ||
در اين وقت امام به سوى زرارة توجه كرد و فرمود: | در اين وقت امام به سوى زرارة توجه كرد و فرمود: | ||
«همانا چنين كسى آنگاه كافر است كه انكار كند و جحود بورزد». | «همانا چنين كسى آنگاه كافر است كه انكار كند و جحود بورزد». | ||
خط ۴۵۷: | خط ۴۸۹: | ||
و هم در كافى نقل مىكند كه هاشم بن البريد (صاحب البريد) گفت: | و هم در كافى نقل مىكند كه هاشم بن البريد (صاحب البريد) گفت: | ||
من و محمد بن مسلم و ابو الخطاب در يك جا گرد آمده بوديم؛ ابو الخطاب پرسيد عقيده شما درباره كسى كه امر امامت را نشناسد چيست؟ من گفتم: به عقيده من كافر است. ابو الخطاب گفت: تا حجّت بر او تمام نشده كافر نيست، اگر حجّت تمام شد و نشناخت آنگاه كافر است. محمد بن مسلم گفت: سبحان اللّه! اگر امام را نشناسد و جحود و انكار هم نداشته باشد چگونه كافر شمرده مىشود؟! خير، غير عارف اگر جاحد نباشد كافر نيست. به اين ترتيب ما سه نفر سه عقيده مخالف داشتيم. | من و محمد بن مسلم و ابو الخطاب در يك جا گرد آمده بوديم؛ ابو الخطاب پرسيد عقيده شما درباره كسى كه امر امامت را نشناسد چيست؟ من گفتم: به عقيده من كافر است. | ||
ابو الخطاب گفت: تا حجّت بر او تمام نشده كافر نيست، اگر حجّت تمام شد و نشناخت آنگاه كافر است. | |||
محمد بن مسلم گفت: سبحان اللّه! اگر امام را نشناسد و جحود و انكار هم نداشته باشد چگونه كافر شمرده مىشود؟! خير، غير عارف اگر جاحد نباشد كافر نيست. به اين ترتيب ما سه نفر سه عقيده مخالف داشتيم. | |||
موقع حج رسيد، به حج رفتم و در مكه به حضور امام صادق (عليه السلام) رسيدم. | موقع حج رسيد، به حج رفتم و در مكه به حضور امام صادق (عليه السلام) رسيدم. | ||
جريان مباحثه سه نفرى را به عرض رساندم و نظر امام را خواستم. امام فرمود: | جريان مباحثه سه نفرى را به عرض رساندم و نظر امام را خواستم. امام فرمود: | ||
هنگامى ميان شما قضاوت مىكنم و به اين سؤال پاسخ مىدهم كه آن دو نفر هم حضور داشته باشند. وعدهگاه من و شما سه نفر همين امشب در منى نزديك جمره وسطى. | هنگامى ميان شما قضاوت مىكنم و به اين سؤال پاسخ مىدهم كه آن دو نفر هم حضور داشته باشند. وعدهگاه من و شما سه نفر همين امشب در منى نزديك جمره وسطى. | ||
خط ۴۶۷: | خط ۵۰۸: | ||
شب كه شد سه نفرى رفتيم. امام در حالى كه بالشى را به سينه خود چسبانده بود سؤال را شروع كرد: | شب كه شد سه نفرى رفتيم. امام در حالى كه بالشى را به سينه خود چسبانده بود سؤال را شروع كرد: | ||
- چه مىگوييد درباره خدمتكاران، زنان، افراد خانواده خودتان؟ آيا آنها به وحدانيّت خدا شهادت نمىدهند؟ | - چه مىگوييد درباره خدمتكاران، زنان، افراد خانواده خودتان؟ آيا آنها به وحدانيّت خدا شهادت نمىدهند؟ | ||
من گفتم: چرا. | من گفتم: چرا. | ||
- آيا به رسالت پيغمبر گواهى نمىدهند؟ | - آيا به رسالت پيغمبر گواهى نمىدهند؟ | ||
- چرا. | - چرا. | ||
- آيا آنها مانند شما امامت و ولايت را مىشناسند؟ | - آيا آنها مانند شما امامت و ولايت را مىشناسند؟ | ||
- نه. | - نه. | ||
- پس تكليف آنها به عقيده شما چيست؟ | - پس تكليف آنها به عقيده شما چيست؟ | ||
- عقيده من اين است كه هر كس امام را نشناسد كافر است. | - عقيده من اين است كه هر كس امام را نشناسد كافر است. | ||
- سبحان اللّه! آيا مردم كوچه و بازار را نديدهاى، سقّاها را نديدهاى؟ | - سبحان اللّه! آيا مردم كوچه و بازار را نديدهاى، سقّاها را نديدهاى؟ | ||
- چرا، ديده و مىبينم. | - چرا، ديده و مىبينم. | ||
- آيا اينها نماز نمىخوانند؟ روزه نمىگيرند؟ حج نمىكنند؟ به وحدانيّت خدا و رسالت پيغمبر شهادت نمىدهند؟ | - آيا اينها نماز نمىخوانند؟ روزه نمىگيرند؟ حج نمىكنند؟ به وحدانيّت خدا و رسالت پيغمبر شهادت نمىدهند؟ | ||
- چرا. | - چرا. | ||
- خوب آيا اينها مانند شما امام را مىشناسند؟ | - خوب آيا اينها مانند شما امام را مىشناسند؟ | ||
- نه. | - نه. | ||
- پس وضع اينها چيست؟ | - پس وضع اينها چيست؟ | ||
- به عقيده من هر كه امام را نشناسد كافر است. | - به عقيده من هر كه امام را نشناسد كافر است. | ||
- سبحان اللّه! آيا وضع كعبه و طواف اين مردم را نمىبينى؟ هيچ نمىبينى كه اهل يمن چگونه به | |||
- سبحان اللّه! آيا وضع كعبه و طواف اين مردم را نمىبينى؟ هيچ نمىبينى كه اهل يمن چگونه به پرده هاى كعبه مى چسبند؟ | |||
- چرا. | - چرا. | ||
- آيا اينها به توحيد و نبوّت اقرار و اعتراف ندارند؟ آيا نماز نمىخوانند؟ روزه نمىگيرند؟ حج نمىكنند؟ | - آيا اينها به توحيد و نبوّت اقرار و اعتراف ندارند؟ آيا نماز نمىخوانند؟ روزه نمىگيرند؟ حج نمىكنند؟ | ||
- چرا. | - چرا. | ||
- خوب آيا اينها مانند شما امام را مىشناسند؟ | - خوب آيا اينها مانند شما امام را مىشناسند؟ | ||
- نه. | - نه. | ||
- عقيده شما درباره اينها چيست؟ | - عقيده شما درباره اينها چيست؟ | ||
- به عقيده من هر كه امام را نشناسد كافر است. | - به عقيده من هر كه امام را نشناسد كافر است. | ||
- سبحان اللّه! اين عقيده، عقيده خوارج است. | - سبحان اللّه! اين عقيده، عقيده خوارج است. | ||
امام آنگاه فرمود: حالا مايل هستيد كه حقيقت را بگويم؟ | امام آنگاه فرمود: حالا مايل هستيد كه حقيقت را بگويم؟ | ||
هاشم كه به قول مرحوم فيض، مىدانست قضاوت امام بر ضدّ عقيده او است، گفت: | هاشم كه به قول مرحوم فيض، مىدانست قضاوت امام بر ضدّ عقيده او است، گفت: | ||
نه. | نه. | ||
امام فرمود: | امام فرمود: | ||
بسيار بد است براى شما كه چيزى را كه از ما نشنيدهايد از پيش خود بگوييد. | بسيار بد است براى شما كه چيزى را كه از ما نشنيدهايد از پيش خود بگوييد. | ||
هاشم بعدها به ديگران چنين گفت: | هاشم بعدها به ديگران چنين گفت: | ||
گمان بردم كه امام نظر محمد بن مسلم را تأييد مىكند و مىخواهد ما را به سخن او برگرداند | گمان بردم كه امام نظر محمد بن مسلم را تأييد مىكند و مىخواهد ما را به سخن او برگرداند | ||
خط ۵۱۸: | خط ۵۸۹: | ||
هل لاحد على ما عمل ثواب على اللّه موجب الّا المؤمنين؟ قال: لا | هل لاحد على ما عمل ثواب على اللّه موجب الّا المؤمنين؟ قال: لا | ||
«آيا جز مؤمنين كسى ديگر هم هست كه پاداش دادن به او بر خداوند لازم باشد؟ امام فرمود: نه». | |||
«آيا جز مؤمنين كسى ديگر هم هست كه پاداش دادن به او بر خداوند لازم باشد؟ | |||
امام فرمود: نه». | |||
مقصود اين روايت اين است كه خداوند تنها به مؤمنين وعده پاداش داده است و به موجب وعدهاى كه داده است البته لزوماً به وعده خود وفا مىكند، ولى در غير مورد اهل ايمان خداوند وعده نداده است تا لزوماً وفا كند، و چون وعده نداده است پس با خود او است كه پاداش بدهد يا ندهد. | مقصود اين روايت اين است كه خداوند تنها به مؤمنين وعده پاداش داده است و به موجب وعدهاى كه داده است البته لزوماً به وعده خود وفا مىكند، ولى در غير مورد اهل ايمان خداوند وعده نداده است تا لزوماً وفا كند، و چون وعده نداده است پس با خود او است كه پاداش بدهد يا ندهد. | ||
امام با اين بيان مىخواهد بفهماند كه غير اهل ايمان از نظر اينكه خدا پاداش مىدهد يا نمىدهد در حكم مستضعفين و مرجون لامر اللّه مىباشند؛ بايد گفت كار اينها با خداست كه پاداش بدهد يا ندهد. | امام با اين بيان مىخواهد بفهماند كه غير اهل ايمان از نظر اينكه خدا پاداش مىدهد يا نمىدهد در حكم مستضعفين و مرجون لامر اللّه مىباشند؛ بايد گفت كار اينها با خداست كه پاداش بدهد يا ندهد. | ||
خط ۵۴۱: | خط ۶۲۰: | ||
فلاسفه اسلام، اين مسأله را به شكلى ديگر بيان كردهاند اما نتيجهاى كه گرفتهاند مآلًا با آنچه ما از آيات و روايات استنباط كرديم منطبق است. | فلاسفه اسلام، اين مسأله را به شكلى ديگر بيان كردهاند اما نتيجهاى كه گرفتهاند مآلًا با آنچه ما از آيات و روايات استنباط كرديم منطبق است. | ||
ایشان می گوید : | ایشان می گوید : | ||
حكما | بحث حكما بحث صغروى است نه كبروى. حكما دراين باره بحث نمىكنند كه ملاك عمل نيك و ملاك مقبوليّت عمل چيست؛ بحث آنها درباره انسان است، درباره اين است كه عملا اكثريّت انسانها، به تفاوت و به طور نسبى نيكند، نيك مىمانند و نيك مىميرند و نيك محشور مىگردند. | ||
حكما مى خواهند بگويند هر چند مردمى كه توفيق قبول دين اسلام مىيابند در اقليتند ولى افرادى كه داراى اسلام فطرى مى باشند و با اسلام فطرى محشور مىگردند در اكثريّتند. | |||
خط ۵۵۸: | خط ۶۴۱: | ||
«مردم همان طورى كه از لحاظ سلامت جسم و همچنين از لحاظ زيبايى جسم به سه دسته تقسيم مىگردند: | «مردم همان طورى كه از لحاظ سلامت جسم و همچنين از لحاظ زيبايى جسم به سه دسته تقسيم مىگردند: | ||
از لحاظ جسمى يك عده در كمال سلامت جسم و يا در كمال زيبايى اندامند، و يك عده در نهايت زشتى و يا بيمار تنى هستند. هر يك از اين دو گروه در اقليّتند. گروهى كه اكثريت را تشكيل مىدهند مردمى هستند كه از لحاظ سلامت و مرض، و همچنين از لحاظ زيبايى و زشتى متوسّطند، نه سلامتى و اعتدال مزاج مطلق دارند و نه مانند ناقصالخلقهها دچار نقص و بيمارى دائم مىباشند، نه زيباى زيبا هستند و نه زشت زشت. | از لحاظ جسمى يك عده در كمال سلامت جسم و يا در كمال زيبايى اندامند، و يك عده در نهايت زشتى و يا بيمار تنى هستند. هر يك از اين دو گروه در اقليّتند. | ||
گروهى كه اكثريت را تشكيل مىدهند مردمى هستند كه از لحاظ سلامت و مرض، و همچنين از لحاظ زيبايى و زشتى متوسّطند، نه سلامتى و اعتدال مزاج مطلق دارند و نه مانند ناقصالخلقهها دچار نقص و بيمارى دائم مىباشند، نه زيباى زيبا هستند و نه زشت زشت. | |||
خط ۵۸۲: | خط ۶۶۸: | ||
«مردم در آن جهان از نظر سلامت و سعادت مانند اين جهان از نظر سلامتند. | «مردم در آن جهان از نظر سلامت و سعادت مانند اين جهان از نظر سلامتند. | ||
همان طورى كه در اين جهان سالم سالم و زيباى زيبا و همچنين بيمار بيمار و زشت زشت در اقليتند، و اكثريّت با متوسّطان است كه سالم نسبى مىباشند؛ در آن جهان نيز كمّلين كه به تعبير قرآن «السّابقون» مىباشند و همچنين اشقيا كه به تعبير قرآن «اصحاب الشمال» مىباشند اندكند و غلبه با متوسطان است كه قرآن كريم آنها را «اصحاب اليمين» مىخواند.» | همان طورى كه در اين جهان سالم سالم و زيباى زيبا و همچنين بيمار بيمار و زشت زشت در اقليتند، و اكثريّت با متوسّطان است كه سالم نسبى مىباشند؛ در آن جهان نيز كمّلين كه به تعبير قرآن «السّابقون» مىباشند و همچنين اشقيا كه به تعبير قرآن «اصحاب الشمال» مىباشند اندكند و غلبه با متوسطان است كه قرآن كريم آنها را «اصحاب اليمين» مىخواند.» | ||
صدر المتألّهين پس از اين سخن چنين مىگويد: | صدر المتألّهين پس از اين سخن چنين مىگويد: | ||
فلاهل الرّحمة و السّلامة غلبة فى النّشأتين. | فلاهل الرّحمة و السّلامة غلبة فى النّشأتين. | ||
«پس در هر دو نشأه غلبه با اهل رحمت و سلامت است». | «پس در هر دو نشأه غلبه با اهل رحمت و سلامت است». | ||
<ref>رک به مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (عدل الهى)، ج1، ص: 329-227</ref> | <ref>رک به مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (عدل الهى)، ج1، ص: 329-227</ref> | ||
و السلام | |||
==منابع== | ==منابع== |
ویرایش