پرش به محتوا

نقد و بررسی مساله فتاوا و جریان های تکفیری در شیعه (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۸: خط ۶۸:


وقال العلامة في شرحه- فص الیاقوت تالیف ابن نوبخت(انوار الملکوت فی شرح الیاقوت )- :‌ أما دافعوا النص على أمير المؤمنين ( عليه السلام ) بالإمامة فقد ذهب أكثر أصحابنا إلى تكفيرهم لأن النص معلوم بالتواتر من دين محمد ( صلى الله عليه وآله ) فيكون ضروريا أي معلوما من دينه ضرورة فجاحده يكون كافرا كمن يجحد وجوب الصلاة وصوم شهر رمضان  و اختار ذالک فی المنتهی فقال فی کتاب الزکاه فی بیان وصف المستحق بالایمان ما صورته :‌
وقال العلامة في شرحه- فص الیاقوت تالیف ابن نوبخت(انوار الملکوت فی شرح الیاقوت )- :‌ أما دافعوا النص على أمير المؤمنين ( عليه السلام ) بالإمامة فقد ذهب أكثر أصحابنا إلى تكفيرهم لأن النص معلوم بالتواتر من دين محمد ( صلى الله عليه وآله ) فيكون ضروريا أي معلوما من دينه ضرورة فجاحده يكون كافرا كمن يجحد وجوب الصلاة وصوم شهر رمضان  و اختار ذالک فی المنتهی فقال فی کتاب الزکاه فی بیان وصف المستحق بالایمان ما صورته :‌


لان الامامه من ارکان الدین و اصوله و قد علم ثبوتها من النبی صلی الله علیه و آله ضروره و الجاحد لها لایکون مصدقا للرسول فی جمیع ما جاء‌به فیکون کافرا – انتهی –<ref>رک به همان ص 306</ref>
لان الامامه من ارکان الدین و اصوله و قد علم ثبوتها من النبی صلی الله علیه و آله ضروره و الجاحد لها لایکون مصدقا للرسول فی جمیع ما جاء‌به فیکون کافرا – انتهی –<ref>رک به همان ص 306</ref>
خط ۳۶۰: خط ۳۶۱:


ایشان در ادامه مى‏فرمايد:
ایشان در ادامه مى‏فرمايد:
كلمه‏ «مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ» از اين آيه اقتباس شده است.
كلمه‏ «مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ» از اين آيه اقتباس شده است.
در روايت آمده است كه امام باقر (ع) درباره اين آيه فرمود:
در روايت آمده است كه امام باقر (ع) درباره اين آيه فرمود:
«همانا قومى بودند در صدر اسلام كه ابتدا مشرك بودند و مرتكب جناياتى بزرگ شدند، حمزه و جعفر و امثال اينها را از مسلمين كشتند؛ اينها بعد مسلمان شدند، شرك را رها كردند و به توحيد گراييدند؛ اما ايمان در قلب آنها راه نيافت كه در زمره مؤمنين قرار گيرند و استحقاق بهشت پيدا كنند و در عين حال از جحود و عناد هم كه موجب معذّب بودن آنها بود دست برداشته بودند؛
«همانا قومى بودند در صدر اسلام كه ابتدا مشرك بودند و مرتكب جناياتى بزرگ شدند، حمزه و جعفر و امثال اينها را از مسلمين كشتند؛ اينها بعد مسلمان شدند، شرك را رها كردند و به توحيد گراييدند؛ اما ايمان در قلب آنها راه نيافت كه در زمره مؤمنين قرار گيرند و استحقاق بهشت پيدا كنند و در عين حال از جحود و عناد هم كه موجب معذّب بودن آنها بود دست برداشته بودند؛


اينها نه مؤمن بودند و نه كافر و جاحد، اينها هستند مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ‏ كه امرشان حواله به خداست». (الميزان، ج 9، ص 406 نقل از كافى‏)
اينها نه مؤمن بودند و نه كافر و جاحد، اينها هستند مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ‏ كه امرشان حواله به خداست». <ref>الميزان، ج 9، ص 406 نقل از كافى‏</ref>




در حديث ديگر آمده است كه «حمران بن اعين» گفت:
در حديث ديگر آمده است كه «حمران بن اعين» گفت:
از امام صادق (ع) درباره مستضعفين پرسش كردم، فرمود آنان نه در زمره مؤمنانند و نه در زمره كافران، آنها «مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ» مى‏باشند (الميزان، ج 9، ص 407 نقل از تفسير عيّاشى‏) هر چند از مفاد آيه‏ «مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ» استفاده مى‏شود كه درباره آنها خوب است گفته شود كار اينها با خداست، ولى از لحن آيه مستضعفين اشاره‏اى به شمول عفو و مغفرت الهى استنباط مى‏شود.
 
از امام صادق (ع) درباره مستضعفين پرسش كردم، فرمود آنان نه در زمره مؤمنانند و نه در زمره كافران، آنها «مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ» مى‏باشند <ref>الميزان، ج 9، ص 407 نقل از تفسير عيّاشى‏</ref> هر چند از مفاد آيه‏ «مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ» استفاده مى‏شود كه درباره آنها خوب است گفته شود كار اينها با خداست، ولى از لحن آيه مستضعفين اشاره‏اى به شمول عفو و مغفرت الهى استنباط مى‏شود.




خط ۳۸۳: خط ۳۸۸:




«مردم شش دسته‏اند، و مآلًا سه دسته ‏اند: فرقه ايمان، فرقه كفر، فرقه گمراهى. اين فرقه‏ها از وعد و وعيد خدا درباره بهشت و جهنم پيدا مى‏شوند. (يعنى مردم بر حسب وضعشان در برابر اين وعد و وعيدها به چند فرقه منقسم مى‏شوند.) آن شش فرقه عبارتند از: مؤمنان، كافران، مستضعفان، مرجون لامر اللّه، معترفان به گناه كه عمل صالح و ناصالح را مخلوط كرده‏اند، و اهل اعراف.» (كافى، چاپ آخوندى، ج 2 كتاب الايمان و الكفر، باب اصناف الناس، ص 381)
«مردم شش دسته‏ اند، و مآلًا سه دسته ‏اند: فرقه ايمان، فرقه كفر، فرقه گمراهى.  
 
اين فرقه‏ ها از وعد و وعيد خدا درباره بهشت و جهنم پيدا مى‏شوند. (يعنى مردم بر حسب وضعشان در برابر اين وعد و وعيدها به چند فرقه منقسم مى‏شوند.)
 
آن شش فرقه عبارتند از: مؤمنان، كافران، مستضعفان، مرجون لامر اللّه، معترفان به گناه كه عمل صالح و ناصالح را مخلوط كرده‏اند، و اهل اعراف.» <ref>كافى، چاپ آخوندى، ج 2 كتاب الايمان و الكفر، باب اصناف الناس، ص 381)</ref>




ایشان در ادامه روایتی دیگر از زراره را که نسبت به حکم منکرین امامت است اینچنین نقل می کند:‌
ایشان در ادامه روایتی دیگر از زراره را که نسبت به حکم منکرین امامت است اینچنین نقل می کند:‌
«با برادرم حمران- يا برادر ديگرم بكير- بر امام باقر (ع) وارد شديم؛ من به امام گفتم: ما افراد را با شاقول اندازه مى‏گيريم، هر كس مانند ما شيعه باشد، خواه از اولاد على و خواه از غير آنها، با او پيوند دوستى (به عنوان يك مسلمان و اهل نجات) برقرار مى‏كنيم و هر كس با عقيده ما مخالف باشد ما از او (به عنوان يك گمراه و اهل هلاك) تبرّى مى‏جوييم.»
«با برادرم حمران- يا برادر ديگرم بكير- بر امام باقر (ع) وارد شديم؛ من به امام گفتم:  
 
ما افراد را با شاقول اندازه مى‏گيريم، هر كس مانند ما شيعه باشد، خواه از اولاد على و خواه از غير آنها، با او پيوند دوستى (به عنوان يك مسلمان و اهل نجات) برقرار مى‏كنيم و هر كس با عقيده ما مخالف باشد ما از او (به عنوان يك گمراه و اهل هلاك) تبرّى مى‏جوييم.»




خط ۳۹۷: خط ۴۰۸:


حمّاد در روايت خود از زرارة درباره اين ماجرا نقل مى‏كند كه گفت:
حمّاد در روايت خود از زرارة درباره اين ماجرا نقل مى‏كند كه گفت:
«در اين هنگام كار من و امام به مباحثه كشيد، فرياد هر دومان بلند شد كه هر كس در بيرون در خانه بود مى‏شنيد».
«در اين هنگام كار من و امام به مباحثه كشيد، فرياد هر دومان بلند شد كه هر كس در بيرون در خانه بود مى‏شنيد».




جميل بن درّاج از زرارة در اين ماجرا نقل مى‏كند كه امام فرمود:
جميل بن درّاج از زرارة در اين ماجرا نقل مى‏كند كه امام فرمود:
«اى زرارة! حقّ است بر خدا كه گمراهان (نه كافران و جاحدان) را به بهشت ببرد».  
«اى زرارة! حقّ است بر خدا كه گمراهان (نه كافران و جاحدان) را به بهشت ببرد».  
ایشان در ادامه روایتی دیگر از امام موسى بن جعفر (عليه السلام) را بیان مى‏كند كه فرمود:
ایشان در ادامه روایتی دیگر از امام موسى بن جعفر (عليه السلام) را بیان مى‏كند كه فرمود:
«على (ع) بابى از ابواب هدايت است؛ هر كه از اين در داخل شود مؤمن است، و هر كه از آن خارج شود كافر است؛ و هر كس كه نه به اين در داخل شود و نه از آن خارج گردد، در زمره طبقه‏اى است كه كارش واگذار به خداست‏ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ‏».
«على (ع) بابى از ابواب هدايت است؛ هر كه از اين در داخل شود مؤمن است، و هر كه از آن خارج شود كافر است؛ و هر كس كه نه به اين در داخل شود و نه از آن خارج گردد، در زمره طبقه‏اى است كه كارش واگذار به خداست‏ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ‏».


خط ۴۱۰: خط ۴۲۸:


ايضاً در كافى از امام صادق (عليه السلام) نقل مى‏كند كه:
ايضاً در كافى از امام صادق (عليه السلام) نقل مى‏كند كه:
لو انّ العباد اذا جهلوا وقفوا و لم يجحدوا، لم يكفروا  
لو انّ العباد اذا جهلوا وقفوا و لم يجحدوا، لم يكفروا  
«اگر مردم آنگاه كه نمى‏دانند، توقف كنند و در صدد انكار بر نيايند، كافر نمى‏شوند».
«اگر مردم آنگاه كه نمى‏دانند، توقف كنند و در صدد انكار بر نيايند، كافر نمى‏شوند».




شهید مطهری در تحلیل این روایات می فرماید:‌
شهید مطهری در تحلیل این روایات می فرماید:‌
اگر كسى در رواياتى كه از ائمه اطهار (عليهم السلام) رسيده است كه بيشترين آنها در «كتاب الحجّة» كافى و «كتاب الايمان و الكفر» كافى گرد آمده است دقت كند مى‏يابد كه ائمه (عليهم السلام) تكيه‏شان بر اين مطلب بوده كه هر چه بر سر انسان مى‏آيد از آن است كه حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق، تعصّب و عناد بورزد، و يا لااقل در شرايطى باشد كه مى‏بايست تحقيق و جستجو كند و نكند؛ اما افرادى كه ذاتا و به واسطه قصور فهم و ادراك و يا به علل ديگر در شرايطى بسر مى‏برند كه مصداق منكر و يا مقصّر در تحقيق و جستجو به شمار نمى‏روند، آنها در رديف منكران و مخالفان نيستند، آنها از مستضعفين و مرجون لامر اللّه به شمار مى‏روند؛ و هم از روايات استفاده مى‏شود كه ائمه اطهار بسيارى از مردم را از اين طبقه مى‏دانند.
 
اگر كسى در رواياتى كه از ائمه اطهار (عليهم السلام) رسيده است كه بيشترين آنها در «كتاب الحجّة» كافى و «كتاب الايمان و الكفر» كافى گرد آمده است دقت كند مى‏يابد كه ائمه (عليهم السلام) تكيه‏شان بر اين مطلب بوده كه هر چه بر سر انسان مى‏آيد از آن است كه حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق، تعصّب و عناد بورزد، و يا لااقل در شرايطى باشد كه مى‏بايست تحقيق و جستجو كند و نكند؛
 
 
اما افرادى كه ذاتا و به واسطه قصور فهم و ادراك و يا به علل ديگر در شرايطى بسر مى‏برند كه مصداق منكر و يا مقصّر در تحقيق و جستجو به شمار نمى‏روند، آنها در رديف منكران و مخالفان نيستند، آنها از مستضعفين و مرجون لامر اللّه به شمار مى‏روند؛ و هم از روايات استفاده مى‏شود كه ائمه اطهار بسيارى از مردم را از اين طبقه مى‏دانند.




خط ۴۲۴: خط ۴۴۸:




در «كافى» كتاب الحجة، برخى روايات نقل مى‏كند مبنى بر اينكه:
در «كافى» كتاب الحجة، برخى روايات نقل مى‏ كند مبنى بر اينكه:




كلّ من دان اللّه عزّ و جلّ بعبادة يجهد فيها نفسه و لا امام له من اللّه فسعيه غير مقبول  
كلّ من دان اللّه عزّ و جلّ بعبادة يجهد فيها نفسه و لا امام له من اللّه فسعيه غير مقبول  
«هر كه خدا را با عبادتى اطاعت كند و خود را به رنج اندازد اما امامى كه خدا برايش معيّن كرده نداشته باشد عملش مردود است».
«هر كه خدا را با عبادتى اطاعت كند و خود را به رنج اندازد اما امامى كه خدا برايش معيّن كرده نداشته باشد عملش مردود است».


خط ۴۴۱: خط ۴۶۶:


در عين حال در همان كتاب الحجة كافى از امام صادق (عليه السلام) نقل مى‏كند كه:
در عين حال در همان كتاب الحجة كافى از امام صادق (عليه السلام) نقل مى‏كند كه:
من عرفنا كان مؤمنا، و من انكرنا كان كافرا، و من لم يعرفنا و لم ينكرنا كان ضالّا حتّى رجع الى الهدى الّذى افترض اللّه عليه من طاعتنا، فان يمت على ضلالته يفعل اللّه ما يشاء  
من عرفنا كان مؤمنا، و من انكرنا كان كافرا، و من لم يعرفنا و لم ينكرنا كان ضالّا حتّى رجع الى الهدى الّذى افترض اللّه عليه من طاعتنا، فان يمت على ضلالته يفعل اللّه ما يشاء  


خط ۴۴۷: خط ۴۷۴:


محمد بن مسلم مى‏گويد:
محمد بن مسلم مى‏گويد:
در خدمت امام صادق بودم؛ من در طرف چپ آن حضرت نشسته بودم و زرارة در طرف راست آن حضرت نشسته بود. ابو بصير وارد شد و پرسيد: چه مى‏گويى درباره كسى كه در خدا شك كند؟ امام فرمود:
 
در خدمت امام صادق بودم؛ من در طرف چپ آن حضرت نشسته بودم و زرارة در طرف راست آن حضرت نشسته بود. ابو بصير وارد شد و پرسيد: چه مى‏گويى درباره كسى كه در خدا شك كند؟
 
امام فرمود:
- كافر است.
- كافر است.
- چه مى‏گويى درباره كسى كه در رسول خدا شك كند؟
- چه مى‏گويى درباره كسى كه در رسول خدا شك كند؟
- كافر است.
- كافر است.
در اين وقت امام به سوى زرارة توجه كرد و فرمود:
در اين وقت امام به سوى زرارة توجه كرد و فرمود:
«همانا چنين كسى آنگاه كافر است كه انكار كند و جحود بورزد».
«همانا چنين كسى آنگاه كافر است كه انكار كند و جحود بورزد».
خط ۴۵۷: خط ۴۸۹:
و هم در كافى نقل مى‏كند كه هاشم بن البريد (صاحب البريد) گفت:
و هم در كافى نقل مى‏كند كه هاشم بن البريد (صاحب البريد) گفت:


من و محمد بن مسلم و ابو الخطاب در يك جا گرد آمده بوديم؛ ابو الخطاب پرسيد عقيده شما درباره كسى كه امر امامت را نشناسد چيست؟ من گفتم: به عقيده من كافر است. ابو الخطاب گفت: تا حجّت بر او تمام نشده كافر نيست، اگر حجّت تمام شد و نشناخت آنگاه كافر است. محمد بن مسلم گفت: سبحان اللّه! اگر امام را نشناسد و جحود و انكار هم نداشته باشد چگونه كافر شمرده مى‏شود؟! خير، غير عارف اگر جاحد نباشد كافر نيست. به اين ترتيب ما سه نفر سه عقيده مخالف داشتيم.
من و محمد بن مسلم و ابو الخطاب در يك جا گرد آمده بوديم؛ ابو الخطاب پرسيد عقيده شما درباره كسى كه امر امامت را نشناسد چيست؟ من گفتم: به عقيده من كافر است.
 
 
ابو الخطاب گفت: تا حجّت بر او تمام نشده كافر نيست، اگر حجّت تمام شد و نشناخت آنگاه كافر است.
 
 
محمد بن مسلم گفت: سبحان اللّه! اگر امام را نشناسد و جحود و انكار هم نداشته باشد چگونه كافر شمرده مى‏شود؟! خير، غير عارف اگر جاحد نباشد كافر نيست. به اين ترتيب ما سه نفر سه عقيده مخالف داشتيم.




موقع حج رسيد، به حج رفتم و در مكه به حضور امام صادق (عليه السلام) رسيدم.
موقع حج رسيد، به حج رفتم و در مكه به حضور امام صادق (عليه السلام) رسيدم.
جريان مباحثه سه نفرى را به عرض رساندم و نظر امام را خواستم. امام فرمود:
جريان مباحثه سه نفرى را به عرض رساندم و نظر امام را خواستم. امام فرمود:
هنگامى ميان شما قضاوت مى‏كنم و به اين سؤال پاسخ مى‏دهم كه آن دو نفر هم حضور داشته باشند. وعده‏گاه من و شما سه نفر همين امشب در منى نزديك جمره وسطى.
هنگامى ميان شما قضاوت مى‏كنم و به اين سؤال پاسخ مى‏دهم كه آن دو نفر هم حضور داشته باشند. وعده‏گاه من و شما سه نفر همين امشب در منى نزديك جمره وسطى.


خط ۴۶۷: خط ۵۰۸:
شب كه شد سه نفرى رفتيم. امام در حالى كه بالشى را به سينه خود چسبانده بود سؤال را شروع كرد:
شب كه شد سه نفرى رفتيم. امام در حالى كه بالشى را به سينه خود چسبانده بود سؤال را شروع كرد:
- چه مى‏گوييد درباره خدمتكاران، زنان، افراد خانواده خودتان؟ آيا آنها به وحدانيّت خدا شهادت نمى‏دهند؟
- چه مى‏گوييد درباره خدمتكاران، زنان، افراد خانواده خودتان؟ آيا آنها به وحدانيّت خدا شهادت نمى‏دهند؟


من گفتم: چرا.
من گفتم: چرا.
- آيا به رسالت پيغمبر گواهى نمى‏دهند؟
- آيا به رسالت پيغمبر گواهى نمى‏دهند؟
- چرا.
- چرا.
- آيا آنها مانند شما امامت و ولايت را مى‏شناسند؟
- آيا آنها مانند شما امامت و ولايت را مى‏شناسند؟
- نه.
- نه.
- پس تكليف آنها به عقيده شما چيست؟
- پس تكليف آنها به عقيده شما چيست؟
- عقيده من اين است كه هر كس امام را نشناسد كافر است.
- عقيده من اين است كه هر كس امام را نشناسد كافر است.
- سبحان اللّه! آيا مردم كوچه و بازار را نديده‏اى، سقّاها را نديده‏اى؟
- سبحان اللّه! آيا مردم كوچه و بازار را نديده‏اى، سقّاها را نديده‏اى؟
- چرا، ديده و مى‏بينم.
- چرا، ديده و مى‏بينم.
- آيا اينها نماز نمى‏خوانند؟ روزه نمى‏گيرند؟ حج نمى‏كنند؟ به وحدانيّت خدا و رسالت پيغمبر شهادت نمى‏دهند؟
- آيا اينها نماز نمى‏خوانند؟ روزه نمى‏گيرند؟ حج نمى‏كنند؟ به وحدانيّت خدا و رسالت پيغمبر شهادت نمى‏دهند؟
- چرا.
- چرا.
- خوب آيا اينها مانند شما امام را مى‏شناسند؟
- خوب آيا اينها مانند شما امام را مى‏شناسند؟
- نه.
- نه.
- پس وضع اينها چيست؟
- پس وضع اينها چيست؟
- به عقيده من هر كه امام را نشناسد كافر است.
- به عقيده من هر كه امام را نشناسد كافر است.
- سبحان اللّه! آيا وضع كعبه و طواف اين مردم را نمى‏بينى؟ هيچ نمى‏بينى كه اهل يمن چگونه به پرده‏هاى كعبه مى‏چسبند؟
 
 
- سبحان اللّه! آيا وضع كعبه و طواف اين مردم را نمى‏بينى؟ هيچ نمى‏بينى كه اهل يمن چگونه به پرده‏ هاى كعبه مى ‏چسبند؟
 
 
- چرا.
- چرا.
- آيا اينها به توحيد و نبوّت اقرار و اعتراف ندارند؟ آيا نماز نمى‏خوانند؟ روزه نمى‏گيرند؟ حج نمى‏كنند؟
- آيا اينها به توحيد و نبوّت اقرار و اعتراف ندارند؟ آيا نماز نمى‏خوانند؟ روزه نمى‏گيرند؟ حج نمى‏كنند؟
- چرا.
- چرا.
- خوب آيا اينها مانند شما امام را مى‏شناسند؟
- خوب آيا اينها مانند شما امام را مى‏شناسند؟
- نه.
- نه.
- عقيده شما درباره اينها چيست؟
- عقيده شما درباره اينها چيست؟
- به عقيده من هر كه امام را نشناسد كافر است.
- به عقيده من هر كه امام را نشناسد كافر است.
- سبحان اللّه! اين عقيده، عقيده خوارج است.
- سبحان اللّه! اين عقيده، عقيده خوارج است.
امام آنگاه فرمود: حالا مايل هستيد كه حقيقت را بگويم؟
امام آنگاه فرمود: حالا مايل هستيد كه حقيقت را بگويم؟
هاشم كه به قول مرحوم فيض، مى‏دانست قضاوت امام بر ضدّ عقيده او است، گفت:
هاشم كه به قول مرحوم فيض، مى‏دانست قضاوت امام بر ضدّ عقيده او است، گفت:
نه.
نه.
امام فرمود:
امام فرمود:
بسيار بد است براى شما كه چيزى را كه از ما نشنيده‏ايد از پيش خود بگوييد.
بسيار بد است براى شما كه چيزى را كه از ما نشنيده‏ايد از پيش خود بگوييد.
هاشم بعدها به ديگران چنين گفت:
هاشم بعدها به ديگران چنين گفت:
گمان بردم كه امام نظر محمد بن مسلم را تأييد مى‏كند و مى‏خواهد ما را به سخن او برگرداند
گمان بردم كه امام نظر محمد بن مسلم را تأييد مى‏كند و مى‏خواهد ما را به سخن او برگرداند
خط ۵۱۸: خط ۵۸۹:


هل لاحد على ما عمل ثواب على اللّه موجب الّا المؤمنين؟ قال: لا  
هل لاحد على ما عمل ثواب على اللّه موجب الّا المؤمنين؟ قال: لا  
«آيا جز مؤمنين كسى ديگر هم هست كه پاداش دادن به او بر خداوند لازم باشد؟ امام فرمود: نه».
 
 
«آيا جز مؤمنين كسى ديگر هم هست كه پاداش دادن به او بر خداوند لازم باشد؟  
 
 
امام فرمود: نه».
 
مقصود اين روايت اين است كه خداوند تنها به مؤمنين وعده پاداش داده است و به موجب وعده‏اى كه داده است البته لزوماً به وعده خود وفا مى‏كند، ولى در غير مورد اهل ايمان خداوند وعده نداده است تا لزوماً وفا كند، و چون وعده نداده است پس با خود او است كه پاداش بدهد يا ندهد.
مقصود اين روايت اين است كه خداوند تنها به مؤمنين وعده پاداش داده است و به موجب وعده‏اى كه داده است البته لزوماً به وعده خود وفا مى‏كند، ولى در غير مورد اهل ايمان خداوند وعده نداده است تا لزوماً وفا كند، و چون وعده نداده است پس با خود او است كه پاداش بدهد يا ندهد.
امام با اين بيان مى‏خواهد بفهماند كه غير اهل ايمان از نظر اينكه خدا پاداش مى‏دهد يا نمى‏دهد در حكم مستضعفين و مرجون لامر اللّه مى‏باشند؛ بايد گفت كار اينها با خداست كه پاداش بدهد يا ندهد.
امام با اين بيان مى‏خواهد بفهماند كه غير اهل ايمان از نظر اينكه خدا پاداش مى‏دهد يا نمى‏دهد در حكم مستضعفين و مرجون لامر اللّه مى‏باشند؛ بايد گفت كار اينها با خداست كه پاداش بدهد يا ندهد.


خط ۵۴۱: خط ۶۲۰:


فلاسفه اسلام، اين مسأله را به شكلى ديگر بيان كرده‏اند اما نتيجه‏اى كه گرفته‏اند مآلًا با آنچه ما از آيات و روايات استنباط كرديم منطبق است.
فلاسفه اسلام، اين مسأله را به شكلى ديگر بيان كرده‏اند اما نتيجه‏اى كه گرفته‏اند مآلًا با آنچه ما از آيات و روايات استنباط كرديم منطبق است.
ایشان می گوید :‌
ایشان می گوید :‌
بحث حكما بحث صغروى است نه كبروى. حكما دراين‏باره بحث نمى‏كنند كه ملاك عمل نيك و ملاك مقبوليّت عمل چيست؛ بحث آنها درباره انسان است، درباره اين است كه عملا اكثريّت انسانها، به تفاوت و به طور نسبى نيكند، نيك مى‏مانند و نيك مى‏ميرند و نيك محشور مى‏گردند.




حكما مى‏خواهند بگويند هر چند مردمى كه توفيق قبول دين اسلام مى‏يابند در اقليتند ولى افرادى كه داراى اسلام فطرى مى‏باشند و با اسلام فطرى محشور مى‏گردند در اكثريّتند.
بحث حكما بحث صغروى است نه كبروى. حكما دراين ‏باره بحث نمى‏كنند كه ملاك عمل نيك و ملاك مقبوليّت عمل چيست؛ بحث آنها درباره انسان است، درباره اين است كه عملا اكثريّت انسانها، به تفاوت و به طور نسبى نيكند، نيك مى‏مانند و نيك مى‏ميرند و نيك محشور مى‏گردند.
 
 
حكما مى ‏خواهند بگويند هر چند مردمى كه توفيق قبول دين اسلام مى‏يابند در اقليتند ولى افرادى كه داراى اسلام فطرى مى‏ باشند و با اسلام فطرى محشور مى‏گردند در اكثريّتند.




خط ۵۵۸: خط ۶۴۱:


«مردم همان طورى كه از لحاظ سلامت جسم و همچنين از لحاظ زيبايى جسم به سه دسته تقسيم مى‏گردند:
«مردم همان طورى كه از لحاظ سلامت جسم و همچنين از لحاظ زيبايى جسم به سه دسته تقسيم مى‏گردند:
از لحاظ جسمى يك عده در كمال سلامت جسم و يا در كمال زيبايى اندامند، و يك‏ عده در نهايت زشتى و يا بيمار تنى هستند. هر يك از اين دو گروه در اقليّتند. گروهى كه اكثريت را تشكيل مى‏دهند مردمى هستند كه از لحاظ سلامت و مرض، و همچنين از لحاظ زيبايى و زشتى متوسّطند، نه سلامتى و اعتدال مزاج مطلق دارند و نه مانند ناقص‏الخلقه‏ها دچار نقص و بيمارى دائم مى‏باشند، نه زيباى زيبا هستند و نه زشت زشت.
از لحاظ جسمى يك عده در كمال سلامت جسم و يا در كمال زيبايى اندامند، و يك‏ عده در نهايت زشتى و يا بيمار تنى هستند. هر يك از اين دو گروه در اقليّتند.  
 
 
گروهى كه اكثريت را تشكيل مى‏دهند مردمى هستند كه از لحاظ سلامت و مرض، و همچنين از لحاظ زيبايى و زشتى متوسّطند، نه سلامتى و اعتدال مزاج مطلق دارند و نه مانند ناقص‏الخلقه‏ها دچار نقص و بيمارى دائم مى‏باشند، نه زيباى زيبا هستند و نه زشت زشت.




خط ۵۸۲: خط ۶۶۸:


«مردم در آن جهان از نظر سلامت و سعادت مانند اين جهان از نظر سلامتند.
«مردم در آن جهان از نظر سلامت و سعادت مانند اين جهان از نظر سلامتند.
همان طورى كه در اين جهان سالم سالم و زيباى زيبا و همچنين بيمار بيمار و زشت زشت در اقليتند، و اكثريّت با متوسّطان است كه سالم نسبى مى‏باشند؛ در آن جهان نيز كمّلين كه به تعبير قرآن «السّابقون» مى‏باشند و همچنين اشقيا كه به تعبير قرآن «اصحاب الشمال» مى‏باشند اندكند و غلبه با متوسطان است كه قرآن كريم آنها را «اصحاب اليمين» مى‏خواند.»
همان طورى كه در اين جهان سالم سالم و زيباى زيبا و همچنين بيمار بيمار و زشت زشت در اقليتند، و اكثريّت با متوسّطان است كه سالم نسبى مى‏باشند؛ در آن جهان نيز كمّلين كه به تعبير قرآن «السّابقون» مى‏باشند و همچنين اشقيا كه به تعبير قرآن «اصحاب الشمال» مى‏باشند اندكند و غلبه با متوسطان است كه قرآن كريم آنها را «اصحاب اليمين» مى‏خواند.»




صدر المتألّهين پس از اين سخن چنين مى‏گويد:
صدر المتألّهين پس از اين سخن چنين مى‏گويد:
فلاهل الرّحمة و السّلامة غلبة فى النّشأتين.
فلاهل الرّحمة و السّلامة غلبة فى النّشأتين.
«پس در هر دو نشأه غلبه با اهل رحمت و سلامت است».
«پس در هر دو نشأه غلبه با اهل رحمت و سلامت است».
<ref>رک به مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (عدل الهى)، ج‏1، ص: 329-227</ref>
<ref>رک به مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (عدل الهى)، ج‏1، ص: 329-227</ref>


 
و السلام
 


==منابع==
==منابع==
۸۷۵

ویرایش