confirmed
۵٬۹۲۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
منصور نامهای به او نوشت و قسم خورد که او را خواهد کشت. عبدالجبار در سال ۱۴۱ هجری قمری از طرف منصور از مقامش خلع شد. پس از آن وی علیه منصور عصیان و سرکشی اش را آشکار کرد. منصور حکومت [[خراسان]] را به اسد بن عبدالله خزاعی واگذار کرد و دفع عبدالجبار را بر عهده او نهاد. اسد در مرو با عبدالجبار روبرو شد و پس از جنگی که درگرفت، عبدالجبار شکست خورد و سپس دستگیر شد، اسد او را به نزد منصور فرستاد و به امر خلیفه گردنش را زدند و جسدش را بر دار کردند و به نقلی اول دست و پایش را بریدند، سپس سرش را جدا کردند. مورخان سال واقعه عصیان عبدالجبار را با اختلاف بین 141 تا 148 نوشته اند. در این شورش اعراب یمانى که بیشتر به خاندان [[على بن أبی طالب]] (ع) ارادت داشتند او را یارى مى کردند. | منصور نامهای به او نوشت و قسم خورد که او را خواهد کشت. عبدالجبار در سال ۱۴۱ هجری قمری از طرف منصور از مقامش خلع شد. پس از آن وی علیه منصور عصیان و سرکشی اش را آشکار کرد. منصور حکومت [[خراسان]] را به اسد بن عبدالله خزاعی واگذار کرد و دفع عبدالجبار را بر عهده او نهاد. اسد در مرو با عبدالجبار روبرو شد و پس از جنگی که درگرفت، عبدالجبار شکست خورد و سپس دستگیر شد، اسد او را به نزد منصور فرستاد و به امر خلیفه گردنش را زدند و جسدش را بر دار کردند و به نقلی اول دست و پایش را بریدند، سپس سرش را جدا کردند. مورخان سال واقعه عصیان عبدالجبار را با اختلاف بین 141 تا 148 نوشته اند. در این شورش اعراب یمانى که بیشتر به خاندان [[على بن أبی طالب]] (ع) ارادت داشتند او را یارى مى کردند. | ||
گردیزى به ارتباط عبدالجبار با سپیدجامگان اشاره کرده است. سپیدجامگان در آن روزگار طرفدار [[ابو مسلم|ابومسلم]] بودند. | گردیزى به ارتباط عبدالجبار با سپیدجامگان اشاره کرده است. سپیدجامگان در آن روزگار طرفدار [[ابو مسلم|ابومسلم]] بودند. | ||
گردیزى مى نویسد چون عبدالجبار مقابل منصور ایستاد او را بر مردى به نام برازبنده بن بمرون دلالت کردند و این مرد ادعا می کرد که او ابراهیم بن عبدالله هاشمى است. عبدالجبار شخصی را فرستاد و با او بیعت کرد و علم سپید بر افراشت و مردم را به اطاعت از برازبنده خواند و از «[[خزاعیان]]» جمعى را به قتل رساند. منصور لشکریانى به فرماندهى حرب بن زیاد و پسرش مهدى به دفع عبدالجبار فرستاد. در این نبرد آن مرد که خود را عبدالله هاشمى مى خواند، یعنى برازبنده به دست حرب کشته شد و عبدالجبار گریخت و در ششم ماه ربیع الاول سال 142 اسیر شد و او را نزد منصور برده وی را به قتل رساندند. برازبنده که خود را یکى از خاندان هاشمى معرفى مى کرد چنان که از نامش پیداست، مردى ایرانى و از سپیدجامگان بود.<ref>مشکور، محمد جواد،فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی،سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 330 با ویرایش و اصلاحات در عبارات</ref> | گردیزى مى نویسد چون عبدالجبار مقابل منصور ایستاد او را بر مردى به نام برازبنده بن بمرون دلالت کردند و این مرد ادعا می کرد که او ابراهیم بن عبدالله هاشمى است. عبدالجبار شخصی را فرستاد و با او بیعت کرد و علم سپید بر افراشت و مردم را به اطاعت از برازبنده خواند و از «[[خزاعیان]]» جمعى را به قتل رساند. منصور لشکریانى به فرماندهى حرب بن زیاد و پسرش مهدى به دفع عبدالجبار فرستاد. در این نبرد آن مرد که خود را عبدالله هاشمى مى خواند، یعنى برازبنده به دست حرب کشته شد و عبدالجبار گریخت و در ششم ماه ربیع الاول سال 142 اسیر شد و او را نزد منصور برده وی را به قتل رساندند. برازبنده که خود را یکى از خاندان هاشمى معرفى مى کرد چنان که از نامش پیداست، مردى ایرانى و از سپیدجامگان بود.<ref>مشکور، محمد جواد،فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی،سال 1372 خورشیدی، چاپ اول، ص 330 با ویرایش و اصلاحات در عبارات</ref><ref> طبری محمد بن جریر، تاريخ طبرى تاريخ الامم و الملوك، 13 مجلد، ليدن، سال 1876- 1901 میلادی، ج 10، ص 128- 134.</ref> | ||
<ref>ابن اثیر، الكامل فى التاريخ، تونبرگ، ليدن سال 76- 1866، ج 5، ص 418- 498- 505.</ref> <ref>یعقوبی ابن واضح، تاريخ يعقوبى، بيروت، سال 56- 1955 میلادی، نجف سال 1358 هجری قمری، ج 2 ص 371.</ref> <ref>گردیزی ابو سعید، زين الاخبار، به سعى و اهتمام محمد ناظم، برلين سال 1928 میلادی، تهران سال 1327 هجری شمسی، قسمت تاريخ ساسانيان تا صفاريان به اهتمام سعيد نفيسى، طهران 1333، ص 123 | |||
</ref> | |||
<ref>حبیبی عبد الحی، تاريخ افغانستان بعد از اسلام، تهران، نشر دنياى كتاب سال 1363 هجری شمسی، ص 312</ref> | |||
==پانویس== | ==پانویس== |