۸۸٬۱۲۶
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مىیابد' به 'مییابد') |
جز (جایگزینی متن - 'مىکند' به 'میکند') |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
یعنى از جمله اخلاق بزرگوارانه این است که آدمى در مقابل بدیهاى مردم خوبى کند به اینکه از انتقام صرفنظر کند و ببخشاید، به کسى که از احسان به او دریغ داشته است احسان کند، با کسى که پیوند با او را بریده است از نو پیوند کند، کسى را که از او عیادت نکرده است عیادت کند. | یعنى از جمله اخلاق بزرگوارانه این است که آدمى در مقابل بدیهاى مردم خوبى کند به اینکه از انتقام صرفنظر کند و ببخشاید، به کسى که از احسان به او دریغ داشته است احسان کند، با کسى که پیوند با او را بریده است از نو پیوند کند، کسى را که از او عیادت نکرده است عیادت کند. | ||
اخلاق بر دو قسم است: عمومى و خصوصى. اخلاق عمومى وظایفى است که انسان در همه جا و همه وقت باید رعایت کند. ولى اخلاق خصوصى ناشى ازوظایف و تکالیفى است که انسان در شرایط خاص و زمان خاص و یا نسبت به افراد خاص پیدا | اخلاق بر دو قسم است: عمومى و خصوصى. اخلاق عمومى وظایفى است که انسان در همه جا و همه وقت باید رعایت کند. ولى اخلاق خصوصى ناشى ازوظایف و تکالیفى است که انسان در شرایط خاص و زمان خاص و یا نسبت به افراد خاص پیدا میکند. مثلًا اخلاق خنوادگى نوع خاصى از اخلاق است، اخلاق کسبى نوعى دیگر است. | ||
مسافرت، اخلاق و آداب خاصى را ایجاب | مسافرت، اخلاق و آداب خاصى را ایجاب میکند زیرا وضع جدیدى براى انسان به وجود مىآورد و انسان را در شرایط خاصى قرار مىدهد که با محیط اقامت یعنى وطن متفاوت است. در مسافرت انسان با یک عده که «همسفر» نامیده مىشوند، شب و روز بسر مىبرد. | ||
بسیارى از پردهها که تا آن وقت میان او و همسفرانش وجود داشت خواه ناخواه برداشته مىشود، خواب و بیدارىاش با آنهاست، همکاریها و همگامیهایى که هرگز در حضر پیش نمیآید لازم مىشود. | بسیارى از پردهها که تا آن وقت میان او و همسفرانش وجود داشت خواه ناخواه برداشته مىشود، خواب و بیدارىاش با آنهاست، همکاریها و همگامیهایى که هرگز در حضر پیش نمیآید لازم مىشود. | ||
اینها قهراً وظایف و تکالیف خاصى را به وجود مىآورد و آمادگى روحى و اخلاقى مخصوصى را ایجاب | اینها قهراً وظایف و تکالیف خاصى را به وجود مىآورد و آمادگى روحى و اخلاقى مخصوصى را ایجاب میکند. | ||
در دین مقدس اسلام به این بخش از اخلاق توجه مخصوص شده و دستورهاى بسیار مفید و ثمربخش- که نمونه دیگرى از جامعیت و عمق تعلیمات این دین مبین است- داده شده است. ما امیدواریم بتوانیم اینها را براى شما آقایان و بانوان محترم که عازم سفر بیتاللَّه مىباشید بیان کنیم. | در دین مقدس اسلام به این بخش از اخلاق توجه مخصوص شده و دستورهاى بسیار مفید و ثمربخش- که نمونه دیگرى از جامعیت و عمق تعلیمات این دین مبین است- داده شده است. ما امیدواریم بتوانیم اینها را براى شما آقایان و بانوان محترم که عازم سفر بیتاللَّه مىباشید بیان کنیم. | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
اما شرط وجود یعنى شرطى که تا آن شرط محقق نشود عمل انسان صحیح یا قبول نیست. مثلًا پاکى لباس و بدن شرط نماز است اما شرط وجود است، یعنى بدن و لباس باید پاک باشد تا نماز درست باشد. همچنین حضور قلب شرط نماز است، یعنى باید حضور قلب باشد تا نماز مقبول واقع شود و انسان را بالا ببرد و آثار خود را ببخشد. | اما شرط وجود یعنى شرطى که تا آن شرط محقق نشود عمل انسان صحیح یا قبول نیست. مثلًا پاکى لباس و بدن شرط نماز است اما شرط وجود است، یعنى بدن و لباس باید پاک باشد تا نماز درست باشد. همچنین حضور قلب شرط نماز است، یعنى باید حضور قلب باشد تا نماز مقبول واقع شود و انسان را بالا ببرد و آثار خود را ببخشد. | ||
فرق این دو نوع شرط این است که انسان مکلف نیست شرط وجوب را ایجاد کند، بلکه هروقت موجود شد آن وقت انسان تکلیف پیدا | فرق این دو نوع شرط این است که انسان مکلف نیست شرط وجوب را ایجاد کند، بلکه هروقت موجود شد آن وقت انسان تکلیف پیدا میکند. مثلًا انسان مکلف نیست که حتماً مال خود را به حد نصاب برساند که زکات بدهد ولى اگر به حد نصاب رسید زکات واجب مىشود. | ||
اما شرط وجود شرطى است که الزاماً باید آن را ایجاد کرد. مثلًا الزاماً باید لباس و بدن را پاک نگه داشت تا نماز صحیح باشد. | اما شرط وجود شرطى است که الزاماً باید آن را ایجاد کرد. مثلًا الزاماً باید لباس و بدن را پاک نگه داشت تا نماز صحیح باشد. | ||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
اما اخلاقیات که مربوط به روح است در همین دنیا به وسیله خود شخص و معلمان و مربیان و اجتماع، طرح و بنا مىشود. البته قسمتى از استعدادهاى اخلاقى مربوط به سرشت و مرحله قبل از تولد است. | اما اخلاقیات که مربوط به روح است در همین دنیا به وسیله خود شخص و معلمان و مربیان و اجتماع، طرح و بنا مىشود. البته قسمتى از استعدادهاى اخلاقى مربوط به سرشت و مرحله قبل از تولد است. | ||
على هذا دو تفاوت میان خَلق و خُلق هست. اولًا اینکه خَلق که مربوط به بدن است یک منزل جلوتر یعنى در منزل رحم تکوین پیدا | على هذا دو تفاوت میان خَلق و خُلق هست. اولًا اینکه خَلق که مربوط به بدن است یک منزل جلوتر یعنى در منزل رحم تکوین پیدا میکند و اما خُلق که مربوط به روح است یک منزل عقبتر یعنى بعد از تولد متکوّن مىشود. | ||
ثانیاً آنچه مربوط به خلقت بدن است از اختیار انسان بیرون است، انسان خود قادر نیست که خلقت خود را عوض کند، اما آنچه مربوط به اخلاقیات روحى است در اختیار خود انسان است؛ هرکسى خودش باید شخصیت خود را بسازد، معمار و مهندس روح خود باشد، بنّا و سازنده اخلاق خود باشد. | ثانیاً آنچه مربوط به خلقت بدن است از اختیار انسان بیرون است، انسان خود قادر نیست که خلقت خود را عوض کند، اما آنچه مربوط به اخلاقیات روحى است در اختیار خود انسان است؛ هرکسى خودش باید شخصیت خود را بسازد، معمار و مهندس روح خود باشد، بنّا و سازنده اخلاق خود باشد. | ||
خط ۱۱۷: | خط ۱۱۷: | ||
به طور کلى هر چیزى که انسان را در شرایط غیر عادى که آرامش روح را بهم مىزند قرار دهد، پرده از روى اخلاق واقعى انسان برمىدارد. انسان در حال عادى حکم آب راکد را دارد که در حوضى جمع شده است؛ به واسطه رکود، مخلوطهاى آب تهنشین مىشود و آب بسیار صاف و زلال مشاهده مىشود. اما همینکه یک چوب داخل آب ببرید و آب را تکان بدهید و زیر و رو کنید، آنوقت مىبینید چقدر کثافت داخل این آب است. | به طور کلى هر چیزى که انسان را در شرایط غیر عادى که آرامش روح را بهم مىزند قرار دهد، پرده از روى اخلاق واقعى انسان برمىدارد. انسان در حال عادى حکم آب راکد را دارد که در حوضى جمع شده است؛ به واسطه رکود، مخلوطهاى آب تهنشین مىشود و آب بسیار صاف و زلال مشاهده مىشود. اما همینکه یک چوب داخل آب ببرید و آب را تکان بدهید و زیر و رو کنید، آنوقت مىبینید چقدر کثافت داخل این آب است. | ||
بسا افرادى که در شرایط عادى به دل و نفس خود مراجعه مىکنند، آن را مانند همان آب حوض صاف و پاک مىبینند و خودشان غافلند که اگر شرایط جدیدى به وجود آید و موجباتى پیدا شود که صفات پلید تهنشینشده باطن ظهور کند معلوم خواهد شد که چقدر آلودگیها در روح آنها بوده است. غزالى مىگوید: یکى از فواید سفر این است که ماهیت هرکس را بر خودش روشن | بسا افرادى که در شرایط عادى به دل و نفس خود مراجعه مىکنند، آن را مانند همان آب حوض صاف و پاک مىبینند و خودشان غافلند که اگر شرایط جدیدى به وجود آید و موجباتى پیدا شود که صفات پلید تهنشینشده باطن ظهور کند معلوم خواهد شد که چقدر آلودگیها در روح آنها بوده است. غزالى مىگوید: یکى از فواید سفر این است که ماهیت هرکس را بر خودش روشن میکند. اخلاق واقعى هرکسى در سفر ظاهر مىشود. در سفر معلوم مىشود که کى شجاع است و کى ترسو، کى مهربان است و کى بىعاطفه، کى خدمتگزار است و کى لافزن و دروغگو، کى حلیم و پرحوصله است و کى کمظرفیت و سبک؟ و از این روست که سفر را سفر گفتهاند. | ||
سفر به طور کلى مفید و لازم است. قطع نظر از اینکه اخلاق واقعى هرکسى را بر خودش ظاهر | سفر به طور کلى مفید و لازم است. قطع نظر از اینکه اخلاق واقعى هرکسى را بر خودش ظاهر میکند، حقایق دیگرى را نیز بر انسان روشن میکند: آدمى را پخته و جهاندیده مىنماید، فواید مادى و معنوى فراوانى دارد. در مدح سفر سخنان زیادى رسیده است. قرآن کریم به سیر در زمین امر میکند و آن را موجب باز شدن چشم و گوش و ازدیاد عقل و تجربه مىداند. | ||
در سوره مبارکه حج، آیه 46 مىفرماید: | در سوره مبارکه حج، آیه 46 مىفرماید: |